پیشنهادهای میرزایی (١,٥٥٠)
1_ To alternately enter and exit, arrive and depart ( either physically or figuratively ) . ۱ ـ بطور متناوب داخل و خارج شدن ، رسیدن و ترک کردن ( به ...
۱ ـ ترکیب ـ مخلوط combination ۲ ـ گروه نوازندگان ( جاز ) Group of musicians ( especially jazz )
۱ ـ در کما ـ در اغما یا بیهوشی In a coma ۲ ـ بی حال و خوابالو Inactive and sleepy
۱ ـ دانشکده a part of university in which students can study up to a bachelor's degree after graduation from school ۲ ـ مجمع ـ هیئت ـ گروه ( تخصصی ) ...
دوستان توجه کنید که املای درست این واژه colleague هست و همچنین بصورت [ کالیگ ] تلفظ میشود ✅✅✅
کولاژ a picture made by sticking pieces of coloured paper, cloth or photographs onto a surface, or by putting images together on a computer, cell ph ...
⭕️ دقت کنید که وقتی از کسی عصبانی می شوید از حرف اضافه 𝘄𝗶𝘁𝗵 استفاده کنید و وقتی از چیزی عصبانی می شوید از حرف اضافه 𝗮𝘁 استفاده کنید! ❗️We becom ...
🧷 در جایگاه اسم ۱ ـ دسته ـ خوشه ـ انبوه ـ توده a small group of things or people very close together, especially trees or plants; a bunch of someth ...
( در مورد غذا ) دلزده شدن
دوربین مداربسته System of cameras that watch a building, room, etc for crime. 📌 Also: CCTV
⭕️🅥🅔🅡🅑 assess = ارزیابی کردن ـ سنجیدن ـ تخمین زدن reassess = باز ارزیابی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 assessment = ارزیابی ـ سنجش reassessment = ارزیابی/ سنج ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 assess = ارزیابی کردن ـ سنجیدن ـ تخمین زدن reassess = باز ارزیابی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 assessment = ارزیابی ـ سنجش reassessment = ارزیابی/ سنج ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 assess = ارزیابی کردن ـ سنجیدن ـ تخمین زدن reassess = باز ارزیابی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 assessment = ارزیابی ـ سنجش reassessment = ارزیابی/ سنج ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 assess = ارزیابی کردن ـ سنجیدن ـ تخمین زدن reassess = باز ارزیابی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 assessment = ارزیابی ـ سنجش reassessment = ارزیابی/ سنج ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 assess = ارزیابی کردن ـ سنجیدن ـ تخمین زدن reassess = باز ارزیابی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 assessment = ارزیابی ـ سنجش reassessment = ارزیابی/ سنج ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 assess = ارزیابی کردن ـ سنجیدن ـ تخمین زدن reassess = باز ارزیابی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 assessment = ارزیابی ـ سنجش reassessment = ارزیابی/ سنج ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 economize = صرفه جویی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 economy = اقتصاد ـ صرفه جویی economics = علم اقتصاد economist = اقتصاددان ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 e ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 economize = صرفه جویی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 economy = اقتصاد ـ صرفه جویی economics = علم اقتصاد economist = اقتصاددان ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 e ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 economize = صرفه جویی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 economy = اقتصاد ـ صرفه جویی economics = علم اقتصاد economist = اقتصاددان ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 e ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 economize = صرفه جویی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 economy = اقتصاد ـ صرفه جویی economics = علم اقتصاد economist = اقتصاددان ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 e ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 economize = صرفه جویی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 economy = اقتصاد ـ صرفه جویی economics = علم اقتصاد economist = اقتصاددان ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 e ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 economize = صرفه جویی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 economy = اقتصاد ـ صرفه جویی economics = علم اقتصاد economist = اقتصاددان ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 e ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 economize = صرفه جویی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 economy = اقتصاد ـ صرفه جویی economics = علم اقتصاد economist = اقتصاددان ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 e ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 detect = کشف کردن ـ شناسایی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 detection = کشف ـ شناسایی detective = کاراگاه detector = ردیاب ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 detectabl ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 detect = کشف کردن ـ شناسایی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 detection = کشف ـ شناسایی detective = کاراگاه detector = ردیاب ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 detectabl ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 detect = کشف کردن ـ شناسایی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 detection = کشف ـ شناسایی detective = کاراگاه detector = ردیاب ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 detectabl ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 detect = کشف کردن ـ شناسایی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 detection = کشف ـ شناسایی detective = کاراگاه detector = ردیاب ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 detectabl ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 detect = کشف کردن ـ شناسایی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 detection = کشف ـ شناسایی detective = کاراگاه detector = ردیاب ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 detectabl ...
همانطور که بعضی دوستان شرح دادن specific معنی خاص و ویژه میده اما وقتی یک s همراه این واژه میاد معنای جزئیات و حقایق میده. 📍specific [adj] : specia ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 dominate = چیره شدن ـ تسلط یافتن ⭕️🅝🅞🅤🅝 dominance = برتری ـ تسلط domination = سلطه ـ چیرگی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 dominant = چیره ـ مسلط ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 dominate = چیره شدن ـ تسلط یافتن ⭕️🅝🅞🅤🅝 dominance = برتری ـ تسلط domination = سلطه ـ چیرگی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 dominant = چیره ـ مسلط ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 dominate = چیره شدن ـ تسلط یافتن ⭕️🅝🅞🅤🅝 dominance = برتری ـ تسلط domination = سلطه ـ چیرگی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 dominant = چیره ـ مسلط ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 dominate = چیره شدن ـ تسلط یافتن ⭕️🅝🅞🅤🅝 dominance = برتری ـ تسلط domination = سلطه ـ چیرگی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 dominant = چیره ـ مسلط ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 dominate = چیره شدن ـ تسلط یافتن ⭕️🅝🅞🅤🅝 dominance = برتری ـ تسلط domination = سلطه ـ چیرگی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 dominant = چیره ـ مسلط ...
محدود کردن ، سختگیری کردن ، اقدامات پیشگیرانه انجام دادن Definition : to take strict measures to control or suppress something, often via enforcing r ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 clamor = داد و فریاد کردن ـ غوغا کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 clamor = داد و فریاد ـ غوغا ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 clamorous = پر سر و صدا ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 c ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 clamor = داد و فریاد کردن ـ غوغا کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 clamor = داد و فریاد ـ غوغا ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 clamorous = پر سر و صدا ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 c ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 clamor = داد و فریاد کردن ـ غوغا کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 clamor = داد و فریاد ـ غوغا ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 clamorous = پر سر و صدا ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 c ...
مهمانی غیر رسمی در کنار دریا مخصوصا جایی که صدف های خوراکی را میپزند و می خورند Informal party by the sea, esp, where clams are cooked and eaten
▪️اسم ۱ ـ صدف خوراکی Large shellfish ۲ ـ ( در محاوره ) یک تکه پول کاغذی به ارزش یک دلار a piece of paper money worth one dollar ۳ ـ گوشت خوراکی نرم ...
civic = شهری ، اجتماعی rustic = روستایی ، ساده
civic = شهری ، اجتماعی rustic = روستایی ، ساده
۱ ـ شهر a larger and more populated town e. g. Semnan is an underpopulated city in Iran. سمنان یک شهر کم جمعیت در ایران است ۲ ـ اهالی شهر ـ شهروندان ...
مرکبات به گروهی از میوه های متعلق به خانواده Rutaceae اطلاق می شود که عمدتاً به دلیل طعم شدید و محتوای بالای ویتامین C خود شناخته می شوند. مرکبات رای ...
📌تلفظ یا pronunciation لغات در زبان انگلیسی از اهمیت بالایی برخوردار است ! یکی از مولفه های مهم تلفظ لغات در انگلیسی stress syllable یا هجای تاکیدی ...
📌تلفظ یا pronunciation لغات در زبان انگلیسی از اهمیت بالایی برخوردار است ! یکی از مولفه های مهم تلفظ لغات در انگلیسی stress syllable یا هجای تاکیدی ...
اسم : ۱ ـ دایره Curved line on which every point is equally distant from the center ۲ ـ حلقه دوستان ۳ ـ گروهی از افراد Group of people ۴ ـ طبقه بالا ...
فعل : به آرامی خندیدن با دهان بسته to laugh quietly and with closed lips اسم : خنده خفی ، خنده آرام A quiet laugh
🔸در جایگاه صفت: کمی اضافه وزن به نحوی که به جای ناسالم یا غیرجذاب، زیبا یا جذاب در نظر گرفته شود slightly overweight in a way that is considered cu ...
گل داوودی 🛑 همچنین این واژه را بصورت مختصر mum هم میگویند و مینویسند
🖇 دوستان توجه کنید که mum در انگلیسی بریتانیایی همون معادل mom در انگلیسی آمریکایی ست و اینکه این واژه در آمریکا معادل غیر رسمی chrysanthemum به معن ...
Let's break a leg بیا بترکونیم بیا خودی نشون بدیم
استعداد خوش بیانی
باز پس گیری شده Songdo city was built on reclaimed land from the Yellow Sea شهر سونگدو در زمین های بازپس گیری شده از دریای زرد ساخته شده است
۱ ـ ساطور a kitchen tool used to chop or mince food into smaller pieces, such as onions, herbs, nuts, or vegetables ۲ ـ ( محاوره ) هلیکوپتر helicopt ...
🔖 اگر این کلمه در متن با حرف بزرگ نوشته بشه به معنای کشور چین هست اما اگه حرف اولش با حرف کوچک نوشته بشه به معنای ظروف چینی است
The leader of a group, clan, tribe, etc. سرگروه ، سرکرده ، رئیس قبیله ، هدایتگر و . . .
اصطلاح ( لقمه بزرگتر از دهان برداشتن ) برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که در آن فردی وظیفه یا مسئولیتی را بر عهده گرفته است که انجام آن برای او بسی ...
اصطلاح ( لقمه بزرگتر از دهان برداشتن ) برای توصیف موقعیتی استفاده می شود که در آن فردی وظیفه یا مسئولیتی را بر عهده گرفته است که انجام آن برای او بسی ...
check = کیش checkmate = مات واژه checkmate غیر از مات کردن حریف در بازی شطرنج ، معنای شکست کامل ( دادن ) یا متوقف کردن هم میدهد
۱ ـ شطرنجی having a pattern of small squares with different colors e. g. She wore a checkered scarf with alternating black and white squares ۲ ـ پر ف ...
🔍 معانی واژه check بر اساس دیکشنری LanGeek 🔼 اسم ۱ ـ چک ۲ ـ کیش ( در شطرنج ) ۳ ـ چارخانه ( طرح پارچه ) ۴ ـ صورت حساب ۵ ـ بررسی ۶ ـ تحت کنترل e. g. ...
۱ ـ راننده زن ۲ ـ ( در زبان فرانسه ) مبل بی دسته
سرزنش کردن ، تنبیه کردن ، ادب کردن ، ( بصورت شدید ) انتقاد کردن و . . . The coach chastised the team for their lack of effort during the crucial mat ...
۱ ـ بدن یا هیکل یک فرد the body or physique of a person ۲ ـ شاسی اتوموبیل the frame of a vehicle that supports the body and other components ۳ ـ یک ...
سفت شدن ناگهانی دردناک عضله در بازو یا پای شما ؛ گرفتگی عضله a sudden painful tightening of a muscle in your arm or leg ( cramp ) e. g. There were n ...
شارلاتان ، شیاد ، فریبکار ، حقه باز و . . . a person who pretends to have skills or knowledge that they do not have, especially in medicine 📍این وا ...
۱ ـ احسان ـ نیکوکاری generosity and help to the poor , etc ۲ ـ خوش قلبی ، محبت kindness shown in judging others ۳ ـ موسسه خیریه organization for help ...
زبان انگلیسی یکی از پر گویش ترین زبان های دنیاست که وام واژه های بسیاری دارد ! وام واژه یا واژهٔ دخیل یا واژهٔ عاریتی به واژه ای گفته می شود که از یک ...
حساب اعتباری
دوستان دقت کنید که owing to صحیح هست نه owning to 🛑🛑🛑🛑🛑
شلوار بی خشتک گاوچرانی Strong leather covering to protect cowboys' legs
اسم : همراه ، مراقب ، محافظ فعل : همراهی کردن ، مراقبت کردن ، محافظت کردن
زن مستخدم / خدمتکار ( در هتل ) Woman who cleans hotel bedrooms
ایجاد توافق ، رفع اختلاف He is very good at finding the middle ground in meetings when people are disagreeing
( قنطورس ) موجودی افسانه ای از اساطیر یونان با بالاتنه انسان و پایین تنه اسب a mythical creature from Greek mythology with the upper body of a human ...
اسم : ۱ - مرکز ، کانون middle point ۲ - مکانی برای یک فعالیت خاص place for a particular activity : a shopping centre ۳ ـ ( میانه ) موقعیت متوسط در س ...
length = طول width = عرض
length = طول width = عرض
On celluloid = on cinema film
آسمانی ، بهشتی celestial blue = آبی آسمانی
دادن ، تسلیم کردن ، تحویل دادن ، واگذار کردن ( سرزمین ، قلعه ، قدرت یا . . . ) بعد از شکست در جنگ Give ( esp. land , castle, power after losing a war ...
غار بزرگ Large cave
💠 تفاوت mist , fog , smog Mist isn't usually thick , and often occurs in the mountains or near the ocean ۱ ـ ( مه رقیق ) غلیظ نیست و اغلب در کوه ه ...
💠 تفاوت mist , fog , smog Mist isn't usually thick , and often occurs in the mountains or near the ocean ۱ ـ ( مه رقیق ) غلیظ نیست و اغلب در کوه ه ...
💠 تفاوت mist , fog , smog Mist isn't usually thick , and often occurs in the mountains or near the ocean ۱ ـ ( مه رقیق ) غلیظ نیست و اغلب در کوه ه ...
✏️ تفاوت nap و catnap هر دو هم فعل هستند و هم اسم به معنای چرت ( زدن ) و استراحت ( کردن ) اما تفاوتشون اینه که nap معمولاً یک خواب کوتاه در طول روز ا ...
✏️ تفاوت nap و catnap هر دو هم فعل هستند و هم اسم به معنای چرت ( زدن ) و استراحت ( کردن ) اما تفاوتشون اینه که nap معمولاً یک خواب کوتاه در طول روز ا ...
۱ _ آبشار بزرگ Large waterfall ۲ _ آب مروارید ( نوعی بیماری چشمی ) Eye disease causing blindness
دوستان همون طور که دوستمون Youngman گفته قصر و قلعه فرق دارن ! قلعه میشه castle قصر یا کاخ میشه palace 🔍 قلعه ، ساختمانی دفاعی و نظامی است که بعضاً ...
رای تعیین کننده Deciding vote when both sides have an equal number of votes
صندلی کودک ، جایگاه کودک Seat for babies or small children, attached to seat of the car
معانی واژه بر اساس دیکشنری لانگمن : ۱ _ حمل کردن ، ترابری کردن To lift ( something ) and take it to another place ۲ _ به دوش کشیدن ، تحمل کردن Bear ...
بخش های مختلف انگشتان ✋ thumb : انگشت شست index finger : انگشت اشاره middle finger : انگشت وسط ring finger : انگشت حلقه pinkie : انگشت کوچک knuckle ...
۱ _ ماهی کپور ۲ _ نق زدن
نوازش ، نوازش کردن synonym : fondle
🌀 تفاوت Because و Even though از because برای نتایج قابل انتظار استفاده میشه و از even though برای نتایج غیر قابل انتظار 📍 Because the weather was ...
غلبه ، غلبه کردن Overwhelming the weak feels better than anything else غلبه بر افراد ضعیف حس بهتری نسبت به هر چیزی دارد
۱ _ پرنده خواننده آمریکای شمالی با منقار قرمز ، جنس نر آن پرهای قرمز روشن دارد The North American songbird with a red beak the male has bright red fe ...
کاربوراتور یا کاربُراتور نام وسیله ای در خودرو است که وظیفه دارد سوخت مورد نیاز موتور در سیستم های کاربراتوری را در کلیه شرایط به نحوی آماده کند که م ...
اسم : ۱ _ کاروان ( گروهی از افراد سوار بر حیوانات یا وسایل نقلیه که برای ایمنی با هم سفر می کنند، به ویژه در صحرا ) a group of people on animals or ...
روش های گوناگون capital punishment یا همان مجازات اعدام به شرح تصویر
کارخانه کنسرو سازی Factory where food is put in cans
نوعی آبنبات چوبی ( به شکل عصا ) a hard sweet on a stick with one curved end
شکلات مغزدار a type of confectionery that is made from a mixture of chocolate and other ingredients such as nuts, caramel, nougat or fruit
جا شمعی Holder for a candle
لانگمن دیکشنری : ۱ _ چهارمین صورت فلکی در منطقه البروج Fourth sign of the Zodiac , represented by a crab ۲ _ به کسی که بین ۲۱ ام ماه ژوئن و ۲۲ ام ماه ...
Cut to the end برو سر اصل مطلب
بطور مشخصی
اردونشین
تا یه حدی / جایی درسته اما . . .
گربه ای که خز بدنش شامل رنگ های سفید ، مشکی و نارنجی است a cat with fur of the colors black, white and orange
۱ _ کیفیت، سطح یا درجه توانایی ها، شخصیت یا عملکرد یک فرد در یک زمینه یا فعالیت خاص the quality, level, or degree of someone's abilities, character, ...
۱ _ گوساله the young offspring of a cow or bull, typically less than one year old ۲ _ عضله پشت ساق پا the muscular part at the back of the leg betwee ...
مخفف Computer - Assited Learning یادگیری به کمک کامپیوتر
متقاعد کردن کسی به انجام کاری از طریق تمجیدهای غیر صادقانه، وعده ها، و غیره اغلب به شیوه ای مداوم to persuade someone to do something through insince ...
❇️ حروف اضافه این کلمه in و with هستند 𝗶𝗻 𝗰𝗮𝗵𝗼𝗼𝘁𝘀 𝘄𝗶𝘁𝗵 به معنای با همکاری ، با همدستی used to refer to a situation where two or more pe ...
❇️ حروف اضافه این کلمه in و with هستند 𝗶𝗻 𝗰𝗮𝗵𝗼𝗼𝘁𝘀 𝘄𝗶𝘁𝗵 به معنای با همکاری ، با همدستی used to refer to a situation where two or more pe ...
( تله کابین ) وسیله نقلیه ای که روی ریل حرکت می کند و توسط یک کابل متحرک کشیده می شود که معمولاً برای حمل و نقل به بالای تپه ها یا کوه ها استفاده می ...
cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur
cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur
cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur
cab driver = cabby = cabbie = cabman = hack driver = livery driver = taxi driver = taximan = chauffeur
واژه cabby یا cabbie معادل راننده تاکسی یا cab driver میشه اما چون cabby / cabbie در محاوره استفاده میشه و دوستانه تره بهتره معادلش رو ( شوفر ) در نظ ...
واژه cabby یا cabbie معادل راننده تاکسی یا cab driver میشه اما چون cabby / cabbie در محاوره استفاده میشه و دوستانه تره بهتره معادلش رو ( شوفر ) در نظ ...
واژه cabby یا cabbie معادل راننده تاکسی یا cab driver میشه اما چون cabby / cabbie در محاوره استفاده میشه و دوستانه تره بهتره معادلش رو ( شوفر ) در نظ ...
اسم : ۱ _ تاکسی Taxi ۲ _ جای راننده کامیون ، لوکوموتیو ، اتوبوس و . . . the part of a truck, bus, or train where the driver sits ۳ _ درشکه دوچرخه in ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
🔘 واژگان زیر را بصورت اختصاری با حرف c کوچک نشان می دهند : ▫️cent سنت که معادل یک صدم دلار امریکایی است ▪️circa تقریباً ، در حدود 🔸 cubic مکعبی 🔹 ...
مثل مرده He's as good as dead اون مثل مُردس
جاده فرعی ، بیراهه ( جاده ای که زیاد مورد استفاده عموم قرار نمیگیرد ) Smaller road or path which is not much used or known
۱ _ جاده کمربندی ۲ _ از راه فرعی رفتن
1⃣ 𝐁𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐲𝐨𝐮𝐫 𝐨𝐰𝐧 𝐛𝐨𝐭𝐭𝐥𝐞 ( 𝐨𝐫 𝐛𝐨𝐨𝐳𝐞, 𝐨𝐫 𝐛𝐞𝐞𝐫 𝐨𝐫 𝐛𝐞𝐯𝐞𝐫𝐚𝐠𝐞 بطری مشروبت رو همراهت بیار 2⃣ 𝐁𝐫𝐢𝐧𝐠 𝐲𝐨𝐮𝐫 � ...
۱ _ نزدیک ، کنار beside ; near : Sit by me ۲ _ از طریق through ; using : enter by the door ۳ _ تا قبل از ، پیش از before : Do it by tomorrow ۴ _ توسط ...
شعار روز a word or phrase that becomes popular or fashionable in a particular field or context, often used to impress or persuade others rather than ...
برو رد کارت ، دور شو ، گمشو ، نبینمت و . . . go away 🔍 این یک حدسه اما می تونه درست باشه ! اگر دقت کنید واژه buzz به معنای وز وز زنبور است و وقتی ی ...
۱ _ مانع ، پشت بند ( دیوار ) a protruding structure that supports a building or wall and is made out of bricks or stones ۲ _ تقویت کردن ، ایمن کردن ...
اسم : ۱ _ تافی یا آبنبات کره ای a hard brown sweet made from sugar and butter boiled together ۲ _ سس یا شربتی که از شکر قهوه ای، کره و طعم دهنده ها ت ...
اسم : پروانه 🦋 a flying insect with a long, thin body and large, typically brightly colored wings فعل : ۱ _ لاس زدن ، عشقبازی کردن ، دلبری کردن talk ...
گل آلاله a wild plant with cup - shaped flowers that are small, bright, and yellow
تملق کردن ، چاپلوسی کردن ، پاچه خواری کردن Praise too much synonyms : flatter , fawn , adulate
فعل : با کله یا شاخ زدن Push with the head or horns اسم : ۱ _ مایه خنده ، مسخره A person at whom ridicule, jest, or contempt is directed ۲ _ ته چیزی ...
واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc
واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc
واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc
واژگان زیر معادل ( فضول و کنجکاو ) هستند busybody = nosey parker = nosy parker = quidnunc
He was drunk and had no business driving او مست بود و حق رانندگی کردن نداشت
busboy = پیشخدمت مرد busgirl = پیشخدمت زن Definition : person who clears restaurant tables
busboy = پیشخدمت مرد busgirl = پیشخدمت زن Definition : person who clears restaurant tables
🔍 واژگان polish و burnish معنای مشابه ای دارند مثل : براق کردن ، صیقل دادن ، جلا دادن و . . . اما میانشون یک تفاوت جرئی وجود داره و اون اینه که poli ...
🔍 واژگان polish و burnish معنای مشابه ای دارند مثل : براق کردن ، صیقل دادن ، جلا دادن و . . . اما میانشون یک تفاوت جرئی وجود داره و اون اینه که poli ...
📏 put/leave something on the back burner Definition: to delay doing something until a later time 📍The government quietly put the scheme on the back ...
سوختن و با خاک یکی شدن
معنای اول : خاکسپاری the act of burying a dead body or the ceremony in which a dead body is buried معنای دوم : دفن ( پنهان کردن چیزی در زیر خاک ) co ...
۱ _ میز تحریر a desk with drawers and a writing surface on top that opens downwards ۲ _ دفتر کار ( بخش خاصی در یک اداره دولتی که مسئولیت وظایف، کارکر ...
طاقت فرسا ، کمر شکن ، چالش برانگیز
۱ _ سرزنده کردن ، سرحال آوردن ، خوشحال کردن ۲ _ شناور نگه داشتن ۳ _ تقویت کردن ، حمایت کردن
غیر از معانی که گفته شد معنای باسن نیز میدهد the fleshy part of the human body that you sit on 🛑 توجه کنید که وقتی معنی باسن میده که واژه بصورت جمع ...
حرف مفت insincere talk
تختخواب چند طبقه beds built one above the other _ این واژه معانی دیگری نیز دارد . . .
دسته ، گروه ، خوشه ، دسته کردن ، جمع شدن
۱ _ نان رول کوچکی که گرد و صاف است و معمولاً غذا هایی مثل همبرگر و هات داگ را با آن صرف میکنند a small bread roll that is round and flat in shape ۲ _ ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
🔺 Parents = والدین ( پدر و مادر ) 🔸 Spouses = زوج ( زن و شوهر ) 🔹 Siblings = همشیر ( خواهر و برادر ) ◾️ Niblings = خواهر زاده و برادرزاده ▫️Pib ...
♾ تفاوت among و between کلمه "among" برای اشاره به بیش از دو مورد یا افراد در یک گروه استفاده می شود اما "between" برای اشاره به دو مورد یا افراد مجز ...
♾ تفاوت among و between کلمه "among" برای اشاره به بیش از دو مورد یا افراد در یک گروه استفاده می شود اما "between" برای اشاره به دو مورد یا افراد مجز ...
( عامیانه ) کشتن ، کلک کسی را کندن Kill
اسم : ۱ _ موج شکن a protective structure of stone or concrete; extends from shore into the water to prevent a beach from washing away ۲ _ لبه محافظ ع ...
⏺ اسم : ۱ _ قلدر ، زورگو Person who hurts weaker people ۲ _ جنایتکار یا جانی اجیر شده A hired thug ⏹ فعل : ۱ _ قلدری کردن ، زورگویی کردن ، ضعیف کشی ک ...
تابلو اعلانات Board on a wall for putting information , pictures , etc for everyone to see ➖ مترادفش میشه bulletin board
۱ _ تابلو اعلانات Board on a wall for putting information , pictures , etc for everyone to see ➖ مترادفش میشه notice board ۲ _ یک شبکه کامپیوتری یا ی ...
خودروی ضدگلوله
بولدوزر Also : bulldozere e. g. We had some�bulldozers, and they tried to dig out the�tunnels.
بولدوزر Also : dozer e. g. We had some�bulldozers, and they tried to dig out the�tunnels.
دست پا چلفتی an individual who often breaks things or makes mistakes in situations that require thoughtful behavior or thinking e. g. He's like a bul ...
دست پا چلفتی an individual who often breaks things or makes mistakes in situations that require thoughtful behavior or thinking e. g. He's like a bul ...
شیپورچی a person who plays the bugle
اسم : شیپور فعل : شیپور زدن synonym : trumpet , horn 📍bugler = شیپورچی
۱ _ درشکه سبک a light, horse - drawn carriage with four wheels, typically used for leisurely rides ۲ _ کالسکه a lightweight, collapsible stroller or ...
لاپوشانی
اسیر کسی بودن
اعمال قانون کردن اجرا کردن قانون
محض احتیاط ، محض اطمینان just in case = to be on the safe side
محض احتیاط ، محض اطمینان just in case = to be on the safe side
اسم : دلقک ، احمق ، لوده synonym : clown , fool فعل : مسخره بازی در آوردن To behave like a buffoon
منطقه بی طرف ، منطقه حائل a neutral area free of the conflict and danger that is between opposing powers
ضربه گیر ( ماشین ) Spring on a railroad car that takes the shock when it hits anything 🍀🍀🍀 Car buffer = صیقل دهنده ، برق انداز ( وسیله ای که با آ ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ چرم زرد Faded yellow color ۲ _ برق انداختن Polish ( metal ) with something soft ۳ _ طرفدار Person interested in subject : a film ...
۱ _ تغییر عقیده دادن to come to an agreement or make someone change their mind e. g. I’ve tried everything to persuade her but she won’t budge an inc ...
بودایی
مذهب بودا ، بوداگرایی an Indian religion based on the teachings of Siddhartha Gautama, the followers of which worship in temples
If you want some more cake , please say so اگر کیک بیشتری میخوای ، لطفاً بگو ( لطفاً تعارف نکن )
آدامس بادکنکی Chewing gum that can make bubbles
۱ _ آب سرد کن ، آبخوری a public fountain to provide a jet of drinking water ۲ _ هر یک از وسایل مختلف که در آن هوا یا گاز دیگری از یک مایع عبور می کند ...
از خواب غفلت در آوردن _ شفاف سازی کردن Also : put the record straight
از خواب غفلت در آوردن _ شفاف سازی کردن Also : set the record straight
I just want to know where I stand می خوام بدونم کجای کارم
بی ادب ( در طرز سخن گفتن ؛ خلاصه کردن واژگان در جمله گویی که بی ادبانه باشد ) ◾ املای اصلی این واژه brusque است اما بعضاً بصورت غیر رسمی brusk مینوی ...
بی ادب ( در طرز سخن گفتن ؛ خلاصه کردن واژگان در جمله گویی که بی ادبانه باشد ) ◾ املای اصلی این واژه brusque است اما بعضاً بصورت غیر رسمی brusk مینوی ...
Okay = Ok = 'kay هر سه حالت درسته ✅
۱ _ کیک شکلاتی a square shaped flat cake that is made with chocolate and occasionally nuts ۲ _ نوعی پری یا هوبگوبلین در فرهنگ اسکاتلندی و انگلیسی که ...
چشم غره رفتن ، تهدید کردن to try to make someone do something, especially in a threatening way e. g. But she wasn't going to let him browbeat her.
📏 عبارت to be afraid دو تا معنی داره ۱ _ ترسیدن ، بیم داشتن ۲ _ متاسف بودن ، شرمنده بودن
Hold on to yourself به خودت مسلط باش
draw up = ایستادن ، نگه داشتن ، متوقف کردن draw off = حرکت کردن 📍A taxi drew up outside the bank . ( it stopped ) Two men got out and then the taxi ...
draw up = ایستادن ، نگه داشتن ، متوقف کردن draw off = حرکت کردن 📍A taxi drew up outside the bank . ( it stopped ) Two men got out and then the taxi ...
دیکشنری LanGeek : اسم : جوجه های همزاد all the young of a bird hatched at the same time, or the young of an animal cared at together فعل : ۱ _ با اضط ...
معناش میشه ( دل شکسته ) چون در جایگاه صفت بکار میره extremely sad, especially because someone you love has left you He was broken - hearted when she ...
۱ _ یک کفش چرم سنگین با نقش های تزئینی و زیره میخ a heavy leather shoe with decorative patterns and a hobnailed sole ۲ _ لهجه و گویش محلی و خاص صحبت ...
بروشور ، دفترک ، کاتالوگ ( متن چاپی با تعداد صفحات معمولاً کم که اطلاعاتی درباره ویژگی های کالا یا نمایش یا نمایشگاه و نظایر آن به دست دهد ) Small b ...
آزرده خاطر کردن ، آتشی مزاج کردن ، عصبی کردن Also : put someone's back up
به خون ( کسی ) تشنه بودن out for blood = after someone's blood
به خون ( کسی ) تشنه بودن out for blood = after someone's blood
به جنون رسیدن have a fit = throw a fit
به جنون رسیدن have a fit = throw a fit
پرش زن ، پرش کننده ( در ورزش پرش طول ) broad jumper = long jumper
پرش زن ، پرش کننده ( در ورزش پرش طول ) broad jumper = long jumper
( ورزش ) پرش طول broad jump = long jump
( ورزش ) پرش طول broad jump = long jump
دوستان دقت بفرمایید که شکل صحیح کلمه بصورت intuition است 🛑🛑🛑🛑
پر بودن از Streets bristling with armed guards
۱ _ پروراندن ( کودک ) raise ( children ) ۲ _ ذکر کردن ، مطرح کردن mention ( a subject ) ۳ _ بالا آوردن vomit ( food )
۱ _ یکدل کردن ، یکی شدن ، پیوند زدن ، وحدت ساختن ، ایجاد همبستگی کردن to make people become closer together or become friendlier, or to help them end ...
کلنجار رفتن
اختصاصی ، اختصاص داده شده ، تخصیص یافته ، کنار گذاشته شده
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
تفاوت 𝐓𝐚𝐤𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 و 𝐆𝐢𝐯𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 📝 Take a test = امتحان دادن Give a test = امتحان گرفتن
تفاوت 𝐓𝐚𝐤𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 و 𝐆𝐢𝐯𝐞 𝐚 𝐭𝐞𝐬𝐭 📝 Take a test = امتحان دادن Give a test = امتحان گرفتن
به هوش آوردن Cause to regain conscious Also : 𝚋𝚛𝚒𝚗𝚐 𝚝𝚘
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
انواع کلاه ها به شرح تصویر 🎩
اسم : ۱ _ لبه ( فنجان ، استکان و . . . ) ۲ _ لبه ( کلاه ) فعل : لبریز کردن ، تا لبه پر کردن
You made my day روزم رو ساختی
Also : be floating on air رو ابر ها سیر کردن I've been walking on air ever since Chris and I started going out together
رو ابر ها سیر کردن
Be over the moon
brigade ( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ brigadier = سرتیپ دوم brigadier general = سرتیپ ارشد
brigade ( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ brigadier = سرتیپ دوم brigadier general = سرتیپ ارشد
brigade ( تیپ ) واحدی در نظام کمتر از لشکر و بیشتر از هنگ brigadier = سرتیپ دوم brigadier general = سرتیپ ارشد
اسم : افسار ، لگام ، دهنه ( اسب ) Leather bands around a horse's head to control its movement فعل : ۱ _ افسار بستن put a bridle on ۲ _ خشم خود را بر ...
معانی متفاوت این واژه در دیکشنری لانگمن : ۱ _ پل ( ساختن ) structure carrying a road or railroad over a river , etc ۲ _ اتاق فرمان ( کشتی ) raised ...
کلمه bride یعنی ( عروس ، تازه عروس ) و bridegroom یعنی ( داماد ، تازه داماد ) bride : woman about to be married or just married bridegroom : man abo ...
کلمه bride یعنی ( عروس ، تازه عروس ) و bridegroom یعنی ( داماد ، تازه داماد ) 🛑 در پاسخ به Arash_kurd باید بگم نظرت اشتباهه ! اگه به دیکشنری های مخ ...
چندکارگی کردن
دوستان دقت کنید که شکل صحیحش illegal هست ❌❌❌❌❌❌
درخواست سواری ماشین کردن ( با نشان دادن انگشت شست )
برادران ( در مسجد ، کلیسا و . . . ) Brothers ( used in church , etc )
📐 در جایگاه فعل : ۱ _ ( مربوط به حیوانات ) تولید مثل کردن ، زاییدن ( Of animals ) produce young ۲ _ پرورش دادن ، تربیت کردن Keep ( animals , etc ) ...
فضولی کردن ، پاییدن ، دید زدن to closely watch someone and everything they do, particularly in a way that makes them feel uncomfortable e. g. It's aw ...
لانگمن دیکشنری : الکل سنج تنفسی Piece of equipment used by police to check whether a driver is drunk
نفس خود را هدر دادن ، خود را اذیت کردن ، بیهوده حرف زدن Talk uselessly e. g. You know it and so do I. So don't waste your breath
بهتره برای یادگیری معناش به مثال ها نگاه کنید 📍The florists say that roses are not in season گلفروش ها میگن که رز ها در این فصل نیستن 📍Watermelon i ...
نکته : وقتی بین break و in خط فاصله باشه یعنی در جایگاه اسم بکار رفته اما اگه بدون خط فاصله باشه یعنی در جایگاه فعل استفاده شده 𝗯𝗿𝗲𝗮𝗸 - 𝗶𝗻 = n ...
شکننده ، شکستنی made of a material such as glass or clay that breaks easily synonym = fragile antonym = unbreakable ✳️ این واژه هم صفته و هم اسم Adj ...
💠 تفاوت دو صفت big و great 🌀 این دو واژه معنای مشابه ای دارند به معنای ( بزرگ ) اما خوب است که بدانید تفاوت جزئی دارن ⏫ کلمه "big" به معنای اندازه ...
💠 تفاوت دو صفت big و great 🌀 این دو واژه معنای مشابه ای دارند به معنای ( بزرگ ) اما خوب است که بدانید تفاوت جزئی دارن ⏫ کلمه "big" به معنای اندازه ...
سپیده دم ، سر صبح ، بامداد ، سحرگاه 𝑏𝑟𝑒𝑎𝑘 𝑜𝑓 𝑑𝑎𝑦 = 𝑏𝑟𝑒𝑎𝑘 𝑜𝑓 𝑑𝑎𝑤𝑛 = 𝑑𝑎𝑦𝑏𝑟𝑒𝑎𝑘
سپیده دم ، سر صبح ، بامداد ، سحرگاه 𝑏𝑟𝑒𝑎𝑘 𝑜𝑓 𝑑𝑎𝑦 = 𝑏𝑟𝑒𝑎𝑘 𝑜𝑓 𝑑𝑎𝑤𝑛 = 𝑑𝑎𝑦𝑏𝑟𝑒𝑎𝑘
لانگمن دیکشنری : ۱ _ شروع شدن ناگهانی یک اتفاق ناخوشایند مانند جنگ ، شیوع بیماری و . . . If something dangerous or unpleasant breaks out, it suddenl ...
۱ _ متوقف کردن ، تمام شدن یا کردن Stop ; end ۲ _ جدا کردن ، قطع شدن ( از بخش اصلی چیزی ) Separate from the main part : A branch broke off
Also : break new ground کار جدید و متفاوتی را انجام دادن Do something new and different
be on/near the breadline = to be extremely poor e. g. They are not well - off, but they are not on the breadline آنها مایه دار نیستن ، اما ندار هم نی ...
the income level below which a person is considered to be living in poverty or experiencing financial hardship 🔘 a queue of people waiting for free ...
علاوه بر معنی رایجش یعنی نان ، در زبان محاوره معنی � پول � میدهد bread = money
اسم : ۱ _ نقض ( قانون ، سوگند و . . . ) Act of breaking a law , promise , etc ۲ _ سوراخ یا شکاف ( در دیوار و . . . ) Hole ( in a wall , etc ) فعل ...
با بی اعتنایی
صفت : بی شرم ، بی حیا فعل : بی شرمی کردن ، گستاخی کردن
عضله ، ماهیچه ، قدرت عضله / ماهیچه
اسم : آشوب ، جار و جنجال ، نزاع ، هیاهو ، غوغا فعل : آشوب کردن ، جار و جنجال راه انداختن ، نزاع کردن ، هیاهو کردن ، غوغا کردن
اسم : لاف ، چاخان فعل : لاف زدن ، چاخان کردن
براندی ( نوعی نوشیدنی الکلی بسیار قوی _ساخته شده از شراب ) a strong alcoholic drink made from wine or fruit juice e. g. She bought me a brandy and m ...
برجسته کردن ، بهبود بخشیدن
شست و شوی مغزی ، شست و شوی مغزی دادن
اصطلاح "Silence is golden" به معنای این است که گاهی اوقات سکوت و عدم صحبت کردن بهترین راه برای حل مسائل و جلب توجه است و میتواند باعث آرامش خاطر خود ...
مخ ، خردمند ، قدرت مغز ، توانایی فکر 1 _ intelligence, or the �ability �to think e. g. A lot of brainpower went into solving the problem تیز هوش ، تی ...
فرار مغز ، فرار مغز ها a situation in which highly intelligent or skilled people of a country move to another country so that they can live a better ...
باهوش ، زرنگ ، تیز ، خردمند clever , smart e. g. He always was the brainy one
بی مخ ، بی مغز ، نادان ، کودن ، احمق ، احمقانه Stupid e. g. My sister's latest boyfriend is pretty brainless
Think about something continually or too much e. g. You've got cars on the brain. Can't we talk about something else for a change?
اسم : ۱ _ مغز ، مخ The organ in the head that controls thought ۲ _ هوش ، خرد ، ذکاوت Mind , intelligence ۳ _ ( عامیانه ) باهوش ، عاقل Clever person ف ...
خط بریل ( به فرانسوی: Braille ) که در سال ۱۸۲۱ توسط لوئی بریل ابداع شد، روشی است که به طور گسترده ای در دنیا توسط نابینایان برای خواندن و نوشتن استفا ...
۱ _ بافته ( مو ) ، بافتن My sister taught me how to braid my hair ۲ _ نوار نازکی از پارچه یا نخ های پیچ خورده که به عنوان تزیین لباس یا چیزهای دیگر ...
🔰 تفاوت gerund و infinitive 🔘 ما از gerund ( فعل ing ) . . . ۱ _ بعد از حروف اضافه و افعال عبارتی یا همون phrasal verb ها استفاده میکنیم 📍 I'm no ...
🔰 تفاوت gerund و infinitive 🔘 ما از gerund ( فعل ing ) . . . ۱ _ بعد از حروف اضافه و افعال عبارتی یا همون phrasal verb ها استفاده میکنیم 📍 I'm no ...
کَرَف، چماز یا سرخس عقابی ( نام علمی: Pteridium ) گیاهی است که تقریباً در سراسر جهان می روید. Fern which grows in forests
پسرانه ، پسر مانند Like a boy
the period or state of being a boy
پسر Young male person antonym : girl
1️⃣ a small place at a cinema, theater, etc. from which tickets are bought 2️⃣ the total income a movie makes by selling tickets Examples : 1. The m ...
شورت پاچه دار Loose underwear for men
📌 تفاوت raise و rise این دو فعل از نظر معنایی تفاوت ها و شباهت های زیادی دارند ! 🧷 واژه rise در فارسی معادل : زیاد شدن ، افزایش یافتن ، افزایش ، با ...
📌 تفاوت raise و rise این دو فعل از نظر معنایی تفاوت ها و شباهت های زیادی دارند ! 🧷 واژه rise در فارسی معادل : زیاد شدن ، افزایش یافتن ، افزایش ، با ...
در اساطیر یونان ، پاندورا یک زن بود که توسط زئوس به انسان ها هدیه داده شد. او یک جعبه را به عنوان هدیه دریافت کرد که به عنوان "جعبه پاندورا" شناخته م ...
تشکر از دوستان بخاطر توضیحاتشون 🙏 با اجازه دوستان من هم اطلاعاتی که دارم رو قرار میدم تا شاید مفید باشد 🔍 در اساطیر یونان ، پاندورا یک زن بود که ت ...
پنجره کمانی ، پنجره خمیده ، پنجره منحنی دار curved window ⭕️ دوستان bow window و bay window خیلی به هم شبیه هستند اما یک تفاوت جزئی دارن و اون هم این ...
پنجره کمانی ، پنجره خمیده ، پنجره منحنی دار curved window ⭕️ دوستان bow window و bay window خیلی به هم شبیه هستند اما یک تفاوت جزئی دارن و اون هم این ...
به سازه یا مسیری که توپ بولینگ رو رها می کنی تا بخوره به اهداف میگن bowling alley
بولینگ باز Person who bowls نوعی کلاه لبه دار Derby
پا کمانی ، پا پرانتزی
پا های کمانی ، پا های پرانتزی legs that curve outwards at the knees e. g. A man or woman with bow legs is looked upon as an ugly person
پای کمانی ، پای پرانتزی legs that curve outwards at the knees e. g. A man or woman with bow legs is looked upon as an ugly person
لانگمن دیکشنری : اسم : ۱ _ کاسه Deep round container for liquids , etc ۲ _ به هر چیزی که در شکل و اندازه یک کاسه باشد گفته میشود Anything in the shap ...
اطاعت کردن ، پذیرفتن Obey , accept I bow to your judgement
صفت : کسی که آرام و احمق باشه مثل یک گاو ( تنبلِ بی حرکت ، پخمه و . . . ) Slow and dull like a cow اسم : گاویان ، گاوان An animal of the family, sub ...
بوتونیر یا گل تزئینی یک تزیین گل است که معمولاً بصورت غنچه گل بر روی یقه کت شلوار پوشیده می شود boutonni�re or �buttonhole� ( British English ) is a ...
بوتونیر یا گل تزئینی یک تزیین گل است که معمولاً بصورت غنچه گل بر روی یقه کت شلوار پوشیده می شود boutonni�re or� buttonhole� ( British English ) is a ...
بوتیک Small fashionable shop , esp , for clothes
دوستان دقت کنید که معمولاً وقتی bout را about در نظر میگیریم که قبلش یک آپاستروف اومده باشه ( در تصویر میتونید ببینید ) Bout : a short period of tim ...
صفت : ۱ _ بورژوا ؛ قشر متوسط _ طبقه متوسط مردم ( Person of the middle class ) She came from a bourgeois family 2 _ ( person ) too interested in mat ...
نامحدود ، بی حد و مرز Unlimited The human mind is vast and boundless
محدوده مرزی the real or imaginary line that marks the edge of a state, country etc, or the edge of an area of land that belongs to someone e. g. The ...
درگیر ( چیزی ) بودن ، گرفتار بودن ، مشغول بودن Busy with Example : Jim's too bound up in his own worries to be able to help us
Strong person employed ( esp , at a club ) to throw out unwelcome visitors
تخته سنگ بزرگ Large rock
به شاخه بزرگ و اصلی یک درخت میگن bough Large branch of a tree
اتاق خصوصی بانوان Woman's private room
این اصطلاح به معنی از بین بردن یا به هم زدن است که سبب ناکامی و شکست میشود To make something such as a market or�industry , etc , �fail�suddenly 📍A ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ پایین ، ته ؛ پایین ترین بخش هر چیز Base ; lowest part or level e. g. The bottom of the stairs | He was the bottom of the class ...
تنگنا ، گلوگاه Narrow part of a road which slows down traffic ( fig. ) : A bottleneck in production
borrower = قرض گیرنده lender = قرض دهنده
borrower = قرض گیرنده lender = قرض دهنده
۱ _ قرض گرفتن To receive ( something ) from somebody temporarily, expecting to return it ۲ _ اقتباس کردن ، نمونه گیری کردن ، فراگیری کردن Copies ( i ...
صفت : دوباره متولد شده ، تازه مسیحی شده Having accepted a particular religion , esp , Evangelical Christianity, esp , through a deep experience of th ...
نمونه تصویری
اسم : نوار مرزی Line marking a border صفت : بینابین ، نیم به نیم ، مبهم ، پنجاه پنجاه That may or may not be something : Anne will pass the exam , bu ...
اسم : چکمه Heavy shoe that comes up over the ankle فعل : لگد زدن ضربه زدن Kick همچنین عبارت put the boot in در زبان محاوره به معنای لگد / ضربه زدن کس ...
لانگمن دیکشنری : to� obey �someone completely because you are� afraid� of them or want to �please �them معانی دیگر در فارسی : کاسه لیسی کردن ، تملق ک ...
🛑 دوستان دقت کنید که وقتی حرف اول Hon با حرف بزرگ نوشته میشه و بعدش نقطه میاد ، صورت اختصار یافته واژه honourable هست به معنای ( عالیجناب ) اما وقت ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ بومرنگ Curved stick which makes a circle and comes back when thrown ۲ _ اثر معکوس دادن Have the opposite effect to that intended
نگه دارنده کتاب ، کتاب گیر به وسیله ای گفته میشه که از دو طرف تعداد معدودی از کتاب ها را ثابت نگه میدارد A heavy object or moveable support placed at ...
علاوه بر معانی گفته شده معنی ( آدم ) هم میدهد assistant : She seems great for the company ! دستیار : او برای شرکت عالی بنظر میاد ! manager : Yes . Ge ...
۱ _ کتاب ها ۲ _ دفاتر یا حساب های بازرگانی Business accounts
In one's opinion به عقیده کسی 🔻برای اطلاعات بیشتر عبارت in my book را سرچ کنید
by the book = according to the rules
اسم : هو ( به نشان نارضایتی ) فعل : هو کردن
علاوه بر معنای کاپوت ماشین ( در بریتیش انگلیش ) معنای نوعی کلاه بند دار را میدهد که آن را دور سر بچه ها یا خانم ها میبندند A woman's or child's hat t ...
لانگمن دیکشنری : شدیداً باور داشتن به چیزی هر چند بدون وجود مدرک Believe strongly though without proof
لانگمن دیکشنری : کاهش دادن تا جای ممکن to reduce costs, services etc as much as possible e. g. Shops cut prices to the bone in the January sales
لانگمن دیکشنری : اصلی ، حقیقی ، واقعی real, true, and not intended to deceive anyone e. g. Only bona fide members are allowed to use the club pool
𝙼𝚊𝚔𝚎 𝚊 𝚋𝚘𝚕𝚝 𝚏𝚘𝚛 𝚒𝚝 جیم زدن ، در رفتن ، فرار کردن ، فلنگ را بستن ، زدن به چاک و . . . To escape e. g. They attacked the driver and he s ...
𝙼𝚊𝚔𝚎 𝚊 𝚋𝚘𝚕𝚝 𝚏𝚘𝚛 𝚒𝚝 جیم زدن ، در رفتن ، فرار کردن ، فلنگ را بستن ، زدن به چاک و . . . To escape e. g. They attacked the driver and he s ...
پر سر و صدا ، پر هیاهو و سر زنده Noisily cheerful
محفظه یا مخزن آب گرم کن Large container for boiling water , e. g. to provide heating in a house
لانگمن دیکشنری : ۱ _ جوشاندن To heat food or a liquid until it begins to boil e. g. Boil the fruit up with sugar ۲ _ به نقطه جوش رسیدن If a situation ...
𝗯𝗼𝗴𝘆 or 𝗯𝗼𝗴𝗶𝗲 or 𝗯𝗼𝗴𝗲𝘆 Imaginary evil spirit لولو ، دیو . غول 🔍 غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد
𝗯𝗼𝗴𝘆 or 𝗯𝗼𝗴𝗶𝗲 or 𝗯𝗼𝗴𝗲𝘆 Imaginary evil spirit لولو ، دیو . غول 🔍 غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد
𝗯𝗼𝗴𝘆 or 𝗯𝗼𝗴𝗶𝗲 or 𝗯𝗼𝗴𝗲𝘆 Imaginary evil spirit لولو ، دیو . غول 🔍 غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد
لانگمن دیکشنری : ۱ _ باتلاق Area of soft wet ground ۲ _ فرو رفتن ، گیر افتادن ، گیر انداختن bog or bog down means sink into a bog
اسم : محافظ A person or group of persons, often armed, responsible for protecting an individual فعل : محافظت کردن To protect ❇️ نکته : وقتی واژه بادی ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ ( در ورزش بوکس ) ضربه ( In boxing ) blow that falls below the breast and above the waist ۲ _ شکست سنگین ، پسرفت جدی A serious ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ بدن ، جسم Person or animal's whole physical structure e. g. My fingers were numb and my whole body ached ۲ _ جسد The dead body o ...
🧷 تفاوت steal و rob این دو واژه هر دو به معنای دزدیدن هستند اما تفاوت هایی دارند 💠 واژه steal به دزدیدن چیزی از کسی یا جایی اطلاق میشود ؛ دزدی ای ک ...
🧷 تفاوت steal و rob این دو واژه هر دو به معنای دزدیدن هستند اما تفاوت هایی دارند 💠 واژه steal به دزدیدن چیزی از کسی یا جایی اطلاق میشود ؛ دزدی ای ک ...
🚺 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐜𝐤𝐬 𝐨𝐫 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐱 جوراب ساق کوتاه دخترانه Women's ankle socks
🚺 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐜𝐤𝐬 𝐨𝐫 𝐛𝐨𝐛𝐛𝐲 𝐬𝐨𝐱 جوراب ساق کوتاه دخترانه Women's ankle socks
فعل : ۱ _ بالا و پایین پریدن ، بالا و پایین رفتن ، بالا و پایین کردن Move quickly up and down ۲ _ کوتاه کردن ( موی زن ) تا شانه ها یا کوتاه تر Cut ( ...
لانگمن دیکشنری : کلاه حصیری لبه دار Stiff hat made of straw
in good company = in the same boat
به نتیجه نرسیدن ، ناموفق بودن if an idea, way of behaving, or plan goes by the board, it fails to happen, ends, or is no longer possible
واقعی ، حقیقت ، صریح ، صادقانه Completely open and honest e. g. His plans for opening a coffee shop are completely above board
◾ برداشتن He picked up a long pipe which was covered with coins ◾ سوار کردن I shall pick you up in the car this evening ◾ یاد گرفتن ، آموختن I picked ...
لانگمن دیکشنری : صفت : ۱ _ کند Not sharp : a blunt pencil ۲ _ جسور ، بی ادب ، رک Not trying to be polite فعل : کند کردن To make dull
لانگمن دیکشنری : اسم : اشتباه فاحش ، اشتباه لپی Stupid mistake فعل : ۱ _ اشتباه فاحش کردن Make a blunder ۲ _ با دستپاچگی حرکت کردن Move awkwardlyچ
زن روشنفکر ، زن فاضله ، زن فرهیخته
خیلی به ندرت ، دیر به دیر I used to spend a lot of time in London, but now I only go there once in a blue moon قبلاً زمان زیادی را در لندن می گذراند ...
خیلی به ندرت ، دیر به دیر I used to spend a lot of time in London, but now I only go there once in a blue moon قبلاً زمان زیادی را در لندن می گذراند ...
laws in some US states preventing shops from opening on Sundays Or laws forbidding drinking , dancing , etc
blue blood
لانگمن دیکشنری و vocapture : صفت : blue ( comparative bluer or more blue, superlative bluest or most blue ) ۱ _ آبی Of the color of the sky e. g. A ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ با چیزی محکم و سنگین به کسی یا چیزی ضربه زدن Hit with something heavy ۲ _ ( با تهدید ) کسی را مجبور کردن Force to do something b ...
رعب انگیز ، دلهره آور
دستگاه باد بزن
گزارش جز به جز و لحظه به لحظه
دقت کنید که omission صحیح است ‼️‼️
🖇 تفاوت continually و continuously هر دو واژه معنای مشابه ای دارن ( پیوسته ، بطور مداوم ، دائما ) اما تفاوتشون در اینه که continually وقتی به کار م ...
🖇 تفاوت continually و continuously هر دو واژه معنای مشابه ای دارن ( پیوسته ، بطور مداوم ، دائما ) اما تفاوتشون در اینه که continually وقتی به کار م ...
کشتن ( با تفنگ ) ، مغز کسی را ترکاندن Kill someone by a shot through the head
از خشم منفجر شدن explode with anger Also : blow one's stack
از خشم منفجر شدن explode with anger Also : blow one's top
غیر رسمی : خود ستایی کردن ، از خود تعریف کردن Also : blow one's own trumpet
خود ، خویش
Thick soft paper used to dry wet ink after writing
اسم : لکه بزرگ فعل : لکه دار کردن
لکه دار ، لکه ای ، لکه مانند
اتاق کنفرانس ، اتاق گفتگو A meeting space within an office where employees can gather to discuss projects or hold meetings
ناپدید کردن ، محو کردن ، پوشاندن Clouds blotted out the sun
لانگمن دیکشنری : ۱ _ لکه ( مخصوصا جوهر ) Spot , esp of ink ۲ _ ننگ Shameful fault ۳ _ آلایش ، چیز کثیف ، چرک Something ugly ۴_ لکه دار کردن Make blo ...
این ها مترادف هم هستن 👇 scream / shout blue murder = scream / shout bloody murder ◾ It means " complain very loudly "
این ها مترادف هم هستن 👇 scream / shout blue murder = scream / shout bloody murder ◾ It means " complain very loudly "
خونخوار ، خونریز
فرا ملی ، سراسری
لکه خون
لانگمن دیکشنری : خون و خونریزی
گروه خونی
برادر خونی
باهام درد و دل کن
لانگمن دیکشنری : ۰ _ بلوک ( ساختمان ) ۱ _ قطعه ، قالب Solid piece of material : a block of wood or ice ۲ _ ( عامیانه ) کله ، سر Head ; I'll knock yo ...
( مربوط به تاریخ ایرلند ) جریمه ای که به عنوان غرامت برای جنایات خشونت آمیز پرداخت می شود 📍همچنین ERIC مخفف European Research Infrastructure Consor ...
۱ _ چشم بند های اسب Leather pieces fixed to prevent a horse from seeing side ways ۲ _ چراغ چشمک زن Flashing lights on a car showing which way it will ...
۱ _ چشم بند های اسب Leather pieces fixed to prevent a horse from seeing side ways ۲ _ چراغ چشمک زن Flashing lights on a car showing which way it will ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ نقطه کور Part of an area that cannot easily be seen ۲ _ چیزی که انسان هرگز قادر به درک و فهم آن نیست Something one is never able ...
به شدت مست ، به شدت نوشیده Extremely drunk
۱ _ کوچه بن بست Narrow street with no way out ۲ _ بن بست ( روشی برای انجام کاری که به نظر می رسد نتیجه موفقیت آمیزی داشته باشد، اما در واقع چنین نیست ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ نابینا / کور ، نابینا / کور کردن Unable to see / Make someone unable to see or understand ۲ _ بی تمایل در تشخیص دادن Unwilling t ...
The temptation to steal is greater than ever before ___ especially in large shops وسوسه به دزدی کردن به خصوص در مغازه های بزرگ بیشتر از همیشه است
به این معنی است که کسی احساس همدردی زیادی برای شخص دیگری دارد زیرا آنها رنج می برند You looked so sad when you walked up the aisle at the funeral. My ...
خونریزی کردن ، خون گرفتن ، خون کشیدن
بع بع ( کردن ) گوسفند یا بز ، یا بزغاله و . . . ، ناله کردن 🔘 دوستان واژه baa هم به معنای بع بع کردنه اما فقط صدای مختص گوسفنده
یکی حذف شد یکی از میان رفت یکی انجام شد
سنگین خواب
Uh , running into danger ? Not my speed But research ? I'm so there آه ، دویدن توی خطر ؟ به کامم نمیچسبه / خواسته من نیست اما تحقیق ؟ من میام .
داغون ، داغون شده ، داغون کرد
در مورد چشم ها : خسته و قرمز ، تیره و تار Red and tired
bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران
bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران
bleach = سفید کننده ، سفید کردن یا شدن bleachers = سکو های ارزان تماشاگران
لانگمن دیکشنری : اسم : ۱ _ شعله Bright flame ۲ _ آتش بزرگ خطرناک Big dangerous fire فعل : ۱ _ شعله ور شدن ، سوزاندن ، درخشیدن ۲ _ جار زدن ، پراکنده ...
تا حد ممکن ، به شدت
𝙾𝚗 / 𝙰𝚝 𝚏𝚞𝚕𝚕 𝚋𝚕𝚊𝚜𝚝 means 𝗮𝘀 hard / much / powerfully / loudly / strongly / quickly 𝗮𝘀 possible توجه داشته باشید که باید با توجه به م ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ جریان باد قوی Strong air movement ۲ _ هجوم هوا از یک انفجار ( موج انفجار ) Rush of air from an explosion ۳ _ صدای سازهای بادی ب ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ صدای گوشخراش a loud strident noise ۲ _ صدای گوشخراش ایجاد کردن ( توسط شیپور ) Make the loud noise of a horn
شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...
شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...
شعر سپید ، شعر بی قافیه ، شعر آزاد Poetry that does not rhyme نمونه فارسی : سلاخی می گریست به قناری کوچکی دل باخته بود! — احمد شاملو نمونه انگلیسی : ...
یکی از معانیش که بهش اشاره نشد میشه ( استفاده کردن ، بکار بردن ) He didn't cast any spells او هیچ طلسمی را بکار نبرد
Flattery
لانگمن دیکشنری : ۱ _ بی مزه Without taste ۲ _ ( میانه رو _ معتدل _ نرم خو ) عدم نشان دادن احساسات یا عقاید قوی به خصوص برای جلوگیری از توهین و دلخوری ...
۱ _ گوسفند سیاه I choose the black sheep من گوسفند سیاه را انتخاب میکنم ۲ _ مایه ننگ ، مایه آبروریزی ، نخاله ( در میان اعضای خانواده ) She was the ...
جادوی شوم ، جادوی سیاه Magic used for evil purposes
لیست سیاه ، در لیست سیاه قرار گرفتن N : List of people to be avoided or punished V : To put someone in a blacklist ◾ اصطلاح لیست یا فهرست سیاه در فضا ...
جوش سیاه Spot on the skin with a black top
برپا کردن ، قرار دادن The boys put up their tent in the middle of a field جا دادن ، منزل دادن We can put you up for the night تحمل کردن He's very s ...
یادداشت کردن ، نوشتن ، ثبت کردن Put down all the sentences that are on the blackboard
۱ _ سیاه کردن یا شدن ، تیره کردن یا شدن The sky �blackened �as the storm clouds rolled in با غلتیدن ابرهای طوفانی آسمان تیره شد ۲ _ بدنام کردن They b ...
مجازی fig. = figurative
۱ _ انجیر ۲ _ وقتی بعد از fig یک نقطه بیاد و همچنین در پرانتز باشد ؛ اونجا بصورت به اختصار در اومده کلمه figurative به معنای ( مجازی ) است ( fig. ) ...
۱ _ رای مخالف ، رای منفی rejection or negative vote ۲ _ رای مخالف دادن ( علی الخصوص به عضویت شخصی که میخواهد عضو یک گروه شود ) Vote against someone ...
لانگمن دیکشنری : اسمش : اردو ، اردوگاه ( به اردو / اردوگاه موقتی که بدون برپا کردن چادر هست گفته میشود ) Camp without tents فعلش : اردو زدن ، اردو ...
( تلخ و شیرین ) خوشحالی ای که با درد و اندوه ترکیب شده باشه Pleasant but mixed with sadness
لانگمن دیکشنری : ۱ _ تلخ Not sweet ; tasting like beer or black coffee ۲ _ خیلی سرد Very cold ; a bitter wind ۳ _ رنج آور ، درد آور Causing grief ; b ...
این عبارت وقتی استفاده میشه که یک نفر از شخصیت و رفتار همیشگیش دست کشیده باشه ( حالا برای یه مدت یا برای همیشه ) How out of character he is چقدر از ...
تحسین ، تشکر ، قدردانی ، آفرین Hats off to Connie for finding such a splendid venue for a party تشکر از کانی برای یافتن چنین مکان باشکوهی برای یک مهم ...
تحسین ، تشکر ، قدردانی ، آفرین Hats off to Connie for finding such a splendid venue for a party تشکر از کانی برای یافتن چنین مکان باشکوهی برای یک مهم ...
تحسین ، تشکر ، قدردانی ، آفرین Hats off to Connie for finding such a splendid venue for a party تشکر از کانی برای یافتن چنین مکان باشکوهی برای یک مهم ...
تحسین ، تشکر ، قدردانی ، آفرین Hats off to Connie for finding such a splendid venue for a party تشکر از کانی برای یافتن چنین مکان باشکوهی برای یک مهم ...
تحسین ، تشکر ، قدردانی ، آفرین Hats off to Connie for finding such a splendid venue for a party تشکر از کانی برای یافتن چنین مکان باشکوهی برای یک مهم ...
co - educational school = مدرسه مختلط single - sex school = مدرسه تک جنسیتی
co - educational school = مدرسه مختلط single - sex school = مدرسه تک جنسیتی
نامخلوط ، مخلوط نشده
کارشناسانه خردمندانه ماهرانه
علامت نقل قول Also : quotation marks ⭕️ In written conversation we put speech marks ( ‘ . . . ’ ) or ( “. . . ” ) round the words that are actually ...
خیابان St. = street
باربر ، حمال
دیکشنری لانگمن و vocapture : ۱ _ گذشته فعل bite ( گاز گرفتن ) He was so hungry that he bit that sandwich badly ۲ _ تکه ( کوچک ) bits of paper = تکه ...
لانگمن دیکشنری : حق طبیعی Something that belongs to someone because of the family or nation they were born into Example : Freedom of speech is every ...
کبوتر با کبوتر ، باز با باز ، کند همجنس پرواز
لانگمن دیکشنری : زیست شیمی Chemistry of living things
۱ _ بازی دبلنا یا بینگو ( نوعی بازی با کارت ) ۲ _ خودشه ، همینه ، یافتم ! bingo = that's it
عیش و نوش ، عیش و نوش کردن پر خوری کردن
لانگمن دیکشنری : بز نر male goat
لانگمن دیکشنری : باتوم / باتون / باطوم / باطون Also : baton Short thick stick used as a weapon by a policeman
در بعضی جملات میتونیم ( جون دل ) ترجمش کنیم Elena : Who's that boy ? النا : اون پسره کیه ؟ Anna : Oh , he's like my bae آنا : اوه ، اون مثله جون دلمه
Given her age , the emperor will most likely spend time with her با توجه به سن او، امپراتور به احتمال زیاد زمانی را با او سپری خواهد کرد
کیف پول
لانگمن دیکشنری : اسم : محل اسکان Private home where soldiers are put to live فعل : اسکان دادن Put in billets
صورتحساب ( دادن ) ، قبض ، لایحه ، اسکناس ، نوکِ تیز پرنده ، تبلیغ کردن یا آگهی دادن ، ترتیب دادن یک اجرا و . . .
لانگمن دیکشنری : ۱ _ خَن کشتی ۲ _ ( غیر رسمی ) صحبت احمقانه
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
big shot = big noise = big gun = big fish = big cheese = bigwig = big boy = big wheel = big dog = biggie آدم کله گنده _ آدم مهم _ آدم با نفوذ
اوج مقام بالاترین سطح
۱ _ بسیار گران Very expensive ۲ _ با اهمیت ، برجسته ، مهم
لانگمن دیکشنری : ۱ _ جادو کردن ۲ _ مجذوب ، فریبنده ، فریبا
سردرگم کردن ، گیج کردن Confuse
سوگواری کردن ، ابراز ناراحتی کردن ، زاری کردن
لانگمن دیکشنری : غیر انسانی ، حیوانی 𝙷𝚒𝚜 𝚎𝚟𝚒𝚕 𝚊𝚗𝚍 𝚋𝚎𝚜𝚝𝚒𝚊𝚕 𝚗𝚊𝚝𝚞𝚛𝚎 𝚜𝚝𝚊𝚗𝚍𝚜 𝚍𝚒𝚛𝚎𝚌𝚝𝚕𝚢 𝚘𝚙𝚙𝚘𝚜𝚎𝚍 𝚝𝚘 𝚘𝚞𝚛 𝚓𝚞 ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ کوپه خواب ( در قطار و کشتی ) ۲ _ پهلوگاه ۳ _ پهلو گرفتن
خیره ، نگاه خیره ، خیره شدن ، زل زدن مترادفش میشه stare
در کتاب American English File 3 واژه sing رو معادل singular در نظر گرفته sing is abbreviation for singular
با جذبه
benefactor : نیکوکار ( مرد ) benefactress : نیکوکار ( زن )
benefactor : نیکوکار ( مرد ) benefactress : نیکوکار ( زن )
۱ _ ( در بوکس ) وارد کردن مشت بصورت غیر قانونی به زیر کمر حریف ۲ _ ( اصطلاح ) ناعادلانه ، نامردی ، بی انصافی
اصطبل ، طویله ، آخور
داری بی عقلم می کنی داری مغزمو میخوری داری دیوانم میکنی
تقصیر ، کوتاهی ، خطا ، عیب ، نقص ، اشتباه It's your fault we're late تقصیر شماست که دیر رسیدیم His greatest fault is that he talks too much بزرگترین ...
بازخوانی ، تصحیح
مانع ، سد ، راهبند ، برچین ، حائل ، حصار ⭕️ دوستان دقت کنید که این واژه فقط به موانع فیزیکی اطلاق نمیشه ! برای درک بهتر به مثال زیر نگاه کنید 👇 My f ...
اسم : شکم درد Stomachache فعل : نق نق کردن ، غر زدن Complain repeatedly
🛑 این سه تا واژه رو با هم اشتباه نگیرید ⭕️ bellow : shout in a deep voice عربده کشیدن ، غرش کردن ، نعره کشیدن ⭕️ bellows : ۱ _ وسیله ای با کیسه هو ...
🛑 این سه تا واژه رو با هم اشتباه نگیرید ⭕️ bellow : shout in a deep voice عربده کشیدن ، غرش کردن ، نعره کشیدن ⭕️ bellows : ۱ _ وسیله ای با کیسه هو ...
🛑 این سه تا واژه رو با هم اشتباه نگیرید ⭕️ bellow : shout in a deep voice عربده کشیدن ، غرش کردن ، نعره کشیدن ⭕️ bellows : ۱ _ وسیله ای با کیسه هو ...
این واژه هم اسم و هم صفت است ۱ _ متخاصم ( کشوری که در جنگ است ) Country that is at war ۲ _ جنگ طلب Person who is ready to fight
بی / کم اهمیت نشان دادن ، کوچک شمردن Cause to seem unimportant e. g. Don't belittle your efforts
لانگمن دیکشنری : ۱ _ آروغ ، آروغ زدن Pass gas up from stomach ۲ _ خارج کردن ( مقدار زیادی دود ؛ مثل دود سیگار و . . . ) Send out ( large amounts of ...
عقب راندن Our army drove the enemy back
⭕️ 𝘾𝙖𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد اصلی / اساسی One _ two _ three _ four _ five ⭕️ 𝙊𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد ترتیبی first _ secon ...
⭕️ 𝘾𝙖𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد اصلی / اساسی One _ two _ three _ four _ five ⭕️ 𝙊𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد ترتیبی first _ secon ...
⭕️ 𝘾𝙖𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد اصلی / اساسی One _ two _ three _ four _ five ⭕️ 𝙊𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد ترتیبی first _ secon ...
⭕️ 𝘾𝙖𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد اصلی / اساسی One _ two _ three _ four _ five ⭕️ 𝙊𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد ترتیبی first _ secon ...
⭕️ 𝘾𝙖𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد اصلی / اساسی One _ two _ three _ four _ five ⭕️ 𝙊𝙧𝙙𝙞𝙣𝙖𝙡 𝙣𝙪𝙢𝙗𝙚𝙧𝙨 = اعداد ترتیبی first _ secon ...
نگاه کردن ، دیدن ، نظاره کردن See
لانگمن دیکشنری : سر زدن ، گردن زدن Cut off the head of somebody e. g. Mary, Queen of Scots, was beheaded for plotting against Queen Elizabeth
لانگمن دیکشنری : ۱ _ مجذوب کردن ، اغفال کردن Charm ۲ _ گول زدن Deceive ; cheat
حسرت کسی یا چیزی را خوردن غبطه خوردن
اول ، اولاً ، اول از همه
سریالی ، زنجیره ای There are serial killers who dress as clowns قاتل های سریالی ای وجود دارن که مثل دلقک ها لباس میپوشن
بیسبال ) ضربه چهار پایه ، گل زدن ( اصطلاحا ) بخشی از سفری که به خانه ختم می شود The portion of a journey that ends at home ( اصطلاحا ) موفقیت؛ به و ...
نوبالغ به افراد بین ۹ تا ۱۲ سال گفته میشود
کندو ( زنبور عسل ) همچنین بهش hive میگویند
گوشتالو Big and strong
لانگمن دیکشنری : ۱ _ گوشت گاو ۲ _ نق زدن ، اعتراض کردن
It's your bedtime وقت خوابته !
💢 Indefinite pronouns = ضمایر مبهم یا نامعلوم anybody _ everybody _ nobody _ somebody anyone _ everyone _ no one _ someone anything _ everythin ...
نوازش کردن یا دست زدن به کسی ( معمولاً به شیوه ای نامناسب ) This old man needs a touch up این پیره نیاز به یه نوازش داره ( اینجا منظور از نوازش کردن ...
دوستان شکل صحیح این واژه overwhelming است ✅
بدنه تخت ، چهارچوب تخت Main framework of a bed
لانگمن دیکشنری : زمین گیر Too ill or old to get out of bed
لانگمن دیکشنری : وضعیت مسرت بخش Happy comfortable state
لانگمن دیکشنری : ۱ _ هم تختی ، هم خواب Person who shares a bed ۲ _ همراه نزدیک ، یار نزدیک ، شریک Close companion ; partner
لانگمن دیکشنری : وسایل خواب ، وسایل رختخواب یا تختخواب
اتراق کردن
رقیب ، حریف opponent
You're very up to date تو خیلی بروز هستی
🧷 تفاوت 𝗴𝗶𝘃𝗲 𝗶𝗻 و 𝗴𝗶𝘃𝗲 𝘂𝗽 عبارت give up به این معنی است که قبول کرده اید کاری را انجام نمی دهید و از تلاش دست می کشید. give in به این مع ...
لانگمن دیکشنری : اسم : ۱ _ رختخواب ، تختخواب Piece of furniture to sleep on ۲ _ بستر ، ته Bottom or base : bed of a river ۳ _ ( باغچه ، محل رویش ) ب ...
با انگشت یا اشاره صدا زدن Call with a movement of the finger
لانگمن دیکشنری : خجسته Showing joy and peace : a beatific smile
🖇 تفاوت 𝗿𝗲𝗺𝗲𝗺𝗯𝗲𝗿 و 𝗿𝗲𝗺𝗶𝗻𝗱 📍 remember : بخاطر آوردن ، بخاطر سپردن ، یاد کردن توضیح : اگر کسی یا چیزی را به یاد بیاوریم، آن شخص یا چیزی ...
🖇 تفاوت 𝗿𝗲𝗺𝗲𝗺𝗯𝗲𝗿 و 𝗿𝗲𝗺𝗶𝗻𝗱 📍 remember : بخاطر آوردن ، بخاطر سپردن ، یاد کردن توضیح : اگر کسی یا چیزی را به یاد بیاوریم، آن شخص یا چیزی ...
📍Whatcha = What are you Whatcha doin'? Watcha talking about? 📍 Whatcha = What have you Whatcha been up to? 📍Whatcha = What do you Whatcha think? � ...
crash = تصادف کردن _ سقوط کردن crush = شیفته شدن ، له کردن cash = پول نقد ، نقد کردن
Okay = Ok = 'kay هر سه حالت درسته ✅
Okay = Ok = 'kay هر سه حالت درسته ✅
لانگمن دیکشنری : به زمانی که سهامداران ، سهم هایشان را می فروشند تا مردم بخرند برای اینکه انتظار دارند قیمت سهام ها افت کند گفته میشود Situation in w ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ ( حمل کننده ، آورنده ) شخصی که چیزی را به جایی میاورد یا حمل میکند مثل جسد فرد مرده رو که به مراسم تشییع میارن یا چیز های دیگر ...
⚠️ تفاوت 𝘃𝗲𝗿𝘆 و 𝘁𝗼𝗼 Very and too do NOT have the same meaning برای فهمیدن تفاوت هاشون به مثال های زیر دقت کنید 👇 ( a ) The coffee is very h ...
⚠️ تفاوت 𝘃𝗲𝗿𝘆 و 𝘁𝗼𝗼 Very and too do NOT have the same meaning برای فهمیدن تفاوت هاشون به مثال های زیر دقت کنید 👇 ( a ) The coffee is very h ...
can't = can not = cannot هر سه حالت درسته ✅
can't = can not = cannot هر سه حالت درسته ✅
can't = can not = cannot هر سه حالت درسته ✅
دیکشنری های 𝙻𝚘𝚗𝚐𝚖𝚊𝚗 و 𝚅𝚘𝚌𝚊𝚙𝚝𝚞𝚛𝚎 و 𝙼𝚎𝚛𝚛𝚒𝚊𝚖 𝚆𝚎𝚋𝚜𝚝𝚎𝚛 : اسم : ۱ _خرس ۲ _ ( به صورت مجازی ) شخص خشن و بی ادب ( figurativel ...
قادر بودن She is not up to it = She is not capable of it او قادر به ( انجام ) آن نیست
What's on at the local cinema this week ? این هفته در سینمای محلی ( چه فیلمی در اکران / در حال پخش است ؟ )
[ تفاوت 𝐢𝐧𝐜𝐨𝐦𝐞 و 𝐬𝐚𝐥𝐚𝐫𝐲 و 𝐰𝐚𝐠𝐞 ] 🔻🅸🅽🅲🅾🅼🅴 ( درآمد ) به پاداشی اطلاق می شود که یک فرد از هر منبعی به شکل پول نقد، سود سهام، سها ...
[ تفاوت 𝐢𝐧𝐜𝐨𝐦𝐞 و 𝐬𝐚𝐥𝐚𝐫𝐲 و 𝐰𝐚𝐠𝐞 ] 🔻🅸🅽🅲🅾🅼🅴 ( درآمد ) به پاداشی اطلاق می شود که یک فرد از هر منبعی به شکل پول نقد، سود سهام، سها ...
[ تفاوت 𝐢𝐧𝐜𝐨𝐦𝐞 و 𝐬𝐚𝐥𝐚𝐫𝐲 و 𝐰𝐚𝐠𝐞 ] 🔻🅸🅽🅲🅾🅼🅴 ( درآمد ) به پاداشی اطلاق می شود که یک فرد از هر منبعی به شکل پول نقد، سود سهام، سها ...
[ تفاوت 𝐢𝐧𝐜𝐨𝐦𝐞 و 𝐬𝐚𝐥𝐚𝐫𝐲 و 𝐰𝐚𝐠𝐞 ] 🔻🅸🅽🅲🅾🅼🅴 ( درآمد ) به پاداشی اطلاق می شود که یک فرد از هر منبعی به شکل پول نقد، سود سهام، سها ...
لانگمن دیکشنری : اسم : ۱ _ تیر آهن Long heavy piece of wood , esp , used to support a building ۲ _ تابش ، پرتو Line of light from some bright object ...
تومه شماری ، توله شکاری ، سگ شکاری Hunting dog with short legs
۱ _ اهل ساحل ، ساکن ساحل Person who lives on a beach ۲ _ ساحل گرد ، ولگرد ( ساحل ) به کسی گفته می شود که در کناره های دریا به دنبال اشیا یا سنگ های ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ ساحل ۲ _ به ساحل رفتن ، به ساحل آوردن Move ( a boat ) onto a beach
For your sake بخاطر تو ، بخاطر شما
قبل از میلاد B. C. is abbreviation for before ( the birthday of ) Christ
✅ این واژه دارای ریشه فارسی است ۱ _ بازار ( به ویژه در خاورمیانه، و اغلب پوشیده از مغازه ها و غرفه ها ) ۲ _ مغازه ای که اجناس عجیب و غریب یا التقاطی ...
اسم : ( سرنیزه ) ابزاری نوک تیز از نوع خنجر که روی دهانه تفنگ نصب می شود تا به سرباز ابزار حمله و دفاع بیشتری بدهد. در اصل، سرنیزه با یک دسته ساخته م ...
Also : hold at bay متوقف کردن ( دشمن و . . . )
لانگمن دیکشنری : ۱ _ فریاد کشیدن ، عربده کشیدن ، نعره کشیدن Shout loudly ۲ _ گریه کردن Cry
𝑚𝑎𝑑𝑒 𝑖𝑠 𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑠𝑖𝑚𝑝𝑙𝑒 𝑜𝑓 𝑚𝑎𝑘𝑒 ❕ ⭕️ 𝑷𝒂𝒚 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 ✳️ 𝗺𝗮𝗱𝗲 𝗶𝗻 ( 𝘢 𝘤𝘰𝘶𝘯𝘵𝘳𝘺 ساخته شده در ( ...
𝑚𝑎𝑑𝑒 𝑖𝑠 𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑠𝑖𝑚𝑝𝑙𝑒 𝑜𝑓 𝑚𝑎𝑘𝑒 ❕ ⭕️ 𝑷𝒂𝒚 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 ✳️ 𝗺𝗮𝗱𝗲 𝗶𝗻 ( 𝘢 𝘤𝘰𝘶𝘯𝘵𝘳𝘺 ساخته شده در ( ...
𝑚𝑎𝑑𝑒 𝑖𝑠 𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑠𝑖𝑚𝑝𝑙𝑒 𝑜𝑓 𝑚𝑎𝑘𝑒 ❕ ⭕️ 𝑷𝒂𝒚 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 ✳️ 𝗺𝗮𝗱𝗲 𝗶𝗻 ( 𝘢 𝘤𝘰𝘶𝘯𝘵𝘳𝘺 ساخته شده در ( ...
𝑚𝑎𝑑𝑒 𝑖𝑠 𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑠𝑖𝑚𝑝𝑙𝑒 𝑜𝑓 𝑚𝑎𝑘𝑒 ❕ ⭕️ 𝑷𝒂𝒚 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 ✳️ 𝗺𝗮𝗱𝗲 𝗶𝗻 ( 𝘢 𝘤𝘰𝘶𝘯𝘵𝘳𝘺 ساخته شده در ( ...
𝑚𝑎𝑑𝑒 𝑖𝑠 𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑠𝑖𝑚𝑝𝑙𝑒 𝑜𝑓 𝑚𝑎𝑘𝑒 ❕ ⭕️ 𝑷𝒂𝒚 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 ✳️ 𝗺𝗮𝗱𝗲 𝗶𝗻 ( 𝘢 𝘤𝘰𝘶𝘯𝘵𝘳𝘺 ساخته شده در ( ...
𝑚𝑎𝑑𝑒 𝑖𝑠 𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑠𝑖𝑚𝑝𝑙𝑒 𝑜𝑓 𝑚𝑎𝑘𝑒 ❕ ⭕️ 𝑷𝒂𝒚 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 ✳️ 𝗺𝗮𝗱𝗲 𝗶𝗻 ( 𝘢 𝘤𝘰𝘶𝘯𝘵𝘳𝘺 ساخته شده در ( ...
𝑚𝑎𝑑𝑒 𝑖𝑠 𝑝𝑎𝑠𝑡 𝑠𝑖𝑚𝑝𝑙𝑒 𝑜𝑓 𝑚𝑎𝑘𝑒 ❕ ⭕️ 𝑷𝒂𝒚 𝒂𝒕𝒕𝒆𝒏𝒕𝒊𝒐𝒏 𝒕𝒐 𝒕𝒉𝒆𝒔𝒆 ✳️ 𝗺𝗮𝗱𝗲 𝗶𝗻 ( 𝘢 𝘤𝘰𝘶𝘯𝘵𝘳𝘺 ساخته شده در ( ...
📔 چند نکته جالب در مورد may , might , maybe 📍 may اسمش : ۱ _ ماه مه میلادی ( وقتی در معنای ماه مه است پس یک اسم خاص است بنابراین باید حرف اول واژه ...
📔 چند نکته جالب در مورد may , might , maybe 📍 may اسمش : ۱ _ ماه مه میلادی ( وقتی در معنای ماه مه است پس یک اسم خاص است بنابراین باید حرف اول واژه ...
📔 چند نکته جالب در مورد may , might , maybe 📍 may اسمش : ۱ _ ماه مه میلادی ( وقتی در معنای ماه مه است پس یک اسم خاص است بنابراین باید حرف اول واژه ...
لانگمن دیکشنری : خُل Slightly crazy
لانگمن دیکشنری : ۱ _ تبر جنگی ، تبرزین Heavy ax for fighting ۲ _ زن وحشی ، زن تندخو Fierce woman
اسم : زهوار ، چوب باریک تعریف زهوار : ۱ _ نوار باریکی از چرم یا چیز دیگر که با آن حاشیه یا کنارة چیزی را دوزند. ۲ _ چوب های باریکی که در اطراف چهار ...
صحنه Definition : the place where a movie is being shot ; the scenery used for a movie or play
دو بُعدی با خانم Hasti موافق نیستم . اونی که میگید مثلا به انیمیشن های دو بعدی گفته میشه انیمیشن دو بعدی از انواع سبک موشن گرافیک به شمار می رود که د ...
بطور سختگیرانه ای
What just happened ? الان چه اتفاقی افتاد ؟ I have no clue هیچ نظری ندارم
جالبه بدونید فعل did رو گاهی اوقات در گفت و گوی محاوره ای بهش پسوند ja میدن Didja see that ?= Did you see that 𝐃𝐢𝐝𝐣𝐚 = 𝐃𝐢𝐝 𝐲𝐨𝐮
انتقالی ها ، تازه وارد ها
I have a hard time making ends meet برام سخته که دخل و خرجمو در بیارم
مراقب بچه _ نگهداری بچه Child - care bills = هزینه های نگهداری بچه
قطع کننده ، منقطع
حوله لباسی
لانگمن دیکشنری : اُفت ( ادبی ) Sudden change from beautiful ideas to ordinary foolish ones Example : The serious message of the film is ruined by th ...
لانگمن دیکشنری : گروه ، دسته group , set
۱ _چوب ، چوب دستی ، چوگان ( در ورزش های بیسبال ، چوگان و . . . ) Stick for hitting the ball in baseball , etc ۲ _ ضربه زدن ، چوب زدن Strike or hit ( ...
شوکه نشدن Show no sign of shock
Longman Dictionary 1️⃣ Pour fat over ( meat ) during cooking 2️⃣ Sew loosely
دستپاچه ، بی دست و پا Person who can't deal with a situation
۱ _ سفت ۲ _ سخت He's tough = آدم سختگیریه
یه تکونی به خودت بده به خودت بیا
زنده و سر حال سر زنده سر و مر و گنده
خوار و بار فروش
به این ۵ عبارت که با واژه way همراه هستن خوب دقت کنید : ⚪️ 𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘄𝗮𝘆 معنا : سرِ راه ، بصورتی که ، به شکلی که Please move this chair , it is ...
به این ۵ عبارت که با واژه way همراه هستن خوب دقت کنید : ⚪️ 𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘄𝗮𝘆 معنا : سرِ راه ، بصورتی که ، به شکلی که Please move this chair , it i ...
به این ۵ عبارت که با واژه way همراه هستن خوب دقت کنید : ⚪️ 𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘄𝗮𝘆 معنا : سرِ راه، بصورتی که ، به شکلی که Please move this chair , it is i ...
به این ۵ عبارت که با واژه way همراه هستن خوب دقت کنید : ⚪️ 𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘄𝗮𝘆 معنا : سرِ راه ، بصورتی که ، به شکلی که Please move this chair , it is ...
به این ۵ عبارت که با واژه way همراه هستن خوب دقت کنید : ⚪️ 𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘄𝗮𝘆 معنا : سرِ راه ، بصورتی که ، به شکلی که Please move this chair , it is ...
به این ۵ عبارت که با واژه way همراه هستن خوب دقت کنید : ⚪️ 𝗜𝗻 𝘁𝗵𝗲 𝘄𝗮𝘆 معنا : سرِ راه ، بصورتی که ، به شکلی که Please move this chair , it is ...
up till = until
اسم : گاراژ ، پارکینگ فعل : پارک کردن ( در گاراژ )
وزش باد سنگین پارتی ضربه محکم ، محکم ضربه زدن ضرب و شتم ، ضرب و شتم کردن ( بصورتی که باعث جراحت طرف شه )
معامله تهاتر ، معامله تهاتری کردن Exchange goods for other goods ⭕️ معامله تهاتری یعنی چه ؟! هر نوع معامله که در آن دو کالا، خدمت، محصول یا هر نوع ما ...
لانگمن دیکشنری : ساقی Person who serves drinks in a bar
آدم گوشه گیر I am a private person من آدم گوشه گیری هستم
موردی برای نگرانی وجود نداره چیزی برای نگرانی نیست
شرکت تجاری ، موسسه بازرگانی
لانگمن دیکشنری : به غیر از ، به جز Except for
در یک موقعیت سخت / مشکل / دردسر ساز قرار گرفتن In a difficult position
لانگمن دیکشنری : پادگان Building where soldiers live
۱ _ کار آفرین ( موفق ) ، تاجر ( موفق ) an important or powerful person in a specified business or industry ۲ _ ارباب ، نجیب زاده a member of the low ...
دقت کنید که barely و barley فرق دارند ‼️ 🔰 barely is an adverb به معنای : به سختی ، صرفاً ، با اختلاف کمی و . . . There is barely a difference betw ...
دقت کنید که barely و barley فرق دارند ‼️ 🔰 barely is an adverb به معنای : به سختی ، صرفاً ، با اختلاف کمی و . . . There is barely a difference betw ...
تجزیه واژه 𝗯𝗮𝗿𝗸 در نگاه لانگمن دیکشنری : اسم : ۱ _ صدای سگ ( واق واق / هاپ هاپ ) ۲ _ پوست تنه درخت فعل : ۱ _ واق واق / هاپ هاپ کردن ۲ _ با صدای ...
میخانه گردی کردن ، به شراب خانه ها سر زدن to visit and drink at a series of bars in the course of an evening e. g. They went barhopping downtown on F ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ قایق باری Boat with a flat bottom ۲ _ تنه زدن Move heavily and rudely
لانگمن دیکشنری : برگ برنده Something that gives an advantage in a deal synonym : bargaining counter
لانگمن دیکشنری : بی زین
لانگمن دیکشنری : نوکِ قلاب ماهیگیری
? Sis , were you up all night آبجی ، تموم شب بیدار بودی ؟ She is not up to it = She is not capable of it او قادر به ( انجام ) آن نیست Amanda, you ne ...
When I was your age , I used to get excited about hitting the target وقتی هم سن شما بودم، از زدن هدف هیجان زده می شدم
A couple of means ''two A couple of months ago = two months ago
غسل تعمید یا بپتیسم ( به انگلیسی: Baptism ) یک آیین تطهیریِ دینی برای کسب بخشش از گناهان و زندگی دوباره است که در مذاهب گوناگونی مانند مسیحیت و آیین ...
لانگمن دیکشنری : ضیافت رسمی ، شام رسمی Formal dinner
لانگمن دیکشنری : پشتوانه مالی ، پشتوانه مالی کردن noun : supply of money verb : to supply money for ( a business, project, or person )
لانگمن دیکشنری : ۱ _ تبعید کردن Send away as a punishment ۲ _ فکر چیزی را از سر بیرون کردن Stop thinking about
لانگمن دیکشنری : النگو Band worn as decoration on the wrist
با حقه گرفتن
سود آور ، سود بخش
تورم Inflation in Germany from 1914 to 1923 The column on the right shows how many German marks were paid for one U. S. dollar. For example, in J ...
پر ، پر زدن
electronic mail = e - mail
Gross national product = GNP
her = 'er
۱ _ گروه ( موسیقی ) ۲ _ بند ، نوار ، کِش ۳ _ با هم یکی شدن ، جفت شدن band together
band aid = چسب زخم bandage = بانداژ ، باندپیچی کردن
band aid = چسب زخم bandage = بانداژ ، باندپیچی کردن
جر و بحث کردن
( در مسافر خانه ها کاربرد دارد ) B & B means Bed and Breakfast
لانگمن دیکشنری : دسر موز بستنی
ممنوع کردن ، تحریم کردن
لانگمن دیکشنری : ۱ _ ملایم Soft and warm air ۲ _ احمقانه ، دیوانه ، نامعقول Foolish , crazy , irrational e. g. 𝗵𝗲 𝗶𝘀 𝗻𝗼𝘄 𝗹𝗶𝗸𝗲𝗹𝘆 𝘁𝗼 𝗳 ...
⭕️ واژه lessen ( کاهش دادن ، به حداقل رساندن ) را با واژه lesson ( کلاس ، درس دادن ) اشتباه نگیرید !
⭕️ واژه lessen ( کاهش دادن ، به حداقل رساندن ) را با واژه lesson ( کلاس ، درس دادن ) اشتباه نگیرید !
لانگمن دیکشنری : ( روغن ) بَلسان Oily liquid used to lesson pain
⭕️🅥🅔🅡🅑 contextualize = زمینه سازی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 context = بافت contextualization = زمینه سازی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 context = بافتی contextual ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 contextualize = زمینه سازی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 context = بافت contextualization = زمینه سازی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 context = بافتی contextual ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 contextualize = زمینه سازی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 context = بافت contextualization = زمینه سازی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 context = بافتی contextual ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 contextualize = زمینه سازی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 context = بافت contextualization = زمینه سازی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 context = بافتی contextual ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 contextualize = زمینه سازی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 context = بافت contextualization = زمینه سازی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 context = بافتی contextual ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 contextualize = زمینه سازی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 context = بافت contextualization = زمینه سازی ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 context = بافتی contextual ...
indices = indexes
موقعیت یابی کردن تعیین کردن مستقر کردن / شدن
شاخص قیمت مصرف کننده The consumer price index shows changes in the prices of products over time
معانی کتاب Inside Reading : ۱ _ متمایز کردن ، تفاوت قائل شدن To creat a difference e. g. Universities differentiate between sports for men and sport ...
۱ _ زمین بازی ( بیسبال ) ۲ _ تقریبی ، تخمینی
Ball of wax = قضیه What's the whole ball of wax کل قضیه چیه ؟
Ball of wax = قضیه What's the whole ball of wax کل قضیه چیه ؟
لانگمن دیکشنری : پرتاب شناسی Definition : science of the movement of objects , such as bullets fired from a gun
لانگمن دیکشنری : موشک بالستیک Example : Iranian ballistic missiles are the best in the Middle East موشک های بالستیک ایرانی در خاورمیانه بهترین هستند
۱ _ بازی توپی Basketball, cricket, and football are three kinds of ball game ۲ _ شرایط ، موقعیت state of affairs
لانگمن دیکشنری : ۱ _ منظومه Poem that tells a story ۲ _ آهنگ محبوب عاشقانه Popular love song
مرطوب کننده
دهان شو ، شوینده دهان
دو تا معنا داره : ۱ _ مارکو پولو ( مسافر معروف ) ۲ _ بازی مارکو پولو این بازی معمولا در یک استخر انجام میشود یا در اطراف استخر . در بازی مارکوپولو ی ...
I should put in more time من باید زمان بیشتری رو صرف کنم / بگذرونم Put in " a " or " some " in front of each one در جلوی هر یک ، a یا some قرار دهید ...
Vacation is on تعطیلات برقراره / در جریانه / شروع شد
از اول ، از ابتدا All right , let's start from the top خیله خب ، بیاید از اول شروع کنیم
❗️ تفاوت comparison و contrast Comparison focuses on similarities but Contrast focuses on differences لطفاً برای درک بهتر تفاوتشان به متن زیر دقت کنی ...
❗️ تفاوت comparison و contrast Comparison focuses on similarities but Contrast focuses on differences لطفاً برای درک بهتر تفاوتشان به متن زیر دقت کنی ...
و غیره ⏺ این حرف هم چسبیده و هم جدا از هم نوشته میشود etc is abbreviation for ❇️ etcetera ❇️ et cetera Example : I like play ping pong , basketball , ...
و غیره ⏺ این حرف هم چسبیده و هم جدا از هم نوشته میشود etc is abbreviation for ❇️ etcetera ❇️ et cetera Example : I like play ping pong , basketball , ...
و غیره ⏺ این حرف هم چسبیده و هم جدا از هم نوشته میشود etc is abbreviation for ❇️ etcetera ❇️ et cetera Example : I like play ping pong , basketball , ...
ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...
ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...
ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...
ثبات گر ، متعادل کننده ، تثبیت کننده Definition : Any person or thing that brings stability ⭕️ به اون دو تا میله ای که به بعضی دوچرخه ها وصل میکنن تا ...
They really didn't mean to آنها واقعا منظوری نداشتن
زمان محدود ، محدودیت زمانی ، فشار زمانی Pressed for time means you don't have time to e. g. eat breakfast in a restaurant
لانگمن دیکشنری : ۱ _ کچل With no hair on the head ۲ _ ساده Plain
لانگمن دیکشنری : ۱ _ تراس ، بالکن Piece of floor that sticks out from an upstairs wall ۲ _ لژ بالا ( جایگاه های طبقه بالای تئاتر ) Upstairs seats i ...
لانگمن دیکشنری : تراز بازرگانی The difference in value between a country's imports and exports
لانگمن دیکشنری : اسم : طعمه e. g. Wait until the fish takes the bait فعل : ۱ _ طعمه گذاشتن / قرار دادن def : put bait on a hook , etc ۲ _ عصبانی کرد ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ پلیس قضایی ( در دادگاه ) law officer in a court ۲ _ مدیر مزرعه farm manager
Definitions 🔶 To secure the release of an arrested person by providing bail money با قید ضمانت یا وثیقه کسی را آزاد کردن To remove water from a boa ...
وضعیت بسیار ناخوشایند؛ به ویژه زمانی که گسترده باشد 🛑 اگر بخواهیم ترجمش کنیم میتونیم اینطوری بگیم 👇 چه عذابی / چه عذابیه
اسامی ملکی ⭕️ در زبان انگلیسی برای نشان دادن اینکه یک فرد دارای مالکیت چیزی است ، به اسم یک آپاستروف ( ' ) اضافه کنید و چنانچه اسم ما مفرد بود فقط یک ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
💢 𝐒𝐮𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر فاعلی I _ you _ he _ she _ it _ you _ we _ they 💢 𝐎𝐛𝐣𝐞𝐜𝐭 𝐏𝐫𝐨𝐧𝐨𝐮𝐧𝐬 = ضمایر مفعولی me _ you _ ...
آس و پاسم _ بی پولم
Down in front of the TV از جلو تلویزیون بیا پایین از جلو تلویزیون برو کنار
𝗡𝗼𝘁𝗲 must have = must've = musta
𝗡𝗼𝘁𝗲 must have = must've = musta
𝗡𝗼𝘁𝗲 must have = must've = musta
That's dangerous , though به هر حال / در هر صورت اون خطرناکه
Mind your legs and your posture وضعیت بدن و پاهایت را مورد ملاحظه قرار بده / رعایت کن
سرسری ، بی دقت ، بی فکر ، آبکی ، نازک 𝗔𝗱𝗷𝗲𝗰𝘁𝗶𝘃𝗲 ( comparative wishy - washier or more wishy - washy, superlative wishy - washiest or most wi ...
متضاد 𝙵𝚘𝚛 𝚎𝚡𝚊𝚖𝚙𝚕𝚎 antonym _ synonym beautiful - ugly good - bad big - little happy - sad big - small large - small boring - i ...
NOTE: American English = in the hospital British English = in hospital
The internet sucks اینترنت افتضاحه / مضخرفه
🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هستن ؛ see کردن یک امر فیزیکی است و یک واکنش، نه یک اقدام ...
🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هستن ؛ see کردن یک امر فیزیکی است و یک واکنش، نه یک اقدام ...
🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هستن ؛ see کردن یک امر فیزیکی است و یک واکنش، نه یک اقدام ...
فرق 𝗵𝗲𝗮𝗿 و 𝗹𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 𝘁𝗼 📢 به این دو مثال توجه کنید : A ) I'm in my apartment. I'm trying to study I hear music from the next apartment. The ...
فرق 𝗵𝗲𝗮𝗿 و 𝗹𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 𝘁𝗼 📢 به این دو مثال توجه کنید : A ) I'm in my apartment. I'm trying to study I hear music from the next apartment. The ...
فرق 𝗵𝗲𝗮𝗿 و 𝗹𝗶𝘀𝘁𝗲𝗻 𝘁𝗼 📢 به این دو مثال توجه کنید : . A ) I'm in my apartment. I'm trying to study I hear music from the next apartment. T ...
۱ _ مشورت ، مشاوره ۲ _ مشورت دادن ، مشاوره دادن
لانگمن دیکشنری : نی انبان ( نوعی ابزار موسیقی ) Musical instrument with pipes and a bag of air
لانگمن دیکشنری : زن ولگرد Definition : derog woman who lives in the streets, carrying all her possession in bags
گیج کننده ، گمراه کننده A baffling question
لانگمن دیکشنری : گیج کردن ، گمراه کردن
لانگمن دیکشنری : بدگویی کردن speak badly of ❌ از مدیران آبادیس درخواست دارم تا معنای گذاشته شده برای این واژه ( بدمینتون ) را حذف کنند با تشکر 🙏
فقیر _ کمبود _ ندار _ محتاج 𝚊𝚍𝚓 Synonyms : poor _ lacking Antonyms : well off _ rich Example : The school is rather badly off for equipment 𝐛𝐚𝐝 ...
لانگمن دیکشنری : ۱ _ گورکن Black and white night animal that lives in holes in the ground e. g. It was through him that Mr Jackson became�hooked�on ...
لانگمن دیکشنری : نشان ، آرم Something worn to show one's rank , membership etc
Keep your voice down صداتو بیار پایین
pig = خوک pork = گوشت خوک ، رابطه جنسی داشتن bacon = گوشت خوک دودی نمک زده ham = گوشت ران خوک
pig = خوک pork = گوشت خوک ، رابطه جنسی داشتن bacon = گوشت خوک دودی نمک زده ham = گوشت ران خوک
pig = خوک pork = گوشت خوک ، رابطه جنسی داشتن bacon = گوشت خوک دودی نمک زده ham = گوشت ران خوک
pig = خوک pork = گوشت خوک ، رابطه جنسی داشتن bacon = گوشت خوک دودی نمک زده ham = گوشت ران خوک
۱ _ مسیر رفته را برگشتن go back over the same path e. g. We had to backtrack about a mile ۲ _ تجدید نظر کردن ، عقب نشینی کردن backpedal e. g. The pre ...
شنای کرال پشت . n شنای کرال پشت زدن . v
لانگمن دیکشنری : ۱ _ پشت صحنه ( تئاتر ) behind a theater stage ۲ _ در خفا ، خصوصی in private
backstage
به وضع ( بد ) گذشته برگشتن go back to a worse condition
رفتار تحسین آمیز
با اشتیاق تأیید یا تبریک گفتن به یک شخص، به ویژه با دست زدن به پشت او
این واژه به پشت هر چیزی اطلاق میشه مثلا پشت یک ساختمان ، پشت یک مسجد ، پشت یک گنجه اما یک معنای عامیانه ای هم دارد ( باسن )
لانگمن دیکشنری : ۱ _ صندلی عقب seat at the back of a car ۲ _ مقام کم اهمیت ، مقام درجه دو less important position
لانگمن دیکشنری : ۱ _ رکاب زدن به عقب ۲ _ تجدید نظر کردن
لانگمن دیکشنری : کار های عقب افتاده _ کار های باقی مانده Things remaining to be done
واکنش یا عکس العمل شدید . n واکنش یا عکس العمل شدید نشان دادن . v ( مخصوصا علیه یک حرکت سیاسی و اجتماعی ) مثلا اگه رئیس جمهور بعدی آمریکا یک جمهور ...
بنظر من دو تا معنی داره : ۱ _ پاک کردن ( تمیز کردن ) ۲ _ پاک کردن ( شکست دادن ، حذف کردن )
I hope your lips don't fall off امیدوارم لبات از پا نیفتده
فهمیدن ، کشف کردن
تزلزل
برتر ، متمایز ، خواستنی تر ، ارجح
ناقص ، معیوب Errors of this kind are known as faulty parallelism خطا هایی از این نوع شناخته شده هستن به عنوان همسانی ناقص
هموار تر
اعتراض ، اعتراض کردن ، شکایت ، شکایت کردن Synonym : complain
تیلاپیا، ( به انگلیسی: Tilapia ) نام عمومی حدود ۱۰۰ گونه از ماهی های خانواده سیکلید، متعلق به راسته سوف ماهیان است. [۱] این ماهی ها در رودها، تالاب ه ...
Adverb یک بار ، یک دفعه One and only one time I have only �once� eaten pizza قبلاً ، یک زمانی at a time in the past I� once� had a bicycle just l ...
puffer fish = ماهی بادکنکی
Walter , give me a lift والتر بهم یه سواری بده یا والتر بلندم کن
عازم کردن فراری دادن ، فرار کردن رهسپار کردن بیرون راندن Definition : To force to leave or go away اگر به تعریفش دقت کنید وقتی از این عبارت فعلی است ...
۱ _ گره ، بند ۲ _ کراوات I wear a shirt and tie at work ۳ _ گره زدن They tied him to a tree and beat him up ۴ _ مساوی کردن ، تساوی کردن The team sti ...
bow tie = پاپیون tie = کروات
لانگمن دیکشنری : ۱ _ کمپرس کردن ( Of a car , etc ) make a noise because the gas explodes too soon ( در اصطلاح مکانیکی ) وقتی کمپرسور موتور بیش از ...
غیبت گویی ، بد گویی
لانگمن دیکشنری : کمردرد pain in the back
معانی ، تعاریف و مثال هایی از 𝐛𝐚𝐜𝐤 𝐮𝐩 در دیکشنری vocapture و لانگمن : 1️⃣ move a vehicle backwards عقب راندن That beeping sound indicates that ...
۱ _ شانه خالی کردن ، جا زدن ، کنار کشیدن ۲ _ عقب راندن
لانگمن دیکشنری : مرد مجرد unmarried man
Someone born between 1946 and 1964 when many babies were born در رابطه با سال های اعلام شده باید بگم نمیشه تاریخ دقیقی رو برایش اعلام کرد چون در دیک ...
پایه ام ! I'm in
I'm on grandpa duty = من در خدمت پدربزرگم هستم
زمین های ورزش های مختلف ⛹♂🤺🤸♂🏂⛷🤼⛹🏌♀🏇🏊 نکته : واژگان پر رنگ ، زمین هستند 🎗 tennis / basketball / volleyball / badminton 𝗰𝗼𝘂𝗿𝘁 به زمی ...
زمین های ورزش های مختلف ⛹♂🤺🤸♂🏂⛷🤼⛹🏌♀🏇🏊 نکته : واژگان پر رنگ ، زمین هستند 🎗 tennis / basketball / volleyball / badminton 𝗰𝗼𝘂𝗿𝘁 به زمی ...
زمین های ورزش های مختلف ⛹♂🤺🤸♂🏂⛷🤼⛹🏌♀🏇🏊 نکته : واژگان پر رنگ ، زمین هستند 🎗 tennis / basketball / volleyball / badminton 𝗰𝗼𝘂𝗿𝘁 به زمی ...
زمین های ورزش های مختلف ⛹♂🤺🤸♂🏂⛷🤼⛹🏌♀🏇🏊 نکته : واژگان پر رنگ ، زمین هستند 🎗 tennis / basketball / volleyball / badminton 𝗰𝗼𝘂𝗿𝘁 به زمی ...
زمین های ورزش های مختلف ⛹♂🤺🤸♂🏂⛷🤼⛹🏌♀🏇🏊 نکته : واژگان پر رنگ ، زمین هستند 🎗 tennis / basketball / volleyball / badminton 𝗰𝗼𝘂𝗿𝘁 به زمی ...
زمین های ورزش های مختلف ⛹♂🤺🤸♂🏂⛷🤼⛹🏌♀🏇🏊 نکته : واژگان پر رنگ ، زمین هستند 🎗 tennis / basketball / volleyball / badminton 𝗰𝗼𝘂𝗿𝘁 به زمی ...
به پایان رسیدن My gym membership expires at the end of the month I'll need to renew it عضویت باشگاه ام در آخر ماه به پایان می رسد . من نیاز دارم تا ...
خواستگاری کردن پیشنهاد ازدواج دادن
░▒▓█🇧 🇦 🇧 🇾 █▓▒░ این واژه یکی از پر معنی ترین و پر استفاده ترین واژه ها می باشد پس به معانی و تعاریف آن خوب دقت کنید . 🅽🅾🆄🅽 ۱ _ نوزاد ۲ _ به ...
babble = پرحرفی کردن ، ور ور کردن babblement = پرحرفی ، یاوه گویی babbler = یاوه گو blah blah blah = ور ور ور معمولا وقتی که یکی babble می کنه واکن ...
babble = پرحرفی کردن ، ور ور کردن babblement = پرحرفی ، یاوه گویی babbler = یاوه گو blah blah blah = ور ور ور معمولا وقتی که یکی babble می کنه واکن ...
babble = پرحرفی کردن ، ور ور کردن babblement = پرحرفی ، یاوه گویی babbler = یاوه گو blah blah blah = ور ور ور معمولا وقتی که یکی babble می کنه واکن ...
babble = پرحرفی کردن ، ور ور کردن babblement = پرحرفی ، یاوه گویی babbler = یاوه گو blah blah blah = ور ور ور معمولا وقتی که یکی babble می کنه واکن ...
بع بع ، بع بع کردن A sheep says baa baa
نکته 📎 مخفف born رو با حرف b مینویسند b is abbreviation for born
b is abbreviation for born
He's into you شیفته ات شده / بهت علاقه مند شده
برادرانه ، از روی برادری
آبی روشن ، آبی آسمانی ، نیلگون bright blue
بله ، چشم Ayeeeee sir بلهههه قربان
عقیده خودخواهانه برای عمل کسی داشتن Have a selfish reason for one's actions
تبر Tool for cutting down trees
لانگمن دیکشنری : ۱_ دست و پا چلفتی ۲_ بی مهارت ۳_ ناخوشایند ۴_ خجالت آور ۵ _ ناجور ، غیر استادانه
لانگمن دیکشنری : احترامی که از روی ترس باشد Respect mixed with fear
سرزنش کردن ، محکوم کردن ، نپذیرفتن to disapprove, to put down, to denounce
رعایت کردن ، موافقت کردن ، تبعیت کردن
لانگمن دیکشنری : بیدار ، بیدار شدن ، آگاه شدن
لانگمن دیکشنری : مثل یک عمو ( مهربان ) Like an uncle
لانگمن دیکشنری : علنی
( بسیار ) مشتاق Extremely enthusiastic
لانگمن دیکشنری : ۱ _ جلوگیری کردن ، پیشگیری کردن Prevent ۲ _ چشم ها را فرو بستن ، رو برگرداندن Turn away one's eyes
لانگمن دیکشنری : تنفر ، بیزاری
مخالف ، بیزار Not liking
لانگمن دیکشنری: ۱ _ خیابان وسیع ، خیابان پهن Wide road esp between two rows of trees ۲ _ راه کلیدی Way to a result
لانگمن دیکشنری : انتقام گرفتن
لانگمن دیکشنری : حریص
حرص ، طمع ( مخصوصا برای ثروت )
۱_ سود ، فایده ۲_ سود جستن ، سودمند بودن
لانگمن دیکشنری : ۱ _ کمک کننده helper ۲_ پشتیبان foreign soldier in the service of a country at war ۳ _ کمکی auxiliary verb
لانگمن دیکشنری : کالبد شکافی
autonomous = خود مختار ، خود گردان autonomy = خود مختاری ، خود گردانی ، استقلال autonomously = بصورت خودگردان ، بصورت خودمختار
autonomous = خود مختار ، خود گردان autonomy = خود مختاری ، خود گردانی ، استقلال autonomously = بصورت خودگردان ، بصورت خودمختار
autonomous = خود مختار ، خود گردان autonomy = خود مختاری ، خود گردانی ، استقلال autonomously = بصورت خودگردان ، بصورت خودمختار
۱ _ ماشین خودکار Thing or machine that works by itself ۲ _ انسان بی اراده Person who acts without thought or feeling
خودکاری ، اتوماتیکی
خودکار ، اتوماتیک New cars perform automatic ماشین های جدید خودکار کار میکنند
اتوماتیک کردن بطور خود کار در آوردن
حاکم مطلق
لانگمن دیکشنری : زندگینامه خویش
اختیار دادن ، اجازه دادن
۱ _ مضطرب ، نگران ، دلواپس ۲ _ مشتاق
چشنده
لانگمن دیکشنری : مقتدر
لانگمن دیکشنری: دیکتاتور
لانگمن دیکشنری : اصیل ، معتبر ، موثق ، اصل
۱_ سخت hard : an auster life ۲ _ ساده plain
در سایه حمایت The project took place under the auspices of the local church پروژه در سایه حمایت کلیسای بومی انجام شد
لانگمن دیکشنری : حال و هوا Definition : effort or feeling produced by a person or place چقد حال و هوای اینجا بده ! _ آره حال و هوام عوض شد
اگر August با حرف بزرگ بیاد ، اسم است و به معنای آگوست / اوت یا هشتمین سال میلادی است اما اگر august با حرف کوچک بیاد هم صفته و هم فعل ! در جایگاه صف ...
پیشگو ، پیشگویی ، پیشگویی کردن تعریف : ( در روم باستان ) یک مقام مذهبی که نشانه های طبیعی، به ویژه رفتار پرندگان را مشاهده می کرد و آن را به عنوان یک ...
افزایش دادن Definition : to make greater, more numerous, larger, or more intense E. g. She took a second job to augment her income
هنر آزمایی test performance given by a singer , actor , etc
لانگمن دیکشنری : سمعی - بصری شنیداری - دیداری
صدای رادیو ، شنیداری A sound, or a sound signal from radio
تماشاگران ، شنوندگان ، ملاقات رسمی
نگه داشتن، گره زدن ، مجبور کردن , چسبیدن غیر از اینها معانی دیگری نیز دارد . . .
? Any questions so far = تا اینجا سوال نیست ؟
حذف شد ، کنار گذاشته شد ، بی هوش شد My team was knocked out in the simi - finals
حذف شدن یا کردن ، کنار گذاشته شدن یا کردن ، بی هوش شدن یا کردن
داور ، داوری کردن به طور کلی، یک umpire مسئول تصمیم گیری مربوط به قوانین بازی و تضمین بازی جوانمردانه است، در حالی که یک referee اختیارات گسترده تری ...
داور ، داوری کردن به طور کلی، یک umpire مسئول تصمیم گیری مربوط به قوانین بازی و تضمین بازی جوانمردانه است، در حالی که یک referee اختیارات گسترده تری ...
دوستان بسیاری از مواردی که فکر میکنید خرافه ست خرافه نیست ! مثلا در کتاب American English File 3 نوشته { کریستیانو رونالدو همیشه با پای راستش وارد زم ...
دوستان بسیاری از مواردی که فکر میکنید خرافه ست خرافه نیست ! مثلا در کتاب American English File 3 نوشته { کریستیانو رونالدو همیشه با پای راستش وارد زم ...
خرافه ، خرافات دوستان بسیاری از مواردی که فکر میکنید خرافه ست خرافه نیست ! مثلا در کتاب American English File 3 نوشته { کریستیانو رونالدو همیشه با پا ...
🔘 METRIC MEASURES ➖ Length [One millimeter [mm One centimeter [cm]= 10 mm One meter [m] = 100 cm One kilometer [km] = 1, 000 m ➖Volume ...
این دیالوگ یک کاراکتر کارتونی 👇 Where is that thumping coming from ? It's driving me crazy صدای ( کوبش ) از کجا میاد ؟ داره رو اعصابم راه میره .
سلطان
خبردار At attention ( of a soldier ) standing straight
لانگمن دیکشنری : قابل شنیدن able to be heard
جسور ، بی پروا
لانگمن دیکشنری : دلال حراج
رنگ خرمایی ، رنگ قرمز مایل به قهوه ای reddish brown
بی قاعده ، غیر عادی
لانگمن دیکشنری : هماهنگ کردن
لانگمن دیکشنری : فرسایش
وکیل 🔗 فرق attorney و lawyer کسی که attorney باشه می تونه وکالت کنه و موکلان را قبول کنه اما کسی که lawyer باشه نمیتونه . شاید یک lawyer هنوز در آزم ...
وکیل دعاوی، وکیل دادگستری 🔗 فرق attorney و lawyer کسی که attorney باشه می تونه وکالت کنه و موکلان را قبول کنه اما کسی که lawyer باشه نمیتونه . شاید ...
لانگمن دیکشنری : اتاق زیر شیروانی room below the roof of a house
اثبات ، شواهد ، تصدیق ، تصدیق کردن ، ثابت کردن Definition : 1_ declare to be true 2_ be proof of
تضعیف کردن ، لاغر کردن و . . . Cause to become thin , weak , less valuable , etc
لانگمن دیکشنری : دقیق ، با دقت Definition : 1 _ listening carefully 2_ politely helpful
attach� کاردار person who helps an ambassador
When you want to shut down your computer it means you want to turn off your computer
۱ _ پیوند ، ارتباط ۲ _ پیوند دادن ، تضمین کردن ، قول دادن Twins have a unique bond that keeps them together even when they are apart
۱ _ وزش ، وزیدن ۲ _ از دست دادن ، خراب کردن Harry blew his chance at joining the military when he failed the basic test هری شانسش را در پیوستن به ارت ...
رادیوم ( Radium ) ، عنصری شیمیایی و رادیواکتیو در گروه فلزات قلیایی خاکی با عدد اتمی ۸۸ و نشان شیمیایی Ra و به رنگ سفید درخشان است. این عنصر سنگین تر ...
rule , law
زمینه ، طرح کلی شرح دادن ، خلاصه نوشتن
تقریباً ، سردستی ، سرسری ، بی دقت you may wish to arrange words in a roughly alphabetical way so that each page includes only words that begin with t ...
بازخوانی کردن تلاوت کردن قرائت کردن
Stationery store میشه فروشگاه لوازم تحریر ✅✅✅ دقت کنید که stationery و stationary رو با هم اشتباه نگیرید 🛑🛑🛑
حرفه ، پیشه ، فن
تقویت کردن ، نیرومند کردن
تطابق یافتن ، تطابق دادن
عمداً ، طبق طرح ، طبق نقشه ، آگاهانه Examples : It appears the king was designedly cordoned in his palace alongside his eminent chiefs and some membe ...
atrocity = بی رحمی ، ستمگری ، خشونت atrocious = بی رحم ، خیلی بد atrociously = بی رحمانه ، بطور بی رحمانه ای ، وحشیانه
atrocity = بی رحمی ، ستمگری ، خشونت atrocious = بی رحم ، خیلی بد atrociously = بی رحمانه ، بطور بی رحمانه ای ، وحشیانه
atrocity = بی رحمی ، ستمگری ، خشونت atrocious = بی رحم ، خیلی بد atrociously = بی رحمانه ، بطور بی رحمانه ای ، وحشیانه
لانگمن دیکشنری : خسارت دادن definition : make repayment for a crime , etc
nuclear bomb = بمب هسته ای atom bomb = بمب اتم 🔶 هر دو مترادف هم هستن
nuclear bomb = بمب هسته ای atom bomb = بمب اتم 🔶 هر دو مترادف هم هستن
فاسد شده
وابسته به وجه وصفی ( یا صفت فعلی ) لطفاً به مثال زیر توجه کنید 👇👇👇 By hanging on to the window ledge , Barbara was able to escape the fire in her ...
فاتح ، برنده winner
کلمه وایرال ، viral به معنی ویروسی است و اما در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، به مطلب و به خصوص ویدئوهایی گفته می شود که به سرعت در همه گروه ها و بی ...
کلمه وایرال ، viral به معنی ویروسی است و اما در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی، به مطلب و به خصوص ویدئوهایی گفته می شود که به سرعت در همه گروه ها و بی ...
Good looks must run in their family خوش قیافگی / زیبایی باید توی خانوادشون ارثی /ژنتیکی باشه
۱ _ خوابیده asleep As soon as my head hit the pillow, I was�out like a light به محض اینکه سرم به بالش برخورد کرد، به خواب عمیق فرو رفتم ۲ _ بی هوش u ...
Good looks must run in their family خوش قیافگی / زیبایی باید توی خانوادشون ارثی /ژنتیکی باشه
اطلس ( کتاب نقشه ها ) book of maps
atheism = خدانشناسی ، خداناباوری ، کفر atheist = خدانشناس ، خداناباور atheistic or atheistical = ملحد ، بی دین ، کافر ، خداناباور atheistically : ملح ...
atheism = خدانشناسی ، خداناباوری ، کفر atheist = خدانشناس ، خداناباور atheistic or atheistical = ملحد ، بی دین ، کافر ، خداناباور atheistically : ملح ...
atheism = خدانشناسی ، خداناباوری ، کفر atheist = خدانشناس ، خداناباور atheistic or atheistical = ملحد ، بی دین ، کافر ، خداناباور atheistically : ملح ...
atheism = خدانشناسی ، خداناباوری ، کفر atheist = خدانشناس ، خداناباور atheistic or atheistical = ملحد ، بی دین ، کافر ، خداناباور atheistically : ملح ...
atheism = خدانشناسی ، خداناباوری ، کفر atheist = خدانشناس ، خداناباور atheistic or atheistical = ملحد ، بی دین ، کافر ، خداناباور atheistically : ملح ...
۱ _ پناهگاه Protection and shelter ۲ _ تیمارستان Mental hospital
تیزهوش ، تیزبین ، زیرک able to see quickly something that is to one's advantage synonym : apt , clever
چمن مصنوعی چمن مصنوعی زدن
لانگمن دیکشنری : فیزیک نجومی
۱ _ بنده آورنده خون ۲ _ طعنه آمیز ، شدید
گمراه ، بیراهه ، گمراه شده ، سرگردان Ⓐⓓⓥ & Ⓐⓓⓙ Definition and examples : 1away from the correct path or direction "we went astray but a man redirecte ...
غواصی
خلاصه اش کنم . . .
حیرت زده کردن ، مبهوت کردن ، شوکه کردن Shock with surprise
متعجب کردن ، تعجب زده کردن Her rudeness astonished me
۱ _ فرض کردن ، گمان کردن ۲ _ بر عهده کردن ، بر عهده داشتن ۳ _ وانمود کردن
کاهش دادن ، آرام کردن ، تسکین دادن ( عذاب کسی را ) He couldn't assuage his guilt over the divorce
مخلوط ، آمیزه ، آمیخته Mixture
گوناگون ترکیب شده
۱ _ کمک کردن ، یاری کردن To help ۲ _ کمک کننده ، یار ، حامی person who helps ۳ _ پاس گل ، پاس گل دادن To make a pass that leads directly towards scor ...
جذب کردن یا شدن ، سازگار کردن یا شدن ، سازگاری Definition : take in and accept ( foods , ideas ( foreign people , etc به نظرم مثلا وقتی یک محصولی ...
قرار ملاقات ( بخصوص برای عشاق یا برای انجام کار های نامشروع )
زنجیر ، زنجیر کردن ، زنجیر بستن دوستان این واژه فقط اسم و فعل می باشد و chain store یک اسم مرکبه که بهش میگیم فروشگاه زنجیره ای اما به تنهایی معنای ز ...
firework = آتش بازی framework = ساختار ، بدنه
framework = ساختار ، بدنه firework = آتش بازی
۱ _ خال ، لکه ۲ _ جا ، محل ۳ _ تشخیص دادن ، فهمیدن ، پیدا کردن ، مشاهده کردن
متقاعد کردن ، راضی کردن synonym : convince
متقاعد کردن ، راضی کردن synonym : persuade
توافق ، توافق داشتن agree , agreement
نماینده مجلس ( مرد ) assemblywoman = نماینده مجلس ( زن )
نماینده مجلس ( زن )
لانگمن دیکشنری : ۱ _ گرد همایی Group of people gathered together for a purpose ۲ _ مجلس ، قانونگذاران Group of people elected to make laws in some st ...
لانگمن دیکشنری : دور هم جمع شدن ، گرد آمدن synonym : gather
لانگمن دیکشنری : قاتل Someone who assassinate
لانگمن دیکشنری : حمله کردن ، هجوم آوردن Attack
خفه کردن ، خفه شدن دچار خفگی کردن ، دچار خفگی شدن
اسم : آسفالت صفت : آسفالته فعل : آسفالت کردن
لانگمن دیکشنری : اهانت ، توهین Definition : unkind or harmful remark
administrate = اداره کردن administer = تجویز کردن administrator = مدیر ، سرپرست administration = دولت ، حکومت ، مدیریت administrative = مدیریتی ، اجر ...
administrate = اداره کردن administer = تجویز کردن administrator = مدیر ، سرپرست administration = دولت ، حکومت ، مدیریت administrative = مدیریتی ، اجر ...
administrate = اداره کردن administer = تجویز کردن administrator = مدیر ، سرپرست administration = دولت ، حکومت ، مدیریت administrative = مدیریتی ، اجر ...
administrate = اداره کردن administer = تجویز کردن administrator = مدیر ، سرپرست administration = دولت ، حکومت ، مدیریت administrative = مدیریتی ، اجر ...
administrate = اداره کردن administer = تجویز کردن _ اجرا کردن administrator = مدیر ، سرپرست administration = دولت ، حکومت ، مدیریت administrative = م ...
administrate = اداره کردن administer = تجویز کردن administrator = مدیر ، سرپرست administration = دولت ، حکومت ، مدیریت administrative = مدیریتی ، اجر ...
مالیات دهنده
⭕️🅥🅔🅡🅑 domesticate = اهلی کردن ، رام کردن ، بومی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 domestic = خدمتکار ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 domestic = بومی ، اهلی ، داخلی domestic ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 domesticate = اهلی کردن ، رام کردن ، بومی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 domestic = خدمتکار ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 domestic = بومی ، اهلی ، داخلی domestic ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 domesticate = اهلی کردن ، رام کردن ، بومی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 domestic = خدمتکار ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 domestic = بومی ، اهلی ، داخلی domestic ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 domesticate = اهلی کردن ، رام کردن ، بومی کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 domestic = خدمتکار ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 domestic = بومی ، اهلی ، داخلی domestic ...
صفت : اهلی ، رام شده فعل : اهلی کردن ، رام کردن
بطور ناچیز
They predicted that I would fail آنها پیش بینی کردن که من شکست میخورم
کشتی گردشی یا تفریحی ( به انگلیسی: cruise ship ) گونه ای کشتی مسافری است که برای سفرهای تفریحی استفاده می شود. فعل : گشت زدن ، رهسپار بودن
کشتی گردشی یا تفریحی ( به انگلیسی: cruise ship ) گونه ای کشتی مسافری است که برای سفرهای تفریحی استفاده می شود.
دارو ، دوا
market = مغازه ، بازاریابی کردن marketer = بازاریاب ، فروشنده marketing = بازاریابی
market = مغازه ، بازاریابی کردن marketer = بازاریاب ، فروشنده marketing = بازاریابی
market = مغازه ، بازاریابی کردن marketer = بازاریاب ، فروشنده marketing = بازاریابی
روزه در اسلام عبادتی است که انسان برای انجام فرمان خدا از اذان صبح تا اذان مغرب تمام روزهای ماه رمضان از چیزهایی که روزه را باطل می کند خودداری نماید ...
مارچوبه plant whose stems are eaten as a vegetable
کج ، بطور کجی ، کجکی He wore his hat askew
چپ چپ The beggar asked for change, but the haughty woman only looked at him askance گدا تقاضای پول خرد کرد، اما زن مغرور فقط چپ چپ به او نگاه کرد نکت ...
پرس و جو کردن یا اطلاع یافتن از احوال کسی
۱ _ پرسیدن ، سوال کردن Ask him where to go ۲ _ درخواست کردن Ask for . . . ۳ _ دعوت کردن Ask them for dinner
کنار ، به کنار She stepped aside to let them pass او کنار ایستاد که بهشون اجازه بده بگذرن
در ساحل، به سوی ساحل on or to the shore
طرد شده
ناخوانا غیر قابل خوانش
prevaricated = طفره رو ، دو پهلو ، دروغگو
دستبند
زخم ، جراحت
این واژه فقط به معنای همزن است تعاریف خانم مرضیه فلاحی غلط است . در کتاب study skills معنای این واژه را در تمرینی بصورت انحرافی آورده و ما باید حدس ...
مبهم ، دور از فهم
لانگمن دیکشنری : شرمنده
خاکستر noun خاکستر رنگ پریده ، خاکستر کم رنگ adj
۱ _ غیر جنسی without sex ۲ _ بی جنسگرا not interested in sex
نسبت دادن نکته : از اونجایی که حرف اضافه to همراه این واژه میاد ، یک phrasal verb است اونم از نوع جدا شدنی ! Example : He ascribed his success to lu ...
نسبت دادن نکته : از اونجایی که حرف اضافه to همراه این واژه میاد ، یک phrasal verb است اونم از نوع جدا شدنی ! Example : He ascribed his success to lu ...
زاهد کسی که از لذت و آسایش جسمی بخصوص برای دلایل مذهبی اجتناب می کند Somebody who avoid physical pleasure and comforts , especially for religious rea ...
ascend = بالا رفتن ، صعود کردن ascent = بالا ، صعود
لانگمن دیکشنری : بالا رفتن go up
پادشاه شدن ملکه شدن become king or queen
لانگمن دیکشنری : به زودی زود 𝕒𝕤 𝕤𝕠𝕠𝕟 𝕒𝕤 𝕡𝕠𝕤𝕤𝕚𝕓𝕝𝕖
جگوار پستاندار گوشتخوار از تیرة گربه سانان ، دارای جثه ای درشت تر از پلنگ
وارد کننده
⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 innovate = نوآوری کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 innovation = نوآوری innovator = نوآور ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 innovative = نوآورانه ⭕️🅐🅓🅥🅔🅡🅑 innovat ...
۱ _ سلول ( یاخته ) ۲ _ سلول ( زندان )
لانگمن دیکشنری : هنر دوست Interested in art or knowing a lot about art
لانگمن دیکشنری : ساده و طبیعی Definition : simple and natural ; almost foolish
صنعتگر مترادفش میشه craftsman
صنعتگر مترادفش میشه artisan
تنفس مصنوعی
هوش مصنوعی The modern world is the world of robots with artificial intelligence
۱ _ مصنوعی not natural ۲ _ ناخالص not sincere
لانگمن دیکشنری : ترفند He spoke without artifice or pretense
۱ _ واضح ۲ _ شمرده صحبت کردن
ثابت کردن ، اثبات کردن Synonym : prove
ناشر
وقفه وقت آزاد میان پرده
اصل این واژه protest است و آخرش e نمیگیرد مگر اینکه بصورت گذشته نوشته شود protested یا ریشه اش protester
تک خوانی
اجرا کننده رهبر ارکستر
جدا کردن ، جدا شدن He was cut off in the middle of a conversation او در وسط یک مکالمه جدا شد
زنگ موبایل این واژه یک نوع اسم مخلوط یا همون compound noun هست و همینطور چسبیده به هم نوشته میشود ringtone
They kicked me off آنها من رو دور انداختن / اخراجم کردن
کَنگَر فرنگی یا اَنگَنار ( نام علمی: Cynara scolymus ) که در منابع طب سنتی ایرانی ارده شاهی نامیده می شود، نوعی گیاه یکساله و بومی جنوب اروپا و کناره ...
آرتروز ( هر گونه بیماری دردناک مفصلی به ویژه نوع التهابی آن که با تحلیل سطح مفصل ها همراه است یا بصورت خلاصه � درد مفصل � ) Painful disease of the j ...
ماهر ، زبردست
لانگمن دیکشنری : ۱ _ سرخرگ tube that carries blood from the heart ۲ _ راه اصلی ، گذرگاه main road , passage , etc Example : He favors local side roa ...
ایجاد حریق عمدی ، آتش سوزی عمدی Definition : crime of setting fire to property Example : The cause of the fire has not yet been determined, but inves ...
لانگمن دیکشنری : آرسنیک ( ماده سمی ) Very poisonous substance
انبار اسلحه و مهمات ، زراد خانه Definition : place where weapons are stored 🛑 در صورتی که حرف اول این واژه ، بزرگ نوشته شود به معنای تیم فوتبال آرسن ...
لانگمن دیکشنری : مغرور Proud in a rude way
لانگمن دیکشنری : وجوه معوقه ، وجه عقب افتاده Definition : money owed from the past Example : He was two weeks in arrears with the rent = he owed rent ...
اگه راستش رو بخوای To be frank
because = 'cause = cuz
excuse me and also 'Scuse me
دوباره به خواب رفتن There's no way , he is going back down امکان نداره دوباره بخوابه ◾ کوتاه آمدن give up an argument synonym : back off
بیدار کردن بر انگیختن
عطر درمانی ، رایحه درمانی Definition : use of pleasant - smelling oils to improve one's health therapist = ماساژ دهنده ( روغن های خوش بو )
ماساژ دهنده ( روغن های خوش بو )
لانگمن دیکشنری : بوی خوش pleasant smell
جنجال کردن ، غوغا کردن ، آماده بودن ( برای جنگ و دعوا ) ( 𝐮𝐩 𝐢𝐧 𝐚𝐫𝐦𝐬 ( very angry and ready to argue
دست به اسلحه برداشتن و آماده جنگ با اسلحه شدن ( 𝐭𝐚𝐤𝐞 𝐮𝐩 𝐚𝐫𝐦𝐬 ( get ready to fight with weapons
دست از جنگ برداشتن و تسلیم شدن ( معمولا وقتی اینو میگن که پلیس ، دزد رو گیر انداخته باشه و دزد دست هایش را بالا میبرد ) ( 𝐥𝐚𝐲 𝐝𝐨𝐰𝐧 𝐨𝐧𝐞'𝐬 ...
معانی کلی 𝙖𝙧𝙢𝙨 📃 ۱ _ بازو ها a�human�upper�limb especially�:�the �part�between�the�shoulder�and the�wrist ۲ _ اسلحه weapons ۳ _ دست از جنگ برداش ...
زره ، پوشش زرهی زره پوش کردن
لانگمن دیکشنری : آتش بس موقت Definition : agreement to stop fighting for a time Example : Palestinian and Israeli leaders agreed to an armistice سران ...
معانی کلی armchair ❇️ ▌│█║▌║▌║noun║▌║▌║█│▌ ( صندلی راحتی ) A chair with supports for the arms or elbows یک صندلی با تکیه گاه برای بازوها یا آرنج ▌│ ...
نیرو های مسلح تسلیحات ادوات جنگی
لانگمن دیکشنری : مبارزه نهایی definition : great battle or war causing terrible destruction and bringing the end of the world نبرد یا جنگ بزرگی که با ...
ناوگان definition : collection of armed ships
بازو سلاح مسلح کردن ، مسلح شدن
معانی کلی ark 🔍 . A large box with a flat lid . یک جعبه بزرگ با درب صاف . ( Judaism, Christianity, Islam ) Noah's Ark: the ship built by Noah to sa ...
علم حساب محاسباتی
حکومت اشرافی ، طبقه اشراف اشراف سالاری اشراف زاده
لانگمن دیکشنری : به وقوع پیوستن Aries = حَمَل ( اولین برج فلکی منطقه البروج است )
دلتنگ خانه دلتنگ وطن دلتنگ خانواده
This necklace has its own peculiar charm این گردنبند جذابیت خاص خودش را دارد
This necklace has its own peculiar charm این گردنبند جذابیت خاص خودش را دارد
اسم : جذابیت ، دلبری ، سحر ، افسون فعل : مجذوب کردن ، جذب کردن ، افسون کردن This necklace has its own peculiar charm این گردنبند جذابیت خاص خودش را ...
خشک ، خیلی خشک ، بی روح
استادیوم ، صحنه به تلفظ خوب دقت کنید 🛑 / آرِنا / ❌ / آری نا / ✅
لانگمن دیکشنری : پیش شماره
شیفته
بسته ، بسته بندی بسته بندی کردن
⭕️⭕️⭕️ نکته ⭕️⭕️⭕️ بنده عبارت walk down the aisle رو در دیکشنری جستجو کردم و معنای ( ازدواج کردن ) زده بود به عنوان مثال 👇 The bride walked down the ...
اشتیاق strong excitement
لانگمن دیکشنری : گذرگاه سرپوشیده
مجمع الجزایر یا �زنجیره جزیره گان� گروه یا زنجیره ای از جزیره ها است. به عبارت دیگر، مجمع الجزایر به شمار بسیاری جزیره در یک منطقه گفته می شود. زنجیر ...
نمونه اولیه ، طرح اصلی
کمانگیر ، کماندار ، تیر انداز Archer Arash determined the border between Iran and Turan with the arrow he threw آرش کمانگیر با تیری که پرتاب کرد مرز ...
لانگمن دیکشنری : اسقف اعظم
باستان شناسی psychology = روانشناسی
قوس ، انحنا ، بخشی از محیط دایره ، کمان ، کمانه
لانگمن دیکشنری : داوری کردن
لانگمن دیکشنری : معامله به سود
affect = تحت تاثیر قرار دادن ، موثر، تاثیر گذاشتن effect = اثر ، پیامد، ایجاد کردن ، موجب شدن
affect = تحت تاثیر قرار دادن ، موثر، تاثیر گذاشتن effect = اثر ، پیامد، ایجاد کردن ، موجب شدن
ادعا ، ادعا کردن You can only claim my dear, you can't prove anything تو فقط میتونی ادعا کنی ، تو نمیتونی چیزی را ثابت کنی
You can only claim, you can't prove anything تو فقط میتونی ادعا کنی، تو نمیتونی چیزی رو اثبات کنی
رئیس ریاست کردن
بطور فعال ، بطور فعالی
این واژه هم صفت است و هم قید ! به دو جمله زیر دقت کنید I am sure = من مطمئنم I sure am = حتما هستم ، بدون شک هستم در جمله اول sure در جایگاه صفت ب ...
𝙄 𝙩𝙖𝙠𝙚 𝙗𝙖𝙘𝙠 𝙬𝙝𝙖𝙩 𝙄 𝙨𝙖𝙞𝙙 حرفمو پس میگیرم 𝙩𝙖𝙠𝙚 𝙗𝙖𝙘𝙠 𝙢𝙮 𝙬𝙖𝙡𝙡𝙚𝙩 کیف پولم رو پس بده
حکم ، حکم کننده ، داور ، حکیم Someone who is in a position to make influential judgments or to settle an argument
عربی ، عرب زبان اللغة العربیة هی لغة الدین
قنات ، آباره The aqueduct was first built by Iranians قنات اولین بار به دست ایرانیان احداث شد.
۱ _ زمرد کبود ۲ _ رنگ سبز آبی
استعداد natural ability
۱ _ مناسب likely ۲ _ شایسته ، درخور exactly suitable ۳ _ تیزهوش ، زودفهم quick to learn ۴ _ آپارتمان abbreviation of apartment
احمق آوریل person who has been deceived or made fun of by a trick played on April 1st
آوریل چهارمین ماه میلادی است. این ماه سی روزه است و تقریبا معادل 11 فروردین تا 10 اردیبهشت در تقویم شمسی است. ✅ April ❌april
زرد آلو round orange or yellow fruit with a pit رنگ زرد آلویی color of this fruit
approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
approximate = نسبی ، تخمین زدن ، تقریب زدن approximation = تخمین ، تقریب ، نزدیکی approximately = نسبتاً ، تقریبا ، حدوداً
در جایگاه صفت : مناسب suitable در جایگاه فعل : کنار گذاشتن ، اختصاص دادن ، برای خود برداشتن set aside ( money ) for a purpose or take for oneself
بلند تر حرف زدن
لانگمن دیکشنری : مطلع کردن tell or inform
لانگمن دیکشنری : شاگرد Definition : person learning a skilled trade
لانگمن دیکشنری : دلواپسی
لانگمن دیکشنری : بازداشت کردن ، دستگیر کردن مترادفش میشه arrest
بازداشت کردن ، دستگیر کردن مترادفش میشه apprehend
لانگمن دیکشنری : محسوس An appreciable difference یک تفاوت محسوس
لانگمن دیکشنری : ارزیابی کردن
لانگمن دیکشنری : مناسب Her remarks are extremely apposite to the present discussion اظهارات او با بحث حاضر بسیار مناسب است synonym : appropriate , ...
لانگمن دیکشنری : تقسیم کردن synonyms : divide , share out
این واژه همیشه به معنای ( بنابراین ) نیست ⭕️ The� judge� expressed� it� thus: Our �obligation �is to �discover� the� truth قاضی این گونه بیان کرد: � ...
لانگمن دیکشنری : ۱_ منصوب کردن ( فرد ) the company's newly appointed assistant director ۲_ تعیین کردن ( زمان ) the appointed time
لانگمن دیکشنری : درخواست کننده ، متقاضی definition : person who applies for a job , etc
مربوط بودن ، متعلق بودن ، تعلق داشتن ، اختصاص داشتن نکته : بعد از appertain حرف اضافه to به همراه می آید مانند belong to Example : the �rights� and� ...
۱ _ آپاندیس small organ leading off the bowel ۲ _ پیوست something added at the end of a book Pay attention 📛 appendix is singular 🄱🅄🅃 appendice ...
۱ _ آپاندیس small organ leading off the bowel ۲ _ پیوست something added at the end of a book Pay attention 📛 appendix is singular 🄱🅄🅃 appendice ...
لانگمن دیکشنری : التهاب روده کور Definition : disease of the appendix
لانگمن دیکشنری : نام ، عنوان name ; title
لانگمن دیکشنری : خرسند کردن ، باج دادن ( به ویژه با موافقت با خواسته ها راضی شود ) Definition : satisfy , esp by agreeing to demands
۱_ درخواست ، تقاضا strong request for something : an appeal for forgiveness ۲_ جاذبه ، جذابیت attraction ۳_ درخواست رسمی formal request ( in law , sp ...
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
به فرق این چند واژه خوب دقت کنید ⭕️ quit = متوقف کردن ، استعفا دادن quite = بسیار quiet = آرام ، آرامش ، آرام کردن quilt = لحاف
هدایتگر سورتمه ( سگ ها )
sailor = ملوان seller = فروشنده
sailor = ملوان seller = فروشنده
تکیه کردن ، متکی بودن
اسم : آرامش فعل : آرام کردن ، ساکت کردن , پایین آوردن صفت : بی حرکت قید : هنوز ، همچنان ، با این وجود steal = دزدیدن
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
𝗳𝗼𝗿𝗲𝗶𝗴𝗻𝗲𝗿 = خارجی Definition : A person from a foreign country 𝗼𝘂𝘁𝘀𝗶𝗱𝗲𝗿 = بیگانه Definition : One who is not part of a community or ...
سالیانه ، سالانه annual
sorry to bother یعنی ببخشید که مزاحم میشم
سالاد سزار
صفت : باستانی اسم : باستان ، پیشینیان ، باستانیان ❗️به تلفظش خوب دقت کنید / اِین شِنت / خونده میشه نه / ای شِنت /
antiquated = قدیمی antique = عتیقه ، عتیق ، عتیق کردن antiquity = عهد عتیق
antiquated = قدیمی antique = عتیقه ، عتیق ، عتیق کردن antiquity = عهد عتیق
antiquated = قدیمی antique = عتیقه antiquity = عهد عتیق
لانگمن دیکشنری : تنفر
پادزهر ، تریاق definition : something that prevents effects of a poison or disease دو بیت شعر از مولانا مربوط به تریاق یا همان پادزهر 👇 همچو نی زهری ...
مسخره بازی
لانگمن دیکشنری : مسخره بازی
🔗 فرق phrase و clause 📍A phrase is a group of related words that does not contain a subject and a verb . 📍A clause is a group of related words th ...
🔗 فرق phrase و clause 📍A phrase is a group of related words that does not contain a subject and a verb . 📍A clause is a group of related words th ...
منقضی شده فاسد شده
{ ترتیب و اولویت قرار گیری صفات در انگلیسی } ۱_ صفات بیان کننده تعداد یا quantity ❎ some , four , a , several ۲_ صفات بیان کننده ارزش یا value ❎ sinc ...
نوعی پیراشکی
نوعی پیراشکی
منطقی ، معقول reasonable , logical , rational
منطقی ، معقول reasonable , logical , rational
منطقی ، معقول reasonable , logical , rational
دقت کنید که reasonable صحیح است نه resonable ❌❌❌❌❌❌
? What's the difference between . . . and 1⃣ food cart = دکه اغذیه فروشی definition : A wheeled mobile kitchen used to prepare and serve street food ...
? What's the difference between . . . and 1⃣ food cart = دکه اغذیه فروشی definition : A wheeled mobile kitchen used to prepare and serve street food ...
? What's the difference between . . . and 1⃣ food cart = دکه اغذیه فروشی definition : A wheeled mobile kitchen used to prepare and serve street food ...
? What's the difference between . . . and 1⃣ food cart = دکه اغذیه فروشی definition : A wheeled mobile kitchen used to prepare and serve street food ...
? What's the difference between . . . and 1⃣ food cart = دکه اغذیه فروشی definition : A wheeled mobile kitchen used to prepare and serve street food ...
? What's the difference between . . . and 1⃣ food cart = دکه اغذیه فروشی definition : A wheeled mobile kitchen used to prepare and serve street food ...
? What's the difference between . . . and 1⃣ food cart = دکه اغذیه فروشی definition : A wheeled mobile kitchen used to prepare and serve street food ...
متوسط ، معتدل به تلفظ کلمه خوب دقت کنید 🛑 / مِدی یِم / ❌ / می دی یِم / ✅
🟢 appetizingly = به طور اشتها آوری 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
🟢 appetizing = اشتها آور 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
🟢 appetent = مشتاق 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
🟢 appetency / appetence = اشتیاق 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
🟢 appetite = اشتها 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
🟢 appetizer = پیش غذا 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
🟢 appetitive = اشتها آور 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency / appetence = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appeti ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency / appetence = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appeti ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency / appetence = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appeti ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency / appetence = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appeti ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency / appetence = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appeti ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency / appetence = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appeti ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency / appetence = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appeti ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appetite = اشتهادا ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appetite = اشتهادا ...
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appetite = اشتهادا ...
پاکیزگی نظافت
عملیاتی Operating instructions usually accompany an electronic appliance
مصرف دارو
!ᴀᴄᴄᴏᴍᴘᴀɴɪᴍᴇɴᴛ is mostly used in music E. g. The guitarist played with a piano accompaniment معنا : همراه ، همراهی
quickly _ fast
۱_ قرص ۲_ تبلت ( رایانه دستی که از موبایل بزرگتر می باشد )
بطور گسترده ، بطور عریض ، به شدت
🌟 ( 𝗮𝗻𝘀𝘄𝗲𝗿 𝗯𝗮𝗰𝗸 ( phr : با تندی جواب دادن ، بی ادبانه پاسخ دادن definition : reply rudely 🔶 ( 𝗮𝗻𝘀𝘄𝗲𝗿 𝗳𝗼𝗿 ( phr : مسئول بودن ، ...
🌟 ( 𝗮𝗻𝘀𝘄𝗲𝗿 𝗯𝗮𝗰𝗸 ( phr : با تندی جواب دادن ، بی ادبانه پاسخ دادن definition : reply rudely 🔶 ( 𝗮𝗻𝘀𝘄𝗲𝗿 𝗳𝗼𝗿 ( phr : مسئول بودن ، ...
بیرونی Bark is the hard outer covering of a tree پوست تنه درخت ، پوشش بیرونی سخت یک درخت است
نمونه تصویری
healer = طبیب doctor = دکتر
۱_ توقع داشتن ، انتظار داشتن ۲_ پیش دستی کردن ۳_ پیش بینی کردن
مثل انسان ، شبیه انسان
لانگمن دیکشنری: انسان شناسی
لانگمن دیکشنری : انسان نما
عهد دقیانوس ، عهد بوق فروشنده : این گوشی خیلی ارزان و مناسبه ! مشتری : برو بابا این که مال عهد دقیانوسه ( خیلی قدیمیه ) 🔻 عهد دقیانوس، در اصل دور ...
اتاق جلویی
لانگمن دیکشنری : اتاق جلویی Small room leading to a larger one بصورت anteroom هم نوشته میشود
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض ، دشمنی 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حر ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض 𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف 𝐚𝐧� ...
ستیز کردن ، دشمنی کردن ، مخالفت کردن Note : antagonise is British English but antagonize is American English
لانگمن دیکشنری : داروی ضد اسید Definition : medicine to help with stomach problems after having eaten or drunk too much
🇦 🇳 🇸 🇪 🇷 = پاسخ ، پاسخ دادن ( answerer ( n : پاسخ دهنده ( answerless ( adj : بی پاسخ ( unanswered ( adj : پاسخ داده نشده ( answerable ( ad ...
لانگمن دیکشنری : پیامگیر
۱_ اتاق Like bathroom , dining room , living room ۲_ هم اتاق شدن we can �room� up to �four �visitors �in our two� guest� bedrooms ۳ _ فضا ، معده ، جا ...
بی اشتهایی روانی dangerous condition in which there is a loss of desire to eat
لانگمن دیکشنری : گمنام همچنین بصورت مختصر شده anon نوشته میشود واژه anon به معنای ( به زودی )
لانگمن دیکشنری : به زودی synonym : soon
لانگمن دیکشنری : بی قاعدگی ، بی نظمی ، ناهنجاری
لانگمن دیکشنری : چرب کردن put oil on especially in a ceremony
لانگمن دیکشنری : داروی مسکن
لغو کردن synonym : cancel
لانگمن دیکشنری : مستمری سالیانه
معانی کلی annual در دیکشنری لانگمن : 𝐚𝐝𝐣𝐞𝐜𝐭𝐢𝐯𝐞 : ⭐ happening once every year = سالانه ⭐ for one year = یک ساله 𝐧𝐨𝐮𝐧 : ⭐ plant that li ...
مراقبت کردن Take care of your friends I don't care یعنی اهمیت نمیدم
لانگمن دیکشنری : حاشیه نوشتن Definition : add notes to ( a book )
لانگمن دیکشنری : سالروز
تاریخچه
لانگمن دیکشنری : دشمنی Definition : powerful hatred
در حالت صفت میشه ( زنده ) و در حالت فعل میشه ( زندگی بخشیدن )
در دیکشنری لانگمن این واژه رو ( سر زندگی ) معنا کرده اما نمیشه گفت درسته چون بنده در هیچ دیکشنری دیگه ای نتونستم مثالی از این واژه پیدا کنم و به عقید ...
رنج شدید Definition : great suffering , esp of the mind
لانگمن دیکشنری : پشم آنقره 𝐈𝐭'𝐬 𝐧𝐨𝐮𝐧 𝐚𝐧𝐝 𝐮𝐧𝐜𝐨𝐮𝐧𝐭𝐚𝐛𝐥𝐞 Definition : soft wool made from fur of some goats or rabbits
معانی دیکشنری لانگمن 👇 ۱_ زاویه ۲_ ماهی گرفتن با قلاب angel for = با حقه گرفتن غیر از اینها معانی دیگری هم داره که باید بررسی بشه
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 intensify = تشدید کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 intensity = شدت intensification = تشدید ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 intense = شدید intensive = فشرده ⭕️🅐🅓🅥� ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = ساکن بودن، سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . resid ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . residential = مس ...
⭕️🅥🅔🅡🅑 reside = سکونت داشتن ، سکونت کردن ⭕️🅝🅞🅤🅝 resident = ساکن residence = اقامتگاه ⭕️🅐🅓🅙🅔🅒🅣🅘🅥🅔 resident = . . . residential = مس ...
۱_ مرز ، حاشیه ۲ _ محدودیت ۳ _ محدود کردن
اداری Part of speech : adjective Example : ministerial duties
عهده دار بودن ، عهده دار کردن ، ( در ) مسئولیت بودن he is in charge of the ministerial duties of the department
Ministry of Labor = وزارت کار
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
respond = پاسخ دادن response = پاسخ respondent = پاسخ دهنده responsibility = مسئولیت responsiveness = پاسخگویی ، پاسخ دهی responsible = مسئولیت پذیر ...
در حالت اسم به معنای ( سر ) و در حالت فعل به معنای ( اداره کردن ، تحویل دادن ) می باشد Example : 1_ My head is hurt 2 _ A ministry is headed by a mi ...
President = رئیس جمهور Prime minister = نخست وزیر به طور کلی در نظامهای سیاسی جهان دو نوع سیستم � ریاستی� و � پارلمانی� وجود دارد که بر اساس نگرش هری ...
President = رئیس جمهور Prime minister = نخست وزیر به طور کلی در نظامهای سیاسی جهان دو نوع سیستم � ریاستی� و � پارلمانی� وجود دارد که بر اساس نگرش هری ...
اونور آب واژه oversee یعنی نظارت کردن ، پاییدن
اونور آب واژه oversee یعنی نظارت کردن ، پاییدن
نظارت کردن ، پاییدن واژه oversea یعنی اونور آب
کارشناس حقوق Someone licensed to represent someone else in legal matters
گواهینامه مجوز دادن
بر طبق بر اساس
آیورمکتین ایورمکتین چیست؟ ایورمکتین دارویی است که برای درمان انگل هایی، مانند انگل های روده در حیوانات، و گال ( scabies ) در انسان تجویز می شود. دارو ...
بی تمایل بی میل Antonym : willing
مایل Antonym : unwilling
سست تر بیچاره تر عاجز تر
افشان زدن ، پراکنده کردن ، پراکنده شدن spread = پخش کردن ، پهن کردن
حشره کش a poison that kills insects
اگر دقت کنید دو نوع تلفظ داره / کویی نین / کوای ناین /
تکثیر کردن ، تکثیر شدن ، ضرب کردن
معتدل ، معتدل کردن High risk = خطر بالا Moderate risk = خطر معتدل
بیرون کشیدن ، خوردن Mosquitoes draws out humans blood پشه ها خون انسان ها را بیرون می کشند / میخورند
شدیداً مترادف : intensely
شدیداً مترادف : extremely
Malaria is a leading cause of death in many countries مالاریا عامل اصلی مرگ و میر در بسیاری از کشورها است
prevent : جلوگیری کردن ، پیشگیری کردن prevention : جلوگیری ، پیشگیری preventive : جلوگیری کننده ، پیشگیری کننده preventable : قابل جلوگیری / پیشگیری ...
prevent : جلوگیری کردن ، پیشگیری کردن prevention : جلوگیری ، پیشگیری preventive : جلوگیری کننده ، پیشگیری کننده preventable : قابل جلوگیری / پیشگیری ...
prevent : جلوگیری کردن ، پیشگیری کردن prevention : جلوگیری ، پیشگیری preventive : جلوگیری کننده ، پیشگیری کننده preventable : قابل جلوگیری / پیشگیری ...
prevent : جلوگیری کردن ، پیشگیری کردن prevention : جلوگیری ، پیشگیری preventive : جلوگیری کننده ، پیشگیری کننده preventable : قابل جلوگیری / پیشگیری ...
prevent : جلوگیری کردن ، پیشگیری کردن prevention : جلوگیری ، پیشگیری preventive : جلوگیری کننده ، پیشگیری کننده preventable : قابل جلوگیری / پیشگیری ...
cheque = چک check = چک ، بررسی کردن Czech Republic = جمهوری چک
cheque = چک check = چک ، بررسی کردن Czech Republic = جمهوری چک
cheque = چک check = چک ، بررسی کردن Czech Republic = جمهوری چک
خریدن ، سفارش دادن ، استخدام کردن ، کارمزد commission free = بدون کارمزد Royal families used to commission artists to paint beautiful portraits خانوا ...
دکور ( مجموعه وسایل و اثاثیه خانه و مکان های غیره ) The decor of your room is really beautiful دکور اتاق شما واقعا زیباست
آرد _ آرد زدن _ پودر _ پودر زدن flower = گل
Fever = تب ، تب کردن Fewer = کمتر
Fever = تب ، تب کردن Fewer = کمتر
تیک ، تیک زدن ✅
خوش اندام Running is a good way to stay trim Synonym : slim
سرباز کار کشته ، سرباز کار آزموده e. g. The old veteran can be seen every morning , shuffling his feet and hanging his head سرباز کار کشته قدیمی را ...
عازم شدم نشان دادن
to be frank about it در مورد آن صریح / رک باشیم to be frank = to be honest اگه راستشو بخوای
بانکدار ( Part of speech : ( n Definition : someone who works in the management of a bank Example : Jack married the banker's daughter to get a j ...
مایلر ( به دوندگانی که مایل به مایل مسابقه میدهند گفته میشود ) to run the mile under 3:50 is every miler's dream دویدن یک مایل زیر ۳:۵۰ دقیقه رویای ...
چیره شدن ، غلبه کردن The obstacle to be overcome is nothing to a man of his ability مانعی که باید بر آن غلبه کرد برای یک مرد در حد توانایی او چیزی ن ...
مصدر e. g. I want to play game
پیشتر
عبارت فعلی
من این واژه رو در چند فرهنگ لغت گشتم و همشون زده بودن که این واژه یک فعل هست اما در یک جمله در کتاب Sentence Writing Simplified نوشته شده do not be ...
I'll do the best I can , by golly
برو بابا _ عجبا Gee whiz , that is a good paint job
گهگاه
فرشته Phonetics :/ ˈā𝚗 - 𝚓ə𝚕 Definitions : 1 _ 𝒎𝒆𝒔𝒔𝒆𝒏𝒈𝒆𝒓 𝒐𝒇 𝑮𝒐𝒅 ( 𝒏 ) Example : 𝙔𝙤𝙪'𝙧𝙚 𝙡𝙞𝙠𝙚 𝙖𝙣 𝙖𝙣𝙜𝙚𝙡 ❌Don't mist ...
grim magic جادوی شوم
شوم
anger : خشم , عصبانی کردن angry : عصبانی angrily : با عصبانیت ، از روی خشم
anger : خشم , عصبانی کردن angry : عصبانی angrily : با عصبانیت ، از روی خشم
anger : خشم , عصبانی کردن angry : عصبانی angrily : با عصبانیت ، از روی خشم
دوباره _ مجدد _ از نو _ یک بار دیگر again _ afresh _ anew _ once more
دوباره _ مجدد _ از نو _ یک بار دیگر again _ afresh _ anew _ once more
دوباره _ مجدد _ از نو _ یک بار دیگر again _ afresh _ anew _ once more
دوباره _ مجدد _ از نو _ یک بار دیگر again _ afresh _ anew _ once more
لانگمن دیکشنری : بی هوشی ، بی حسی
لانگمن دیکشنری : کم خونی Also : anemia definition : lack of enough red blood cells
لانگمن دیکشنری : کم خونی Also : anaemia definition : lack of enough red blood cells
داستان/ حکایت / خاطره کوتاه definition : short interesting story that is true
لانگمن دیکشنری : دوجنسیتی
لانگمن دیکشنری : انسان ماشینی
لانگمن دیکشنری : ماهی کولی definition : small fish with a strong taste
لانگمن دیکشنری : مسئول خبر
لانگمن دیکشنری: تبار تو از کدام تباری ؟ تبار بختیاری تو از کدام تباری ؟ تبار . . .
لانگمن دیکشنری : جد ancestor like your great _ grandparents
لانگمن دیکشنری : علم تشریح
لانگمن دیکشنری : بررسی
لانگمن دیکشنری : داروی ضد درد
لانگمن دیکشنری : مقعد _نشستگاه
لانگمن دیکشنری : خطای تاریخی مثلا ما اگه بگیم ناپلئون بناپارت ، داریوش هخامنشی رو دیده یک خطای تاریخی است زیرا ما میدونیم ناپلئون و داریوش هخامنشی در ...
تلویزیون بصورت 🅣🅥 هم نوشته میشود نکته : از حرف اضافه on برای مجموعه های در تلویزیون و بسیاری از موارد مختلف استفاده میشود ! e. g. 1_ He is on TV no ...
افسانه e. g. The legend of Joomong is one of the most favorite series on TV افسانه جومونگ یکی از مورد علاقه ترین سریال ها در تلویزیون است
اسم : لاستیک فعل : خسته کردن
تاکیدی for example : Fill in the blank with the correct adjective form of the italicized verb
طاقت آوردن
۱_ ساعت مچی ۲_ تماشا کردن ۳ _ مراقبت کردن _ مواظب بودن 🖇 تفاوت 𝐬𝐞𝐞 و 𝐥𝐨𝐨𝐤 𝐚𝐭 و 𝐰𝐚𝐭𝐜𝐡 🔍 دیدن ( see ) اتفاق می افتد چون چشم ها باز هست ...
۱_ قدم به قدم به جلو رفتن ۲_ سخت نگرفتن مثلاً : آنقدر موضوع رو پیچیده نکن ، قدم به قدم بیا جلو ( یعنی آروم آروم هم میتونی پیشرفت می کنی )
پارس واژه Persia برگرفته از متون قدیمی یونانیان می باشد
فلسطینی
فلسطین 🇵🇸
جسور بی باک
سخنگو ، سخنور
سخاوتمند ، بزرگوار
🔍 فرق through و throughout حرف اضافه through نشان دهنده حرکت به سمت تکمیل یا پایان چیزی است. e. g. “The sale goes through the end of June” "فروش ...
🔍 فرق through و throughout حرف اضافه through نشان دهنده حرکت به سمت تکمیل یا پایان چیزی است. e. g. “The sale goes through the end of June” "فروش ...
🔗 فرق relation و relationship واژه relation ارتباط بین افراد، کشورها، سازمان ها، قاره ها و غیره را نشان می دهد. توجه داشته باشید که این یک نوع ارتب ...
🔗 فرق relation و relationship واژه relation ارتباط بین افراد، کشورها، سازمان ها، قاره ها و غیره را نشان می دهد. توجه داشته باشید که این یک نوع ارتب ...
همه این معنی هایی که دوستان گفتن درسته اما همیشه gracefully معنی ( باشکوه _ با لطافت ) رو نمیده e. g. Jackie runs gracefully در جمله بالا gracefully ...
independent آزاد، مستقل ، آزاد کار کردن
۱ _ فاز e. g. What's your mood ? فازت چیه ؟ ۲ _ حالت Synonym : state
متواضع _ فروتن A person should be modest when we are successful
⭕️ واژه doll ( عروسک ) را با واژه dull ( احمق ) اشتباه نگیرید !
احمق _ کودن _ کسل کننده _ کسل کردن یا شدن _ کدر کردن Synonyms : silly _ foolish _ stupid Antonyms : keen _ sharp _ honed اصطلاح معروف انگلیسی برای کا ...
🧷 فرق different ( متفاوت ) و vary ( متفاوت بودن ) واژه different صفت است اما vary فعل می باشد Example 1: Work hours are different from one country ...
🧷 فرق different ( متفاوت ) و vary ( متفاوت بودن ) واژه different صفت است اما vary فعل می باشد Example 1: Work hours are different from one country ...
مرخصی
در حالت فعل : پاره کردن _ تکه تکه کردن در حالت اسم : اشک نکته : اگر توجه کنید تلفظ واژه در حالت فعل ( تِر ) و در حالت اسم ( تی یِر ) خوانده میشود
۱ _ بلند کردن یا شدن ۲ _ بالا بردن یا رفتن ۳ _ سواری ۴ _ بریتیش انگلیش : آسانسور
Worth = ارزش Worse = بدتر Worst = بدترین
Worth = ارزش Worse = بدتر Worst = بدترین
Worth = ارزش Worse = بدتر Worst = بدترین
بصورت خوش فرم بصورت خوش استایل
معنای واژه رو دوستان گفتن فقط خواستم بگم این واژه بلندترین واژه در زبان انگلیسی است که ۴۵ تا حرف داره ! pneumonoultramicroscopicsilicovolcanoconiosis
لانگمن دیکشنری : تفضیل دادن Definition: explain in more detail
لانگمن دیکشنری : کافی مترادف : enough
لانگمن دیکشنری : نامنظم
لانگمن دیکشنری : بدون اصول اخلاقی
فراموشی مترادف : forgetfulness
لانگمن دیکشنری : عفو عمومی
فراموشی مترادف : amnesia
لانگمن دیکشنری : مهمات نظامی
لانگمن دیکشنری : نادرست مترادف : false _ wrong _ incorrect
دو دل _ مردد _ بلاتکلیف مترادف : ambivalent
لانگمن دیکشنری : دو دل _ مردد مترادف : indecisive
مسطح ، ساختمان ( بریتیش انگلیش ) توجه : ساختمان یا آپارتمان در اَمریکن انگلیش بصورت apartment نوشته میشود
خصوصی E. g. Ride - hailing services are made up of drivers and their privately owned cars خدمات حمل و نقل اینترنتی از رانندگان و خودرو های خصوصی آنه ...
سرویس های حمل و نقل آنلاین مانند اسنپ
کیوسک اتاقکی که هر سوی آن باز است مترادف : دکه، دکان کوچک منبع : لغتنامه دهخدا
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
با احترام به جناب کریمی و بقیه دوستان 🙏 person : شخص personify : شخصیت دادن personalize : شخصیت سازی کردن personification : آرایه ) تشخیص ) person ...
سلام از کارمندان آبادیس میخواهم بعضی از اطلاعات نادرست را در بعضی بخش ها از جمله مترادف ها درست کنند مثلا واژه license که به معنای گواهینامه / پروانه ...
نصب کردن _ مجهز کردن E. g. They fitted video cameras and other devices to the cars آنها دوربین عکس برداری و ابزار های دیگر را به خودروها نصب کردند / ...
سپاسگزار متشکر
( چه ، چی ) گاهی اوقات what معنای ( آنچه ، چه چیز ) میدهد I know what I want من میدانم آنچه را که میخواهم در انگلیسی ما سه جمله داریم که با what شرو ...
📌differences between Blues & Jazz فرق جاز و بلوز ( نوعی موسیقی آمریکایی آفریقایی ) 📍Blues songs express sad feelings آهنگ های بلوز بیانگر احساسات ...
📌differences between Blues & Jazz فرق جاز و بلوز ( نوعی موسیقی آمریکایی آفریقایی ) 📍Blues songs express sad feelings آهنگ های بلوز بیانگر احساسات ...
رفتار behaviour هم نوشته میشود
رفتار behavior هم نوشته میشود
questionnaire = پرسشنامه questioner = پرسشگر
questionnaire = پرسشنامه questioner = پرسشگر
اوضاع ناجور و نامساعد است
هجی کننده
انتزاعی ( متضاد عینی ) برای بیان بهتر این واژه یک مثال میزنم تا بهتر معنایش را درک کنید Nouns can name things as concrete as sand and wood and as ab ...
عینی ( متضاد انتزاعی ) برای بیان بهتر این واژه یک مثال میزنم تا بهتر معنایش را درک کنید Nouns can name things as concrete as sand and wood and as ab ...
آبی _ آبی کردن این واژه در جایگاه اسم ، صفت و فعل به کار میرود 1_ Blue is my favorite color 2 _ My father drives a blue truck 3 _ Mark is blueing hi ...
از آنجایی که پیشوند منفی ساز im همراهش میاد معناشم منفی میشه معنا : غیر قابل اندازه گیری
بریتانیایی Britain میشه بریتانیا
بریتانیا Briton میشه بریتانیایی
کشاورزی زراعت
نقطه ( . ) e. g. WWW. Abadis. Com
قابل تلفظ
کچاب ( سس گوجه فرنگی ) catchup هم نوشته میشود
کچاب ( سس گوجه فرنگی ) Ketchup هم نوشته میشود
جویا شدن enquire هم نوشته میشود
سیگار Smoke به معنای دود ، دود کردن یا سیگار کشیدن است این واژه به شکل cigaret هم نوشته میشود
crash = تصادف کردن _ سقوط کردن crush = شیفته شدن ، له کردن cash = پول نقد
محدوده سرعت
چسباندن گیر افتادن گیر کردن
برنامه _ برنامه ریزی کردن _ طراحی کردن synonym : organize _ design e. g. Adam's GPS was programmed to give directions in Spanish instead of English
هواپیمای دریایی
مدیر اجرایی synonym : managing director
مدیر عامل یا مدیر اجرایی synonym : executive director
کوه زباله
عبارات cut out و cut down هر دو یک معنای مشابه دارن و اون هم معنی قطع کردن یا حذف کردنه اما cut down بیشتر به معنای کاهش دادن یا کم کردن است . Examp ...
عبارات cut out و cut down هر دو یک معنای مشابه دارن و اون هم معنی قطع کردن یا حذف کردنه اما cut down بیشتر به معنای کاهش دادن یا کم کردن است . Examp ...
حساس ( allergic ) I'm allergic to milk من به شیر حساس هستم
حساسیت ( allergy ) Many people have some form of allergy بسیاری از افراد نوعی آلرژی ( حساسیت ) دارند
Trophy case جام قهرمانی _ جام مسابقات
پر کننده ( رجوع شود به expletive )
مبحث پر کننده ناسزا
ویولون زن
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
بنابراین در کل واژگانی که چنین معنی ای میدهند 👇 so therefore thus accordingly hence ergo thereupon insomuch
مکمل متمم
لغت loose / لوس / به معنای گشاد یا لق است لغت lose / لوز / به معنای باختن یا از دست دادن است
تردید _ شک indecisive میشه مردد _ بلاتکلیف
سرد کن سرد کننده
در حالت فعل به معنای مرور کردن یا ورق زدن هست e. g. thumb through the pages quickly مثال : به سرعت صفحات را مرور کنید / ورق بزنید
پاراف _ پاراف کردن امضای اختصاری، امضاء ( در اصطلاح سیاسی و بانکی معمول است ) ، پیش امضا
تعریف _ تمجید _ ستایش _ تحسین تعریف کردن _ تمجید کردن _ ستایش کردن _ تحسین کردن
بزرگ نویسی حرف اول واژه معادل مناسبی برای این واژه وجود ندارد
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر the Bard = شکسپیر ( شاعر معروف ) minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : ب ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
poem : شعر poet : شاعر scop : شاعر bard : شاعر minstrel : شاعر poetry : شعر ، شاعری poetic : شاعرانه poetically : به طور شاعرانه ⭕️ در کل scop , bard ...
old ancient قدیمی _ کهنه _ باستانی
موقتا
متناوب _ متناوب کردن جایگزین 🔶 متناوب یعنی یکی پس از دیگری، آنچه به نوبت بیاید.
انتشار
تازگی
definition میشه ( تعریف ) بنابراین define میشه ( تعریف کردن )
Organized
خوانش قرائت تلاوت
پخته ترین ( فرد , شخص ، آدم )
توسعه دادن _ گسترش دادن مترادفش میشه express
ارزش _ ارزش داشتن
با این وجود synonym : despite
با ارزش در پاسخ به اونی که نوشته ( ارزشمند تر ) باید بگم اشتباهه ❌ more valuable میشه ارزشمندتر ( وقتی more به پشت یک صفت چند هجایی میاد اون صفت به ص ...
تشویق _ الهام
درونی _ باطنی For example : Despite my inner desire, I accept your offer به عنوان مثال : علی رغم میل باطنی ، پیشنهاد شما را قبول میکنم
در حالت اسم یعنی بادبادک و در حالت فعل فکر میکنم به معنای بادبادک بازی یا بادبادک سواری باشه
منظره view _ landscape
در حالت اسم به معنی ( نظر یا پیشنهاد ) هست e. g. Give my regards to Matt نظراتم / پیشنهاداتم را به مت بده در حالت فعل به معنای ( ملاحظه کردن یا در ن ...
در همین فاصله
لانگمن دیکشنری : کمکیار _ دستیار e. g. the nurse's aide will bring you an extra pillow دستیار پرستار برای شما یک بالشت اضافه خواهد آورد. 🔻 توجه 🔻 ...
لانگمن دیکشنری : کمک _ کمک کردن _ کمکیار e. g. She came to my aid at once او یک بار به کمکم آمد . 🔻 توجه 🔻 شاید براتون سوال بشه که فرق این لغت با ...
مریضی ، بیماری synonym : sickness _ disease _ illness
مریضی ، بیماری synonym : ailment _ disease _ illness
مریضی ، بیماری synonym : ailment _ sickness _ illness
مریضی ، بیماری synonym : ailment _ sickness _ disease
به طور متحول کننده ای
این واژه وقتی استفاده میشه که چند واژه همراه هم میان e. g. primary school ( همایند _ همنشین ) میشه گفت همون compound nouns ( اسامی مخلوط ) هستن e ...
وسیله نقلیه Transportation
Get along with = have a good relationship with somebody
جایگزین ، جایگزین کردن
hurt
پرداخت payment هزینه ، دستمزد ، شهریه
پرستار پرستاری کردن
exploratory trip ( esp. to Africa )
remake
از کوره در رفتن e. g. You should go before I lose my temper بهتره بری قبل از اینکه از کوره در برم
Male = جنس نر _ مذکر Mail = پُست
یکی یه دونه ی منی ( این عبارت به بچه هایی که تک فرزند هستن زیاد گفته میشه )
Tie the knot = to get marry ازدواج کردن
اصطلاح leave at the alter یعنی لحظه آخر نظرت رو عوض کنی !
اسمش : چاه صفتش : خوب _ سرحال قیدش : به خوبی فعلش : سرازیر شدن وقتی هم که اول جمله میاد به معنای ( خب _ بسیار خب ) هست
فعل این واژه به معنای ( دیدن کردن یا تماشا کردن ) است اما اسم این واژه شامل دو معنای متفاوت است ( ۱_ منظره ۲ _ عقیده )
اسمش : دستگیره _ دسته فعلش : کنترل کردن _ رسیدگی کردن _ اداره کردن
این واژه وقتی اسم است یعنی ( رویکرد، روش ، شیوه، نزدیک ) و وقتی فعل باشد یعنی ( نزدیک شدن ، نزدیک آمدن ، نزدیک کردن )
Council hall = سالن شورا
اساتید
طبقه منهای یک
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
عباراتی که تقریباً یک مقصود و معنا را میرسانند 👇 1_ don't bother me اذیتم نکن 2_ don't mess with me سر به سرم نزار 3_ don't offend me آزارم نده 4_ d ...
اسم : چرم صفت : چرمی فعل : چرم کردن ❌ این واژه را با واژه leader ( رهبر _ پیشوا ) اشتباه نگیرید
زرنگ
لانگمن دیکشنری : حمایت
لانگمن دیکشنری : حامی ، حمایت کردن
لانگمن دیکشنری : رقیب Synonym : opponent _ enemy
ناگوار ، مخالف ، نامساعد، نامطلوب
لانگمن دیکشنری : ظهور در پاسخ به حسین که نوشته ممکنه معنی اختراع هم بده بنظرم اشتباهه ، چون تا اونجایی که من می دونم واژه invention به معنی اختراع هس ...
a title used before a surname or full name to refer to a person of unspecified or non - binary gender.
این واژه معنا های متفاوتی دارد : ۱ _ خانم ( زن مجرد ) Are you miss Razavi from Tehran ? ۲ _ از دست دادن ( lose ( Unfortunately , I missed the bus ...
I have crush on you : ازت خوشم میاد این عبارت وقتی استفاده میشه که عاشق یک نفر شده باشی اما هیچ رابطه ای با اون شخص مقابل نداشته باشی If you have a ...
I cherish you : برام عزیزی
Thank goodness خدارا شکر
Formal
American English File book : Compound nouns are two nouns together , where the first noun describes the second one , e. g. ( credit card , ) 000 Fac ...
۱_ کشیدن ۲_ کش آمدن یا دادن ۳_دراز کردن ۴ _ گشاد شدن یا کردن
آکنه _ جوش صورت
لانگمن دیکشنری : آزمایش تعیین کننده
لانگمن دیکشنری : عادت داشتن به be used to
لانگمن دیکشنری : حاصل شدن
آزادتر
لاغر تر _ خوش اندام تر
بی ضرورت
فاقد ارتباط
یک نکته ریز : تلفظ این واژه با واژه hungry یکی هست برای همین ممکنه با هم اشتباه گرفته بشه اما این دو واژه از نظر نوشتاری و معنا متفاوت است Hungary : ...
لانگمن دیکشنری : ۱_ کنار هم side by side ۲_ مطلع be abreast of know the most recent facts about
لانگمن دیکشنری : زیورآلات_ لوازم فرعی _ لوازم جانبی لوازم جانبی چیست؟ لوازم جانبی به هر نوع وسیله ای گفته می شود که به وسایل دیگر، قابلیت های اضافی م ...
لانگمن دیکشنری : اعتبار یافته
لانگمن دیکشنری : مسئول _ پاسخگو Synonym : responsible
این لغت معانی متفاوتی دارد ! ۱ _ حساب ۲ _ گزارش ۳ _ شرح دادن
لانگمن دیکشنری : مصادف شدن ( روبرو شدن _ برخورد کردن )
لانگمن دیکشنری : همدست _ شریک جرم definition : a person who helps someone to do wrong
از این رو ، طبق این
لانگمن دیکشنری : بومی استرالیا
دیکشنری لانگمن: مطلق _ تمام عیار e. g. Absolute Ben Ten بن تن تمام عیار
لانگمن دیکشنری : کورتاژ کردن ( سقط جنین با نوعی عمل جراحی )
لانگمن دیکشنری : ترک کردن leave رها کردن دست کشیدن
لانگمن دیکشنری : یکه خوردن جا خوردن