adverse

/ædˈvɜːrs//ˈædvɜːs/

معنی: مغایر، نا سازگار، مخالف، مضر، روبرو
معانی دیگر: در جهت مخالف، نامساعد، بد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: adversely (adv.), adverseness (n.)
(1) تعریف: opposed to or conflicting with one's purposes or desires.
مترادف: conflicting, contrary, opposing, oppositional
متضاد: favorable, propitious
مشابه: antagonistic, at loggerheads, counter, cross, hostile, inimical, negative, thwart, unfavorable, unfortunate

- The adverse vote on the director's proposal was unexpected.
[ترجمه گوگل] رای مخالف به پیشنهاد کارگردان غیرمنتظره بود
[ترجمه ترگمان] رای مخالف بر پیشنهاد مدیر غیر منتظره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The captain was used to sailing under adverse conditions.
[ترجمه شریفی] ناخدا به قایقرانی در شرایط نامساعد عادت داشت.
|
[ترجمه مظاهر] ناخدا در شرایط نامطلوب از بادبان استفاده میکرد
|
[ترجمه Moein] ناخدا در قایقرانی در شرایط نامساعد ماهر بود
|
[ترجمه گوگل] کاپیتان به قایقرانی در شرایط نامساعد عادت داشت
[ترجمه ترگمان] ناخدا برای قایقرانی در شرایط نامساعد به کار می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: producing harmful effects.
مترادف: detrimental, harmful, injurious
متضاد: beneficial
مشابه: contrary, ill, inimical, noxious, pernicious

- The patient had an adverse reaction to the medication.
[ترجمه گوگل] بیمار واکنش نامطلوبی به دارو داشت
[ترجمه ترگمان] بیمار نسبت به دارو عکس العمل بدی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: moving in an opposite direction.
مترادف: opposite
مشابه: converse, facing, inverse, other, reverse

جمله های نمونه

1. adverse wind
باد مخالف

2. the adverse effects of a drought
اثرات بد خشکسالی

3. due to adverse weather conditions. . .
به واسطه ی شرایط جوی نامساعد. . .

4. it will have an adverse effect on the country's economy
بر اقتصاد کشور اثر نامطلوبی خواهد داشت.

5. The match has been cancelled due to adverse weather conditions.
[ترجمه گوگل]این مسابقه به دلیل شرایط نامساعد جوی لغو شد
[ترجمه ترگمان]این مسابقه به دلیل شرایط نامساعد آب و هوا لغو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dirt and disease are adverse to the best growth of children.
[ترجمه گوگل]کثیفی و بیماری برای بهترین رشد کودکان مضر است
[ترجمه ترگمان]کثیفی و بیماری برای بهترین رشد کودکان زیان آور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Despite the adverse conditions, the road was finished in just eight months.
[ترجمه گوگل]با وجود شرایط نامناسب، جاده تنها در هشت ماه به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]با وجود شرایط نامساعد، این جاده در عرض هشت ماه به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There were no adverse toxicological effects.
[ترجمه گوگل]هیچ اثر سمی نامطلوبی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ گونه عوارض جانبی adverse وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the case of an adverse verdict, the company could stand to lose millions.
[ترجمه ل اسحاقی] در صورت دریافت یک حکم مخالف ، شرکت میتوانداز دست دادن میلیونها ( دلار - پوند. . . . . ) را تحمل کند.
|
[ترجمه گوگل]در صورت صدور حکم نامطلوب، این شرکت می تواند میلیون ها دلار را از دست بدهد
[ترجمه ترگمان]در مورد رای مخالف، شرکت می تواند ایستادگی کند و میلیون ها نفر را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Conservatives suffered an adverse swing of 6%.
[ترجمه گوگل]محافظه کاران دچار نوسان منفی 6 درصدی شدند
[ترجمه ترگمان]محافظه کاران دچار نوسان نامطلوبی از ۶ % شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The recollection adverse current becomes the river, submerged your me.
[ترجمه گوگل]جریان نامطلوب یادآوری رودخانه می شود، من تو را زیر آب برد
[ترجمه ترگمان]این جریان مخالف به رودخانه تبدیل می شود و من را زیر آب فرو می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Reactions to the proposal so far have been adverse/favourable/mixed.
[ترجمه گوگل]واکنش‌ها به این پیشنهاد تاکنون نامطلوب/مطلوب/مختلط بوده است
[ترجمه ترگمان]واکنش ها نسبت به این پیشنهاد تا کنون مخالف \/ موافق \/ موافق بوده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Lack of money will have an adverse effect on our research programme.
[ترجمه گوگل]کمبود پول تأثیر نامطلوبی بر برنامه تحقیقاتی ما خواهد داشت
[ترجمه ترگمان]کمبود پول تاثیری منفی بر برنامه تحقیقاتی ما خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The expedition was abandoned because of adverse weather conditions.
[ترجمه گوگل]اکسپدیشن به دلیل شرایط نامساعد جوی رها شد
[ترجمه ترگمان]این سفر به دلیل شرایط نامساعد آب و هوا رها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A small minority of patients suffer an adverse reaction to the treatment.
[ترجمه گوگل]اقلیت کوچکی از بیماران از واکنش نامطلوب به درمان رنج می برند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از بیماران از واکنش معکوس به درمان رنج می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Voters have been distanced from the party by adverse publicity.
[ترجمه گوگل]رای دهندگان با تبلیغات نامطلوب از حزب فاصله گرفته اند
[ترجمه ترگمان]رای دهندگان با تبلیغات مخالف از حزب فاصله گرفته اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغایر (صفت)
abhorrent, contrary, opposed, contradictory, adverse, different, alien, disagreeable, other, anomalous

ناسازگار (صفت)
abhorrent, adverse, incompatible, discordant, alien, disagreeable, poor, ill-sorted, insalubrious, insociable, irreconcilable, maladjusted

مخالف (صفت)
contrary, contradictory, adverse, averse, dissident, antagonistic, defiant, opposing, dissenting, converse, antipodal, repugnant, reluctant

مضر (صفت)
bad, adverse, obnoxious, evil, harmful, detrimental, noxious, damaging, pernicious, inimical, malefic, tortious, baneful, hurtful, pestiferous, nocuous, injurious, derogatory, noisome, unwholesome, inadvisable, impairing, insanitary, nocent

روبرو (صفت)
adverse, opposite, head-on

تخصصی

[حقوق] مخالف، معارض

انگلیسی به انگلیسی

• hostile; contrary; opposed
adverse decisions, conditions, or effects are unfavourable to you.

پیشنهاد کاربران

مخالف، مغایر، ناسازگار، ناساز؛ نامساعد، بد، نامطلوب
have an adverse effect on
تأثیر نامطلوبی داشتن در
I had an adverse reaction to the injection
ری کشن بدی نسبت به تزریق آمپول در من به وجود اومد.
مخالف، نامطلوب، خصمانه
adverse ( adj ) ( �dvərs ) =negative and unpleasant, e. g. adverse weather conditions. Lack of money will have an adverse effect on our research program. adversely ( adv ) , adversity ( n )
adverse
ناگوار ، مخالف ، نامساعد، نامطلوب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : _
اسم ( noun ) : adversity / adversary
صفت ( adjective ) : adverse / adversarial
قید ( adverb ) : adversely
معنای: برعکس، مخالف
کد رمز : ادویه روسی
ادویه روسی بر خلاف تمام ادویه ها غذا را شیرین می کند
Example: The most common adverse effects reported related toskin irritation and skin burning.
unfavorable.
نامطلوب، نامساعد
Adverse weather condition: شرایط جوی نامساعد
وخیم
سوء ( مثل اثرات سوء )
The companies called off their merger plans late Monday citing 'adverse market conditions'
. . . طرح های ادغام شون رو اواخر روز دوشنبه کنسل/متوقف کردند بخاطر شرائط نامساعد بازار
1. بد، ناگوار
2. adverse conditions شرایط نامساعد

ناگوار
در پزشکی عارضه جانبی
نامساعد، نامطلوب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس