accrue

/əˈkruː//əˈkruː/

معنی: تعلق گرفتن، افزوده شدن، منتج گردیدن
معانی دیگر: انباشته شدن، عاید شدن، رسیدن به، مرتب اضافه شدن (بهره ی پول)، به دست آمدن، حاصل شدن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: accrues, accruing, accrued
• : تعریف: to grow or accumulate over time, esp. as something of benefit.
مترادف: accumulate, augment, build, build up, collect, grow, heap, increase, pile, redound
مشابه: amass, enlarge, expand, gather, swell, wax

- Interest accrues in a savings account.
[ترجمه علی] بهره در حساب پس انداز افزایش می یابد.
|
[ترجمه رحمانی] بهره به حساب پس انداز تعلق می گیرد
|
[ترجمه گوگل] سود در یک حساب پس انداز تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان] سود به حساب پس انداز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Our knowledge of the past accrues with the work of historians.
[ترجمه کلونر کلونریان] دانش ما از گذشته، از کار های مورخان منتج گردیده
|
[ترجمه گوگل] دانش ما از گذشته به کار مورخان تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان] آگاهی ما از the گذشته با کار مورخان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. certain advantages accrue to people when they reach adulthood
وقتی افراد به سن بلوغ می رسند امتیازات بخصوصی به آنها تعلق می گیرد.

2. savings accounts accrue interest
به حساب های پس انداز بهره تعلق می گیرد.

3. Ability to think will accrue to you from good habits of study.
[ترجمه Saeid.T] این جمله فکر کنم یکی از اینا بوده. The ability to think will accrue from your good habits of study. The ability to think will accrue to you good habits of study
|
[ترجمه گوگل]توانایی تفکر از عادات خوب مطالعه به شما تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان]توانایی فکر کردن از عادات خوب تحصیل به شما افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Interest will accrue on the account at a rate of 7%.
[ترجمه فواد بهمنی] سود با نرخ 7 درصد به حساب تعلق خواهد گرفت.
|
[ترجمه گوگل]سود به حساب با نرخ 7 درصد تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان]سود با نرخ ۷ % افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Interest will accrue until payment is made.
[ترجمه گوگل]تا زمان پرداخت سود تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان]سود تا زمان پرداخت افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Interest will accrue if you keep your money in a savings account.
[ترجمه ایمان] اگر پول خود را در حساب پس انداز نگهدارید به آن سود تعلق خواهد گرفت.
|
[ترجمه گوگل]اگر پول خود را در یک حساب پس انداز نگه دارید، سود تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر پول خود را در حساب پس انداز نگه دارید بهره افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Money kept in a savings bank will accrue to you with interest.
[ترجمه گوگل]پولی که در یک بانک پس انداز نگهداری می شود با بهره به شما تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان]پول ذخیره شده در بانک پس انداز به نفع شما افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Indeed, the penalties mostly accrue to people who have small families.
[ترجمه گوگل]در واقع، مجازات ها بیشتر متوجه افرادی می شود که خانواده های کوچکی دارند
[ترجمه ترگمان]در حقیقت، مجازات بیشتر برای افرادی که خانواده های کوچک دارند افزایش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But remember that these cars accrue, and can withstand, significantly higher mileages than petrol cars, 50-90,000 being the norm.
[ترجمه گوگل]اما به یاد داشته باشید که این خودروها مسافت پیموده شده بسیار بالاتری نسبت به خودروهای بنزینی دارند و می توانند مسافت پیموده شده را تحمل کنند
[ترجمه ترگمان]اما به یاد داشته باشید که این خودروها ممکن است افزایش یابند و می توانند مقاومت کنند، نسبت به خودروهای بنزینی، ۵۰ تا ۹۰،۰۰۰ نفری معمولی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Within a few weeks, they accrue a debt that negates the salary their recruiter had promised them.
[ترجمه گوگل]در عرض چند هفته، آنها بدهی دارند که حقوقی را که استخدام کننده آنها به آنها وعده داده بود، نفی می کند
[ترجمه ترگمان]در عرض چند هفته، آن ها یک بدهی را افزایش دادند که حقوقی که استخدام کننده آن ها به آن ها وعده داده بود را خنثی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No such advantage could accrue to wealthy daughters.
[ترجمه گوگل]چنین مزیتی نمی تواند نصیب دختران ثروتمند شود
[ترجمه ترگمان]هیچ امتیازی نداشت که با دخترهای ثروتمندی ازدواج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But wisdom does not automatically accrue to an individual because he or she lived through certain seminal events.
[ترجمه گوگل]اما خرد به طور خودکار به یک فرد تعلق نمی گیرد، زیرا او از طریق رویدادهای مهم خاصی زندگی کرده است
[ترجمه ترگمان]اما عقل به طور خودکار به فرد افزایش نمی یابد، زیرا او از طریق برخی از رویداده ای مهم زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If significance is supposed to accrue with each repeated conjunction, it fails to do so for me.
[ترجمه گوگل]اگر قرار باشد با هر حرف ربط مکرر اهمیتی ایجاد شود، برای من این کار را انجام نمی دهد
[ترجمه ترگمان]اگر قرار است معنا با هر پیوند تکراری افزایش یابد، این کار برای من هم ناموفق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Officials say the options will offer investors a longer time in which to accrue profits.
[ترجمه گوگل]مقامات می گویند که این گزینه ها به سرمایه گذاران زمان طولانی تری برای کسب سود می دهد
[ترجمه ترگمان]مقامات می گویند که این گزینه ها برای سرمایه گذاران زمان بیشتری را برای افزایش سود پیشنهاد خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If you do not pay within 28 days, interest will accrue.
[ترجمه گوگل]اگر ظرف 28 روز پرداخت نکنید، سود تعلق می گیرد
[ترجمه ترگمان]اگر ظرف ۲۸ روز پول ندهید، سود افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعلق گرفتن (فعل)
accrue

افزوده شدن (فعل)
accrue

منتج گردیدن (فعل)
accrue

تخصصی

[حقوق] تعلق گرفتن، عاید شدن، حاصل شدن، ذخیره شدن (کردن)، پدید آمدن یا ایجاد شدن
[ریاضیات] حاصل شدن، افزوده شدن، تعلق گرفتن، منتج گردیدن، فراهم شدن

انگلیسی به انگلیسی

• accumulate, amass, compile; increase; grow
if money or interest accrues or is accrued, it gradually increases in amount over a period of time.
if you accrue things or if they accrue, you collect them or allow them to accumulate over a period of time; a formal use.

پیشنهاد کاربران

عاید شدن، به دست آمدن، حاصل شدن؛ تعلق گرفتن؛ منتج گردیدن
لانگمن دیکشنری : حاصل شدن
[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
افزایش
افزایش، به هزینه ها، سودها یا درآمد انباشته در یک دوره زمانی اطلاق می شود.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : accrue / accrete
✅️ اسم ( noun ) : accrual / accretion
✅️ صفت ( adjective ) : accrued / accretive / accretionary
✅️ قید ( adverb ) : _
عاید شدن - لحاظ شدن
تعلق گرفتن
مثلا یه سری امتیازات ممکن است به یک فرد تعلق بگیرد یا نگیرد.
benefits accruing from
مزایای جمع آوری از
افزایش یافتن
جمع شدن
جاری شدن تعهد ( ولوآنکه هیچ رویداد مالی یا معامله ای صورت نگیرد, نظیر تعلق بهره طی دوره, تعلق حقوق و دستمزد بدلیل گذرزمان ) , تعهد پیامدی, شکل گیری تعهد ( نظیر تعهدات مربوط به هزینه های ثبت نشده ) ,

بپرس