denigrate

/ˈdenɪˌɡret//ˈdenɪɡreɪt/

معنی: بد نام کردن، سیاه کردن، لکه دار کردن، سیاه ساختن
معانی دیگر: روسیاه کردن، بی آبرو کردن، بدآوازه کردن، سیه فام کردن

جمله های نمونه

1. It was unkind to denigrate her achievement.
[ترجمه سهیل] بدنام کردن دستاوردهای او ، بی انصافی بود.
|
[ترجمه گوگل]تحقیر موفقیت او بی رحمانه بود
[ترجمه ترگمان]با این کار نامهربان بود که او را به موفقیت برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You shouldn't denigrate people just because they have different beliefs from you.
[ترجمه زباری] نباید کسی را به دلیل داشتن عقاید مذهبی متفاوت تحقیر کنیم.
|
[ترجمه گوگل]شما نباید افراد را فقط به این دلیل که عقاید متفاوتی با شما دارند تحقیر کنید
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. To assert this is to denigrate the effectiveness of the police.
[ترجمه زباری] برای اثبات این، باید توانمندی پلیس را زیرسوال ببری.
|
[ترجمه گوگل]ادعای این امر به معنای تحقیر کارآمدی پلیس است
[ترجمه ترگمان]برای اثبات این امر، بدنام کردن اثربخشی پلیس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I didn't intend to denigrate her achievements.
[ترجمه زباری] قصد من خدشه دار کردن دستاوردهایش نبود.
|
[ترجمه گوگل]من قصد نداشتم دستاوردهای او را تحقیر کنم
[ترجمه ترگمان]قصد نداشتم دلاوری های او را از خود دور کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The amendment prohibits obscene or indecent materials which denigrate the objects or beliefs of a particular religion.
[ترجمه زباری] این الحاقیه موجب ممنوعیت نشر مفاد زشت و ناپسندی است که سبب تحقیر اهداف و اعتقادات مذاهب خاص می گردد.
|
[ترجمه گوگل]این اصلاحیه، مطالب زشت یا ناشایست را که اشیاء یا اعتقادات یک مذهب خاص را تحقیر می کند، ممنوع می کند
[ترجمه ترگمان]این اصلاحیه مطالب مستهجن و ناپسند را ممنوع می سازد که بر اشیا و باورهای یک دین خاص بدنام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Attempts to denigrate his playing simply because of his popularity are misplaced but regrettably widespread.
[ترجمه زباری] تلاش ها برای تحقیر شیوه ی بازی او کاملاً نابجا بوده، ولی متاسفانه شایع شده است.
|
[ترجمه گوگل]تلاش برای تحقیر بازی او صرفاً به دلیل محبوبیت او نابجا است اما متأسفانه گسترده است
[ترجمه ترگمان]تلاش برای بدنام کردن بازی اش به خاطر محبوبیت او، نابجا اما متاسفانه شایع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This is not to denigrate what the Six did achieve economically and politically during the first few years of the organisation.
[ترجمه گوگل]این به معنای تحقیر آنچه شش در طول چند سال اول تشکیل سازمان از نظر اقتصادی و سیاسی به دست آوردند نیست
[ترجمه ترگمان]این برای بدنام کردن چیزی نیست که شش سال اول سازمان از نظر اقتصادی و سیاسی به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They deny personal responsibility, disparage traditional morality, denigrate religion, and promote hostility toward the family's way of life.
[ترجمه گوگل]آنها مسئولیت شخصی را انکار می کنند، اخلاق سنتی را تحقیر می کنند، مذهب را تحقیر می کنند و خصومت نسبت به شیوه زندگی خانواده را ترویج می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مسئولیت شخصی را انکار می کنند، اخلاقیات سنتی را رد می کنند، مذهب را بدنام می کنند، و خصومت نسبت به شیوه زندگی خانوادگی را ترویج می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Ensure they speak well of us rather than denigrate us to their friends.
[ترجمه گوگل]اطمینان حاصل کنید که آنها به جای تحقیر ما در مقابل دوستان خود، در مورد ما خوب صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]مطمئن شوید که آن ها به خوبی از ما صحبت می کنند تا اینکه خودمان را با دوستان خود بدنام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Complaining about perceived rivals . Blatantly trying to denigrate rivals, revealing your poverty mentality and desperation.
[ترجمه گوگل]شکایت از رقبای مورد نظر تلاش آشکار برای تحقیر رقبا، که ذهنیت فقر و ناامیدی شما را آشکار می کند
[ترجمه ترگمان]ناله کردن درباره رقبای شناخته شده تلاش برای بدنام کردن رقبا، آشکار کردن طرز فکر فقر و ناامیدی شما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One time I happened to use the word denigrate onstage, and it didn't get any reaction.
[ترجمه گوگل]یک بار روی صحنه از کلمه تحقیر استفاده کردم و هیچ واکنشی نداشت
[ترجمه ترگمان]یک دفعه اتفاق افتاد که از کلمه denigrate روی صحنه استفاده کنم، و هیچ واکنشی نشان نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This is very important, as users frequently denigrate applications that have jerky or overly slow animations.
[ترجمه گوگل]این بسیار مهم است، زیرا کاربران اغلب برنامه هایی را که دارای انیمیشن های تند یا بسیار کند هستند، تحقیر می کنند
[ترجمه ترگمان]این بسیار مهم است، چرا که کاربران اغلب برنامه هایی را که دارای زمان کم یا بیش از حد slow هستند، بدنام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Canadian Supreme Court ruled that the State can ban pornographic images which "denigrate women".
[ترجمه زباری] دادگاه عالی کانادا حکمی داد که به موجب آن تصاویر مستهجن که مسبب "بی آبروئی زنان" می گردند را ممنوع کند.
|
[ترجمه گوگل]دادگاه عالی کانادا حکم داد که ایالت می تواند تصاویر مستهجن را که "زنان را تحقیر می کند" ممنوع کند
[ترجمه ترگمان]دادگاه عالی کانادا حکم داد که دولت می تواند تصاویر مستهجن که زنان را بدنام می کنند را ممنوع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Speakers before the United States Chamber of Commerce rarely denigrate the businessman as an economic force.
[ترجمه گوگل]سخنرانان در مقابل اتاق بازرگانی ایالات متحده به ندرت این تاجر را به عنوان یک نیروی اقتصادی تحقیر می کنند
[ترجمه ترگمان]سخنگویان قبل از اتاق بازرگانی ایالات متحده به ندرت این تاجر را به عنوان یک نیروی اقتصادی بدنام می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بد نام کردن (فعل)
vilify, blemish, attaint, asperse, defame, denigrate, malign, traduce, calumniate, lynch

