calf

/ˈkæf//kɑːf/

معنی: بچه، تیماج، گوساله، ماهیچه ساق پا، نرمه ساق پا، چرم گوساله
معانی دیگر: بچه گاو، گوک، نوزاد برخی پستانداران مانند: فیل و نهنگ و اسب آبی و زرافه و گاومیش، (قطعه ی بزرگی از یخ که از کوه شناور یخ یا از یخرود جدا شده باشد) یخ صخره، پوست گوساله (calfskin هم می گویند)، (عامیانه) جوان نادان یا کم تجربه یا ناشی، (کالبدشناسی) ماهیچه های پشت پا (از زانو تا مچ پا)، ماهیچه ی ساق پا، ساق پا، پاچه (shank هم می گویند)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: calves
(1) تعریف: the young of cattle or of other bovine mammals, and of some other large mammals such as seals or whales.

(2) تعریف: leather made of calves' skin.
اسم ( noun )
حالات: calves
• : تعریف: the muscular back part of a human's leg below the knee.

جمله های نمونه

1. a calf starter
ماده ای که باعث رشد گوساله می شود

2. a whale calf
وال بچه،بچه نهنگ

3. a one-year old calf
گوساله ی یکساله

4. kill the fatted calf
سور دادن،(به عنوان یادبود یا خوشامد) مهمانی دادن

5. Many a good cow hath a bad calf.
[ترجمه گوگل]بسیاری از گاوهای خوب گوساله بدی دارند
[ترجمه ترگمان]چه گاو خوبی یک گوساله بد دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you agree to carry the calf, they'll make you carry the cow.
[ترجمه گوگل]اگر قبول کنی که گوساله را حمل کنی، تو را مجبور می کنند که گاو را حمل کنی
[ترجمه ترگمان]اگه قبول کنی که گوساله رو حمل کنی، اونا مجبورت می کنن که گاو رو حمل کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When the calf is stolen, the farmer mends the stall.
[ترجمه گوگل]وقتی گوساله دزدیده می شود، کشاورز غرفه را تعمیر می کند
[ترجمه ترگمان]وقتی گوساله دزدیده می شود، کشاورز در آخور را تعمیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The calf blared for its mother.
[ترجمه گوگل]گوساله برای مادرش فریاد زد
[ترجمه ترگمان]گوساله برای مادرش جیغ می کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Like cow, like calf.
[ترجمه گوگل]مثل گاو، مثل گوساله
[ترجمه ترگمان]مثل گاو، مثل گوساله
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The calf lapped up the bucket of milk.
[ترجمه گوگل]گوساله سطل شیر را در دست گرفت
[ترجمه ترگمان]گوساله سطل شیر را برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He expects to have recovered from his calf injury in time.
[ترجمه گوگل]او انتظار دارد به موقع از مصدومیت ساق پا بهبود یابد
[ترجمه ترگمان]او انتظار دارد به موقع از آسیب ساق پایش بهبود یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The calf lilled out its tongue.
[ترجمه گوگل]گوساله زبانش را بیرون آورد
[ترجمه ترگمان]گوساله زبانش را بیرون آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A calf was offered up as a sacrifice to the goddess.
[ترجمه گوگل]گوساله ای به عنوان قربانی برای الهه تقدیم شد
[ترجمه ترگمان]یک گوساله به عنوان یک قربانی به آن الهه پیشنهاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was feeling twinges from a calf injury after 20 minutes of the game.
[ترجمه گوگل]او بعد از 20 دقیقه از بازی به دلیل آسیب دیدگی ساق پا احساس پیچیدگی می کرد
[ترجمه ترگمان]پس از گذشت ۲۰ دقیقه از بازی، احساس ناراحتی از یک جراحت گوساله به او دست داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She tore a calf muscle playing squash.
[ترجمه گوگل]او عضله ساق پا را در حال بازی اسکواش پاره کرد
[ترجمه ترگمان] اون یه ماهیچه ساق رو پاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The cow has produced a calf.
[ترجمه گوگل]گاو یک گوساله تولید کرده است
[ترجمه ترگمان]گاو گوساله را پرورش داده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. He suffered a pulled calf muscle.
[ترجمه گوگل]او دچار کشیدگی عضله ساق پا شد
[ترجمه ترگمان]از ماهیچه ساق پا رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بچه (اسم)
native, fellow, baby, child, kid, infant, chick, cub, bairn, chicken, brood, calf, chit, whelp

تیماج (اسم)
bock, calfskin, goatskin, calf, roan

گوساله (اسم)
calf, veal

ماهیچه ساق پا (اسم)
calf

نرمه ساق پا (اسم)
calf

چرم گوساله (اسم)
calf

تخصصی

[علوم دامی] گوساله ؛ اعم از نر و ماده، معمولاً تا زمان از شیر گیری .
[زمین شناسی] کالف یک توده کوچک یخ کنده شده، خصوصاً تکه یخی که بعد از شکسته شدن بخشی از قسمت به زیر رفته یک کوه یخ، تا سطح بالا آمده. مترادف: calf ice.

انگلیسی به انگلیسی

• young cow; young elephant; lower back part of the leg
a calf is a young cow.
some other young animals, such as young elephants, giraffes, and whales, are also called calves.
your calves are the backs of your legs between your ankles and knees.

پیشنهاد کاربران

a young cow, the thick curved part at the back of the human leg between the knee and the foot:
calf
calf 2 ( n ) =a young cow
calf
calf 1 ( n ) ( k�f ) ( pl. calves, k�vz ) =the back part of the leg between the ankle and the knee, e. g. I tore a calf muscle. She wore a calf - length skirt.
calf
🔊 دوستان دقت کنید که تلفظ درست این کلمه در انگلیسی امریکن {کَف}و در انگلیسی بریتیش {کآف} می باشد ( حرف l سایلنت است )
calf = نرمه ساق پا
calf
نام تعدادی از اعضای بدن به انگلیسی:
head = سر
neck = گردن
shoulder = شانه
arm = بازو
chest = قفسه سینه
armpit = زیر بغل
nipple = نوک سینه
elbow = آرنج
...
[مشاهده متن کامل]

forearm = ساعد
back = کمر
stomach = شکم، معده
navel / belly button / tummy button = ناف
waist = دور کمر
small of the/one's back = گودی کمر
hip = باسن، ناحیه کنار باسن
buttocks = باسن
❗️لطفا دو کلمه ی hip و buttocks را در گوگل سرچ کنید تا تفاوت بین این دو را با تصاویر بهتر متوجه شوید
leg = پا
groin = کشاله ران
thigh = ران
knee = زانو
shin = ساق پا
calf = نرمه ساق پا
heel = پاشنه پا
instep = روی پا
sole = کف پا
ankle = مچ پا، قوزک پا
arch of the foot = قوس پا، گودی کف پا

بچه نهنگ
calf ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: گوساله
تعریف: گاو نر یا گاو ماده ای که کمتر از هشت ماه سن داشته باشد
به بعضی پستانداران جوان calf گفته میشود مثل بچه ی کرگدن، بچه ی فیل، بچه ی وال، گوساله
ناپخته ، خام
گوساله، جوان نادان یا کم تجربه یا ناشی.
برای یادسپاری بهتر می توان از شیوه هایی چون برقرار کردن رابطه بین کلمه جدید با کلمه ی آشنا قبلی استفاده کرد:
فرض کنید بعد از جواب دندان شکن به طرف می گوید کف کردی کف ( مات و مبهوت شدی با این پاسخ کوبنده ام، ای گوساله، ای نادان، ای کم تجربه )
نرمه ی پشت پا
ماهیچه های پشت پا
نرمه ی ساق پا
بچه
پوست گوساله
ماهیچه ساق پا / گوساله
ماهیچه ساق پا
گوساله
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس