abondon

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری :
ترک کردن leave
رها کردن
دست کشیدن
When Alex abondon his family the police went looking for him. 1
وقتی الکس خانه را رها کرد، پلیس ب جستجوی او پرداخت.
از کتاب ۵۰۴ لغت
Abandon یعنی رها کردن
Abandon:رها کردن، ول کردن
مثال: . He abandoned his family many years ago
) ترجمه:او خانواده اش را سال ها پیش رها کرد.

بپرس