سیاه کردن (فعل)
ruin, waste, black, denigrate, begrime, make bitter, make black, blacken, make intolerable, render unhappy

لکه دار کردن (فعل)
distaste, foul, blame, blemish, slur, speck, soil, brand, denigrate, gaum, taint, stain, traduce, besmirch, tarnish, smear, calumniate, maculate, mottle, smirch, sully, smutch, stigmatize, stipple

سیاه ساختن (فعل)
denigrate, blacken

انگلیسی به انگلیسی

• criticize; treat in a disrespectful manner; defame
if you denigrate someone or something, you criticize them in order to damage their reputation; a formal word.

پیشنهاد کاربران

دست کم گرفتن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : denigrate
✅️ اسم ( noun ) : denigration
✅️ صفت ( adjective ) : denigratory
✅️ قید ( adverb ) : _
کم بودن - بدبودن
۱. تحقیر/تخریب کردن کلامی - بدنام/بی آبرو/روسیاه کردن ( v )
۲. بی ارزش جلوه دادن چیزی ( v )
verb
[ obj] formal
1 : to say very critical and often unfair things about ( someone )
◀️ Various groups denigrated [=slandered, maligned] both candidates throughout the presidential campaign
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ Her story denigrates him as a person and as a teacher
2 : to make ( something ) seem less important or valuable
◀️ Such behavior denigrates [=belittles] the value of honesty in the workplace
◀️No one is trying to denigrate the importance of a good education. We all know that it is crucial for success
◀️ denigrating the talents and achievements of women
- denigrate one's opponents
- مخالفان خود را بدنام کردن
- You shouldn't denigrate people just because they have different beliefs from you
- نمی توانی دیگران را به دلیل داشتن عقاید متفاوت بی آبرو کنی

کم اهمیت جلوه دادن
I didn't intend to denigrate her achievements.
من قصد نداشتم دستاوردهای او را بی اهمیت جلوه دهم.
بدنام کردن
Vilify
Defame
Slander
بدنام کردن، سیاه نمایی کردن در مورد دیگران
تحقیر کردن، کوچک شمردن، خوار کردن
( کسی را ) بد کردن، بد دانستن

بپرس