autocrat

/ˈɒtəˌkræt//ˈɔːtəkræt/

معنی: حاکم مطلق، سلطان مستبد، سلطان مطلق
معانی دیگر: آدم سلطه گرا، آدم خودسر، اتوکرات، حکمران مستبد، تکسالار، دیکتاتور، خودکامه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a ruler who has absolute or unlimited power; dictator; despot.
مترادف: despot, dictator
مشابه: absolutist, totalitarian, tyrant

- The autocrat stripped the nobles of their lands.
[ترجمه گوگل] خودکامه اراضی اشراف را خلع کرد
[ترجمه ترگمان] سلطان مستبد نجیب زادگان سرزمین خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: any person who has or claims to have unlimited power or authority over others.
مترادف: authoritarian
مشابه: despot, dictator, totalitarian, tyrant

- The company's founder was an autocrat who made every decision.
[ترجمه گوگل] موسس این شرکت فردی مستبد بود که هر تصمیمی را می گرفت
[ترجمه ترگمان] بنیانگذار این شرکت، مستبد بود که هر تصمیمی می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: any over-assertive domineering person.
مترادف: authoritarian, tyrant
مشابه: despot, dictator

جمله های نمونه

1. her manager was an autocrat
مدیر او آدم خودکامه ای بود.

2. Now the Autocrat was nosing down the kerb.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر خودکامه در حال پایین کشیدن حاشیه بود
[ترجمه ترگمان]حالا the روی جدول داشت فضولی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He governed as an autocrat but also as a twentieth-century politician.
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک خودکامه و همچنین به عنوان یک سیاستمدار قرن بیستم حکومت کرد
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک فرمانروای مطلق، بلکه به عنوان یک سیاست مدار قرن بیستم حکومت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He behaved as a benevolent autocrat, but was reluctant to delegate, suspicious, and secretive.
[ترجمه گوگل]او مانند یک خودکامه خیرخواه رفتار می کرد، اما تمایلی به تفویض اختیار نداشت، مشکوک و رازدار بود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک مرد خودکامه خیرخواه رفتار می کرد، اما نسبت به محول کردن، بدگمان و مرموز بی میل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fielding and the Autocrat made their different entrances.
[ترجمه گوگل]فیلدینگ و اتوکرات ورودی های متفاوت خود را ایجاد کردند
[ترجمه ترگمان]فیلدینگ و the ورودی های متفاوت آن ها را می ساختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But the self-made billionaire is an autocrat who seems not to understand the essentials of democracy.
[ترجمه گوگل]اما میلیاردر خودساخته یک خودکامه است که به نظر می رسد اصول دموکراسی را درک نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما این میلیاردر خود ساخته، مستبد است که به نظر می رسد اصول دموکراسی را درک نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The autocrat strove in vain to deal with the situation.
[ترجمه گوگل]خودکامه بیهوده برای مقابله با این وضعیت تلاش کرد
[ترجمه ترگمان]سلطان مستبد تلاش می کرد تا با این وضع کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the other hand, Russian autocrat Vladimir Putin ( No. 3 ) scored points because throwweight around.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، ولادیمیر پوتین، مستبد روسی (شماره 3) به دلیل دور زدن وزنه امتیاز کسب کرد
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه (شماره ۳)به دلیل throwweight امتیاز کسب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is no happier autocrat than one whose rules are being unquestioningly obeyed and whose authority is being docilely accepted.
[ترجمه گوگل]هیچ مستبدی شادتر از کسی نیست که قوانینش بی چون و چرا اطاعت شود و اقتدارش مطیعانه پذیرفته شود
[ترجمه ترگمان]هیچ فرمانروای مطلق خوشبخت تر از کسی وجود ندارد که قواعد و اختیارات او بی چون و چرا پذیرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was an accomplished politician and a crafty autocrat.
[ترجمه گوگل]او یک سیاستمدار ماهر و یک خودکامه حیله گر بود
[ترجمه ترگمان]سیاستمداری فاضل بود و خودکامه خبیث
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Although seen in the West as a ruthless autocrat, in Qaddafi's own mind he is an avatar of an idealized form of mass democracy, eschewing the confusing bureaucracy of a representative system.
[ترجمه گوگل]اگرچه در غرب به عنوان یک خودکامه ظالم دیده می شود، اما در ذهن قذافی او نماد شکل ایده آلی از دموکراسی توده ای است که از بوروکراسی گیج کننده یک نظام نمایندگی اجتناب می کند
[ترجمه ترگمان]اگر چه در غرب به عنوان یک فرمانروای ظالم دیده می شود، در ذهن خود قذافی، او یک آواتار شکل ایده آل از دموکراسی جمعی است، و از بروکراسی گیج کننده یک سیستم نمایندگی اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Zeus was not an autocrat by any standards.
[ترجمه گوگل]زئوس با هیچ معیاری یک خودکامه نبود
[ترجمه ترگمان]زئوس با هیچ استانداردی مرد مستبد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The autocrat was replaced by a ruler responsible to the people.
[ترجمه گوگل]حاکمی که در قبال مردم مسئول بود جایگزین خودکامه شد
[ترجمه ترگمان]فرمانروای مطلق با یک خط کش که مسئول مردم بود جای گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Republican in title he was, but an autocrat at heart.
[ترجمه گوگل]او از نظر عنوان جمهوری خواه بود، اما در قلب یک خودکامه بود
[ترجمه ترگمان]جمهوری خواهان در عنوان او بود، ولی در دل مستبد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Murphy's powerfully spoken Oedipus is an autocrat of iconic grandeur.
[ترجمه گوگل]ادیپ مورفی که قدرتمندانه سخن می گوید، خودکامه ای با عظمت نمادین است
[ترجمه ترگمان]مورفی با قدرت زیادی به ادیپ تبدیل شدن با شکوه نمادین اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حاکم مطلق (اسم)
autarchy, autarky, despot, autocrat

سلطان مستبد (اسم)
despot, autocrat

سلطان مطلق (اسم)
autocrat

انگلیسی به انگلیسی

• ruler with unlimited authority, dictator
an autocrat is a person in authority who has complete power.

پیشنهاد کاربران

حاکم مطلق
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : autocrat / autocracy / autarchy
✅️ صفت ( adjective ) : autocratic
✅️ قید ( adverb ) : autocratically
autocrat ( باستان شناسی )
واژه مصوب: یکه سالار
تعریف: زمام دار یا حاکمی که با قدرت مطلق و بی هیچ محدودیتی حکومت می کند
یکه سالار

بپرس