معنی: پیش غذا، مشتهیمعانی دیگر: (خوراکی یا آشامیدنی) اشتها آور، غذا یا اشامیدنی اشتهااور قبل از غذا
بررسی کلمه
اسم ( noun )
• : تعریف: a food or drink served in small portions before a meal to whet the appetite. • مترادف: cocktail, hors d'oeuvre • مشابه: antipasto, canap�, dainty, morsel, tidbit, whet
جمله های نمونه
1. Small savoury biscuits provide a simple appetizer.
[ترجمه گوگل]بیسکویت های کوچک شور یک پیش غذای ساده را فراهم می کنند [ترجمه ترگمان]بیسکوییت شور کوچک، یک پیش غذا ساده فراهم می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. We served some crackers and cheese as an appetizer.
[ترجمه ستایش] ما مقداری کراکر و پنیر را که پیش غذا هستند را سرو کردیم
|
[ترجمه گوگل]مقداری کراکر و پنیر به عنوان پیش غذا سرو کردیم [ترجمه ترگمان]ما به شیرینی و پنیر به عنوان پیش غذا پذیرایی کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Some green olives make a simple appetizer.
[ترجمه گوگل]مقداری زیتون سبز یک پیش غذای ساده درست می کند [ترجمه ترگمان]برخی از زیتون های سبز یک اشتها ساده درست می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. New Zealanders enjoy an entree, not an appetizer, as the first course of a meal.
[ترجمه Rezaricky] اهالی نیوزیلند معمولا از خوردن غذای اصلی به عنوان غذای کامل لذت میبرن و از خوردن پیش غذا قبلش لذت نمیبرند
|
[ترجمه گوگل]نیوزلندی ها از یک پیش غذا و نه پیش غذا به عنوان اولین وعده غذایی لذت می برند [ترجمه ترگمان]Zealanders جدید از ورود به غذا لذت می برند، نه یک اشتها، به عنوان اولین دوره غذا [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. One reporter might work on an appetizer, another on a main course, and a third on a dessert.
[ترجمه شیوا] یک گزارشگر ممکن است روی یک پیش غذا کار کند ، دیگری روی یک غذای اصلی و سومی روی یک دسر
|
[ترجمه گوگل]یک خبرنگار ممکن است روی یک پیش غذا، دیگری روی غذای اصلی و سومی روی یک دسر کار کند [ترجمه ترگمان]یک گزارشگر ممکن است بر روی پیش غذا، دیگری در یک دوره اصلی، و یک سوم در یک دسر کار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Out of curiosity, I ordered an appetizer off the typed list on the counter.
[ترجمه گوگل]از روی کنجکاوی، یک پیش غذا از لیست تایپ شده روی پیشخوان سفارش دادم [ترجمه ترگمان]از روی کنجکاوی دستور دادم که an را روی پیشخوان بیاورند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Grote started with an appetizer of buttermilk pancakes.
[ترجمه گوگل]گروت با یک پیش غذا پنکیک دوغ شروع کرد [ترجمه ترگمان]Grote با یه پیش غذا کلوچه buttermilk شروع شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The best deal was an appetizer of a garlicky baked artichoke dip served in a toasted bread boule.
[ترجمه گوگل]بهترین پیشنهاد، یک پیش غذا از کنگر فرنگی پخته شده با سیر بود که در یک نان برشته سرو می شد [ترجمه ترگمان]بهترین معامله، appetizer از دیپ garlicky artichoke بود که در یک نان برشته به نام boule سرو کار می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Preseason is an appetizer, meal to immediately.
[ترجمه گوگل]پیش فصل یک اشتها آور است که فوراً میل کنید [ترجمه ترگمان]preseason اشتها و وعده غذایی است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Select a nonalcoholic appetizer, such as tomato juice, if you do not care for an aperitif.
[ترجمه گوگل]در صورتی که به یک عرق غذا اهمیت نمی دهید، یک پیش غذای غیر الکلی مانند آب گوجه فرنگی انتخاب کنید [ترجمه ترگمان]یک پیش غذا حاوی سس گوجه فرنگی، مانند عصاره گوجه فرنگی، انتخاب کنید، اگر به یک aperitif توجه ندارید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Try ordering a healthy appetizer plus soup or salad.
[ترجمه گوگل]سعی کنید یک پیش غذای سالم به اضافه سوپ یا سالاد سفارش دهید [ترجمه ترگمان]سعی کنید یک سالاد سالم به علاوه سوپ یا سالاد سفارش دهید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Bring the pepper mill with the appetizer. Do not make people wait or beg for a condiment.
[ترجمه گوگل]آسیاب فلفل را با پیش غذا بیاورید مردم را وادار به انتظار یا التماس برای یک چاشنی نکنید [ترجمه ترگمان]کارخونه فلفل رو با پیش غذا بیار کاری نکن که مردم صبر کنن یا به یه ادویه التماس کنن [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I nutritious, can be an appetizer. eating dragon fruit that's all.
[ترجمه گوگل]من مغذی، می تواند یک پیش غذا باشد خوردن میوه اژدها همین [ترجمه ترگمان]من nutritious میتونم یه پیش غذا باشم خوردن میوه اژدها فقط همین [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پیش غذا (اسم)
appetizer, hors d'oeuvre
مشتهی (اسم)
appetizer
انگلیسی به انگلیسی
• small portion of food which is served before the main meal to stimulate the appetite; hors d'oeuvre, light food served as an appetizer before a meal (also appetiser) an appetizer is a small amount of food or drink that you eat before a meal in order to give you an appetite.
پیشنهاد کاربران
small portion of food which is served before the main meal to stimulate the appetite منبع: دیکشنری بابیلون
🟢 appetizer = پیش غذا 🔴 appetize = اشتها دادن ، به اشتها آوردن
appetizer = پیش غذا appetite = اشتها appetitive = اشتها آور appetency = اشتیاق appetent = مشتاق appetizingly = به طور اشتها آوری appetite = اشتهادادن، به اشتهااوردن appetizing = اشتها آور ⭕️ ریشه واژگان از واژه لاتینی appetentia گرفته شده ❌ appetiser is British English
appetizer ( n ) ( �pəˌtaɪzər ) =a small amount of food or a drink that you have before a meal or before the main course of a meal
اشتها اور
appetizer ( گردشگری و جهانگردی ) واژه مصوب: اشتهاآور تعریف: لب چره ای که پیش از غذا با نوشیدنی صرف می شود
مقدمه
a small dish that you eat at the beginning of a meal پیش غذا