generalisation

جمله های نمونه

1. It is unwise to be hasty in generalisation.
[ترجمه گوگل]عجول بودن در تعمیم عاقلانه نیست
[ترجمه ترگمان]عجولانه بودن کار عاقلانه ای نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There are, happily, notable exceptions to this generalisation.
[ترجمه گوگل]خوشبختانه استثناهای قابل توجهی برای این تعمیم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با خوشحالی، استثنائات برجسته ای در این generalisation وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One useful strategy in language learning is generalisation, but it is most noticeable when it exists as over-generalisation.
[ترجمه گوگل]یک استراتژی مفید در یادگیری زبان، تعمیم است، اما زمانی که به صورت تعمیم بیش از حد وجود داشته باشد، بیشتر قابل توجه است
[ترجمه ترگمان]یک استراتژی مفید در یادگیری زبان generalisation است، اما در زمانی که بیش از حد generalisation وجود دارد، بسیار قابل توجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This generalisation, however, masks the fact that there are considerable variations from country to country in each of these regions.
[ترجمه گوگل]با این حال، این تعمیم این واقعیت را پنهان می کند که در هر یک از این مناطق از کشوری به کشور دیگر تفاوت های قابل توجهی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، این generalisation واقعیت را پنهان می کند که تنوع قابل توجهی از کشور به هر یک از این مناطق وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Generalisation and abstraction, which reflect real-world relationships where objects can inherit properties from their parents, are supported.
[ترجمه گوگل]تعمیم و انتزاع، که منعکس کننده روابط دنیای واقعی است که در آن اشیا می توانند خواص را از والدین خود به ارث ببرند، پشتیبانی می شوند
[ترجمه ترگمان]انتزاع و انتزاع، که روابط دنیای واقعی را منعکس می کند که در آن اشیا می توانند اموال والدین خود را به ارث ببرند، پشتیبانی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So the conditional theory is a generalisation of the causal theory.
[ترجمه گوگل]پس نظریه شرطی تعمیم نظریه علی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین نظریه شرطی یک generalisation از نظریه علی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The problem with any generalisation is that it generally misrepresents. That said, we should also be mindful not to generalise all secular humanists to be equally intolerant of all religions.
[ترجمه گوگل]مشکل هر تعمیم این است که عموماً نادرست است با این اوصاف، ما همچنین باید توجه داشته باشیم که همه انسان‌گرایان سکولار را تعمیم ندهیم که به یک اندازه نسبت به همه ادیان نابردبار باشند
[ترجمه ترگمان]مشکل هر generalisation این است که به طور کلی misrepresents است با این وجود، ما باید مراقب باشیم که همه اومانیست ها secular را به همان اندازه تحمل کنیم که نسبت به همه مذاهب تعصب نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This is a gross generalisation because attraction is such a complex mechanism but men are visual creatures and attraction is more likely, at least in the initial stages, to be based on what they see.
[ترجمه گوگل]این یک تعمیم ناخوشایند است زیرا جاذبه مکانیزم بسیار پیچیده ای است، اما مردان موجودات بصری هستند و جذابیت، حداقل در مراحل اولیه، بیشتر بر اساس چیزی است که می بینند
[ترجمه ترگمان]این یک generalisation ناخالص است زیرا جذب یک مکانیزم پیچیده است اما انسان ها موجودات تصویری هستند و جذابیت بیشتری دارد، حداقل در مراحل اولیه، تا براساس آنچه می بینند، باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. "A generalisation that faster growth will always compromise plant defence needs to be treated with caution," he warned.
[ترجمه گوگل]او هشدار داد: «تعمیم اینکه رشد سریعتر همیشه دفاع گیاه را به خطر می اندازد باید با احتیاط برخورد شود
[ترجمه ترگمان]او هشدار داد: \" یک generalisation که رشد سریع تر دفاع را به خطر می اندازد باید با احتیاط درمان شود \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He said: 'As a generalisation, men are less emotionally intelligent than women and have not traditionally been encouraged to share their feelings.
[ترجمه گوگل]او گفت: "به عنوان یک تعمیم، مردان از نظر عاطفی کمتر از زنان هستند و به طور سنتی تشویق نمی شدند تا احساسات خود را به اشتراک بگذارند
[ترجمه ترگمان]او گفت: به عنوان یک generalisation، مردان از نظر احساسی نسبت به زنان باهوش تر هستند و به طور سنتی تشویق نشده اند تا احساسات خود را به اشتراک بگذارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One generalisation we can make, though, is that people get more satisfied with their jobs as they get older.
[ترجمه گوگل]با این حال، یک تعمیم که می توانیم انجام دهیم این است که مردم با افزایش سن از شغل خود رضایت بیشتری پیدا می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، یکی از کارهایی که ما می توانیم انجام دهیم این است که مردم بیشتر از شغل خود راضی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is a generalisation, of course, butbroadly speaking Europeans view football more as a continuum, the USand Japanese as a series of discrete events.
[ترجمه گوگل]البته این یک تعمیم است، اما به طور کلی اروپایی ها فوتبال را بیشتر به عنوان یک پیوستار می بینند، ایالات متحده و ژاپن به عنوان مجموعه ای از رویدادهای مجزا
[ترجمه ترگمان]این یک generalisation است، البته، butbroadly صحبت می کنند که فوتبال را به عنوان یک زنجیره، the ژاپنی به عنوان یک سری از رویداده ای گسسته نمایش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, although our observations may back up this generalisation we cannot be sure that it applies to all Virgo's, only those we have observed.
[ترجمه گوگل]با این حال، اگرچه مشاهدات ما ممکن است این تعمیم را تأیید کند، اما نمی‌توانیم مطمئن باشیم که برای همه باکره‌ها صدق می‌کند، فقط برای کسانی که مشاهده کرده‌ایم
[ترجمه ترگمان]با این حال، اگرچه مشاهدات ما ممکن است این generalisation را پشتیبانی کند، ما نمی توانیم مطمئن باشیم که این مورد برای همه متولدین برج سنبله اعمال می شود، تنها آن هایی که ما مشاهده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I know it's a generalisation, but I really believe that marriage is not as important for the British and most Europeans as it is for Americans, and the statistics support that view.
[ترجمه گوگل]می‌دانم که این یک تعمیم است، اما من واقعاً معتقدم که ازدواج برای بریتانیایی‌ها و بیشتر اروپایی‌ها به اندازه آمریکایی‌ها مهم نیست و آمار نیز این دیدگاه را تأیید می‌کند
[ترجمه ترگمان]من می دانم که این یک generalisation است، اما من واقعا معتقدم که ازدواج برای انگلیسی ها و بیشتر اروپائیان به اندازه آمریکایی ها مهم نیست، و آمار از این نظر پشتیبانی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• act of generalizing; general statement or conclusion; (psychology) act of reacting to a new stimulus as to a similar stimulus (also generalization)

پیشنهاد کاربران

شامل همه گردانیدن، همگانی کردن، عمومیت دادن.
Make generalisation
یعنی تعمیم دادن
تعمیم
عمومیت دادن، عمومیت

بپرس