carp

/ˈkɑːrp//kɑːp/

معنی: کپور، ماهی کول، عیب جویی کردن، از روی خرده گیری صحبت کردن، گله کردن
معانی دیگر: (جانور شناسی) ماهی کپور (ماهی های cyprinoid به ویژه cyprinus carpio که خوراکی هستند)، نق زدن، قر زدن، بهانه گیری کردن، (در مورد چیزهای کم اهمیت) انتقاد و بدخلقی کردن، کپور
carp_
پسوند: میوه [endocarp]

بررسی کلمه

پسوند ( suffix )
• : تعریف: part of a fruit; fruit.

- pericarp
[ترجمه گوگل] پریکارپ
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: carps, carping, carped
مشتقات: carper (n.)
• : تعریف: to complain and criticize constantly, esp. about petty things.
مترادف: cavil, complain, nag, nitpick, whine
مشابه: animadvert, beef, bellyache, bitch, criticize, gripe, grumble, harp, moan, niggle, pick, pick on, quibble, squawk

- She was tired of listening to him carp about his co-workers.
[ترجمه گوگل] او از گوش دادن به صحبت های او در مورد همکارانش خسته شده بود
[ترجمه ترگمان] او از گوش دادن به او در مورد همکارانش خسته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: carp, carps
(1) تعریف: a large edible freshwater fish, found or bred in lakes and ponds.

(2) تعریف: any of several fishes of the same biological family, such as the goldfish.

جمله های نمونه

1. They saw a little carp swimming swiftly in the stream.
[ترجمه گوگل]آنها یک ماهی کپور کوچک را دیدند که با سرعت در رودخانه شنا می کرد
[ترجمه ترگمان]ماهی های کوچک را دیدند که به سرعت در آب شنا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He always finds something to carp about.
[ترجمه گوگل]او همیشه چیزی برای کپور کردن پیدا می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه چیزی برای صید ماهی پیدا می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Carp live in the lake.
[ترجمه گوگل]کپور در دریاچه زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]کارپ تو دریاچه زندگی میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The pond contains a mixture of goldfish and carp.
[ترجمه گوگل]این حوض حاوی مخلوطی از ماهی قرمز و کپور است
[ترجمه ترگمان]استخر شامل مخلوطی از ماهی قرمز و ماهی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The research began after the discovery of hermaphrodite carp next to a large sewage outfall.
[ترجمه گوگل]این تحقیقات پس از کشف ماهی کپور هرمافرودیت در کنار یک فاضلاب بزرگ آغاز شد
[ترجمه ترگمان]این تحقیق پس از کشف کپور hermaphrodite در کنار یک outfall فاضلاب بزرگ آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These are probably latched on to by carp when digging for food.
[ترجمه گوگل]اینها احتمالاً توسط ماهی کپور هنگام حفاری برای غذا به آنها چسبیده است
[ترجمه ترگمان]این ها احتمالا در هنگام حفر برای غذا، به وسیله کپور مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Carp are no different from any other big fish.
[ترجمه گوگل]کپور هیچ تفاوتی با ماهی های بزرگ دیگر ندارد
[ترجمه ترگمان]Carp از ماهی های بزرگ دیگر تفاوت چندانی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And that he bequeathed his carp pond to the local Boy Scouts?
[ترجمه گوگل]و اینکه حوض کپور خود را به پیشاهنگان محلی وصیت کرده است؟
[ترجمه ترگمان]و برکه carp را برای the پسر محلی به ارث گذاشت؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Be pleasant, don't carp, but act like a corkscrew and draw out all the information you can.
[ترجمه گوگل]دلپذیر باشید، کپور نشوید، اما مانند یک پیچ و مهره عمل کنید و تمام اطلاعاتی را که می توانید بیرون بکشید
[ترجمه ترگمان]خوب باش، ماهی کپور، اما مثل یک بطری باز کن و هر اطلاعاتی که از دستت بر بیاد بیرون بیار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Many other fishermen think carp anglers are mad because they can go for days without a bite.
[ترجمه گوگل]بسیاری از ماهیگیران دیگر فکر می کنند که ماهیگیران کپور دیوانه هستند زیرا می توانند روزها بدون گاز گرفتن به سر ببرند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از ماهیگیران فکر می کنند که کپور ماهی ها دیوانه است چون می توانند بدون گاز به مدت چند روز بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I used to be able to summon a carp from the pond.
[ترجمه گوگل]قبلاً می توانستم ماهی کپور را از برکه احضار کنم
[ترجمه ترگمان]من قبلا قادر بودم ماهی کپور را از استخر بیرون بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But with careful management the carp can still be a boon to water authorities.
[ترجمه گوگل]اما با مدیریت دقیق، ماهی کپور همچنان می تواند برای مقامات آب یک موهبت باشد
[ترجمه ترگمان]اما با مدیریت دقیق، ماهی می تواند برای مقامات آب نعمتی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Bream, carp and roach, on pole fished bronze maggot.
[ترجمه گوگل]ماهی کپور، کپور و سوسک، روی انگل برنزی ماهیگیری قطبی
[ترجمه ترگمان]ماهی کپور، ماهی کپور و یک سوسک bronze
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However, all the fish known collectively as carp and, of course, the common goldfish and its forms reproduce freely.
[ترجمه گوگل]با این حال، تمام ماهی هایی که در مجموع به عنوان کپور شناخته می شوند و البته ماهی قرمز معمولی و اشکال آن آزادانه تولید مثل می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، تمام ماهی ها به طور جمعی به عنوان ماهی شناخته می شوند و البته، ماهی قرمز معمولی و شکل های آن آزادانه تولید می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Carp are capable of growing and thriving in both small and large lakes.
[ترجمه گوگل]ماهی کپور می تواند در دریاچه های کوچک و بزرگ رشد و نمو کند
[ترجمه ترگمان]کارپ قادر به رشد و پیشرفت در هر دو دریاچه کوچک و بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کپور (اسم)
carp, minnow

