armament

/ˈɑːrməmənt//ˈɑːməmənt/

معنی: سلاح، جنگ افزار، تسلیحات
معانی دیگر: (اغلب جمع) تسلیحات، جنگ افزارگان، ارتش و تجهیزات نظامی کشور، جنگ آمادی، آماده ی رزم شدن، مسلح شدن، استحکام، وسیله ی حفظ و پدافند، سپاه، گروه بزرگ رزمی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: weapons and supplies used to equip a military unit such as a tank, warship, airplane, or the like.
مشابه: ammunition, arms, materiel, munition, ordinance

(2) تعریف: the process of getting ready for war.
مترادف: arming

(3) تعریف: (usu. pl.) the total military might of a country, including weapons and supplies.
مترادف: arms
مشابه: weaponry

(4) تعریف: a military force equipped for warfare.
مترادف: armed forces, military
مشابه: air force, army, marines, navy

جمله های نمونه

1. what the world needs is moral armament
آنچه که دنیا نیاز دارد استحکام اخلاقی است.

2. we must spend our money for purposes other than armament
بایستی پول خود را به مصارفی غیر از تسلیحات نظامی برسانیم.

3. The unit has insufficient armament with which to do battle.
[ترجمه گوگل]این واحد تسلیحات کافی برای انجام نبرد ندارد
[ترجمه ترگمان]این واحد تسلیحات کافی برای مبارزه با آن ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do you believe in nuclear dis - armament?
[ترجمه علی جادری] آیا شما به خلع سلاح هسته ای باور دارید ؟
|
[ترجمه گوگل]آیا شما به خلع سلاح هسته ای اعتقاد دارید؟
[ترجمه ترگمان]سلاح هسته ای رو باور می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The basic armament consisted of twin Vickers K machine guns mounted front and rear.
[ترجمه گوگل]تسلیحات اولیه شامل مسلسل های دوگانه Vickers K بود که در جلو و عقب نصب شده بودند
[ترجمه ترگمان]تسلیحات پایه شامل دو مسلسل machine کا در جلو و عقب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The heavy armament comprised 000 artillery pieces, but many were obsolete or short range.
[ترجمه گوگل]تسلیحات سنگین شامل 000 قطعه توپ بود، اما بسیاری از آنها منسوخ یا کوتاه برد بودند
[ترجمه ترگمان]سلاح های سنگین شامل ۴۰۰۰ قطعه توپ بود، اما بسیاری از آن ها منسوخ یا کوتاه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It evoked a huge and apparently permanent armament industry, now wholly dependent. . . on government contracts.
[ترجمه گوگل]این صنعت تسلیحاتی عظیم و ظاهراً دائمی را برانگیخت که اکنون کاملاً به آن وابسته است در قراردادهای دولتی
[ترجمه ترگمان]این کشور صنعتی عظیم و ظاهرا دائمی تسلیحاتی، که اکنون کاملا وابسته به قراردادهای دولتی است، برانگیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ventral interradial areas have similar armament to the dorsal side.
[ترجمه گوگل]نواحی بین شعاعی شکمی دارای تسلیحات مشابه با سمت پشتی هستند
[ترجمه ترگمان]مناطق شکمی شکمی تسلیحات مشابهی به بخش پشتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Armament comprised three. 303in Lewis machine-guns mounted on Scarf ring-mountings, one each in bow, midships and tail positions.
[ترجمه گوگل]تسلیحات شامل سه مسلسل‌های 303 اینچی لوئیس روی پایه‌های حلقه روسری نصب می‌شوند، هر کدام یکی در موقعیت‌های کمان، وسط کشتی و دم
[ترجمه ترگمان]Armament متشکل از سه ۳۰۳ در ماشین های لوئیس - guns که روی حلقه Scarf - mountings نصب شده اند، هر کدام در کمان، midships و tail
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On the battlefield armament was still much less important than discipline and fighting spirit.
[ترجمه گوگل]در میدان جنگ، تسلیحات هنوز از نظم و روحیه جنگندگی اهمیت کمتری داشت
[ترجمه ترگمان]در صحنه نبرد، تسلیحات نبرد هنوز از نظم و انضباط بسیار مهم تر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Conventional naval armament based on surface strength has become largely ornamental.
[ترجمه گوگل]تسلیحات دریایی متعارف بر اساس استحکام سطح تا حد زیادی زینتی شده است
[ترجمه ترگمان]تسلیحات متعارف دریایی بر پایه قدرت سطحی تا حد زیادی تزیینی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Quickly and effectively scheduling armament maintenance tasks can reduce the staying time of armaments in maintenance systems, which has important significance in elevating combat effectiveness.
[ترجمه گوگل]زمان‌بندی سریع و مؤثر وظایف تعمیر و نگهداری تسلیحات می‌تواند زمان ماندن تسلیحات در سیستم‌های تعمیر و نگهداری را کاهش دهد، که اهمیت مهمی در افزایش اثربخشی رزمی دارد
[ترجمه ترگمان]به سرعت و به طور موثر برنامه ریزی وظایف تعمیر و نگهداری تسلیحات می تواند زمان باقی مانده سلاح در سیستم های نگهداری را کاهش دهد، که اهمیت زیادی در ارتقای اثربخشی مبارزه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Military ethics gives the branches as war ethics, armament ethics and armyman ethics.
[ترجمه گوگل]اخلاق نظامی شاخه ها را به عنوان اخلاق جنگی، اخلاق تسلیحاتی و اخلاق ارتشی می دهد
[ترجمه ترگمان]اخلاق نظامی به شاخه ها به عنوان اخلاق جنگی، اصول اخلاقی تسلیحاتی و اصول اخلاقی پایبند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The evaluation method of armament SOS, evolution process is mainly concerned with,[Sentence dictionary] and an evaluation target architecture of SOS evolution was proposed based on military strategy target.
[ترجمه گوگل]روش ارزیابی تسلیحات SOS، فرآیند تکامل عمدتاً به [فرهنگ جملات] مربوط می شود و معماری هدف ارزیابی تکامل SOS بر اساس هدف استراتژی نظامی پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]روش ارزیابی of (SOS)، فرآیند تکامل اساسا با استفاده از فرهنگ لغت جمله مرتبط است و معماری هدف ارزیابی تکامل شورای انتخاب قضایی براساس هدف استراتژی نظامی مطرح شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When armament (on a dive bomber?) is compared with other dive bombers, again horizontal bars with a spread are used to show the relative distance.
[ترجمه گوگل]هنگامی که تسلیحات (در یک بمب افکن غواصی؟) با سایر بمب افکن های غواصی مقایسه می شود، دوباره از میله های افقی با گسترش برای نشان دادن فاصله نسبی استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]چه موقع تسلیحات (بر روی یک بمب گذار غواصی)؟) در مقایسه با بمب گذاران غواصی دیگر، دوباره میله های افقی با پهن باند برای نشان دادن فاصله نسبی استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سلاح (اسم)
arm, weapon, armament, combat materiel, combat equipment

جنگ افزار (اسم)
arm, weapon, armament, weaponry

تسلیحات (اسم)
armament, weaponry, weapons

انگلیسی به انگلیسی

• weapons; military power
armaments are weapons and military equipment belonging to an army or country.
armament is the process of increasing the number and efficiency of a country's weapons.

پیشنهاد کاربران

۱. تسلیحات ۲. سلاح سنگین ۳. نیروهای مسلح ۴. مسلح ساختن. تدارک نظامی ۵. نظامی. تسلیحاتی
مثال:
I was qualified as an armaments instructor
من به عنوان یک مربی تسلیحات تعیین شده بودم.
نیرو های مسلح
تسلیحات
ادوات جنگی
armament ( علوم نظامی )
واژه مصوب: جنگ افزار
تعریف: 1. هر سلاح دارای قدرت انهدام 2. هر سلاحی که در هواگرد رزمی نصب می شود و به طور مستقیم به دشمن آسیب می رسانَد
regulation of armaments
کنترل تسلیحات

بپرس