safari

/səˈfɑːri//səˈfɑːri/

معنی: سیاحت اکتشافی در افریقا
معانی دیگر: (از ریشه ی عربی: سفری)، مسافرت برای شکار (به ویژه در آفریقا)، نخجیرگشت، کاروان شکارچیان، سفری، سیاحت کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an expedition for observing or hunting large animals, esp. in Africa.

(2) تعریف: any adventurous journey.

جمله های نمونه

1. They went on safari in Kenya.
[ترجمه معنی] آن ها در کنیا به سفاری رفتند
|
[ترجمه گوگل]آنها به سافاری در کنیا رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در کنیا به سفری اکتشافی رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had been on safari in East Africa with his son.
[ترجمه گوگل]او با پسرش در آفریقای شرقی سافاری رفته بود
[ترجمه ترگمان]او با پسرش در افریقا سفر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. When we go on safari we like to cook on an open fire.
[ترجمه A.A] وقتی ما به سفری میرویم دوست داریم در یک فضای باز روی آتش پخت و پز کنیم
|
[ترجمه yy] وقتی ما به مسافرت برای شکار میرویم دوست داریم که رو ی اتش باز و بزرگ غذا درست کنیم
|
[ترجمه گوگل]وقتی به سافاری می رویم دوست داریم روی آتش باز غذا بپزیم
[ترجمه ترگمان]وقتی به گردش رفتیم دوست داریم روی یه آتش باز غذا درست کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He'd like to go on safari to photograph snakes and tigers.
[ترجمه A.A] او دلش میخواد بره سفری برای عکسبرداری از مارها و ببرها
|
[ترجمه گوگل]او دوست دارد برای عکاسی از مارها و ببرها به سافاری برود
[ترجمه ترگمان]او دوست داشت به سفری برای عکس مارها و ببرها برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I own a 109 Safari and it is ex-military with the two and a quarter petrol engine.
[ترجمه گوگل]من یک سافاری 109 دارم و با موتور دو و ربع بنزینی سابق نظامی است
[ترجمه ترگمان]من یک ۱۰۹ سفری دارم و این یک نظامی سابق با دو و یک چهارم موتور بنزینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Amin was wearing an electric-blue safari suit with matching sombrero.
[ترجمه گوگل]امین کت و شلوار سافاری آبی برقی با سامبرروی مشابه پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]امین یک لباس سفری آبی با کلاه تطبیق پوشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In his Roos-Atkins collapsible hat and safari jacket, he might have stepped from the pages of Field and Stream.
[ترجمه گوگل]با کلاه تاشو و ژاکت سافاری Roos-Atkins خود، ممکن است از صفحات فیلد و استریم خارج شده باشد
[ترجمه ترگمان]او در his - Atkins، کلاه safari and، ممکن است از صفحات میدان و جریان قدم بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He wore a blue suit of safari cut, a non-military colour but a safari-suit none the less.
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار آبی با برش سافاری پوشیده بود، رنگی غیر نظامی اما به هر حال یک کت و شلوار سافاری
[ترجمه ترگمان]او کت و شلوار آبی به تن داشت، که رنگ غیر نظامی نداشت، اما یک سفر اکتشافی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Prices include return flights and full-board accommodation on safari, with half-board at the hotel.
[ترجمه گوگل]قیمت ها شامل پروازهای رفت و برگشت و اقامت فول برد در سافاری، با نیم تختی در هتل است
[ترجمه ترگمان]قیمت شامل پروازه ای بازگشت و اقامت کامل در سفری اکتشافی با نیمی از خدمه در این هتل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We revealed that monkeys from Longleat and Woburn safari parks have been sold for laboratory experiments.
[ترجمه گوگل]ما فاش کردیم که میمون‌هایی از پارک‌های سافاری Longleat و Woburn برای آزمایش‌های آزمایشگاهی فروخته شده‌اند
[ترجمه ترگمان]ما نشان دادیم که میمون ها از پارک های سیاحتی \"Longleat\" و \"Woburn safari\" برای آزمایش ها آزمایشگاهی به فروش رفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She wore a safari suit and khaki hat perched on her slipping load of hair.
[ترجمه گوگل]او یک کت و شلوار سافاری پوشیده بود و کلاه خاکی رنگی روی بار موی سر خورده اش قرار داشت
[ترجمه ترگمان]لباس سفری سفری به تن داشت و کلاه خاکی رنگ بر سرش نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Straus could have spent his life clipping coupons, safari hunting, or writing the hyperventilating prose that was his second love.
[ترجمه گوگل]اشتراوس می‌توانست عمر خود را صرف بریدن کوپن‌ها، شکار سافاری یا نوشتن نثری پر تهویه کند که عشق دوم او بود
[ترجمه ترگمان]Straus می توانست کوپن برش را، شکار اکتشافی، یا نوشتن نثر hyperventilating که دومین عشق او بود را گذرانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Longleat House and safari park is only 9 miles away.
[ترجمه گوگل]خانه و پارک سافاری Longleat تنها 9 مایل با شما فاصله دارد
[ترجمه ترگمان] پارک \"هاوس\" و \"پارک سفری\" فقط ۹ مایل از اینجا فاصله داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We went up to the safari park, to Evesham for fruit picking, to Redditch for shopping.
[ترجمه گوگل]به پارک سافاری رفتیم، برای چیدن میوه به ایوشام، برای خرید به ردیچ
[ترجمه ترگمان]ما به پارک سیاحتی رفتیم و برای برداشت میوه به Evesham رفتیم تا برای خرید به Redditch برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We went out on our first vaccination safari together after a month or two.
[ترجمه گوگل]ما بعد از یکی دو ماه با هم در اولین سافاری واکسیناسیون خود بیرون رفتیم
[ترجمه ترگمان]بعد از یکی دو ماه، اولین سفر اکتشافی خود را با هم انجام دادیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سیاحت اکتشافی در افریقا (اسم)
safari

انگلیسی به انگلیسی

• expedition for hunting or exploration; people participating in a hunting or exploratory expedition; equipment needed for a hunting or exploratory expedition; long journey, adventure
a safari is an expedition for hunting or observing wild animals, especially in africa.

پیشنهاد کاربران

سیاحت اکتشافی {در آفریقا }
مثال:
He had been on safari in East Africa with his son.
او با پسرش به شرق آفریقا برای سیاحت اکتشافی رفته بود.
exploratory trip ( esp. to Africa )
سفر سیاحتی ( به خصوص به آفریقا ) و سازمان یافته برای تماشا، شکار و عکاسی از حیوانات وحشی.
safari ( گردشگری و جهانگردی )
واژه مصوب: وحش‏گشت
تعریف: سفری با هدف دیدن و تهیۀ فیلم و عکس از جانوران بزرگ‏جثۀ حیات‏وحش
. E. g
go on/​be on safari
از ریشه ی عربی ( سفری )
سیاحت کردن ( بیشتر در آفریقا )
مسافرتی، توریستی

نام یک حیوان

صحرانوردی
سیاحت اکتشافی ( به خصوص در آفریقا )
جنگل حیوانات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس