increment

/ˈɪnkrəmənt//ˈɪnkrəmənt/

معنی: افزایش، ترقی، سود، توسعه
معانی دیگر: میزان (یا مبلغ) افزایش، اضافه حقوق، (ریاضی) بالش، والش، تصاعدی، افزودگی، گوالش، رشد، نمو، افزونش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: incremental (adj.), incrementally (adv.)
(1) تعریف: a rise or addition in number or value, often small.
مشابه: rise

- Every year the employees receive a wage increment.
[ترجمه گوگل] هر ساله کارمندان افزایش دستمزد دریافت می کنند
[ترجمه ترگمان] هر سال کارکنان یک افزایش دست مزد دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: one of several successive increases or movements forward.
مشابه: rise

- The weight is increased in precise increments.
[ترجمه گوگل] وزن با افزایش دقیق افزایش می یابد
[ترجمه ترگمان] وزن در افزایش های ویژه افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: something received or added.

جمله های نمونه

1. a negative increment
والش منفی

2. an annual increment of $300 in salary
افزایش سالیانه ی دستمزد به میزان 300 دلار

3. The average yearly increment in labour productivity in industry was 5 per cent.
[ترجمه گوگل]متوسط ​​افزایش سالانه بهره وری نیروی کار در صنعت 5 درصد بود
[ترجمه ترگمان]میانگین افزایش سالانه بهره وری نیروی کار در صنعت ۵ درصد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many teachers qualify for an annual increment.
[ترجمه گوگل]بسیاری از معلمان واجد شرایط افزایش سالانه هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از معلمان برای یک افزایش سالانه واجد شرایط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The yield of satisfactions from a marginal increment in the supply is small.
[ترجمه گوگل]بازده رضایت از یک افزایش حاشیه ای در عرضه اندک است
[ترجمه ترگمان]میزان رضایت حاصل از افزایش حاشیه ای در عرضه کم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The total annual increment can take anything from 1 to 5 months for completion.
[ترجمه گوگل]کل افزایش سالانه ممکن است از 1 تا 5 ماه طول بکشد تا تکمیل شود
[ترجمه ترگمان]کل افزایش سالانه می تواند هر چیزی از ۱ تا ۵ ماه برای تکمیل باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Here the increment in individual risk from a slight increase in contact rate is negligible, assuming the individual acts alone.
[ترجمه گوگل]در اینجا افزایش ریسک فردی ناشی از افزایش جزئی در نرخ تماس ناچیز است، با فرض اینکه فرد به تنهایی عمل کند
[ترجمه ترگمان]در اینجا افزایش در ریسک فردی از افزایش اندک نرخ تماس ناچیز است، با فرض اینکه فرد به تنهایی عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. An increment is a small step from the existing position.
[ترجمه گوگل]افزایش یک گام کوچک از موقعیت موجود است
[ترجمه ترگمان]یک افزایش یک گام کوچک از موقعیت فعلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The contract includes a salary increment every six months.
[ترجمه گوگل]این قرارداد شامل افزایش حقوق هر شش ماه است
[ترجمه ترگمان]این قرارداد هر شش ماه یک افزایش حقوق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. However, you do not receive an increment for any week when you or a dependant are receiving another national insurance benefit.
[ترجمه گوگل]با این حال، برای هیچ هفته ای که شما یا یکی از افراد تحت تکفل شما مزایای بیمه ملی دیگری دریافت می کنید، افزایشی دریافت نمی کنید
[ترجمه ترگمان]با این حال، شما یک افزایش را برای هر هفته زمانی که شما یا یک برنامه وابسته به بیمه ملی دیگری دریافت می کنید، دریافت نمی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The allocation of the increment becomes the key decision.
[ترجمه گوگل]تخصیص افزایش به تصمیم کلیدی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]تخصیص افزایش به تصمیم گیری کلیدی تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It meets the developing needs of telecom increment operation for the future, because of the characteristics of flexibility, maneuverability, security, and data integrality.
[ترجمه گوگل]به دلیل ویژگی‌های انعطاف‌پذیری، مانورپذیری، امنیت و یکپارچگی داده‌ها، نیازهای در حال توسعه عملیات افزایشی مخابرات برای آینده را برآورده می‌کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت نیاز به توسعه عملیات افزایش مخابرات برای آینده، به دلیل ویژگی های انعطاف پذیری، قابلیت مانور، امنیت و اطلاعات داده را برآورده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The analogy between internal friction increment and overstress due to strain-rate sensitivity is clarified.
[ترجمه گوگل]تشابه بین افزایش اصطکاک داخلی و تنش بیش از حد به دلیل حساسیت نرخ کرنش روشن شده است
[ترجمه ترگمان]مقایسه بین افزایش اصطکاک داخلی و overstress ناشی از حساسیت نرخ کرنش مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The model increment annexation algorithm was devised to annex the incremental model onto primary geometric model at the client to form the modified collaborative CAD model.
[ترجمه گوگل]الگوریتم الحاق افزایش مدل برای الحاق مدل افزایشی به مدل هندسی اولیه در مشتری ابداع شد تا مدل CAD مشارکتی اصلاح شده را تشکیل دهد
[ترجمه ترگمان]الگوریتم الحاق مدل برای ضمیمه مدل افزایشی به مدل هندسی اولیه در مشتری برای شکل دهی مدل CAD اصلاح شده بکار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But a good half of each twenty-second increment was typically taken up with preliminaries and formalities.
[ترجمه گوگل]اما نیمی از هر بیست و ثانیه افزایش معمولاً با مقدمات و تشریفات انجام می شد
[ترجمه ترگمان]اما یک نیمه دیگر از هر بیست و دومین افزایش معمولا با مقدمات و تشریفات صرف می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزایش (اسم)
amplification, augmentation, increase, addition, gain, intensification, accession, increment, growth, addendum, accretion, summation, enhancement, adjunction, auxesis, multiplication, scale-up

ترقی (اسم)
increase, progress, development, increment, growth, ascent, success, boost, advancement, rise, promotion, lift, pickup, jump, procession

سود (اسم)
gain, increment, use, benefit, advantage, profit, interest, dividend, avail, utility, behoof, fruit, lucre

توسعه (اسم)
amplification, increase, enlargement, extension, development, increment, expansion, outreach, outspread

تخصصی

[عمران و معماری] نمو
[کامپیوتر] نمو دادن ؛ نمو ؛ فزایش - افزایش ،نمو - (1) میزانی که به یک مقدار یا متغیر اضافه می شود . (2) فاصله ی میان دو نقطه ی مجاور آدرس پذیر در یک دستگاه ورودی / خروجی گرافیکی .
[برق و الکترونیک] نموٌ - افزایش تغییر اندک در مقدار یک متغیر . - نمو
[ریاضیات] نمو، افزایش، رشد

انگلیسی به انگلیسی

• increase, addition; growth; gain, profit
an increment is an addition to something, especially a regular addition to someone's salary; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : increment
✅️ صفت ( adjective ) : incremental
✅️ قید ( adverb ) : incrementally
افزایش پله ای
افزایش مرحله ای
You will receive annual salary/pay increments every September
increment ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: رویش 1
تعریف: هرنوع افزایش در محیط یا قطر یا سطح برابر سینه یا ارتفاع یا حجم یا کیفیت یا ارزش درخت
a small positive or negative change in a variable quantity or function
افزایش جزئی
گام
مثال: دو واشر اجازه می دهند کمک فنر در گام های 2 میلی متری طولانی تر یا کوتاه تر شود.
افزایش
افزایش، ازدیاد،
واحد زمانی
گام زمانی
افزایش مرحله ای
در بعضی از نرم افزار ها به معنای به ترتیب ( اتوماتیک ) پیش رفتن .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس