زباری

فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
cloudburst٠٥:٥٨ - ١٤٠١/١٢/٢٢قرآن: کصیب من السماء:مانند رگباری از آسمان. . . :like a cloudburst out of heavenگزارش
0 | 0
نازنین بنیادی٠٣:٠٣ - ١٤٠١/٠٧/١٤یکی از بازیگران اصلی در سریال ارباب حلقه ها - حلقه های قدرت - در نقش برینوین می باشد. 2020گزارش
2 | 0
recast١٠:١٨ - ١٤٠١/٠٦/٣٠cast: بازیگیری کردن و recast: مجدداً بازنویسی فیلم نامه و یا تعویض نقش یک بازیگرگزارش
0 | 0
piece of money٠٥:٣٤ - ١٤٠١/٠٥/٣١قطعه پول، مقداری پول ( اشاره به ماهیت فیزیکی پول ندارد، بلکه منظور همان چیزی که در معاملات شرکت می کند )گزارش
0 | 0
oestrogen٠٩:٢٨ - ١٣٩٩/٠٥/١٠اوستروژن ، یکی از هورمون های ترشح شده درون رحمی است که کلیه خصوصیات جنسیتی زن را کنترل می کند و همچنین چرخه باروری در زمان اماده سازی رحم برای حاملگی ... گزارش
9 | 0
incidnce١٨:٢١ - ١٣٩٧/١٠/٠٣نرخ - میزان ( بیکاری ، فقر و . . . ) ( فیزیک ) : تقاطع خط با چیزی دیگر ؛ مثلا پرتو نور با خط سطحیگزارش
0 | 0
PPP١٤:٣٢ - ١٣٩٧/٠٩/٢٧اقتصاد : توازن قدرت خرید ، نظریه اقتصادی نوین که میزان تعادل نرخ یک کالا را بین دو کشور با نسبت قیمت ارز آنها را می سنجد .گزارش
12 | 0
فهرست جمله های ترجمه شده
note٠٣:٢٣ - ١٤٠١/٠٨/٠٦
• He noted the time that he took each pill.
او زمان مصرف هر قرصی را یادداشت کرده است.0 | 0
note٠٣:٢٢ - ١٤٠١/٠٨/٠٦
• He noted a faint smile as she turned her head away.
وقتی که زن سر خود را به عقب برگرداند، مرد متوجه لبخند کم رنگی بر لبان او شد.0 | 0
note٠٣:٢٠ - ١٤٠١/٠٨/٠٦
• Only people of note were invited to the reception.
فقط افراد برجسته به این مهمانی دعوت شده بودند.0 | 0
solicit١٠:٢٢ - ١٤٠١/٠٦/٣٠
• I solicited my fellow workers for donations.
من از همکاران خود نسبت به اهدای کمک تقاضا کردم.0 | 0
solicit١٠:٢٠ - ١٤٠١/٠٦/٣٠
• I have never solicited his advice or his help.
من هیچگاه از وی تقاضای نصیحت و یا کمک نکرده ام.2 | 1
recast١٠:١٥ - ١٤٠١/٠٦/٣٠
• In despair, the theatre director recast the leading role.
مدیر تئاتر ، در اوج ناامیدی، نقش اول خود را مجدداً بازنویسی کرد.0 | 0
recast١٠:١٤ - ١٤٠١/٠٦/٣٠
• She has been recast as Juliet.
او با نقش جولیت به بازیگری مجدد گرفته شد.0 | 0
downswing٠٤:٠٢ - ١٤٠١/٠٦/٢٢
• Your body must not sway to the left during the downswing.
نباید بدن خود را در زمان فرود به سمت چپ متمایل کنید.0 | 0
downswing٠٤:٠١ - ١٤٠١/٠٦/٢٢
• That might be an indication that the local economy is on a downswing.
این ممکن است نشانه ای از بروز رکود در اقتصاد داخلی باشد.0 | 0
buoyant٠٣:٥٣ - ١٤٠١/٠٦/٢٢
• We were in a buoyant mood after winning our match.
بعد از اینکه مسابقه را برنده شدیم، روحیه بالایی گرفتیم.0 | 0
buoyant٠٣:٥١ - ١٤٠١/٠٦/٢٢
• Cork is a very buoyant material.
چوب پنبه یک ماده با خاصیت شناوری بالا می باشد.0 | 0
buoyant٠٣:٥١ - ١٤٠١/٠٦/٢٢
• The raft would be more buoyant if it was less heavy.
اگر قایق کمی سبک تر بود، می توانست بیشتر شناور بماند.0 | 1
buoyant٠٣:٤٦ - ١٤٠١/٠٦/٢٢
• Salt water is more buoyant than fresh water.
آب شور دارای خاصیت شناورسازی بیشتری از آب شیرین دارد2 | 0
tweak١٥:٢٩ - ١٤٠١/٠٦/١٦
• You might want to tweak the port speed up a notch, just to see if things run a little faster.
این امکان را دارید که با تعدیل سرعت بخشی امور در بندر، مشاهده کنید که اوضاع چقدر سریع تر پیش خواهد رفت.0 | 0
tweak١٥:٢٤ - ١٤٠١/٠٦/١٦
• Perhaps you should tweak that line or paragraph that throws the structure off.
باید جملات یا پاراگرافی را که ساختار را به هم ریخته است، سازگار کنی0 | 0
sew٠٣:٤٣ - ١٣٩٩/١٠/٢٦
• Can you sew a button on for me?
آیا می توانی که این دکمه را برای من بدوزی9 | 0
sew٠٣:٤١ - ١٣٩٩/١٠/٢٦
• Next day, Miss Stone decided to sew up the rip.
روز بعد، خانم استون تصمیم گرفت تا پارگی را بدوزد.14 | 0
address٠٠:٣٩ - ١٣٩٨/١١/١١
• The council boldly addressed problems that had been ignored in the past.
مجلس با شجاعت، مشکلاتی که در گذشته پشت گوش انداخته شده بود را در دستور کار قرار داد.12 | 1
detach١٩:٤٥ - ١٣٩٨/٠٤/٢٦
• You can detach the hood if you prefer the coat without it.
اگر ترجیح می دهید که کت بدون کلاه باشد، میتوانید آن را جدا کنید5 | 0
manure٢٣:٢٩ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• Adding organic matter such as manure can improve the soil.
افزودن مواد آلی مانند کود باعث بهبود خاک می گردد.0 | 0
manure٢٣:٢٨ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• If farm - yard manure is used it must be well rotted.
اگر برای مزرعه یا باغچه کود استفاده کنیم، باید کاملاً پوسیده باشد.0 | 0
manure٢٣:٢٦ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• Gardeners reckon her manure is pure gold.
باغبان همیشه کود خود را طلای خالص تلقی می کند.0 | 0
manure٢٣:٢٣ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• A green manure is a crop grown mainly to improve soil fertility.
کود آلی یا کود سبز، گیاهانی رشد کرده هستند که به منظور افزایش حاصلخیزی به خاک افزوده می شود.2 | 0
manacle٢٣:١٩ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• His arm was manacled to a ring on the wall.
دستانش را با زنجیر به حلقه ای در دیوار بسته بودند.0 | 0
manacle٢٣:١٨ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• His hands were manacled behind his back.
دستانش را از پشت دست بند زده بودند.0 | 0
manacle٢٣:١٨ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• They had manacled her legs together.
آنها پاهای او را به یکدیگر غل و زنجیر کرده بودند.0 | 0
manacle٢٣:١٧ - ١٣٩٨/٠٣/١٣
• The prisoner's wrists bled from the tight manacles.
مچ دستان زندانی به سبب دست بندها خون آلود شده بودند.0 | 0