break even

/ˈbreɪkˈiːvn̩//breɪkˈiːvn̩/

گونه ای رقص جدید که همراه است با عملیات آکروباتیک و چرخش های تند، عدول یا سرپیچی (از سنت یا روش و غیره)، جدا شده، جدایی گرای، انشعابی، ترک، (تئاتر و غیره) زودشکن (اشیای قلابی که در صحنه های زد و خورد و غیره به آسانی و به طور بی خطر شکسته یا متلاشی می شوند)، (عامیانه - مسابقات و غیره) مساوی کردن، برابر شدن، سر به سر شدن، بی سود و زیان شدن، صافی درامدن، سربسرشدن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to emerge from a transaction without profits or losses.
مشابه: balance, manage, tie
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or designating a point at which credits and debits are equal, as in a business that shows neither a profit nor a loss.

جمله های نمونه

1. after two years, the shop reached the breakeven point
مغازه بعد از دوسال دخل و خرج کرد.

2. Taylor's business just managed to break even last month.
[ترجمه اشکان] کار تیلور تونست دخل و خرج رو باهم برابر کنه
|
[ترجمه گوگل]کسب و کار تیلور در ماه گذشته موفق به شکست شد
[ترجمه ترگمان]کار تیلور فقط یک ماه پیش موفق شده بود از هم جدا بشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We're hoping that we'll at least break even, and perhaps make a small profit.
[ترجمه Sajad] ما امیدواریم که حداقل سر به سر شود یا شاید کمی سود ببریم
|
[ترجمه ابوالفضل] امیدواریم دخل با خرج جور شود و شاید هم کمی سود کنیم
|
[ترجمه گوگل]ما امیدواریم که حداقل به نتیجه برسیم و شاید سود کمی داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]امیدواریم که حداقل یک کم استراحت کنیم و شاید هم سود کوچکی به دست بیاوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The airline hopes to break even next year and return to profit the following year.
[ترجمه abbas] هواپیمایی امیدوار است که سال آینده سر به سر بشه و سال های بعد به چرخه سود برگرده
|
[ترجمه گوگل]این ایرلاین امیدوار است که در سال آینده به موفقیت برسد و سال بعد به سود خود بازگردد
[ترجمه ترگمان]این شرکت هواپیمایی امیدوار است سال آینده را بشکند و سال آینده به سود خود باز گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Orange is expected to break even in net income terms by 199
[ترجمه گوگل]انتظار می رود که نارنجی از نظر درآمد خالص تا سال 199 حتی از نظر درآمد خالص شکسته شود
[ترجمه ترگمان]نارنجی انتظار می رود که با ۱۹۹ قانون درآمد خالص ۱۹۹ فرد شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fujitsu says it expects to break even in 1993-9 with zero net profit.
[ترجمه گوگل]فوجیتسو می گوید انتظار دارد در سال 1993-1993 با سود خالص صفر شکست بخورد
[ترجمه ترگمان]Fujitsu می گوید که انتظار دارد در سال ۱۹۹۳ - ۹ با سود خالص صفر بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. That could break even a high roller like Baltimore owner Peter Angelos.
[ترجمه گوگل]این می تواند حتی یک غلتک بلند مانند مالک بالتیمور پیتر آنجلوس را بشکند
[ترجمه ترگمان]این میتونه حتی یه ترن هوایی مثل \"پیتر Angelos\" رو هم از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Therefore, if the firms involved are to break even, how should they do it?
[ترجمه گوگل]بنابراین، اگر قرار است شرکت‌های درگیر به هم برسند، چگونه باید این کار را انجام دهند؟
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اگر شرکت ها درگیر این کار هستند، چگونه باید آن را انجام دهند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If we can break even - as I think we will - it will be a qualified success.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانیم به حد تعادل برسیم - همانطور که فکر می کنم این کار را انجام خواهیم داد - یک موفقیت واجد شرایط خواهد بود
[ترجمه ترگمان]اگر ما بتوانیم حتی - همانطور که فکر می کنم ما - موفق خواهیم شد - موفق خواهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Port executives say that maritime operations should break even by 1999 or 2000.
[ترجمه گوگل]مدیران بندر می گویند که عملیات دریایی باید تا سال 1999 یا 2000 متوقف شود
[ترجمه ترگمان]مدیران اجرایی بندر می گویند که عملیات دریایی باید حتی تا سال ۱۹۹۹ یا ۲۰۰۰ قطع شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If we're lucky, we'll break even.
[ترجمه گوگل]اگر ما خوش شانس باشیم، ما را شکست می دهد
[ترجمه ترگمان]اگر خوش شانس باشیم، حتی به هم می زنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The second statement -- you can't break even -- means that due to ever-increasing entropy, you can't return to the same energy state.
[ترجمه گوگل]عبارت دوم -- شما نمی توانید زوج را بشکنید -- به این معنی است که به دلیل آنتروپی فزاینده، نمی توانید به همان حالت انرژی برگردید
[ترجمه ترگمان]دومین بیانیه - - شما نمی توانید حتی - - به این معنی که به خاطر آنتروپی زیاد، شما نمی توانید به همان وضعیت انرژی برگردید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I see you hope to break even in under three years.
[ترجمه گوگل]من می بینم که شما امیدوارید حتی در کمتر از سه سال دیگر شکست بخورید
[ترجمه ترگمان] می بینم که امیدوار بودی تا سه سال دیگه از هم جدا بشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Red Man snuff should break even this year, the CEO said.
[ترجمه گوگل]مدیر عامل گفت که انفاق مرد قرمز حتی امسال هم باید بشکند
[ترجمه ترگمان]مدیر عامل گفت که سیگار مرد قرمز باید حتی در سال جاری هم بشکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you gamble you're lucky when you break even.
[ترجمه گوگل]اگر قمار می‌کنید، زمانی خوش شانس هستید
[ترجمه ترگمان]اگر قمار کنی شانس آوردی که به هم می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[ریاضیات] سر به سر شدن، بی سود، سر به سر
[صنعت] سر به سر شدن، صاف شدن، یر به یر شدن

انگلیسی به انگلیسی

• finish with no losses; end in a tie, end with an equal score
breakeven point, point at which gains and losses are equal (business)

پیشنهاد کاربران

نقطه سربه سر نقطه ای است که در آن کل هزینه ها و درآمد کل برابر است. همچنین به عنوان نقطه تعادل یا نقطه بدون سود شناخته می شود. در نقطه سر به سر، یک کسب و کار سود یا زیان ندارد.
تجزیه و تحلیل سربه سر یک ابزار مالی است که می تواند برای تعیین سطح تولید یا فروش که برای پوشش تمام هزینه ها ضروری است، استفاده شود. همچنین می توان از آن برای ارزیابی سودآوری یک محصول یا خدمات جدید استفاده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

در تجارت به معنی برابر شدن دخل و خرج است .
Our company was able to break even after 6 months of opration
( مالی )
نقطه سر به سر/نقطه تعادل ( نقطه ای که سود و زیان برابره ) .
یِر به یِر شدن دخل و خرج ، چیزی واسه پس اندار باقی نمیمونه
to have no profit or loss at the end of a business activity because you only make enough money to pay for your costs
به نقطه سربه سر رسیدن ( سود و زیان )
The firm will break even at the operating level this year.
After paying compensation for the damaged goods, we barely broke even.
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/break-even
برابر شدن دخل و خرج
that's when the money coming in equals the money going out.
دخل و خرج برابر، برابری درآمد و هزینه
برابر شدن دخل و خرج
( برای مثال کاری را تازه شروع کردیم و هر چی خرج کردیم همان مقدار هم درامد داشته ایم ) این یعنی برابر شدن دخل و خرج
تراز
تعادل
یر به یر شدن
not make a profit or a loss
یکی دراومدن دخل و خرج
. I figured out I need to charge seventeen bucks a jar just to break even
سربه سر شدن
نقطه سربه سر شدن
متعادل شدن
سر به سر
برابر
نقطه تعادل
نه سود و نه ضرر کردن
دخل و خرج برابر
نه سود نه ضرر
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس