amplify

/ˈæmpləˌfaɪ//ˈæmplɪfaɪ/

معنی: افزودن، بزرگ کردن، تقویت کردن، وسعت دادن، مفصل کردن، مفصل گفتن، بالا بردن، بزرگ شدن، منبسط کردن، تشدید کردن
معانی دیگر: بزرگتر کردن، برافزودن، نیرو دادن، توسعه یافتن، به تفصیل شرح دادن، بسط دادن، (نادر) غلو کردن، مبالغه کردن، (الکترونیک) افزودن نیرو، (با بلندگو صدا را) بلند کردن، دامنه را زیاد کردن، مفصل گفتن یانوشتن، برق افزودن، تقویت کردن صدا

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: amplifies, amplifying, amplified
(1) تعریف: to make larger or greater.
مترادف: enlarge, expand, increase
متضاد: abridge, attenuate, condense, decrease, diminish, mute
مشابه: boost, broaden, elongate, extend, intensify, lengthen, magnify, multiply, strengthen, thicken, widen

- The new hearing aids amplify sound better than the older types.
[ترجمه گوگل] سمعک های جدید صدا را بهتر از انواع قدیمی تقویت می کنند
[ترجمه ترگمان] این کمک جدید به تقویت صدا بهتر از انواع قدیمی تر کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Anxiety can amplify physical symptoms.
[ترجمه گوگل] اضطراب می تواند علائم فیزیکی را تشدید کند
[ترجمه ترگمان] اضطراب می تواند علایم فیزیکی را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to expand upon or clarify, as by adding details or illustrations.
مترادف: augment, develop, elaborate, enlarge, expand, explain
متضاد: abridge, condense
مشابه: clarify, detail, elucidate, embroider, exaggerate, expatiate, hyperbolize, illustrate, magnify, overstate, stretch, supplement, unfold

- I'd like to amplify my response to your earlier question.
[ترجمه زباری] می خواهم پاسخی که قبلاً به شما ارائه کردم را واضح تر بیان کنم.
|
[ترجمه گوگل] من می خواهم پاسخ خود را به سؤال قبلی شما تقویت کنم
[ترجمه ترگمان] دوست دارم جواب my را به سوال اول شما بسط بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: in electrical terminology, to increase the current, amplitude, voltage, or power of.
متضاد: attenuate

- Hearing aids convert sound waves to electrical signals and then amplify the signals.
[ترجمه زباری] سمعک شنوائی، امواج صوتی را به سیگنال های الکتریکی تبدیل کرده و سپس آن سیگنال را تقویت می کند.
|
[ترجمه گوگل] سمعک امواج صوتی را به سیگنال های الکتریکی تبدیل می کند و سپس سیگنال ها را تقویت می کند
[ترجمه ترگمان] امواج شنوایی امواج صوتی را به سیگنال های الکتریکی تبدیل می کنند و سپس سیگنال ها را تقویت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A transistor can amplify electrical current or voltage.
[ترجمه زباری] ترانزیستور می تواند شدت جریان الکتریکی و ولتاژ را تقویت کند.
|
[ترجمه گوگل] ترانزیستور می تواند جریان یا ولتاژ الکتریکی را تقویت کند
[ترجمه ترگمان] یک ترانزیستور می تواند جریان الکتریکی یا ولتاژ الکتریکی را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to expand one's ideas or remarks at length.
مترادف: elaborate, elucidate, expand, explain
مشابه: dilate, enlarge, expound, hyperbolize, illustrate, magnify, stretch, unfold

جمله های نمونه

1. amplify selection
گزینش دامنه

2. amplify separator
جداساز دامنه

3. to amplify a point in a debate
در مناظره نکته ای را شرح و بسط دادن

4. We must amplify our effort by working a lot harder.
[ترجمه زباری] باید تلاش ( برای هدف ) خود را با کار کردن بیشتر تقویت کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید تلاش خود را با تلاش بیشتر تقویت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید تلاش خود را با کار کردن بیشتر تلاش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. You may need to amplify this point.
[ترجمه ابوالفضل] شما ممکنه نیاز داشته باشید که این نکته رو بسط بدید
|
[ترجمه گوگل]شاید لازم باشد این نکته را تقویت کنید
[ترجمه ترگمان]شاید نیاز داشته باشی که این موضوع رو تقویت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A funeral can amplify the feelings of regret and loss for the relatives.
[ترجمه زباری] مراسم تدفین باعث تشدید احساس افسوس و فقدان گردد.
|
[ترجمه گوگل]تشییع جنازه می تواند احساس پشیمانی و از دست دادن را برای بستگان تقویت کند
[ترجمه ترگمان]یک مراسم تدفین می تواند احساس پشیمانی و از دست رفتن بستگان را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This landscape seemed to trap and amplify sounds.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که این منظره صداها را به دام می اندازد و تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این منظره صداها را به تله می اندازد و تقویت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A manufacturer can amplify the demand of a product by advertising widely.
[ترجمه گوگل]یک تولید کننده می تواند تقاضای یک محصول را با تبلیغات گسترده افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]تولید کننده می تواند تقاضای یک محصول را با تبلیغات گسترده تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It should explicitly amplify policies which have been agreed as part of the business plan.
[ترجمه گوگل]این باید به صراحت سیاست هایی را که به عنوان بخشی از طرح تجاری مورد توافق قرار گرفته اند، تقویت کند
[ترجمه ترگمان]این امر باید به صراحت سیاست هایی را تقویت کند که به عنوان بخشی از برنامه کاری مورد موافقت قرار گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I planned to amplify this change of mood by having different colour schemes.
[ترجمه گوگل]من قصد داشتم این تغییر خلق و خو را با داشتن طرح های رنگی مختلف تقویت کنم
[ترجمه ترگمان]من برنامه ریزی کردم که این تغییر حالت را با داشتن طرح های رنگی متفاوت تقویت کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The light structures and free soundboard amplify the resonances in a very satisfactory way.
[ترجمه گوگل]ساختارهای سبک و تخته صوتی رایگان رزونانس ها را به روشی بسیار رضایت بخش تقویت می کنند
[ترجمه ترگمان]ساختارهای نورانی و soundboard آزاد، تشدید تشدید را به روش بسیار رضایت بخشی تقویت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In science or engineering we use instruments to amplify our senses.
[ترجمه زباری] در علوم یا مهندسی از ابزارهائی بهره می بریم که حواس ما را تشدید کند.
|
[ترجمه گوگل]در علم یا مهندسی از ابزارهایی برای تقویت حواس خود استفاده می کنیم
[ترجمه ترگمان]در علوم و مهندسی از ابزار برای تقویت حواس خود استفاده می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The reverse acoustic ceilings amplify the din to a decibel range appropriate for a wind tunnel.
[ترجمه گوگل]سقف های آکوستیک معکوس صدا را تا محدوده دسی بل مناسب برای یک تونل باد تقویت می کند
[ترجمه ترگمان]سقف های صوتی معکوس، سر و صدا را به یک دامنه دسیبل مناسب برای یک تونل باد تقویت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Loudspeakers with multiple resonance were used to amplify the feeble sound of early radios with unpleasant results.
[ترجمه گوگل]از بلندگوهایی با رزونانس چندگانه برای تقویت صدای ضعیف رادیوهای اولیه با نتایج ناخوشایند استفاده شد
[ترجمه ترگمان]برای تقویت صدای ضعیف رادیوهای صبح با نتایج ناخوشایند، Loudspeakers با فرکانس های تشدید متعددی استفاده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افزودن (فعل)
inset, increase, adjoin, add, enhance, augment, append, eke, subjoin, aggrandize, amplify, put on, imp, preponderate, redouble

بزرگ کردن (فعل)
gross, aggrandize, enlarge, magnify, maximize, heave, amplify, nurture, dilate, distend, extend

تقویت کردن (فعل)
encourage, support, bolster, fort, augment, corroborate, amplify, rally, reinforce, fortify, sustain, uphold, relay, beef, edify

وسعت دادن (فعل)
amplify

مفصل کردن (فعل)
amplify

مفصل گفتن (فعل)
amplify

بالا بردن (فعل)
raise, enhance, boost, upgrade, lift, amplify, elevate, uplift, bump up, horse, heighten, elate, enthrone, sublimate, hoist, upraise

بزرگ شدن (فعل)
greaten, lump, gather, amplify, grow

منبسط کردن (فعل)
amplify, stretch, expand, broaden, dilate, distend, extend

تشدید کردن (فعل)
amplify, exacerbate, exasperate, intensify, strengthen, resonate

تخصصی

[برق و الکترونیک] تقویت کردن - تقویت کردن افزایش دادن اندازه .

انگلیسی به انگلیسی

• strengthen, reinforce, make stronger; expand; increase the amplitude
if you amplify a sound, you make it louder.
if you amplify an idea, statement, or account of an event, you add more to it, or emphasize what you have already said about it.

پیشنهاد کاربران

شرح و بسط دادن
گشاد شدن
amplify = exaggerate = overstate = magnify
لانگمن دیکشنری : تفضیل دادن
Definition: explain in more detail
افزایش دادن
تقویت کردن
verb
[ obj]
1 a : to increase the strength of ( an electric signal )
◀️amplify a weak radio signal
◀️a receiver that amplified the television signal
b : to make ( something, such as a musical instrument ) louder by increasing the strength of electric signals
...
[مشاهده متن کامل]

◀️amplify an electric guitar
2 formal : to give more information about ( something, such as a statement ) : to speak or write about ( something ) in a more complete way
◀️ I'd like to amplify [=expand on] my earlier remarks by providing some illustrations.
3 : to make ( something ) stronger
◀️using spices to amplify the flavors of the food
◀️ Hijab amplifies your beauty. You don't even have a bad hair day

تشدید، بزرگنمایی ( در مهندسی عمران )
پررنگ کردن، درشت کردن
Rapid drumming amplified the puppets movements.
طبلزنی حرکات عروسک ها ( در یک نمایش عروسکی ) را پررنگ تر و درشت تر تر می کرد
تقویت کردن ( صدا )
– Amplify an electrical signal
– This device can amplify sound
– a transistor can amplify electrical current or voltage
To increase the amplitude of ( an electrical signal or other oscillation ) . .
گسترش دامنه ی نوسان - طول موج ( سیگنالهای الکترونیکی )
To develop
To expand
توسعه یافتن
توسعه پیدا کردن
گسترش دادن
تکثیر شده
دامن زدن

شاخ و برگ دادن
برافزودن، نیرو دادن
ارتقادادن, تقویت کردن, بهتر کردن
تقویت کننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس