unwilling

/əˈnwɪlɪŋ//ʌnˈwɪlɪŋ/

معنی: بی میل، بی تمایل
معانی دیگر: ناخواهان، نامتمایل، با بی میلی، ناخواهانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unwillingly (adv.), unwillingness (n.)
(1) تعریف: showing reluctance; not willing.
متضاد: ready, willing
مشابه: loath, reluctant

- She was unwilling to accept defeat and worked even harder.
[ترجمه گوگل] او حاضر به پذیرش شکست نبود و حتی سخت‌تر کار کرد
[ترجمه ترگمان] او نمی خواست شکست را بپذیرد و حتی بیشتر کار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was an unwilling participant in the fight.
[ترجمه مداین] او یک عضو غیر داوطلبانه جنگ بود
|
[ترجمه گوگل] او یک شرکت کننده ناخواسته در دعوا بود
[ترجمه ترگمان] او یکی از شرکت کنندگان در جنگ نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: stubborn or resistant; obstinate.
مشابه: reluctant

جمله های نمونه

1. unwilling to go
بی میل به رفتن

2. an unwilling response
پاسخ حاکی از بی میلی

3. he was unwilling to slay the naked soldier
او نمی خواست سرباز غیر مسلح را بکشد.

4. mohsen was unwilling to yield the argument
محسن مایل نبود که شکست استدلال خود را بپذیرد.

5. parvin was unwilling to rise and renew her hike
پروین تمایلی به برخاستن و از سر گرفتن پیاده روی خود نداشت.

6. Being reluctant to think, unwilling to study intensively and under-stand deeply and being complacentand satisfied at negligible knowledgeall are the cause of poor intelligence, which can be germed as "foolish".
[ترجمه گوگل]بی میلی به فکر کردن، عدم تمایل به مطالعه فشرده و درک عمیق و از خود راضی بودن و رضایت از دانش ناچیز همگی دلیل هوش ضعیف است که می تواند به عنوان "احمقانه" شناخته شود
[ترجمه ترگمان]بی میل بودن برای فکر کردن، بی میل به مطالعه عمیق و تحت پوشش عمیق و راضی بودن در مورد knowledgeall ناچیز، دلیل هوش ضعیف هستند، که می تواند به عنوان \"احمقانه\" توصیف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The leadership has been unwilling to follow through the implications of these ideas.
[ترجمه گوگل]رهبری تمایلی به پیگیری پیامدهای این ایده ها نداشته است
[ترجمه ترگمان]رهبری تمایلی به پیروی از مفاهیم این ایده ها ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Most schools are extremely unwilling to cut down on staff in order to cut costs.
[ترجمه گوگل]اکثر مدارس به شدت تمایلی به کاهش کارمندان به منظور کاهش هزینه ها ندارند
[ترجمه ترگمان]اغلب مدارس به شدت مایل به کاهش هزینه های کارکنان به منظور کاهش هزینه ها نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was unwilling to make a prediction about which books would sell in the coming year.
[ترجمه گوگل]او حاضر نبود پیش بینی کند که کدام کتاب در سال آینده به فروش می رسد
[ترجمه ترگمان]او نمی خواست پیش بینی کند که چه کتابی در سال آینده به فروش خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They are unwilling to invest any more money in the project.
[ترجمه گوگل]آنها تمایلی به سرمایه گذاری بیشتر در این پروژه ندارند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایلی به سرمایه گذاری در این پروژه ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was an unwilling witness of their quarrel.
[ترجمه فریبا] من بطور ناخواسته شاهد مشاجره آنها بودم
|
[ترجمه گوگل]من شاهد ناخواسته دعوای آنها بودم
[ترجمه ترگمان]من شاهد مشاجره آن ها نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His tightfisted employer was unwilling to give him a raise.
[ترجمه گوگل]کارفرمای سختگیر او تمایلی به افزایش حقوق او نداشت
[ترجمه ترگمان]کارفرمای tightfisted تمایلی نداشت که او را بزرگ کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She was an unwilling participant in his downfall.
[ترجمه گوگل]او یک شرکت کننده ناخواسته در سقوط او بود
[ترجمه ترگمان]او یک عضو بی میل در downfall بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. My son is always unwilling to practise upon the piano as regularly as he should have done.
[ترجمه گوگل]پسر من همیشه حاضر نیست آنطور که باید پیانو تمرین کند
[ترجمه ترگمان]پسرم همیشه حاضر نیست مثل همیشه روی پیانو تمرین کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Social scientists have grown extremely unwilling to make value judgments about cultures.
[ترجمه گوگل]دانشمندان علوم اجتماعی به شدت تمایلی به قضاوت ارزشی در مورد فرهنگ ها ندارند
[ترجمه ترگمان]دانشمندان علوم اجتماعی به شدت تمایل به قضاوت درباره فرهنگ ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Initially the government was unwilling to accept the defeat.
[ترجمه گوگل]در ابتدا دولت حاضر به پذیرش شکست نبود
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، دولت تمایلی به قبول این شکست نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. At that time the government was unwilling to resist the foreign invasion.
[ترجمه گوگل]در آن زمان دولت حاضر به مقاومت در برابر تهاجم خارجی نبود
[ترجمه ترگمان]در آن زمان دولت تمایلی به مقاومت در برابر هجوم خارجی نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی میل (صفت)
stomachy, squeamish, loathsome, disinclined, reluctant, unwilling, resentful, listless

بی تمایل (صفت)
disinclined, unwilling

انگلیسی به انگلیسی

• reluctant, averse, indisposed
if you are unwilling to do something, you do not want to do it.

پیشنهاد کاربران

بی تمایل
بی میل
Antonym : willing
تخصصی نظامی ( مخالف )
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : unwillingness
✅️ صفت ( adjective ) : unwilling
✅️ قید ( adverb ) : unwillingly
Without wanting it
Not ready
Not eager
ناخواسته
be averse to ( doing ) something
بی میل بودن نسبت به چیزی
قصد نداشتن

ناخواسته
ناراضی

بپرس