track down


1- تعقیب کردن و گرفتن، پی جویی کردن 2- (دقیقا یا کاملا) بررسی کردن، سنجیدن

جمله های نمونه

1. She had spent years trying to track down her parents.
[ترجمه گوگل]او سالها تلاش کرده بود تا پدر و مادرش را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]سال ها تلاش کرده بود والدینش را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Experts are trying to track down the source of the contamination in the water supply.
[ترجمه گوگل]کارشناسان در حال تلاش برای ردیابی منبع آلودگی در منبع آب هستند
[ترجمه ترگمان]متخصصان می کوشند تا منبع آلودگی آب را ردیابی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The police have so far failed to track down the attacker.
[ترجمه گوگل]پلیس تاکنون موفق به ردیابی مهاجم نشده است
[ترجمه ترگمان]پلیس تاکنون نتوانسته است مهاجم را ردیابی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was determined to track down the cause of food spoilage.
[ترجمه گوگل]او مصمم بود که علت فساد مواد غذایی را ردیابی کند
[ترجمه ترگمان]او مصمم بود علت فساد غذا را رد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He finally managed to track down the book he wanted.
[ترجمه گوگل]او سرانجام موفق شد کتاب مورد نظر خود را پیدا کند
[ترجمه ترگمان]بالاخره موفق شد کتابی را که می خواست پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I finally managed to track down the book you wanted in a shop near the station.
[ترجمه گوگل]بالاخره موفق شدم کتاب مورد نظر شما را در مغازه ای نزدیک ایستگاه پیدا کنم
[ترجمه ترگمان]بالاخره تونستم کتابی رو که تو یه مغازه نزدیک ایستگاه می خواستی رو پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It took the police several days to track down their quarry.
[ترجمه گوگل]پلیس چندین روز طول کشید تا معدن آنها را ردیابی کند
[ترجمه ترگمان]چند روز طول کشید تا پلیس معدن را پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Use community policing, he told his colleagues, and track down the title owners of drug houses.
[ترجمه گوگل]او به همکارانش گفت از پلیس جامعه استفاده کنید و صاحبان مالکیت خانه های مواد مخدر را پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]او به همکاران خود گفت که از سیاست گذاری اجتماعی استفاده کنید و صاحبان عنوان خانه های مواد مخدر را ردیابی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The police used every available resource to track down the killer.
[ترجمه گوگل]پلیس از تمام منابع موجود برای ردیابی قاتل استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس از همه منابع موجود برای ردیابی قاتل استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We track down his old bosses, in nursing homes.
[ترجمه گوگل]ما رؤسای قدیمی او را در خانه های سالمندان ردیابی می کنیم
[ترجمه ترگمان]روسای سابق او را در خانه های پرستاری رد می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is trying to track down a piece of forgotten Toronto history: an effort to confer Protestant sainthood on Father Hobbes.
[ترجمه گوگل]او در تلاش است تا بخشی از تاریخ فراموش شده تورنتو را دنبال کند: تلاشی برای اعطای قداست پروتستان به پدر هابز
[ترجمه ترگمان]او می کوشد تا یک قطعه تاریخی فراموش شده در تورنتو را رد کند: تلاش برای رایزنی sainthood پروتستان بر پدر هابز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The police and army worked together to track down the terrorists.
[ترجمه گوگل]پلیس و ارتش برای ردیابی تروریست ها با یکدیگر همکاری کردند
[ترجمه ترگمان]پلیس و ارتش برای ردیابی تروریست ها با یکدیگر هم کاری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dan Liszka is a hard man to track down.
[ترجمه گوگل]دن لیزکا مردی است که ردیابی آن سخت است
[ترجمه ترگمان]دن Liszka \"آدم سرسختی - ه\" که ردش رو بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Information is still hard to track down and reaches the classroom level in a fragmented and patchy way.
[ترجمه گوگل]ردیابی اطلاعات هنوز سخت است و به صورت تکه تکه و تکه تکه به سطح کلاس می رسد
[ترجمه ترگمان]اطلاعات هنوز برای ردیابی و رسیدن به سطح کلاس در یک روش تکه تکه و تکه تکه (تکه تکه)دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The bishops hired spies and informers to track down dissenting preachers and bring them to trial.
[ترجمه گوگل]اسقف ها جاسوسان و خبرچین ها را برای ردیابی واعظان مخالف و محاکمه آنها استخدام کردند
[ترجمه ترگمان]اسقف ها جاسوس ها و informers را اجیر کردند تا وعاظ مخالف را ردیابی کنند و آن ها را محاکمه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• capture; locate

پیشنهاد کاربران

فهمیدن ، کشف کردن
ردگیری کردن
در فیلمبرداری : حرکت دوربین به سمت پایین
ردیابی کردن
تعقیب کردن و گرفتن
یافتن چیزی
نکته =این فریزال ورب تست کنکور تخصصی زبان 1401 بوده است
track down
ردی از کسی زدن
پیدا کردن، یافتن
رهگیری ( کردن )

پیگیری ( کردن )
پیدا کردن کسی یا چیزی بعد از سختی های زیاد
( به سختی ) پیدا کردن
پیگیر شدن
رد ( کسی یا چیزی را ) زدن
رهگیری کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس