ashore

/əˈʃɔːr//əˈʃɔː/

معنی: در کنار، در ساحل، بکنار، بطرف ساحل
معانی دیگر: به سوی ساحل، به سوی یا بر خشکی

بررسی کلمه

قید ( adverb )
(1) تعریف: to or onto the shore.
مترادف: onshore
مشابه: aground

- Row the boat ashore.
[ترجمه گوگل] قایق را به ساحل بفرستید
[ترجمه ترگمان] قایق را کنار ساحل قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: on land.
مشابه: aground, stateside

- a sailor stationed ashore
[ترجمه گوگل] یک ملوان مستقر در ساحل
[ترجمه ترگمان] ملاحی که در ساحل مستقر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to step ashore
به ساحل پا نهادن

2. two corpses were washed ashore
امواج دو جسد را به ساحل آوردند.

3. he splashed overboard and swam ashore
از قایق شلپی بیرون پرید و تا ساحل شنا کرد.

4. he ditched his disabled airplane and swam ashore
او هواپیمای آسیب دیده ی خود را در آب فرود آورد و تا ساحل شنا کرد.

5. an old sailor who is spending his sad retirement ashore
ملوان پیری که بازنشستگی غم انگیز خود را در خشکی می گذراند

6. the boats beached and the soldiers got off and walked ashore
قایق ها به کرانه آمدند و سربازان پیاده شدند و به سوی ساحل گام برداشتند.

7. We went ashore when the boat reached the port.
[ترجمه گوگل]وقتی قایق به بندر رسید به ساحل رفتیم
[ترجمه ترگمان]وقتی قایق به بندر رسید به ساحل رفتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was the sailors'first night ashore ; they painted the town red.
[ترجمه گوگل]اولین شب ملوانان در ساحل بود آنها شهر را قرمز کردند
[ترجمه ترگمان]شب اول ملاحان کشتی بود و شهر را قرمز کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One was washed ashore in Norway.
[ترجمه گوگل]یکی از آنها در ساحل نروژ غرق شد
[ترجمه ترگمان]یکی از آن ها در ساحل نروژ شسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A few pieces of wood had washed ashore.
[ترجمه گوگل]چند تکه چوب به ساحل رفته بود
[ترجمه ترگمان]چند تکه چوب ساحل را شسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They finally scrambled ashore.
[ترجمه گوگل]آنها در نهایت به ساحل رسیدند
[ترجمه ترگمان]بالاخره به ساحل رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We rowed ashore, then explored the island on foot for the rest of the day.
[ترجمه گوگل]در ساحل پارو زدیم، سپس جزیره را با پای پیاده برای بقیه روز کاوش کردیم
[ترجمه ترگمان]در ساحل پارو زدیم و تا آخر روز جزیره را با پای پیاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Seals come ashore to breed.
[ترجمه گوگل]فوک ها برای تولید مثل به ساحل می آیند
[ترجمه ترگمان]نیروی دریایی به خشکی به خشکی می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They finished rattling down and went ashore.
[ترجمه گوگل]آنها به پايين آمدند و به خشك رفتند
[ترجمه ترگمان]کارشان را تمام کردند و به ساحل رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Pieces of the wreckage were washed ashore.
[ترجمه گوگل]قطعات لاشه هواپیما به ساحل ریخته شد
[ترجمه ترگمان]تکه هایی از لاشه هواپیما به ساحل کشیده می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در کنار (قید)
by, beside, alongside, besides, ashore, sidelong

در ساحل (قید)
ashore

بکنار (قید)
ashore, aside

بطرف ساحل (قید)
ashore, coastward, in-shore

انگلیسی به انگلیسی

• to the shore, on the shore
something that comes ashore comes from the sea onto the shore.

پیشنهاد کاربران

در ساحل، به سوی ساحل
on or to the shore
1. به ساحل; به طرف ساحل
2. در ساحل; در خشکی به جای دریا یا روی آب
کنار/سمت ساحل
We were helped ashore by local people
بسوی ساحل

بپرس