ماهی کول (اسم)
carp

عیب جویی کردن (فعل)
impeach, criticize, carp, cavil, find faults, nag, vituperate

از روی خرده گیری صحبت کردن (فعل)
carp

گله کردن (فعل)
blame, grumble, gripe, carp

انگلیسی به انگلیسی

• freshwater fish
complain, nag, worry
a carp is a large fish that lives in lakes and rivers.

پیشنهاد کاربران

1 -
This term refers to a thief who specializes in stealing from people’s pockets, usually in crowded areas. “Carp” is a
slang term used to describe a pickpocket.
اسم/ به دزدی اشاره دارد که در دزدی از جیب مردم، معمولاً در مناطق شلوغ، تخصص دارد.
...
[مشاهده متن کامل]

یک اصطلاح عامیانه است برای توصیف جیب بر
به عنوان فعل هم استفاده می شود.
Watch out for that carp in the subway, they’re known for targeting tourists.
I didn’t realize I had been carp’d until my wallet was gone.
Pickpockets are skilled at their craft, it takes a trained eye to spot a carp.
2 -
a large fish that lives in lakes and rivers and can be eaten
ماهی کپور

carp
منابع• https://fluentslang.com/slang-for-thief/
1 - Verb - intransitive :
نق زدن
غُرغر کردن
گله و شکایت کردن ( به خصوص درباره چیزهای کم اهمیت و غیرمهم )
به عنوان نمونه :
I can't stand the way he's always carping
2 - noun - countable :
...
[مشاهده متن کامل]

ماهی کپور ( ماهی بزرگ و قابل خوردنی که در دریاچه ها و رودخانه زندگی می کند. )
به عنوان نمونه :
Instantly the water becomes a maelstrom, as huge grey carp or catfish lunge for the food

carp
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/carp• https://www.ldoceonline.com/dictionary/carp
نان گرد، نان کماج، مدل موی گوجه ای
ماهی کپور
من یه جایی دیدم که معنی فرش میداد.
Carpet
دامپزشکی و علوم دامی
مچ دست

بپرس