anesthesia

/ˌænəsˈθiːʒə//ˌænəsˈθiːʒə/

معنی: بیهوشی، بی حسی، داروی بیهوشی، حسگیر، هوش بری
معانی دیگر: بی حس سازی، (پزشکی)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: complete or partial inability to perceive bodily sensation such as pain.
مترادف: insensibility, insentience, numbness
مشابه: analgesia, sedation

(2) تعریف: unconsciousness or bodily insensibility induced by drugs.
مترادف: numbness, oblivion, sedation
مشابه: sleep, sopor, stupor, torpor

جمله های نمونه

1. general anesthesia
هوشبری عمومی

2. general anesthesia
هوشبری کامل (در مقابل موضعی)

3. local anesthesia
هوشبری موضعی

4. topical anesthesia
بی حسی موضعی

5. The doses used for surgical anesthesia vary between 2 and 10mg/kg.
[ترجمه گوگل]دوزهای مورد استفاده برای بیهوشی جراحی بین 2 تا 10 میلی گرم بر کیلوگرم متغیر است
[ترجمه ترگمان]دوزهای مورد استفاده برای anesthesia جراحی، بین ۲ تا ۱۰ میلی گرم در kg متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Acupuncture anesthesia is rapidly gaining ground in surgical operations.
[ترجمه گوگل]بیهوشی با طب سوزنی به سرعت در عمل جراحی در حال گسترش است
[ترجمه ترگمان]بی هوشی طب سوزنی به سرعت در حال به دست آوردن زمین در عمل جراحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Laparotomy was carried out under ether anesthesia and cannulation of the bile duct was performed for continuous bile collection.
[ترجمه گوگل]لاپاراتومی تحت بیهوشی اتر و کانولاسیون مجرای صفراوی برای جمع آوری مداوم صفرا انجام شد
[ترجمه ترگمان]laparotomy در بی هوشی اتر انجام شد و cannulation لوله صفرا برای مجموعه صفرای continuous انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. These rarely seen specialists administer local and general anesthesia, handle pain control and monitor your vital signs during the operation.
[ترجمه گوگل]این متخصصان که به ندرت دیده می شوند، بیهوشی موضعی و عمومی انجام می دهند، درد را کنترل می کنند و علائم حیاتی شما را در طول عمل نظارت می کنند
[ترجمه ترگمان]این افراد به ندرت از بی حسی موضعی و عمومی استفاده می کنند، کنترل درد را کنترل می کنند و علائم حیاتی شما را در طی این عملیات کنترل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I remember his refusal of anesthesia when he had an operation on his leg and again a seri-ous abscess on his jaw.
[ترجمه گوگل]به یاد دارم که او از بیهوشی امتناع کرد، زمانی که پایش را عمل کرد و دوباره یک آبسه جدی روی فک خود داشت
[ترجمه ترگمان]به خاطر دارم که وقتی یک عمل جراحی روی پا و دوباره یک آبسه ایجاد شده بود، به او جواب منفی می دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There was no anesthesia, either, for the eighteen stitches it took to close all the wounds.
[ترجمه گوگل]هجده بخیه ای که برای بستن تمام زخم ها انجام شد، بیهوشی هم نداشت
[ترجمه ترگمان]هیچ ماده بی هوشی هم نبود، به خاطر هیجده تا بخیه که همه زخم ها را بسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conclusion: Propofol anesthesia combined with fentanyl or remifentanil is safe for gastroscopic examination.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری: بیهوشی پروپوفول همراه با فنتانیل یا رمی فنتانیل برای معاینه گاستروسکوپی بی خطر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بی هوشی Propofol همراه با fentanyl یا remifentanil برای آزمایش gastroscopic ایمن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. While working with cocaine for nerve block anesthesia, he and some of his associates became addicted.
[ترجمه گوگل]زمانی که با کوکائین برای بیهوشی بلوک عصبی کار می کرد، او و برخی از همکارانش معتاد شدند
[ترجمه ترگمان]در حالی که با کوکائین برای مقابله با بی حسی کنترل اعصاب کار می کند، او و برخی از همکارانش معتاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Group B:105 cases, propylene tabor phenol with intravenous anesthesia epidural block anesthesia.
[ترجمه گوگل]گروه B: 105 مورد، پروپیلن تابور فنل با بیهوشی وریدی بلوک اپیدورال
[ترجمه ترگمان]گروه B: ۱۰۵ مورد، propylene tabor فنول با استفاده از بی هوشی تزریقی مبتلا به بی هوشی هیپنوتیزم شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. CONCLUSION: Ketamine anesthesia suppressed such regions as sensory cortex, motor cortex, thalamus and callosal gyrus, which might be the key targets for ketamine action.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: بی‌حسی کتامین مناطقی مانند قشر حسی، قشر حرکتی، تالاموس و شکنج پینه‌ای را که ممکن است اهداف کلیدی برای عمل کتامین باشند، سرکوب می‌کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: بی هوشی \"Ketamine\" مانند قشر حسی، قشر مغز، تالاموس و gyrus callosal است که ممکن است اهداف کلیدی برای اقدام ketamine باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Method:The preoperative state, operative programs and method of anesthesia were studied in 5 cases of embolectomy of massive pulmonary artery embolism.
[ترجمه گوگل]روش: وضعیت قبل از عمل، برنامه های عمل و روش بیهوشی در 5 مورد آمبولکتومی آمبولی عظیم شریان ریوی مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]روش: حالت preoperative، برنامه های عملیاتی و روش بی هوشی در ۵ مورد از embolectomy سرخرگ ریوی عظیم مورد مطالعه قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. AIM: To compare the effects of total intravenous anesthesia and balanced anesthesia on stress response on suspensive laryngoscope vocal cords surgery.
[ترجمه گوگل]هدف: مقایسه اثرات بیهوشی کامل داخل وریدی و بیهوشی متعادل بر پاسخ استرس در جراحی تارهای صوتی لارنگوسکوپ معلق
[ترجمه ترگمان] AIM: برای مقایسه اثرات بی هوشی کل وریدی و بی هوشی متعادل بر واکنش استرسی پس از جراحی تاره ای صوتی suspensive
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Applied to surgical anesthesia, epidural anesthesia, including caesarean section, regional anesthesia, acute pain control, labor analgesia.
[ترجمه گوگل]برای بیهوشی جراحی، بیهوشی اپیدورال، از جمله سزارین، بی حسی منطقه ای، کنترل درد حاد، بی دردی زایمان استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]به کار گرفته شده برای بی هوشی با بی حسی، یا بی هوشی ویژه، از جمله سزارین، بی حسی منطقه ای، کنترل درد شدید، کنترل درد شدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیهوشی (اسم)
fit, astonishment, stupefaction, stupidity, faint, anesthesia, trance, epilepsy, swoon, insensibility

بی حسی (اسم)
stupor, anesthesia, insensibility, apathy, impassibility, vapidity, insentience, stolidity

داروی بیهوشی (اسم)
anesthesia, anaesthesia

حسگیر (اسم)
anesthesia, anaesthesia, anesthetic, anaesthetic

هوش بری (اسم)
anesthesia, anaesthesia

انگلیسی به انگلیسی

• (pathology) lack of feeling, loss of sensation (caused by disease); (medicine) localized or general reduction of sensitivity to pain (through drugs)

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری : بی هوشی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : anesthetize ( anaesthetize )
✅️ اسم ( noun ) : anesthesia ( anaesthesia ) / anesthetist ( anaesthetist ) / anesthesiologist ( anaesthesiologist )
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : anesthetic ( anaesthetic )
✅️ قید ( adverb ) : _

ما در فارسی بیهوشی رو در مقابل بی حسی استفاده میکنیم. در انگلیسی به این صورته که:
بیهوشی ( که شما بطور کامل هوشیاری ت رو از دست میدی ) : general anesthesia
و بی حسی که عموما موضعی ست و برای قسمت کوچک تری استفاده میشه، یعنی شما هوشیارید اما در اون ناحیه حسی ندارید اینطور استفاده میشه:
...
[مشاهده متن کامل]

local anesthesia

بی حسی یا بی حسی سازی
[noncount] medical : loss of feeling in a person's body or part of the body through the use of drugs
◀️ The patient was given an injection to induce anesthesia
◀️ patients who are under general anesthesia [=patients who have been given drugs that make them unconscious and unable to feel pain]
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ The doctor removed the mole while the patient was under local anesthesia. [=the patient had been given drugs that took away feeling in only the part of the body where the doctor worked]
◀️ ? What do you study
Anesthesia
🟪 Anesthesiology : هوش برشناسی، علم بی هوشی، مبحث بی هوشی ( در طب ) ( اسم )
🟪 Anesthesiologist یا Anesthetist : ویژه گر هوش بری، پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی

معنای آن بی حسی است و نه بیهوشی

بپرس