balcony

/ˈbælkəni//ˈbælkəni/

معنی: بالکن، ایوان، بالاخانه، لژ بالا، ستاوند، غرفه
معانی دیگر: بالا ایوان، ستن آوند، ماهتابی، مهتابی، ایوانگاه، ایوانک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: balconies
مشتقات: balconied (adj.)
(1) تعریف: an elevated platform projecting from the outer wall of a building, surrounded with a railing or low restraining wall.

(2) تعریف: a platform projecting from the inner wall of a building and elevated above the main floor, as in a theater; gallery.
مشابه: gallery

جمله های نمونه

1. a balcony rimming the second floor
بالکنی که دورادور طبقه دوم را گرفته بود

2. my balcony overlooks a beautiful garden
بالکن من بر باغ زیبایی مشرف است.

3. the balcony jutted out over the lake
بالکن روی دریاچه امتداد داشت.

4. the balcony permits a better view of damavand
این بالکن منظره بهتری از دماوند را میسر می کند.

5. he fell down the balcony
او از بالکن افتاد.

6. they pushed him off the balcony
او را از بالکن هل دادند.

7. A double room with a balcony overlooking the sea had been reserved for him.
[ترجمه گوگل]یک اتاق دو نفره با بالکن رو به دریا برای او رزرو شده بود
[ترجمه ترگمان]اتاقی دو نفره با یک بالکن مشرف به دریا برای او رزرو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The balcony juts out over the garden.
[ترجمه گوگل]بالکن از بالای باغ بیرون آمده است
[ترجمه ترگمان]روی بالکن از بالای باغ بالا آمده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We have breakfast on the balcony in summer.
[ترجمه گوگل]در تابستان در بالکن صبحانه می خوریم
[ترجمه ترگمان] تابستون توی بالکن صبحونه داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She led us to a room with a balcony overlooking the harbour.
[ترجمه گوگل]او ما را به اتاقی با بالکن مشرف به بندر هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]او ما را به اتاقی برد که مشرف به لنگرگاه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The balcony was entwined with roses.
[ترجمه گوگل]بالکن با گل رز پیچیده شده بود
[ترجمه ترگمان]ایوان با گل های سرخ به هم پیچیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You can see the sea from our balcony.
[ترجمه گوگل]از بالکن ما می توانید دریا را ببینید
[ترجمه ترگمان]میتونی دریا رو از بالکن ما ببینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. She set up her telescope on the balcony.
[ترجمه گوگل]تلسکوپش را روی بالکن نصب کرد
[ترجمه ترگمان]تلسکوپ را روی بالکن گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Basking on the balcony, Granny can still keep an eye on the children.
[ترجمه گوگل]مادربزرگ که در بالکن استراحت می کند، هنوز هم می تواند مراقب بچه ها باشد
[ترجمه ترگمان]Basking در بالکن، Granny هنوز می تواند مراقب کودکان باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The door opens onto a long balcony.
[ترجمه گوگل]در به بالکن طولانی باز می شود
[ترجمه ترگمان]در روی بالکن بلندی باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. He stepped out onto the balcony to address the multitude below.
[ترجمه گوگل]او به بالکن رفت تا به انبوهی که در زیر آمده بود بپردازد
[ترجمه ترگمان]او قدم به بالکن گذاشت تا جمعیت را زیر نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بالکن (اسم)
balcony, veranda, verandah

ایوان (اسم)
cloister, portal, balcony, veranda, verandah, porch, portico, patio, lanai

بالاخانه (اسم)
upstairs, balcony

لژ بالا (اسم)
balcony, gallery

ستاوند (اسم)
balcony, veranda, verandah, portico

غرفه (اسم)
balcony, booth, stall, loge

تخصصی

[عمران و معماری] بالکن - بالاخانه - ایوان

انگلیسی به انگلیسی

• porch, elevated platform projecting from the side of a building and surrounded by a railing
a balcony is a platform on the outside of a building with a wall or railing around it.
the balcony in a theatre or cinema is the area of seats on the upper floor of the building. there can be more than one balcony in a theatre or cinema.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری :
۱ _ تراس ، بالکن
Piece of floor that sticks out from an upstairs wall
۲ _ لژ بالا ( جایگاه های طبقه بالای تئاتر )
Upstairs seats in a theater
balcony 2 ( n ) =an area of seats upstairs in a theater
balcony
balcony 1 ( n ) ( b�lkəni ) =a platform that is built on the upstairs outside wall of a building, with a wall or rail around it. You can get out onto a balcony from an upstairs room.
balcony
در فارسی: بالکانه، پالگانه
ز عود و چندن او را آستانه
درش سیمین و زرین بالکانه
balcony
این واژه همریشه با :
پارسی : بالاخانه ، بالاخان ، بالخان
آلمانی : Balkon
balcony ( عمومی )
واژه مصوب: ایوانک
تعریف: ایوان کوچک جلو کاشانه
بالاکانه.
به جایی که تماشاچی ها در سالن های ورزشی می نشینند هم گفته می شود.
بالکن خونه ها قسمتی از خانه های آپارتمانی یا چند طبقه که مانند حیاط شناور در آن جا میماند
جایگاه بالکون در تئاتر که صندلی ها در طبقه بالا قرار داره
تراس، بالکن
بالکن های کوچک وبزرگ
اتاق بالای خانه که باپله به آنجاراه دارد.
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس