temporarily

/ˌtem.pəˈrer.ə.li//ˌtem.pəˈrer.ə.li/

معنی: موقتا
معانی دیگر: بطورموقت

جمله های نمونه

1. the blow temporarily stunned me
آن ضربه مرا موقتا از حال برد.

2. they tacked temporarily in their agressive designs
آنان موقتا نقشه های تهاجم گرایانه ی خود را عوض کردند.

3. russian soldiers were temporarily quartered in a church
سربازان روسی را موقتا در یک کلیسا سکنی داده بودند.

4. let us lay this proposal aside temporarily
بیایید موقتا این پیشنهاد را کنار بگذاریم.

5. The stranger's question surprised me so that I temporarily lost my tongue.
[ترجمه کیانی] سوال غریبه من را شگفت زده کرد ومن موقتا زبانم بند آمد
|
[ترجمه گوگل]سوال مرد غریبه مرا متعجب کرد به طوری که موقتاً زبانم را از دست دادم
[ترجمه ترگمان]سوال غریبه مرا غافلگیر کرد و به طور موقت زبانم را از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I'm afraid we're temporarily out of stock.
[ترجمه وانیا] من میترسم که موقتا از سهام خارج بشیم
|
[ترجمه گوگل]می ترسم ما موقتاً موجودی نداشته باشیم
[ترجمه ترگمان]متاسفانه موقتا از سهام خارج شده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Both sides in the conflict have agreed temporarily to suspend hostilities.
[ترجمه گوگل]هر دو طرف درگیری به طور موقت برای تعلیق خصومت ها توافق کرده اند
[ترجمه ترگمان]هر دو طرف در این مناقشه به طور موقت توافق کرده اند تا خصومت را به حالت تعلیق درآورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Funding for the new building has been temporarily suspended.
[ترجمه گوگل]تامین مالی ساختمان جدید به طور موقت به حالت تعلیق درآمده است
[ترجمه ترگمان]سرمایه گذاری برای این ساختمان جدید موقتا به حالت تعلیق درآمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The human population swelled, at least temporarily, as migrants moved south.
[ترجمه گوگل]جمعیت انسانی، حداقل به طور موقت، با حرکت مهاجران به جنوب افزایش یافت
[ترجمه ترگمان]جمعیت انسانی به طور موقت افزایش یافت، چرا که مهاجران به سمت جنوب حرکت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This office is closed temporarily for redecoration.
[ترجمه گوگل]این دفتر به دلیل تغییر دکوراسیون به طور موقت تعطیل است
[ترجمه ترگمان]این دفتر موقتا برای redecoration بسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The proposal was temporarily tabled due to more pressing business.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد به دلیل کسب و کار فوری تر به طور موقت ارائه شد
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد به طور موقت به علت فشارهای بیشتر مطرح شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Several of the airline's planes are temporarily out of commission and undergoing safety checks.
[ترجمه گوگل]تعدادی از هواپیماهای این شرکت هواپیمایی به طور موقت از کار افتاده و تحت بررسی های ایمنی هستند
[ترجمه ترگمان]چندین هواپیمای خطوط هوایی موقتا از کمیسیون خارج می شوند و تحت کنترل های امنیتی قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Respite care is intended to relieve parents temporarily of the burden of caring for severely disabled children.
[ترجمه گوگل]مراقبت از مهلت به منظور رهایی موقت والدین از بار مراقبت از کودکان دارای معلولیت شدید است
[ترجمه ترگمان]توجه به مراقبت های بهداشتی برای تسکین موقت والدین از مسئولیت مراقبت از کودکان به شدت معلول در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We regret this service is temporarily unavailable.
[ترجمه گوگل]متأسفیم که این سرویس به طور موقت در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان]ما متاسفیم که این سرویس موقتا قابل دسترسی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He's temporarily laid aside some quite interesting projects to write the script.
[ترجمه گوگل]او به طور موقت چند پروژه بسیار جالب را برای نوشتن فیلمنامه کنار گذاشته است
[ترجمه ترگمان]او به طور موقت برخی از پروژه های بسیار جالب را کنار گذاشت تا فیلمنامه را بنویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I was persuaded to step into the breach temporarily when they became too ill to continue.
[ترجمه گوگل]من متقاعد شدم که به طور موقت وارد این شکاف شوم، زمانی که آنها برای ادامه بیماری بیش از حد بیمار شدند
[ترجمه ترگمان]من متقاعد شدم که وقتی آن ها بیش از حد بیمار می شوند، به شکاف وارد می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موقتا (قید)
pro tempore, temporarily, provisionally

تخصصی

[فوتبال] بطور موقت

انگلیسی به انگلیسی

• briefly, impermanently, passingly

پیشنهاد کاربران

موقتا
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : temp
✅️ اسم ( noun ) : temporariness / temp
✅️ صفت ( adjective ) : temporary
✅️ قید ( adverb ) : temporarily
برای مدت زمان کوتاهی_not always
For a short time
درمواقع اضطراری

بپرس