mum

/ˈməm//mʌm/

معنی: خاموشی، سکوت، مادر، شخص خاموش، ساکت بودن
معانی دیگر: (نوعی آبجو قوی) مام، (در جشن ها و به ویژه نمایش های کریسمس) نقاب زدن، جامه ی نمایش برتن کردن، (عامیانه) رجوع شود به: chrysanthemum، (انگلیس - عامیانه) مادر، مام، خاموش، ساکت، بی حرف، (ندا) ساکت باش !، جیک نزن !، خفه !

جمله های نمونه

1. we asked him questions, but he was completely mum
از او چند پرسش کردیم ولی او کاملا خاموش بود.

2. There was always a honeymoon period when Mum started a new job.
[ترجمه گوگل]همیشه یک دوره ماه عسل بود که مامان کار جدیدی را شروع می کرد
[ترجمه ترگمان]همیشه وقتی مامان کار جدیدی را شروع می کرد یک دوره ماه عسل وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Mum tried to anticipate all my needs.
[ترجمه گوگل]مامان سعی کرد تمام نیازهای من را پیش بینی کند
[ترجمه ترگمان]مامان سعی کرد تمام نیازهای مرا پیش بینی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. My mum came over all giddy and had to sit down.
[ترجمه گوگل]مامانم گیج اومد و مجبور شد بشینه
[ترجمه ترگمان]مادرم گیج شده بود و مجبور بود بنشیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He was accusing my mum of having an affair with another man.
[ترجمه گوگل]او مادرم را متهم می کرد که با مرد دیگری رابطه دارد
[ترجمه ترگمان]اون به مادرم متهم شده بود که با یه مرد دیگه رابطه داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mum was a great believer in herbal medicines.
[ترجمه گوگل]مامان به داروهای گیاهی اعتقاد زیادی داشت
[ترجمه ترگمان]مامان به داروهای گیاهی معتقد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I shouldn't grumble about Mum — she's lovely really.
[ترجمه گوگل]من نباید درباره مامان غر بزنم - او واقعاً دوست داشتنی است
[ترجمه ترگمان]من نباید در مورد مادرم شکایت کنم او واقعا دوست داشتنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mum, Lewis stuck out his tongue at me!
[ترجمه گوگل]مامان، لوئیس زبانش را از من بیرون کشید!
[ترجمه ترگمان]مامان، لو یس زبانش را به سمتم دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It wasn't easy to lose puppy fat when Mum fed her on stodgy home cooking.
[ترجمه گوگل]از دست دادن چربی توله سگ کار آسانی نبود وقتی مادر به او غذای آشپزی در خانه داد
[ترجمه ترگمان]وقتی مامان در آشپزی stodgy به او غذا می داد آسان نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mum, I can fight my own battles now.
[ترجمه گوگل]مامان، من الان میتونم نبردهای خودم رو انجام بدم
[ترجمه ترگمان]مامان، من حالا می توانم با خودم مبارزه کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mum paid for my driving lessons.
[ترجمه گوگل]مامان هزینه درس رانندگی من را پرداخت کرد
[ترجمه ترگمان]مامان برای درس رانندگی من پول داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. My mum probably won't even notice I'm gone.
[ترجمه گوگل]احتمالا مامانم اصلا متوجه رفتن من نمیشه
[ترجمه ترگمان]مادرم حتی متوجه حضور من هم نخواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's nice for Mum to get out more.
[ترجمه گوگل]برای مامان خوب است که بیشتر بیرون برود
[ترجمه ترگمان]خوبه که مامان بیشتر بیرون بره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't be so nasty to your mum .
[ترجمه گوگل]با مامانت اینقدر بد رفتار نکن
[ترجمه ترگمان]این قدر با مادرت بد نباش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The whole family rallied round when Mum was ill.
[ترجمه گوگل]وقتی مامان مریض بود، تمام خانواده دور هم جمع شدند
[ترجمه ترگمان]وقتی مامان مریض بود همه خانواده دور هم جمع شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خاموشی (اسم)
still, blackout, silence, extinction, quiescence, reticence, mum, quiescency, taciturnity

سکوت (اسم)
pause, calm, still, silence, reticence, mum, quietism, reticency, taciturnity

مادر (اسم)
mamma, mum, mother, mama, mater, matriarch, stepmother

شخص خاموش (اسم)
mum

ساکت بودن (اسم)
mum

انگلیسی به انگلیسی

• mom, mother (british); silence, quietness; chrysanthemum (informal)
quiet, silent
your mum is your mother; an informal word.

پیشنهاد کاربران

نمایش پانتومیم
a person's mother or a female parent
Mom = Mum = Mommy = Mummy = Mother
🚨 فقط حواسمون باشه همه ی اینا میشن مادر. ولی Mummy علاوه بر معنی مادر به معنی مومیایی هم هست. لاشه ی فرد یا حیوان مرده ای که مصریان باستان بعد از پشت سر گذاشتن مراسم تشیع، جسد را لای پارچه های مخصوصی می پیچاندند تا به این زودی ها پوسیده نشود.
...
[مشاهده متن کامل]

∆ mom knows what makes her useful

Mum=Mom
Mom کلمه امریکن
Mum کلمه بریتیش
تفاوت انگلیسی امریکن و بریتیش
معنی اول: مادر
معنی دوم: ساکت
خاموش
بی حرف
ساکت بودن
معنی سوم اگر به شکل امری گفته شود: ساکت باش!حرف نزن!
دهنم قرصه
مادر ، mom = mum

مامان
مادر
Mum=mom=mother
گل داوودیChrysanthemum
Mom=mum

بپرس