buggy

/ˈbəɡi//ˈbʌɡi/

معنی: نوعی درشکه سبک یک اسبه، حشره دار
معانی دیگر: کالسکه (دوچرخه یا چهارچرخه ای که یک نیمکت دارد و جای ویژه ای برای راننده ندارد)، کالسکه ی سبک و یک اسبه، پرحشره، شپشو، ساس دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a small carriage with four wheels that is pulled by a single horse.
مشابه: carriage

(2) تعریف: a baby carriage.
مشابه: carriage

(3) تعریف: (chiefly British) a light four-wheeled seat for transporting children that are too young to walk far; stroller.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: infested or swarming with insects.

(2) تعریف: (informal) crazy.
مشابه: nutty

جمله های نمونه

1. to wheel a baby buggy
کالسکه ی کودک را حرکت دادن

2. today the car has displaced the horse and buggy
امروز اتومبیل جانشین اسب و درشگه شده است.

3. in the past, country doctors used to travel by horse and buggy
در قدیم دکترهای دهات با اسب و کالسکه سفر می کردند.

4. I got back in the buggy.
[ترجمه گوگل]برگشتم تو کالسکه
[ترجمه ترگمان]من دوباره سوار درشکه شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I saw her last night wheeling a buggy along Green Lane.
[ترجمه گوگل]دیشب او را دیدم که در امتداد گرین لین در حال چرخیدن باگ بود
[ترجمه ترگمان]دیشب او را دیدم که در خیابان گرین جر و بحث می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The tourists left out in a buggy.
[ترجمه گوگل]گردشگران در یک کالسکه بیرون رفتند
[ترجمه ترگمان]توریست ها در درشکه پیاده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I couldn't get the baby's buggy past the car parked on the pavement.
[ترجمه گوگل]من نتوانستم کالسکه بچه را از کنار ماشین پارک شده روی پیاده رو بگذرم
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم درشکه بچه را از کنار اتومبیل که در پیاده رو پارک شده بود، گیر بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He was found beneath his buggy.
[ترجمه گوگل]او زیر کالسکه اش پیدا شد
[ترجمه ترگمان]زیر his پیدا شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Emma took us all on a bumpy buggy ride over to the second stage, until it was confiscated by security.
[ترجمه گوگل]اِما همه ما را با یک کالسکه پر از دست انداز به مرحله دوم برد تا اینکه توسط نیروهای امنیتی مصادره شد
[ترجمه ترگمان]اما همه ما را سوار درشکه پستی کرد تا به مرحله دوم برسد، تا اینکه توسط نیروهای امنیتی مصادره شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And 11-month-old Alex, in a buggy fitted with a sunshade, was happy to play along.
[ترجمه گوگل]و الکس 11 ماهه در یک کالسکه مجهز به آفتابگیر، خوشحال بود که با آن بازی می کرد
[ترجمه ترگمان]و آل کس ۱۱ ماهه در یک درشکه نصب شده با چتر، خوشحال بود که با آن بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They could have been greengrocers, insurance salesmen, buggy repairmen, schoolteachers, congressmen or even preachers as much as criminals.
[ترجمه گوگل]آنها می توانستند سبزی فروشان، فروشندگان بیمه، تعمیر کالسکه ها، معلمان مدرسه، نمایندگان کنگره یا حتی واعظ به اندازه مجرمان باشند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانستند greengrocers، فروشندگان بیمه، درشکه، معلمان مدرسه، اعضای کنگره یا حتی کشیش ها به اندازه جنایتکاران باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The 18-month-old boy tipped over his buggy, freed himself from the straps and crawled into the pond at Chatham, Kent.
[ترجمه گوگل]پسر 18 ماهه کالسکه اش را سرازیر کرد، خود را از بند رها کرد و به داخل حوضچه در Chatham، کنت خزید
[ترجمه ترگمان]پسر ۱۸ ماه از درشکه پیاده شد و خود را از تسمه رها کرد و به استخر at در Chatham خزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They jammed into the buggy and the intimacy was physically enforced. Between the two bundled men she could hardly move.
[ترجمه گوگل]آنها به کالسکه گیر کردند و صمیمیت به صورت فیزیکی اعمال شد بین دو مرد بسته بندی شده او به سختی می توانست حرکت کند
[ترجمه ترگمان]ان ها در درشکه گیر کرده بودند و صمیمیت به صورت فیزیکی اجرا شده بود بین دو مرد اسیر که به زحمت می توانست حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He grabbed the brake, pulled, and the buggy went into a wild skid and turned over.
[ترجمه گوگل]او ترمز را گرفت، کشید و کالسکه وارد یک لغزش وحشی شد و واژگون شد
[ترجمه ترگمان]او ترمز را گرفت و بیرون کشید و درشکه به یک جهت وحشی حرکت کرد و به طرف او برگشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوعی درشکه سبک یک اسبه (اسم)
buggy

حشره دار (صفت)
buggy

تخصصی

[کامپیوتر] پراشکال ؛ دارای اشکال

انگلیسی به انگلیسی

• small horse-drawn carriage; baby carriage
a buggy is a small lightweight carriage pulled by one horse.
a buggy is also a lightweight folding pram.
see also baby buggy.

پیشنهاد کاربران

در ایالت های جنوبی آمریکا به "سبد خرید چرخدار فروشگاهی" buggy هم میگن. همون shopping cart
buggy
mentally irregular
از نظر ذهنی غیر عادی
نوعی درشکه قدیمی
buggy
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/buggy
ماشین صحرایی ( کوچک )
کالسکه میشه pram
آمریکاییش هم میشه baby carriage
buggy به آمریکایی یعنی سبد خرید
به معنی باگ یا اشکال نرم افزاری هم هست
برای تعجب هم بکار میره
وقتی کسی رو دوستش دارن و باهاش صمیمی ان هم buggy صداش میزنن
A small cab that driven by one horse
کالسکه بچه
ماشین سنگین یا خاور
هزارچرخ قطار، بوژی، ارابه واگن قطار
ارابه بارکِش واگن
فرغون ( ساختمان سازی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس