aversion

/əˈvɜːrʒən//əˈvɜːʃn̩/

معنی: بیزاری، نفرت، نا سازگاری
معانی دیگر: تنفر، زدگی، مایه ی تنفر، چیز بیزار کننده، مخالفت، مغایرت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: aversive (adj.)
(1) تعریف: great dislike or disgust; repugnance (usu. fol. by "to").
مترادف: antipathy, detestation, loathing, repugnance
متضاد: affinity, attachment, attraction, delight, devotion, liking, predilection
مشابه: abomination, animosity, antagonism, disgust, dislike, distaste, hatred, hostility, nausea, opposition, repulsion, revulsion

- He has an aversion to opera, so we never listen to it.
[ترجمه موسی] او از سبک اپرا متنفر است ، بنابراین ما هرگز به آن گوش نمی دهیم.
|
[ترجمه گوگل] او از اپرا بیزار است، بنابراین ما هرگز به آن گوش نمی دهیم
[ترجمه ترگمان] او از اپرا نفرت دارد، بنابراین ما هرگز به آن گوش نمیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My aversion to dogs does not extend to hers for some reason.
[ترجمه گوگل] بیزاری من از سگ به دلایلی به او نمی رسد
[ترجمه ترگمان] بیزاری من از سگ ها به دلایلی به او مربوط نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: someone or something inspiring dislike or disgust.
مترادف: abhorrence, abomination
متضاد: delight
مشابه: detestation

- Filling out her tax forms is an aversion to her.
[ترجمه گوگل] پر کردن فرم های مالیاتی او یک بیزاری از او است
[ترجمه ترگمان] پر کردن فرم های مالیاتی اش، تنفر از او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. she had a great aversion to children
او خیلی از بچه بدش می آمد.

2. I underwent aversion therapy for my addiction to smoking.
[ترجمه گوگل]من برای اعتیادم به سیگار تحت درمان بیزاری قرار گرفتم
[ترجمه ترگمان]من درمان اعتیاد رو برای اعتیاد به سیگار رو تحمل کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. I felt an instant aversion to his parents.
[ترجمه گوگل]احساس بیزاری فوری نسبت به پدر و مادرش کردم
[ترجمه ترگمان]یک لحظه از پدر و مادرش نفرت داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I've always had an aversion to getting up early.
[ترجمه ابوالفضل] من همیشه از صبح زود بلند شدن بیزارم
|
[ترجمه موسی] من همیشه از صبح زود بیدار شدن متنفر بوده ام.
|
[ترجمه گوگل]من همیشه از صبح زود بیدار شدن متنفر بودم
[ترجمه ترگمان]همیشه از صبح زود بیدار می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has an aversion to pets.
[ترجمه Solina] او نسبت به حیوانات خانگی احساس ناخوشایندی دارد
|
[ترجمه موسی] او نسبت به حیوانات خانگی کراهت دارد.
|
[ترجمه گوگل]او نسبت به حیوانات خانگی بیزار است
[ترجمه ترگمان]او از حیوانات خانگی نفرت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He has a strong aversion to dogs.
[ترجمه گوگل]او به شدت از سگ ها بیزار است
[ترجمه ترگمان]از سگ ها بدش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She has a deep aversion to getting up in the morning.
[ترجمه گوگل]او از بیدار شدن در صبح بیزاری عمیق دارد
[ترجمه ترگمان]صبح ها از خواب خیلی بدش می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He took an immediate aversion to his new boss.
[ترجمه گوگل]او بلافاصله از رئیس جدید خود بیزار بود
[ترجمه ترگمان]او از رئیس جدیدش کینه به دل گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had an aversion to getting up early.
[ترجمه گوگل]او از زود بیدار شدن بیزار بود
[ترجمه ترگمان]از صبح زود بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many people have a natural and emotional aversion to insects.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم نسبت به حشرات بیزاری طبیعی و احساسی دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم تنفری طبیعی و احساسی نسبت به حشرات دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I have an aversion to housework.
[ترجمه گوگل]من از کارهای خانه بیزارم
[ترجمه ترگمان]من از کاره ای خانه نفرت دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Despite what many people think, aversion therapy is no longer used by professional psychologists in this country.
[ترجمه گوگل]علیرغم آنچه بسیاری از مردم فکر می کنند، درمان بیزاری دیگر توسط روانشناسان حرفه ای در این کشور استفاده نمی شود
[ترجمه ترگمان]علی رغم آنچه بسیاری از مردم فکر می کنند، این روش درمانی دیگر توسط روانشناسان حرفه ای در این کشور مورد استفاده قرار نمی گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Big dogs are an aversion of little girls'.
[ترجمه گوگل]سگ های بزرگ از دختران کوچک بیزارند
[ترجمه ترگمان]سگ های بزرگ، بیزاری از دختران کوچک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Have you developed an aversion to babies?
[ترجمه گوگل]آیا نسبت به نوزادان بیزاری کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما از بچه ها نفرت دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cats have a natural aversion to water.
[ترجمه گوگل]گربه ها از آب بیزاری طبیعی دارند
[ترجمه ترگمان]گربه ها یک تنفر طبیعی از آب دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیزاری (اسم)
abhorrence, disgust, hatred, distaste, loathing, aversion, weariness, horror, abomination, alienation, ennui, tedium, grudge, reluctance, reluctancy

نفرت (اسم)
hate, disgust, phobia, hatred, loathing, aversion, abomination, malice, enmity, execration, detestation, odium

نا سازگاری (اسم)
antipathy, aversion, conflict, inconvenience, discord, contrariness, disagreement, incompatibility, repugnance, incongruity, inconsistency, incoherence, inconsistence, variance, incongruence, contrariety, insalubrity, intransigence

انگلیسی به انگلیسی

• disgust, distaste, detestation
if you have an aversion to someone or something, you dislike them very much.
your aversion is something that you strongly dislike.

پیشنهاد کاربران

گریزی
مثل: ریسک گریزی risk aversion
هرچه ریسک گریزی تولیدکنندۀ انرژی تجدیدپذیر بیشتر باشد، میزان پاسخگویی بار قرارداد شده ( قراردادی، توافق شده ) کمتر است.
لانگمن دیکشنری : تنفر ، بیزاری
Regret aversion : افسوس گریزی - پشیمانی گریزی
احساس بیزاری شدید یا عدم تمایل به انجام کاری
ویار
( a person or thing that causes )
a feeling of strong dislike or of not wishing to do something/ a feeling of strong dislike or unwillingness to do something
( a person or thing that causes ) a feeling of strong dislike or of not wishing to do something
...
[مشاهده متن کامل]

( شخص یا چیزی که باعث می شود ) احساس بیزاری شدید یا عدم تمایل به انجام کاری
I felt an instant aversion to his parents
She has a deep aversion to getting up in the morning
Greed is my pet aversion ( = the thing I dislike most of all )
Synonym;
distaste

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/aversion
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : avert
✅️ اسم ( noun ) : aversion
✅️ صفت ( adjective ) : averse
✅️ قید ( adverb ) : aversely
Oral aversion
( پزشکی ) نفرت دهانی - انزجار دهانی.
کودک یا نوزاد با انزجار دهانی نسبت به غذا یا نوشیدنی حساسیت یا ترس دارد.
نوزادی که از دهانش بیزار است هم از پستان و هم از بطری خودداری میکند، سر خود را برمیگرداند و گریه و استفراغ میکند.
تنفر - بی میلی - انزجار - ناسازگاری - مغایرت - زدگی
noun
🔴 a strong feeling of not liking something
🔴 Aversion means opposition or repugnance
[count]
◀️ deep aversions
— often to
◀️ He seems to have an aversion to exercise
[noncount]
◀️ They regarded war with aversion
aversion ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: بیزاری
تعریف: احساس ضرورت اجتناب و دوری گزیدن از یک فرد یا شی‏ء یا موقعیت
نفرت ناسازگاری
بیزاری
نفرت
Definition = ( شخص یا چیزی که باعث می شود ) احساس عدم علاقه شدید یا عدم تمایل به انجام کاری داشته باشید.
aversion ( noun ) = بیزاری، تنفر، کراهت، نفرت، انزجار، زدگی، ناسازگاری، مغایرت، گریزی ( مثل:risk aversion=ریسک گریزی، loss aversion=زیان گریزی )
...
[مشاهده متن کامل]

examples:
1 - He had an aversion to getting up early.
او از صبح زود بیدار شدن نفرت داشت.
2 - I felt an instant aversion to his parents.
یک احساس انزجار فوری نسبت به پدر و مادرش کردم.
3 - Moreover, the role of risk and risk aversion might be integrated relatively straightforwardly in this framework.
علاوه بر این ، نقش ریسک و ریسک گریزی ممکن است نسبتاً ساده در این چارچوب ادغام شود.
4 - Furthermore, in the actual analysis, the utility from consumption is assumed to take the constant relative risk aversion functional form.
علاوه بر این ، در تجزیه و تحلیل واقعی ، فرض بر این است که سودمندی مصرف به شکل ثابت عملکرد ریسک گریزی نسبی است.

hate
hatred
نفرت، بیزاری
هر روز دل اندر غم تو زارتر است
وز من دل بیرحم تو بیزار تر است
بگذاشتیم، غم تو نگذاشت مرا
حقا که غمت از تو وفادار تر است
جناب مولوی
law aversion قانون گریزی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس