stretch out


معنی: طولانی کردن
معانی دیگر: (صنعت و کار) گسترش ساعات کار بدون اضافه دستمزد یا با اضافه دستمزد کم، تمدید زمان لازم برای تولید چیزی

مترادف ها

طولانی کردن (فعل)
stretch, extend, imp, lengthen, elongate, prolong, prolongate, draw out, stretch out

پیشنهاد کاربران

دراز کشیدن و یا معنی حرکات کششی رو هم میده
کش دادن به دست و پا
lie down, usually in order to relax or to sleep
امتداد یافتن
کش اومدن
Endless summer days stretched out before us
stretch, extend, imp, lengthen, elongate, prolong, prolongate, draw out, stretch out
گشاد کردن - باز کردن - از هم جدا و باز کردن - طول دادن - پهن کردن - تکیه و لم دادن
کش اومدن
گشاد شدن
دراز کردن دست برای برداشتن یا گرفتن چیزی
دراز کردن، پهن کردن، گسترانیدن
مثالAllah stretched out the earth even as a bed
خدا زمین را به عنوان ( همانند ) رختخوابی گسترانیده است.
لم دادن
recline
دراز کردن
لم دادن. درازکشیدن. خم شدن.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس