statuary

/ˈstæt͡ʃuːˌeri//ˈstæt͡ʃʊəri/

معنی: مجسمه سازی، مجسمه ساز، هیکل تراشی، تندیسی
معانی دیگر: وابسته به مجسمه و مجسمه سازی، تندیسگرانه، هنر مجسمه سازی، تندیسگری، پیکر تراشی، مجسمه سای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: statuaries
• : تعریف: statues collectively, or a particular group of statues.
صفت ( adjective )
• : تعریف: of, concerning, or suited to a statue.

جمله های نمونه

1. I gave the pompous statuary a flick of the pink feathers as I went past.
[ترجمه گوگل]وقتی از کنارش می گذشتم پرهای صورتی را به مجسمه پر زرق و برق دادم
[ترجمه ترگمان]همان طور که از کنار آن ها رد می شدم، به مجسمه های صورتی براق نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The Foundation includes garden statuary among its interests and it is anxious to commission pieces that are specifically appropriate to their setting.
[ترجمه گوگل]بنیاد تندیس باغ را در میان علایق خود قرار می دهد و مشتاق است قطعاتی را سفارش دهد که به طور خاص با محیط آنها مناسب باشد
[ترجمه ترگمان]بنیاد شامل مجسمه های باغ در میان علایق خود است و این تمایل دارد که قطعاتی را که به طور خاص برای تنظیم آن ها مناسب هستند را کمیسیون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At eight this morning the statuary took off her face in plaister.
[ترجمه گوگل]ساعت هشت صبح امروز مجسمه صورتش را در گچ برداشت
[ترجمه ترگمان]در ساعت هشت صبح مجسمه های سنگی صورت خود را به چسب کاغذی چسبانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Though they produced some statuary in Classical and Hellenistic styles they were not copyists.
[ترجمه گوگل]اگرچه آنها تعدادی مجسمه به سبک کلاسیک و هلنیستی تولید کردند، اما کپی‌کننده نبودند
[ترجمه ترگمان]هر چند آن ها در سبک های کلاسیک و هلنیستی طرح هایی تولید می کردند، اما آن ها copyists نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Beneath the wealth of statuary and architectural ornament, such monuments usually had a practical purpose.
[ترجمه گوگل]این گونه بناها در زیر ثروت تندیس و زیورهای معماری، معمولاً هدفی عملی داشتند
[ترجمه ترگمان]در زیر مجموعه مجسمه ها و تزیینات معماری، این مجسمه ها معمولا یک هدف عملی داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her face was strong, like Creek statuary, with a full mouth, rounded chin.
[ترجمه گوگل]صورتش قوی بود، مثل مجسمه کریک، با دهانی پر، چانه گرد
[ترجمه ترگمان]چهره اش مستحکم بود، مانند مجسمه های Creek، با دهانی فراخ، و چانه گرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Plant a Boston ivy beneath a great statuary.
[ترجمه گوگل]یک پیچک بوستون را زیر یک مجسمه بزرگ بکارید
[ترجمه ترگمان]یک پیچک بوستون را در مجسمه های بزرگی نصب کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rodin's Old Streetwalker is a rare work in statuary history.
[ترجمه گوگل]خیابان قدیمی رودن اثری نادر در تاریخ مجسمه سازی است
[ترجمه ترگمان]streetwalker پیر Rodin یک اثر نادر در تاریخ مجسمه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The giant statuary that bears the inscription is He Zun which is the Treasure of China.
[ترجمه گوگل]مجسمه غول پیکری که این کتیبه را بر خود دارد He Zun است که گنج چین است
[ترجمه ترگمان]مجسمه های عظیم که بر روی آن نوشته شده عبارتند از: گنج چین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Statuary space may be divided into two parts, physical space and psychological space.
[ترجمه گوگل]فضای مجسمه را می توان به دو بخش فضای فیزیکی و فضای روانی تقسیم کرد
[ترجمه ترگمان]فضای statuary ممکن است به دو بخش، فضای فیزیکی و فضای روانی تقسیم شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Hawass said there is an "overwhelming amount of statuary" depicting the ruler, who was the father of Amenhotep IV, better known as Akhenaten.
[ترجمه گوگل]هاواس گفت که "مقدار بسیار زیادی مجسمه" وجود دارد که فرمانروایی را که پدر آمنهوتپ چهارم، معروف به آخناتون بود، به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]Hawass گفت که \"تعداد بسیار زیادی از مجسمه ها\" وجود دارد که این حاکم، که پدر آمنهوتپ چهارم بود، به نام Akhenaten شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In several states it is not even a statuary requirement.
[ترجمه گوگل]در چندین ایالت حتی یک الزام قانونی نیست
[ترجمه ترگمان]در چندین ایالت، حتی یک نیاز به مجسمه هم نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Some farmers are harvesting behind the destroyed statuary of Song Mausoleum.
[ترجمه گوگل]برخی از کشاورزان پشت مجسمه تخریب شده آرامگاه سونگ در حال برداشت محصول هستند
[ترجمه ترگمان]برخی از کشاورزان در پشت مجسمه تخریب شده آرامگاه Song در حال برداشت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The statuary of Yan Xiu is on the top of the column ( bronze ).
[ترجمه گوگل]مجسمه یان شیو در بالای ستون (برنز) قرار دارد
[ترجمه ترگمان]مجسمه یان Xiu در بالای ستون (برنز)قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The home - made statuary gave an artistic air to the room.
[ترجمه گوگل]تندیس های خانگی حال و هوای هنرمندانه ای به اتاق می بخشید
[ترجمه ترگمان]مجسمه های ساخته شده از خانه، هوای هنری را به اتاق دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مجسمه سازی (اسم)
sculpture, imagery, statuary, sculpturing

مجسمه ساز (اسم)
statuary, sculptor, sculptress

هیکل تراشی (اسم)
statuary

تندیسی (صفت)
statuary, sculptural

تخصصی

[ریاضیات] نقش

انگلیسی به انگلیسی

• statues collectively; group of statues
of or pertaining to a statue
you can refer to all the statues and sculptures in a place as the statuary; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس