follow up

/ˈfɑːloʊˈəp//ˈfɒləʊʌp/

معنی: تعقیب کردن، پی گیری کردن، دنباله داستان را شرح دادن
معانی دیگر: 1- (از نزدیک یا به اصرار) تعقیب کردن 2- (به طور کامل) انجام دادن 3- عمل مکمل چیزی را انجام دادن، تکمیلی، بعدی، سپسین، پساختی، پس آمدی، پس آیند، (هر چیزی که متعاقب چیز دیگری برای تکمیل آن انجام شود) پیگیری، دنباله گیری، انجام، ادامه (تا پایان)، فرجام یابی، تماس با بیمارپس از تشخیصیا درمان

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to act further, esp. so as to bring (something) to a conclusion.
اسم ( noun )
حالات: follow-ups
(1) تعریف: the act or process of following up, esp. with something that may increase the effectiveness of an earlier action.

(2) تعریف: the means, such as a phone call or letter, used to follow up.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: serving to reinforce an earlier action.

- a follow-up visit
[ترجمه گوگل] یک بازدید بعدی
[ترجمه ترگمان] بازدید پی گیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or relating to a follow-up or to following up.

جمله های نمونه

1. follow-up care in treating cancer
پیگیری مراقبت در درمان سرطان

2. follow-up medical examinations
آزمایش های پزشکی (بعدی)

3. this conference is a follow-up to an earlier one in shiraz
این گردهمایی دنباله ی کنفرانس پیشین شیراز است.

4. You start the work, and I'll follow up.
[ترجمه گوگل]شما کار را شروع کنید، من پیگیری می کنم
[ترجمه ترگمان]تو کار را شروع می کنی و من هم دنبالش می روم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You should follow up your letter with a phone call.
[ترجمه گوگل]شما باید نامه خود را با یک تماس تلفنی پیگیری کنید
[ترجمه ترگمان]باید با یه تماس تلفنی نامه - ت رو دنبال کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The police will follow up all possible leads.
[ترجمه گوگل]پلیس تمام سرنخ های احتمالی را پیگیری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس همه سرنخ ها را دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They follow up their March show with four UK dates next month.
[ترجمه گوگل]آنها نمایش ماه مارس خود را با چهار قرار در بریتانیا در ماه آینده دنبال می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در ماه مارس آینده خود را با چهار قرار در بریتانیا در ماه آینده دنبال می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Data from both baseline and follow up specimens are shown separately for the two subgroups.
[ترجمه گوگل]داده های هر دو نمونه پایه و پیگیری به طور جداگانه برای دو زیر گروه نشان داده شده است
[ترجمه ترگمان]داده ها از هر دو مبنا به طور جداگانه برای دو زیر گروه نشان داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Extended follow up is required, to assess the longterm effects, particularly the stricture recurrence rate after final stent removal.
[ترجمه گوگل]برای ارزیابی اثرات بلندمدت، به ویژه میزان عود تنگی پس از برداشتن نهایی استنت، پیگیری طولانی‌تر مورد نیاز است
[ترجمه ترگمان]برای ارزیابی اثرات دراز مدت، به ویژه نرخ بازگشت stricture پس از برداشت نهایی استنت گذاری افزایش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No one asked me about follow up phone calls made to me by their offices, standard procedures for campaigns.
[ترجمه گوگل]هیچ کس از من در مورد پیگیری تماس های تلفنی که توسط دفاترشان با من انجام می شود، رویه های استاندارد کمپین ها از من نپرسید
[ترجمه ترگمان]هیچ کس از من در مورد پی گیری تماس های تلفنی که توسط ادارات و روش های استاندارد برای کمپین ها ایجاد شده بود، نپرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Later it wants to follow up with the heavy stuff: tanks, helicopters, anti-tank weapons and armored personnel carriers.
[ترجمه گوگل]بعداً می خواهد چیزهای سنگین را دنبال کند: تانک ها، هلیکوپترها، سلاح های ضد تانک و نفربرهای زرهی
[ترجمه ترگمان]بعد از آن می خواهد مواد سنگین را دنبال کند: تانک، هلی کوپتر، سلاح های ضد تانک و نفربرهای زرهی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She had no relapse during 18 months' follow up, and results of lung function tests were normal.
[ترجمه گوگل]او طی 18 ماه پیگیری هیچ عودی نداشت و نتایج آزمایش‌های عملکرد ریه طبیعی بود
[ترجمه ترگمان]او در طول ۱۸ ماه هیچ بازگشتی نداشت و نتایج تست های کارکرد ریه طبیعی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. But seldom do these companies follow up on the true costs of counterproductive policies and decisions.
[ترجمه گوگل]اما به ندرت این شرکت ها هزینه های واقعی سیاست ها و تصمیمات غیرمولد را دنبال می کنند
[ترجمه ترگمان]اما به ندرت این شرکت ها به دنبال هزینه های واقعی سیاست های معکوس و تصمیم گیری ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Information for the follow up study was collected by means of personal interviews, death certificates, and records from hospitals and nursing homes.
[ترجمه گوگل]اطلاعات برای مطالعه پیگیری با استفاده از مصاحبه شخصی، گواهی فوت و سوابق از بیمارستان ها و خانه های سالمندان جمع آوری شد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات برای این مطالعه به وسیله مصاحبه شخصی، گواهی مرگ و بایگانی از بیمارستان ها و خانه های سالمندان جمع آوری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A follow-up session was held after the initial meeting.
[ترجمه ویدا حسینی] یک جلسه تکمیلی بعد از نشست اولیه برگزار شد.
|
[ترجمه گوگل]بعد از جلسه اولیه جلسه پیگیری برگزار شد
[ترجمه ترگمان]جلسه پی گیری بعد از جلسه اولیه برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. She is writing a follow-up to her best-selling novel.
[ترجمه گوگل]او در حال نوشتن ادامه رمان پرفروش خود است
[ترجمه ترگمان]او در حال نوشتن یک رمان پی گیری بهترین رمان خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. They are recording a follow-up to their successful 1989 album.
[ترجمه گوگل]آنها در حال ضبط ادامه آلبوم موفق خود در سال 1989 هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها در حال ضبط یک آهنگ پی گیری برای آلبوم موفق ۱۹۸۹ آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Despite the success of his last album, there are as yet no plans for any follow-ups.
[ترجمه گوگل]با وجود موفقیت در آخرین آلبوم او، هنوز هیچ برنامه ای برای ادامه آن وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]با وجود موفقیت آخرین آلبوم او، هیچ برنامه ای برای پی گیری آن ها وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The book is a follow-up to her excellent television series.
[ترجمه گوگل]این کتاب در ادامه مجموعه تلویزیونی عالی او است
[ترجمه ترگمان]این کتاب از مجموعه تلویزیونی بسیار عالی او پیروی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. One man was arrested during the raid and another during a follow-up operation.
[ترجمه گوگل]یک نفر در جریان این عملیات و یک نفر دیگر در یک عملیات پیگیری دستگیر شدند
[ترجمه ترگمان]یک مرد در طی این یورش دستگیر شد و یکی دیگر از آن ها در طی یک عملیات پی گیری دستگیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. As a follow-up to the television series the BBC is publishing a book.
[ترجمه گوگل]در ادامه این مجموعه تلویزیونی، بی بی سی کتابی را منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]با پی گیری مجموعه تلویزیونی BBC، بی بی سی یک کتاب منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. This meeting is a follow-up to the one we had last month.
[ترجمه گوگل]این جلسه در ادامه جلسه ای است که ماه گذشته داشتیم
[ترجمه ترگمان]این جلسه پی گیری to که ماه گذشته داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. You will receive a follow-up visit from the person conducting the assessment.
[ترجمه گوگل]شما یک ویزیت بعدی از شخصی که ارزیابی را انجام می دهد دریافت خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]شما یک بازدید پی گیری از طرف کسی که این ارزیابی را انجام می دهد، دریافت خواهید کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The survey is a follow-up to the questionnaire.
[ترجمه گوگل]نظرسنجی در ادامه پرسشنامه است
[ترجمه ترگمان]این نظرسنجی از طریق پرسشنامه پی گیری شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

25. They were attending hospital for follow-up treatment.
[ترجمه گوگل]آنها برای پیگیری درمان به بیمارستان مراجعه کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای پی گیری درمان به بیمارستان مراجعه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

26. After the report, advisers are expected to carry out follow-up work.
[ترجمه گوگل]پس از گزارش، از مشاوران انتظار می رود کارهای پیگیری را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]پس از این گزارش، انتظار می رود که مشاوران کار پی گیری را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

27. Spielberg says he's planning to do a follow-up next year.
[ترجمه گوگل]اسپیلبرگ می‌گوید که در نظر دارد در سال آینده یک بررسی را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]Spielberg می گوید که او قصد دارد سال بعد این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

28. A follow-up consultation was arranged for two weeks' time.
[ترجمه گوگل]مشاوره بعدی به مدت دو هفته ترتیب داده شد
[ترجمه ترگمان]یک مشاوره پی گیری برای دو هفته ترتیب داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The dancer confounded her critics with a remarkable follow-up album.
[ترجمه گوگل]رقصنده منتقدان خود را با یک آلبوم بعدی قابل توجه گیج کرد
[ترجمه ترگمان]رقصنده او منتقدان خود را با یک آلبوم پی گیری قابل توجه درهم کوبید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعقیب کردن (فعل)
chase, pursue, tail, follow, chevy, sue, chivvy, law, follow up, hound, prosecute

پی گیری کردن (فعل)
pursue, follow up

دنباله داستان را شرح دادن (فعل)
follow up

تخصصی

[حسابداری] پیگیری
[کامپیوتر] پیرو
[مهندسی گاز] دنبال کردن، پیگیری
[آمار] پیگیری

انگلیسی به انگلیسی

• maintaining contact so as to monitor the effects of earlier activities or treatments
follow-up work or action is done as a continuation of something. attributive adjective here but can also be used as a count noun. e.g. this conference is a follow-up to an earlier one. this song is the follow-up to their no.2 smash.
response, topic in a discussion group which refers to the previous topic

پیشنهاد کاربران

Follow - up
This term refers to the subsequent medical appointments or interventions that are scheduled after an initial evaluation. It is often used to indicate the need for ongoing monitoring or treatment.
...
[مشاهده متن کامل]

اسم/ این اصطلاح به جلسات یا مداخلات پزشکی بعدی که پس از ارزیابی اولیه برنامه ریزی می شوند اشاره دارد. اغلب برای نشان دادن نیاز به نظارت مداوم یا درمان استفاده می شود.
For instance, a doctor might say, “The patient should schedule a follow - up appointment in two weeks. ”
A nurse might document, “Patient instructed to follow - up with primary care physician for medication refill. ”
During a phone call, a receptionist might ask, “Are you calling to schedule a follow - up appointment?”

منابع• https://fluentslang.com/slang-for-diagnosis/
مطالعه تعقیبی یا پیگیری
دنباله رَوی کردن
ادامه یا تکرار کاری که قبلاً شروع یا انجام شده است. مثل معاینه مجدد بیمار یا ادامه دادن یک تحقیق.
زیرنظر پزشک قرار گرفتن، تحت درمان بودن
طبق آخرین معنای فرهنگ وبستر:
اقدامی صحیح/ مناسب کردن
پیاپی
پیگیری کردن
پیگیری یا بررسیِ بیش از حدِ چیزی
do more about something
تکمیلی
متعاقب
follow - up
به نقل از هزاره: 1. دنباله، ادامه، بقیه. 2. [نامه، بخشنامه و غیره] یادآوری
Follow up questions
پرسش های تکمیلی ( پرسش هایی که در راستای پرسش های قبلی و برای کسب اطلاعات بیشتر پرسیده می شوند.
بعدی
In follow - up interviews with half a dozen mainly Republican respondents, none said the president’s coronavirus diagnosis was affecting their voting decision
The New York Times

پیگیری
واپسین
repetition of sth that has already been started or done. . . . تکرار بعضی چیزا که قبلاً شروع شده یا انجام شده است.
مرتبط، پیدرپی، طبق، پیگیری، پشت سر هم
پیرو. . . طبق
پیگیری - فرجام بابی
پی در پی
به دنبال هم
پشت سر هم
گام تکمیلی
پیگیری کردن
در ادامه. . . . در دنباله. .
سوالات کامل کننده
Follow up question پرسش های تکمیلی
پیروی
دنباله دار

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس