blotch

/blɒt͡ʃ//blɒt͡ʃ/

معنی: دمل، خال، کورک، لکه، جوش چرک دار، رنگ محو
معانی دیگر: لک پوست بدن، پیسه، پیسی، هر لک یا لکه ی بزرگ، (پوست را) لک کردن، لکه کردن، دارای رنگ غیرواضح

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a large, irregularly shaped stain or blot.
مشابه: stain

- a blotch of ink
[ترجمه گوگل] یک لکه جوهر
[ترجمه ترگمان] لکه لکه جوهر،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: an area of discoloration on the skin.

(3) تعریف: a plant disease causing discolored areas or lesions.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: blotches, blotching, blotched
• : تعریف: to mark with irregular spots or stains.
مشابه: stain

- She blotched the canvas with paint.
[ترجمه گوگل] بوم را با رنگ پاك كرد
[ترجمه ترگمان] پرده نقاشی را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the red blotch on gorbachev's forehead
لک سرخ پیشانی گورباچوف

2. His face was covered in ugly red blotch es.
[ترجمه گوگل]صورتش با لکه های قرمز زشت پوشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش کثیف و کثیف بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The mouth flew open wider this time, a blotch of sick color.
[ترجمه گوگل]دهان این بار بازتر شد، لکه ای به رنگ بیمار
[ترجمه ترگمان]این بار دهان باز شد، لکه لکه به رنگ خون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. That red blotch in the painting is supposed to be the sun.
[ترجمه گوگل]آن لکه قرمز در نقاشی قرار است خورشید باشد
[ترجمه ترگمان]لکه قرمز رنگ نقاشی باید خورشید باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But there had no blotch in negative control.
[ترجمه گوگل]اما هیچ لکه ای در کنترل منفی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]اما هیچ لکه سیاهی در کنترل نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Sooty blotch has become one of the most important diseases on many ornamental plants.
[ترجمه گوگل]لکه دوده به یکی از مهم ترین بیماری ها در بسیاری از گیاهان زینتی تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]؟ Sooty blotch یکی از مهم ترین بیماری ها در بسیاری از گیاهان زینتی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It looked as if the most direct route was through the green blotch on the map and the horizon: pines.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که مستقیم ترین مسیر از طریق لکه سبز روی نقشه و افق است: کاج ها
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که most مسیر مستقیم در لکه سبز رنگ روی نقشه و افق دیده می شود: کاج های
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However it is easily identified by the large black blotch that covers a large proportion of its upper body and dorsal fin.
[ترجمه گوگل]با این حال، به راحتی با لکه سیاه بزرگی که بخش زیادی از قسمت بالایی بدن و باله پشتی آن را می پوشاند، شناسایی می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، به راحتی توسط the سیاه بزرگ شناسایی می شود که بخش بزرگی از بدن بالایی و باله پشتی را پوشش می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It has yellow flowers in various shades of yellow, with varying degrees of penciling or red-brown lines and sometimes with a red-brown circular blotch above the gland.
[ترجمه گوگل]دارای گل های زرد در سایه های مختلف زرد، با درجات مختلف خطوط مدادی یا قرمز قهوه ای و گاهی با لکه های دایره ای قرمز مایل به قهوه ای در بالای غده است
[ترجمه ترگمان]در رنگ های مختلف زرد، با درجات مختلفی از penciling و یا خطوط قرمز - قهوه ای و گاهی اوقات با دایره ای قرمز - قهوه ای بالای غده، گله ای زرد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In this paper, the occurrence of watermelon bacterial fruit blotch was first reported in Jilin province.
[ترجمه گوگل]در این مقاله، بروز لکه های باکتریایی میوه هندوانه برای اولین بار در استان جیلین گزارش شد
[ترجمه ترگمان]در این مقاله، وقوع میوه bacterial هندوانه به عنوان اولین بار در استان Jilin گزارش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. These results showed that the kinds of the pathogens of apple sooty blotch and flyspeck were of high diversity, probably including some special types.
[ترجمه گوگل]این نتایج نشان داد که انواع پاتوژن های لکه دوده سیب و لکه مگس از تنوع بالایی برخوردار بوده و احتمالاً انواع خاصی را نیز شامل می شود
[ترجمه ترگمان]این نتایج نشان داد که انواع پاتوژن ها به دوده سیب باعث تنوع زیاد شده و احتمالا شامل انواع ویژه ای نیز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Far below, the railroad yard squealed, a small busy blotch on the ancient silent desert.
[ترجمه گوگل]خیلی پایین تر، حیاط راه آهن جیغ می کشید، لکه کوچک شلوغی در صحرای ساکت باستانی
[ترجمه ترگمان]در آن پایین، حیاط راه آهن ناله ای سر داد، یک لکه کوچک پر از لکه تیره در بیابان متروک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Sometimes, motion vectors may be far away from the true motion vector in the blotch area.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات، بردارهای حرکت ممکن است از بردار حرکت واقعی در ناحیه لکه دور باشند
[ترجمه ترگمان]گاهی، بردار حرکت ممکن است دور از بردار حرکت واقعی در ناحیه blotch باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دمل (اسم)
abscess, boil, wen, blain, blotch

خال (اسم)
blotch, speck, spot, dot, mote, beauty spot, mole, freckle, mother's mark, stigma, pip, fleck, speckle

کورک (اسم)
boil, blain, blotch, furuncle, pimple, burl, pustule, whelk, papule, pustulation

لکه (اسم)
blotch, smut, spot, dot, glob, blur, mulct, smudge, freckle, taint, stain, smear, gall, blob, blot, nebula, pip, dirt, dapple, splotch, iron mold, smirch, smooch, soilure

جوش چرک دار (اسم)
blotch, pock, pustule

رنگ محو (اسم)
blotch

تخصصی

[نساجی] چاپ تمام سطح پارچه ( در مقابل چاپ خطوط و نوارهای باریک ) - لکه- دارای رمگ مات - رنگ محو - رنگ تار

انگلیسی به انگلیسی

• stain, spot, mark (as in an ink stain)
cover with large stains
a blotch is a small area of colour, for example on someone's skin.

پیشنهاد کاربران

اسم : لکه بزرگ
فعل : لکه دار کردن
blotch ( کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات )
واژه مصوب: خال لکه
تعریف: بخش وسیع تغییررنگ یافته یا مرده بر روی اندام های گیاه

بپرس