advent

/ˈædˌvent//ˈædvent/

معنی: ظهور
معانی دیگر: (با a کوچک) ورود، رسیدن، پیدایش، (مسیحیت)، ایام مقدس پیش از کریسمس (که شامل چهار یکشنبه است)، تولد حضرت عیسی (کریسمس)، ظهور مجدد حضرت عیسی، ظهور و ورود چهار یکشنبه قبل از میلاد مسیح

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the arrival or coming to exist, esp. of something important.
مترادف: arrival, coming
متضاد: disappearance, exit
مشابه: appearance, approach, dawn, forthcoming

- The heavy frost signaled the advent of winter.
[ترجمه گوگل] یخبندان شدید خبر از آمدن زمستان می داد
[ترجمه ترگمان] یخ بندان شدید، ظهور زمستان را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Since the advent of nuclear weapons, we fear war more than ever.
[ترجمه گوگل] از زمان ظهور سلاح های هسته ای، ما بیش از هر زمان دیگری از جنگ می ترسیم
[ترجمه ترگمان] از زمان ظهور سلاح های هسته ای، ما از جنگ بیش از پیش می ترسیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (cap.) the coming of Jesus Christ, or the period including four Sundays before Christmas.
مشابه: Incarnation

جمله های نمونه

1. the advent of computers changed the world
ظهور کامپیوتر دنیا را دگرگون کرد.

2. The advent of the Euro will redefine Europe.
[ترجمه ل اسحاقی] پیدایش یورو اروپا را دوباره تعریف خواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل]ظهور یورو، اروپا را دوباره تعریف خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]ظهور یورو، اروپا را دوباره تعریف خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now, with the advent and popularity of the home computer, its advantages and disadvantages have been a subject of discussion.
[ترجمه گوگل]اکنون با ظهور و محبوبیت کامپیوتر خانگی، مزایا و معایب آن محل بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، با ظهور و محبوبیت کامپیوتر خانگی، فواید و مضرات آن موضوع بحث بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Since the advent of jet aircraft, travel has been speeded up.
[ترجمه گوگل]از زمان ظهور هواپیماهای جت، سرعت سفر افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]از زمان ظهور هواپیماهای جت، مسافرت سرعت گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With the advent of the railways, tourism boomed.
[ترجمه گوگل]با ظهور راه آهن، گردشگری رونق گرفت
[ترجمه ترگمان]با ظهور راه آهن گردشگری رونق گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. People are much better informed since the advent of the computer.
[ترجمه گوگل]مردم از زمان ظهور کامپیوتر بسیار بهتر مطلع شده اند
[ترجمه ترگمان]مردم از زمان ظهور رایانه بسیار بهتر مطلع هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Since the advent of atomic power, there have been great changes in industry.
[ترجمه گوگل]از زمان ظهور انرژی اتمی، تغییرات بزرگی در صنعت رخ داده است
[ترجمه ترگمان]از زمان ظهور قدرت اتمی، تغییرات بزرگی در صنعت رخ داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. With the advent of the new chairman, the company began to prosper.
[ترجمه ل اسحاقی] با ورود رئیس جدید ، شرکت شروع به پیشرفت کرد.
|
[ترجمه گوگل]با روی کار آمدن رئیس جدید، شرکت شروع به رونق کرد
[ترجمه ترگمان]با ظهور رئیس جدید، این شرکت شروع به پیشرفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Life in Britain was transformed by the advent of the steam engine.
[ترجمه گوگل]زندگی در بریتانیا با ظهور ماشین بخار دگرگون شد
[ترجمه ترگمان]زندگی در بریتانیا با ظهور موتور بخار تغییر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. DIY grew in popularity with the advent of power tools.
[ترجمه گوگل]DIY با ظهور ابزارهای برقی محبوبیت بیشتری پیدا کرد
[ترجمه ترگمان]خودتان با ظهور ابزارهای قدرت می توانید خودتان را افزایش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many more people died of infections before the advent of penicillin.
[ترجمه گوگل]بسیاری از افراد قبل از ظهور پنی سیلین بر اثر عفونت جان خود را از دست دادند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از افراد قبل از ظهور پنی سیلین از عفونت درگذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. First, the advent of mass unemployment.
[ترجمه محسن] پیدایش موج عظیم بیکاری
|
[ترجمه گوگل]اول، ظهور بیکاری گسترده
[ترجمه ترگمان]اول، ظهور بیکاری جمعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In a racially divided Boston after the advent of civil rights, the sisters are sent to a Black Power school.
[ترجمه گوگل]در یک بوستون که از نظر نژادی تقسیم شده است، پس از ظهور حقوق مدنی، خواهران به یک مدرسه قدرت سیاه فرستاده می شوند
[ترجمه ترگمان]به لحاظ نژادی، بوستون بعد از ظهور حقوق مدنی به یک مدرسه قدرت سیاه فرستاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She wished that the Advent had sent a more experienced reporter.
[ترجمه گوگل]او آرزو می کرد که ای کاش ادونت خبرنگار با تجربه تری می فرستاد
[ترجمه ترگمان]او آرزو می کرد که ادونت a یک گزارشگر با تجربه تر را فرستاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Dan, you were gon na get the Advent wreath.
[ترجمه گوگل]دن، تو قرار بود تاج گل ظهور را بگیری
[ترجمه ترگمان] دن \"، تو\" ری - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ظهور (اسم)
development, advent, manifestation, appearance, apparition, emersion, ostentation, loose, outburst, conspicuity, epiphany

انگلیسی به انگلیسی

• coming of christ; four week period before christmas
entrance; coming, arrival; appearance
the advent of something is the fact of it starting or coming into existence; a formal word.

پیشنهاد کاربران

1. ظهور، آمدن، پیدایی؛ حلول؛ ورود
2. ظهورِ عیسی مسیح، موسمِ ( چهار یکشنبه ) پیش از عیدِ میلادِ مسیح؛ رجعتِ مسیح، بازگشتِ مسیح ( با حرفِ بزرگ، مذهب )
به معنی ظهور و پیدایش یک چیز است ( میخواد بر اثر اختراع یا اکتشاف یا هرچیز دیگری باشه )
دقت کنید که کالوکیشن به این شکل میاد the advent of
مترادفاتی مانند coming, arrival
مثال:
Life was transformed by the advent of the steam engine
پس از ظهور ماشین بخار، ( نحوه ) زندگی دگرگون شد.
لانگمن دیکشنری : ظهور
در پاسخ به حسین که نوشته ممکنه معنی اختراع هم بده بنظرم اشتباهه ، چون تا اونجایی که من می دونم واژه invention به معنی اختراع هست و invent هم فعلشه
For Christians, Advent is the period of four weeks before Christmas
جشن ظهور یا فصل ورود، دوره ای چهار هفته ای است که در بسیاری از کلیساهای غرب، برای کسب آمادگی روحانی برای عید میلاد مسیح و حتی ظهور مسیح انجام می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

Interestingly, the same Messiah of Christianity that promised a second advent to Earth equally forewarned his disciples. In another portion of the Bible, he warned them of false prophets and deceivers who would come in his name

منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Advent• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/advent
the arrival of a notable person, thing, or event
ظهور یا پیدایش آدم معروف، چیز یا واقعه مهم
The advent of the First World War, the dissolution of feudalism, and a meddling government bureaucracy all contributed to Russia's rapid economic decline
"The advent of television"
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/advent
✅ ( با a کوچک ) ورود - ظهور - پیدایش
There is absolutely no sign that these token gestures are hurting the greenback right now. Yes, the dollar’s proportion of global reserves has sunk from 72 per cent in 1999 to 59 per cent, as central banks increasingly diversify their investment funds and discard currency pegs. And it is also true that ⭐the advent of ⭐wholesale ( bank - to - bank ) central bank digital currencies could theoretically accelerate this diversification by making it easier for non - American central banks to deal directly with each other in their own currencies
...
[مشاهده متن کامل]

FT. com@

پیدایی
ظهور جیزی
The advent of
The advent of the new government
resultted in many changes
ممکنه تو بعضی جملات معنی اختراع رو بده
arrivel
If the word is capitalized, it has a religious meaning, referring to the period, observed in certain Christian religions, that begins on the fourth Sunday before Christmas ( December 25 ) .
appearance

ظهور
آغاز، شروع، از راه رسیدن
ورود
before the advent of the Europeans =پیش از ورود اروپاییان
فرا رسیدن
پیدایش
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس