ephemeral

/eˈfemərəl//ɪˈfemərəl/

معنی: بی دوام، زود گذر، یومیه، حشره یکروزه، یکروزه
معانی دیگر: موقت، موقتی، کوته زمان، ناپایدار، گذرا، ناپایا، چند روزه، کوته زی، کم عمر، تک روزه، روزانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: lasting for only a short period.
متضاد: abiding, dateless, deathless, eternal, lasting, lifelong, permanent, perpetual, timeless
مشابه: fleeting, fugitive, momentary, temporal, transient

- He knew these bitter moods of hers were ephemeral and that soon she would be her usual cheerful self.
[ترجمه گوگل] او می‌دانست که این حالات تلخ او زودگذر است و به زودی او همان شادی همیشگی او خواهد بود
[ترجمه ترگمان] او می دانست که این حالات تلخ فانی زودگذر است و طولی نخواهد کشید که او هم به این زودی شاد و سرحال خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: lasting or living for only one day.

- an ephemeral insect
[ترجمه گوگل] یک حشره زودگذر
[ترجمه ترگمان] یک حشره زودگذر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: ephemerally (adv.), ephemerality (n.), ephemeralness (n.)
• : تعریف: something that lives or lasts only briefly.

جمله های نمونه

1. ephemeral boundaries
مرزهای موقت

2. ephemeral insects
حشرات کوته زی

3. the ephemeral glory of a contest winner as compared with the eternal glory of scientific and literary greats
افتخار کوته زی برنده ی یک مسابقه در برابر افتخار ابدی بزرگان علم و ادب

4. youth is ephemeral
جوانی زود گذر است.

5. his fame was ephemeral
شهرت او ناپایدار بود.

6. the physical laws that rule this ephemeral world
قوانین طبیعی حاکم بر این دنیای فانی

7. Her success as a popular singer was ephemeral.
[ترجمه گوگل]موفقیت او به عنوان یک خواننده محبوب زودگذر بود
[ترجمه ترگمان]موفقیت او به عنوان یک خواننده مشهور زودگذر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most newspapers are of ephemeral interest.
[ترجمه گوگل]بیشتر روزنامه ها از علاقه زودگذر هستند
[ترجمه ترگمان]بیشتر روزنامه ها علاقه ephemeral دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He talked about the country's ephemeral unity being shattered by the defeat.
[ترجمه گوگل]او از شکسته شدن وحدت زودگذر کشور با شکست صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او در مورد اتحاد موقتی کشور که با شکست خرد شده بود صحبت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What is of merit, what is not ephemeral, is shunned.
[ترجمه گوگل]از آنچه که شایستگی است، آنچه زودگذر نیست، اجتناب می شود
[ترجمه ترگمان]چه فایده دارد، چه چیزی فانی زودگذر نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The materials of Fluxus artists were mainly ephemeral or paper-based, or centred on performance art, presenting problems for exhibition organisers.
[ترجمه گوگل]مواد هنرمندان Fluxus عمدتاً زودگذر یا مبتنی بر کاغذ یا متمرکز بر هنر پرفورمنس بود که مشکلاتی را برای برگزارکنندگان نمایشگاه ایجاد می کرد
[ترجمه ترگمان]آثار هنرمندان Fluxus به طور عمده بر روی هنر نمایشی، یا بر پایه هنر نمایش، و ارائه مشکلاتی برای سازمان دهندگان نمایشگاه متمرکز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Minuses: Too ephemeral, sentimental and romantic to hold up against the well-grounded competition.
[ترجمه گوگل]معایب: خیلی زودگذر، احساسی و عاشقانه برای مقاومت در برابر رقابتی که به خوبی پایه گذاری شده است
[ترجمه ترگمان]بیش از حد زودگذر، احساساتی و رمانتیک برای مقاومت در برابر مسابقات قهرمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fashion is by nature ephemeral.
[ترجمه گوگل]مد طبیعتاً زودگذر است
[ترجمه ترگمان]مد به وسیله طبیعت ephemeral
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ephemeral nature of fluid flow belies the rigid rules which govern its behaviour.
[ترجمه گوگل]ماهیت زودگذر جریان سیال، قوانین سفت و سختی را که بر رفتار آن حاکم است، رد می کند
[ترجمه ترگمان]ماهیت موقتی جریان سیال، قوانین سفت و سخت را، که رفتار آن را اداره می کنند، جلوه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. With it came not only new though ephemeral music, but new clothes, magazines, books and films.
[ترجمه گوگل]با آن نه تنها موسیقی جدید هرچند زودگذر، بلکه لباس ها، مجلات، کتاب ها و فیلم های جدید آمد
[ترجمه ترگمان]با این کار نه تنها موسیقی زودگذر، بلکه لباس های نو، مجلات، کتاب ها و فیلم ها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Slang words are often ephemeral.
[ترجمه گوگل]کلمات عامیانه اغلب زودگذر هستند
[ترجمه ترگمان]کلمات آرگو غالبا زودگذر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. It will clearly include such relatively ephemeral representations as placards and banners, as well as slogans daubed on walls.
[ترجمه گوگل]این به وضوح شامل نمایش های نسبتاً زودگذری مانند پلاکاردها و بنرها و همچنین شعارهایی است که روی دیوارها نقش بسته است
[ترجمه ترگمان]این برنامه به وضوح شامل نمایش های نسبتا موقتی مانند پلاکاردها و بنرها و شعارهایی بر روی دیوار خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی دوام (صفت)
fugacious, flimsy, fugitive, brittle, ephemeral, horary, short-lived

زود گذر (صفت)
light, fugacious, fleet, unstable, transitory, frail, fugitive, ephemeral, horary, caducous, glancing, transient, momentary, temporary, fungous, passing, perishable, shadowy, sweepy

یومیه (صفت)
quotidian, ephemeral

حشره یک روزه (صفت)
ephemeral

یک روزه (صفت)
ephemeral

انگلیسی به انگلیسی

• lasting only a day; short-lived, transitory
something that is ephemeral lasts only for a short time; a literary word.

پیشنهاد کاربران

گذرا. زوددگذر. ناپایدار. فانی
مثال:
Everyone on it is ephemeral,
همه بر روی آن ناپایدار و فانی هستند.
�کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ�
ephemeral = temporary = transitory = momentary= lasting for a short time
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : ephemera / ephemeral / ephemerality
✅️ صفت ( adjective ) : ephemeral
✅️ قید ( adverb ) : ephemerally
ناپایدار
transitory
ephemeral
زودگذر
زودگذر
کوتاه
زودگذر
فانی
The lifespan of a mayfly is so ephemeral
فانی

بپرس