antagonize

/ænˈtæɡəˌnaɪz//ænˈtæɡənaɪz/

معنی: مخالف کردن، دشمن کردن، ضدیت کردن
معانی دیگر: (بر ضد کسی) برانگیختن، درافتادن، (باکسی) بد شدن، هم ستیزی کردن، مخالفت کردن، (دارو و غیره) خنثی کردن، اثر متقابل داشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: antagonizes, antagonizing, antagonized
مشتقات: antagonizable (adj.)
(1) تعریف: to bring on the hostility of; make an enemy of.
مترادف: alienate
متضاد: conciliate, pacify, placate
مشابه: anger, annoy, disaffect, embitter, estrange, irritate, offend, provoke, repel

- He antagonized the other players by cheating often.
[ترجمه گوگل] او با تقلب های مکرر با بازیکنان دیگر دشمنی می کرد
[ترجمه ترگمان] او اغلب با تقلب بازیکنان دیگر را فریب می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to oppose (someone).
مترادف: oppose, resist
مشابه: contradict, counteract, cross, dispute, oppugn

جمله های نمونه

1. Do not antagonize that woman,she is dangerous.
[ترجمه گوگل]با آن زن دشمنی نکنید، او خطرناک است
[ترجمه ترگمان] اون زن رو عصبانی نکن، اون خطرناکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It would be dangerous to antagonize him.
[ترجمه گوگل]دشمنی با او خطرناک خواهد بود
[ترجمه ترگمان] دشمن کردن اون خطرناکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He didn't want to antagonize her.
[ترجمه گوگل]او نمی خواست با او دشمنی کند
[ترجمه ترگمان]نمی خواست او را دشمن کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Not wishing to antagonize her further, he said no more.
[ترجمه گوگل]او که نمی خواست بیشتر با او دشمنی کند، دیگر چیزی نگفت
[ترجمه ترگمان]دیگر میل نداشت او را دشمن کند و دیگر حرفی نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Don't antagonize the neighbours by making a noise.
[ترجمه گوگل]با ایجاد سر و صدا با همسایگان دشمنی نکنید
[ترجمه ترگمان]با ایجاد سر و صدا با همسایه ها حرف نزن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some personalities antagonize;others simply annoy.
[ترجمه گوگل]برخی از شخصیت ها دشمنی می کنند، برخی دیگر به سادگی آزار می دهند
[ترجمه ترگمان]برخی از شخصیت ها با یکدیگر مخالفت می کنند؛ برخی دیگر تنها ناراحت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Matt wasn't the sort of man to antagonize people.
[ترجمه گوگل]مت آن آدمی نبود که با مردم دشمنی کند
[ترجمه ترگمان]مت \"از اون آدم هایی نبود که آدما رو دشمن می کرد\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I moved slowly forward so as not to antagonize the two pendulums.
[ترجمه گوگل]به آرامی جلو رفتم تا با دو آونگ مخالفت نکنم
[ترجمه ترگمان]آهسته به جلو حرکت کردم تا آن دو نفر را با خودم دشمن نکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I cravenly agreed, simply in order not to antagonize and perhaps lose him.
[ترجمه گوگل]من با ولع موافقت کردم، صرفاً برای اینکه با او دشمنی نکنم و شاید او را از دست ندهم
[ترجمه ترگمان]من موافقت کردم، فقط برای اینکه با دشمن مخالفت کنم و شاید او را از دست بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You don't want to antagonize rich and powerful Emissaries, especially not on their own ship in deep space.
[ترجمه گوگل]شما نمی خواهید با فرستادگان ثروتمند و قدرتمند دشمنی کنید، به خصوص نه در کشتی خود در فضای عمیق
[ترجمه ترگمان]شما نمی خواهید با emissaries ثروتمند و قدرتمند برخورد کنید، خصوصا در مورد کشتی های خود در اعماق دریا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The White House does not want to antagonize Beijing.
[ترجمه گوگل]کاخ سفید نمی خواهد با پکن دشمنی کند
[ترجمه ترگمان]کاخ سفید نمی خواهد با پکن مخالفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. And Victor Amadeus could not afford to antagonize them too deeply, for fear of their power as a class.
[ترجمه گوگل]و ویکتور آمادئوس به دلیل ترس از قدرت آنها به عنوان یک طبقه، نمی‌توانست به شدت با آنها دشمنی کند
[ترجمه ترگمان]و ویکتور آمادئوس، که از ترس از قدرت خود به عنوان یک طبقه، نمی توانست بیش از حد با آن ها مخالفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was done to antagonize, not to amuse.
[ترجمه گوگل]این کار برای دشمنی انجام شد نه برای سرگرمی
[ترجمه ترگمان]این کار برای دشمن کردن انجام شده بود نه برای سرگرم کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Do not antagonize your customers.
[ترجمه گوگل]با مشتریان خود دشمنی نکنید
[ترجمه ترگمان]با مشتریان خود مخالفت نکنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخالف کردن (فعل)
disagree, antagonize, disaccord, reluctate

دشمن کردن (فعل)
antagonize

ضدیت کردن (فعل)
antagonize, defy, oppose, show enmity or hostility

انگلیسی به انگلیسی

• cause to hate, make an enemy of; cause hostility, provoke antagonism; oppose, counteract (also antagonise)
if you antagonize someone, you make them feel angry or hostile towards you.

پیشنهاد کاربران

درافتادن با کسی
فارماکولوژی: وقتی یک ماده شیمیایی، به گیرنده های خاصی روی سلول ها متصل می شود و آن را مسدود می کند و از پاسخ بیولوژیکی جلوگیری می کند.
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐳𝐞 = خصومت ( کسی را ) برانگیختن ، مخالفت کردن
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐦 = متنفر ، مخالف ، معارض
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭 = رقیب ، حریف
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭𝐢𝐜 = ستیزه گر
𝐚𝐧𝐭𝐚𝐠𝐨𝐧𝐢𝐬𝐭𝐢𝐜𝐚𝐥𝐥𝐲 = از روی دشمنی ، از روی رقابت
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : antagonize
✅️ اسم ( noun ) : antagonist
✅️ صفت ( adjective ) : antagonistic
✅️ قید ( adverb ) : antagonistically
دشمن کردن . مخالفت کردن
عصبانی کردن
دُشمَناندَن.
دشمن تراشی کردن
مبارزه کردن ( در برابر )

بپرس