conductor

/kənˈdəktər//kənˈdʌktə/

معنی: راهنما، رهبر ارکستر، رسانا، هادی، مسئول بلیط
معانی دیگر: رهبر دسته ی آوازخوان، (برق و گرما و غیره) رسانا، رسانگر، رهنما، بلد، مدیر، گرداننده، (ترن و اتوبوس) بلیطچی، کنترلچی قطار، رئیس قطار، کمک راننده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the director of a musical group.
مشابه: leader

(2) تعریف: any substance that allows passage of heat, electricity, or sound.

(3) تعریف: the official on a passenger train, bus, or streetcar who collects payment.

(4) تعریف: one who conducts, leads, or guides.
مشابه: guide, pilot

جمله های نمونه

1. the conductor of the orchestra bowed to the audience
رهبر ارکستر به حضار تعظیم کرد.

2. a masterful orchestra conductor
رهبر ارکستر پر تحکم

3. copper is a good conductor
مس رسانای خوبی است.

4. we are waiting for the conductor to give us a lead
منتظر رهبر ارکستر هستم که ما را رهبری کند.

5. a wire can be a linear conductor
سیم می تواند یک رسانای طولی باشد.

6. The bus conductor is being reviled by a rude man.
[ترجمه Mitra] کمک راننده قطار از سوی مرد بی ادبی مورد بی احترامی قرار گرفت.
|
[ترجمه سید هادی هاشمی نیا] مرد بی ادبی به راننده اتوبوس بی احترامی کرد
|
[ترجمه گوگل]راننده اتوبوس توسط یک مرد بی ادب مورد توهین قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]رهبر قطار به وسیله یک مرد بی ادب از او دوری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The woman conductor kindly responded to my question.
[ترجمه Moeip] راهنمای زن با لطافت و مهربانی، سوال مرا پاسخ داد.
|
[ترجمه گوگل]رهبر زن با مهربانی به سوال من پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]راهنما با مهربانی به سوال من جواب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Wood is a poor conductor of heat.
[ترجمه غ] چوب رسانای گرمای ضعیف است
|
[ترجمه SSSsss] چوب خیلی کم رسانای گرما است
|
[ترجمه Hossein.com] چوب رسانایی گرمایی کمی است
|
[ترجمه Mohammad amin rezaei] چوب رسانای گرمای خوبی نیست و در رسانا بودن گرما ًضعیف هست
|
[ترجمه Mohammad amin rezaei] پورت معنای فقیر است که در اینجا معنای کم و ضعیف بودن را می دهد ■■
|
[ترجمه bahar] چوب رسانای ضعیف گرما است.
|
[ترجمه گوگل]چوب هادی ضعیف گرما است
[ترجمه ترگمان]وود a از گرمای هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. 'Tickets please!' bawled the conductor.
[ترجمه Milad] مسئول بلیط قطار گفت:بلیط لطفا!
|
[ترجمه گوگل]بلیط لطفا! هادی فریاد زد
[ترجمه ترگمان]بلیط لطفا رهبر ارکستر فریاد زد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After the orchestra had tuned up, the conductor walked on to the stage.
[ترجمه گوگل]پس از تنظیم ارکستر، رهبر ارکستر به سمت صحنه رفت
[ترجمه ترگمان]پس از آنکه ارکستر به صدا درآمد، رهبر ارکستر به روی صحنه رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The conductor blew his whistle, and the tram stopped.
[ترجمه گوگل]راهبر سوت خود را به صدا درآورد و تراموا متوقف شد
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر سوت خود را زد و ترن متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He became a world famous conductor.
[ترجمه Sadra] او به بهترین رهبر ارکستر جهان تبدیل شد
|
[ترجمه شیما فرشادی] او به سرشناس ترین ( معروف ترین ) رهبر ارکستر جهان تبدیل شد
|
[ترجمه ش85.74] او ( مذکر ) به معروف ترین رهبر ارکستر جهان تبدیل شد
|
[ترجمه بدون نام] او یک رهبر ارکستر مشهور جهان شد
|
[ترجمه Mohammad amin rezaei] او به بهترین و سرشناس ترین رهبر ارکستر در جهان تبدیل شد .
|
[ترجمه گوگل]او یک رهبر ارکستر مشهور جهانی شد
[ترجمه ترگمان]او به رهبر مشهوری تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The conductor waited for dead silence before commencing the performance.
[ترجمه گوگل]رهبر ارکستر قبل از شروع اجرا منتظر سکوت مرده بود
[ترجمه ترگمان]رهبر ارکستر قبل از شروع اجرای اجرا در سکوت منتظر ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Coming onto the platform now is tonight's conductor, Jane Glover.
[ترجمه گوگل]اکنون رهبر ارکستر امشب، جین گلاور، روی سکو می آید
[ترجمه ترگمان]رفتن به سکوی ایستگاه اکنون رهبر ارکستر، جین گلاور \"است\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wood is a poor conductor of sound.
[ترجمه کن سام بادی گیو می هویاه] رهبر صدای هویاه از خود بیرون آورد
|
[ترجمه گوگل]چوب هادی ضعیف صدا است
[ترجمه ترگمان]وود رهبر ضعیف صدا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Under its new conductor, the orchestra has established an international reputation.
[ترجمه گوگل]این ارکستر تحت رهبری جدید خود شهرت بین المللی پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان]این ارکستر، تحت رهبری جدید خود، شهرتی بین المللی کسب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. There's nothing quite like a real train conductor to add color to a quotidian commute.
[ترجمه گوگل]هیچ چیز مانند یک راهبر واقعی قطار برای رنگ آمیزی به یک رفت و آمد روزانه وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]چیزی شبیه به یک رهبر قطار واقعی وجود ندارد که رنگ را به رفت و آمد quotidian اضافه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

راهنما (اسم)
leader, guidance, adviser, advisor, guide, guideline, index, signal, clue, conductor, cicerone, key, usher, fingerpost, flagman, keynote, keyword, landmark, pacemaker, lead-up, loadstar, lodestar

رهبر ارکستر (اسم)
maestro, bandmaster, conductor

رسانا (اسم)
conductor

هادی (اسم)
guide, conductor, directrix, steerer, directress

مسئول بلیط (اسم)
conductor

تخصصی

[شیمی] رسانا، رسانگر، هادى
[سینما] رهبر ارکستر
[عمران و معماری] هادی
[کامپیوتر] رسانا هادی
[برق و الکترونیک] رسانا 1. ماده ای که به دلیل مقاومت الکتریکی کم، جریان الکتریکی را به خوبی عبور می دهد، مانند فلزاتی نظیر آلومینیم، مس، طلا، سرب، نیکل، پلاتین، نقره و قلع، ضمن آنکه کربن، پلاستیک آغشته به کربن، و آب نمک نیز از مواد رسانا به شمار می روند . 2. ماده ای که مشابه با رساناهای الکتریسیته، انرژی گرمایی را از خود عبور می دهد. 3. موادی نظیر شیشه یا پلاستیک شفاف، یا مایع زلال که نور مرئی را از خود عبور می دهند. - رسانا، هادی
[مهندسی گاز] هادی
[نساجی] هادی - رسانا
[ریاضیات] کارفرما، مدیر، رسانا، هادی، ممیز، هدایت کننده

انگلیسی به انگلیسی

• person who conducts (an orchestra or other musical ensemble); ticket collector (on a bus, train, etc.); manager; substance that transmits (heat, etc.)
the conductor of an orchestra or choir is the person who conducts it.
a conductor is a substance that heat or electricity can pass through or along.
see also bus conductor.

پیشنهاد کاربران

برق=کنتکتور
هماهنگ کننده ، هماهنگ ساز
[تلویزیون]
برنامه گردان ، گرداننده برنامه
a person who is in charge of a train and travels with it but does not drive it
اجرا کننده
رهبر ارکستر
conduct: هدایت کردن
conductor: کمک راننده
conductor 3 ( n ) =a substance that allows electricity or heat to pass along it or through it, e. g. Wood is a poor conductor.
conductor
conductor 2 ( n ) =a person who is in charge of a train and travels with it, but doesn't drive it
conductor
conductor 1 ( n ) ( kənˈdʌktər ) =a person who stands in front of an orchestra, a group of singers etc. , and directs their performance, especially sb who does this as a profession
conductor
در کتاب Intermediate 2 نوشته: somebody on a train, bus, etc who checks passenger's tickets and collects money
متولی مراسم
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : conduct
✅️ اسم ( noun ) : conduct / conductance / conduction / conductivity / conductor
✅️ صفت ( adjective ) : conductive
✅️ قید ( adverb ) : conductively
در راه آهن به معنی ( ( رئیس قطار باری یا مسافری ) )
That old man is a conductor.
Wood is a poor conductor. �
🚨 با Contractor به معنی پیمانکار اشتباه گرفته نشود
noun
[count]
1 : a person who stands in front of people while they sing or play musical instruments and directs their performance
2 : a person who collects money or tickets from passengers on a train or bus —called also Brit ) guard
...
[مشاهده متن کامل]

3 : a material or object that allows electricity or heat to move through it
◀️Metal is a good conductor of electricity
◀️ I know a train conductor who has had several ppl commit suicide this way while he was navigating. He’s a very heavy drinker
Met a freight train guy who said “I’ve killed more people than most serial killers”

کسی در اتوبوس و . . که بلیط مسافر هارو چک میکنه و پول هارو جمع میکنه
conductor ( شیمی )
واژه مصوب: رسانا
تعریف: هر ماده که بتواند گرما یا الکتریسیته را از نقطه‏ای به نقطۀ دیگر برساند
کسی که نوازندگان را همراهی می کند. .
درر کانون زبان به معنای رهبر ارکستر و یا همان رهبر نوازدگان امده است و جمله مربوطه a conductor is a person who stands in a front of an orchestra and directs musicians
لایک یادتون نره♥️♥️
✔️ رهبر ارکستر - رهبر گروه موسیقی که جلو نوازنده هاش وایمیسده و حکم فرمانده و در عین حال هماهنگ کننده رو داره
The conductor raised his baton
رهبر نوازندگان چوب ش رو بالا اورد
✔️ مسئول بلیط ( قطار و اتوبوس ) - بلیط چی
...
[مشاهده متن کامل]

US English
That old man is a conductor.
✔️ رسانا - هادی ( ماده - جسم )
Wood is a poor conductor.

( nown )
A canductor is a person who stands in front of an orchestra and directs musican
رهبر ارکستر
کانون زبان ایران
شاگرد شوفر
1 - رهبر ارکستر
2 - جمع کننده بلیط قطار ( در آمریکا )
3 - رسانا
wood is a poor conductor
بلیط جمع کن یا بلیط فروش در قطار، اتوبوس و. . .
رهبر ارکست
راهنمای نوازندگان_رهبر ارکستر
راهنمای نوازندگان_رئیس ارکستر
رهبر ارکستر. رهبر نوازدگان
تو کانون زبان این معنی رو میده:
A canductor is a person who stands in front of an orchestra and directs musicans
کسی که جلو یه چوب داره جلو کسایی آهنگ میزنن وایساده و داره راهنماییشون می کنه

در کتاب کانون زبان میشه a conductor is a person who stand in front of an orchestra and direct musicians
معنیش میشه رهــبر ارکـــســتــر، راهنمــــآ
در کتاب کانون زبان میشه a conductor is a person who stand in front of an orchestra and direct musicians
رهبر ارکستر
A canductor is a person who stands in front of an orchestra and directs musicans
هادی جریان برق

رهبر ارکستر
معمولا کسی که با اشاره برای نمایش اهنگ کمک میکند
رهبر و راهنمایی کننده
رئیس
راهنمای موزه
کنترلچی معدن
رهبر ارکستر
رهبر نوازندگان
[تلویزیون و رادیو]
برنامه ریز ، برنامه چین ، برنامه گذار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤١)

بپرس