clung

/ˈkləŋ//klʌŋ/

معنی: چسبیده، متصل شده
معانی دیگر: زمان گذشته و اسم مفعول فعل: cling

بررسی کلمه

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of cling.

جمله های نمونه

1. her wet dress clung to her weak body
پیراهن خیس او به بدن نحیفش چسبیده بود.

2. a morning glory had clung to a tree and was choking it
نیلوفر محکم به درخت آویخته بود و داشت آنرا خفه می کرد.

3. Another man was rescued as he clung to the riverbank.
[ترجمه گوگل]مرد دیگری در حالی که به ساحل رودخانه چسبیده بود نجات یافت
[ترجمه ترگمان]همان طور که به کنار رودخانه چسبیده بود، یک مرد دیگر را نجات داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They clung to each other/clung together as they said goodbye.
[ترجمه گوگل]در حال خداحافظی به هم چسبیدند/به هم چسبیدند
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم چسبیدند و در حین خداحافظی با هم چسبیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We got so wet that our clothes clung to us.
[ترجمه کیمیا] انقدر خیس شده بودیم که لباس هامون بهمون چسبیده بود
|
[ترجمه گوگل]آنقدر خیس شدیم که لباس هایمان به ما چسبید
[ترجمه ترگمان]آنقدر خیس شدیم که clothes به ما چسبیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He wailed and clung to his mother.
[ترجمه گوگل]زاری کرد و به مادرش چسبید
[ترجمه ترگمان]او ناله سر داد و به مادرش چسبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mud clung to my shoes.
[ترجمه گوگل]گل به کفش هایم چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]گل به کفش های من چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He clung to the lifeline and the woman pulled him towards the bank.
[ترجمه گوگل]به طناب نجات چسبید و زن او را به سمت بانک کشید
[ترجمه ترگمان]او به خط زندگی چسبیده بود و زن او را به طرف ساحل کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The pages of this book have clung together.
[ترجمه گوگل]صفحات این کتاب به هم چسبیده اند
[ترجمه ترگمان]صفحات این کتاب به هم چسبیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The baby clung onto its mother.
[ترجمه گوگل]بچه به مادرش چسبید
[ترجمه ترگمان]بچه به مادرش چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The ship clung to the shore.
[ترجمه گوگل]کشتی به ساحل چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]کشتی به ساحل چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Many pages of his diary have clung together.
[ترجمه گوگل]بسیاری از صفحات خاطرات او به هم چسبیده است
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صفحات خاطراتش به هم چسبیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The baby monkey clung to its mother.
[ترجمه گوگل]بچه میمون به مادرش چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]میمون کوچولو به مادرش چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The children clung together in fear.
[ترجمه گوگل]بچه ها از ترس به هم چسبیده بودند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از ترس به هم چسبیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He clung to the rope with both hands.
[ترجمه گوگل]با دو دستش به طناب چسبید
[ترجمه ترگمان]با هر دو دستش طناب را چسبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چسبیده (صفت)
sessile, sticking, adhesive, sticky, clinging, clung, coherent

متصل شده (صفت)
clung, syndetic

انگلیسی به انگلیسی

• clung is the past tense and past participle of cling.

پیشنهاد کاربران

پا فشاری کردن
Cling clung clung
چسبیدن
Stick to
( در مورد عقیده و غیره ) رها نکردن،
چسبیدن ( به عقیده ای/تفکری/نظری ) ،
( با محکم چسبیدن ) نگهداشتن
QAnon adherents 💥clung💥 to the widely circulated belief that Trump would be inaugurated for a second term on March 4

بپرس