burgeoning

پیشنهاد کاربران

رشد فزاینده
رو به افزایش
Growing
نه مترقی میشه نه پررونق نه شکوفایی
میشه adj= روبه رشد ، شکوفا ، در حال رشد ، در حال توسعه
فزاینده
burgeoning ( adj ) =رو به رشد، رو به پیشرفت، رو به توسعه، بالارونده، شکوفایی، شکوفا
مثال : burgeoning population of major cities is creating a demand for more services.
جمعیت رو به رشد شهرهای بزرگ ، تقاضا برای خدمات بیشتر را فراهم می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

The company hoped to profit from the burgeoning communications industry.
شرکت امیدوار است که از صنعت رو به رشد ارتباطات بهره ببرد.

شکوفایی
Growing
در حال رشد
adj.
growing
در حال رشد
شروع به رشد کرده
رشد کردن ، افزایش دادن
در حال رشد و توسعه بصورت سریع
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Merriam - Webster :
growing, expanding, or developing rapidly
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین MACMILLAN :
growing or developing quickly
معنی گرفته شده از دیکشنری آنلاین Cambridge :
developing quickly
در حال رشد - شکوفا - آباد
رو به رشد
مترقی
پر رونق
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس