batty

/ˈbæti//ˈbæti/

معنی: چوگان مانند، دیوانه، احمق
معانی دیگر: (خودمانی) خل، غیر عادی، نامتعارف

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: battier, battiest
مشتقات: battiness (n.)
• : تعریف: (slang) eccentric or crazy.
مشابه: crazy

جمله های نمونه

1. I can't bear the thought of Batty playing against Leeds.
[ترجمه Sh-i-ebrahimi] من نمیتونم فکر کنم که بازی عجیب غریبی با لیدز کنم.
|
[ترجمه گوگل]نمی توانم فکر کنم باتی مقابل لیدز بازی کند
[ترجمه ترگمان]نمیتونم این فکر رو تحمل کنم که با لیدز بازی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Look how he blooded Speed and Batty . . . he didnt chuck them in and hope for the best.
[ترجمه گوگل]ببین چطوری اسپید و باتی رو خون کرد او آنها را جذب نکرد و به بهترین ها امیدوار بود
[ترجمه ترگمان]ببین چه رفتاری با سرعت و سرعت به خرج می داد تا بهتر از همه آن ها را به دست بیندازد و امیدوار باشد که بهترین کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Batty was having a serious confrontation with Alan Byrne in midfield Byrne won the first half.
[ترجمه گوگل]باتی در میانه میدان با آلن بیرن درگیری جدی داشت، نیمه اول برن پیروز شد
[ترجمه ترگمان]Batty یک رویارویی جدی با الن بایرن در میانه بازی داشت بایرن در نیمه نخست برنده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Batty was magnificently constructive throughout but things refused stubbornly to gel up to the interval.
[ترجمه گوگل]باتی در تمام طول بازی به طرز باشکوهی سازنده بود، اما چیزها سرسختانه از ژل کردن تا فاصله زمانی خودداری کردند
[ترجمه ترگمان]Batty در سراسر این مدت بسیار سازنده و سازنده بود، اما همه چیز لجوجانه از ژل تا فاصله فاصله می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Yet in the 1870s, Batty Green was the centre of animated activity.
[ترجمه گوگل]با این حال در دهه 1870، باتی گرین مرکز فعالیت های انیمیشن بود
[ترجمه ترگمان]با این حال در دهه ۱۸۷۰، Batty سبز مرکز فعالیت انیمیشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Batty was pretty aggressive but only occasionally showed the flair and intelligence of which he is capable.
[ترجمه گوگل]باتی بسیار تهاجمی بود، اما فقط گاهی استعداد و هوشی که در آن توانایی دارد را نشان می داد
[ترجمه ترگمان]Batty بسیار تهاجمی بود، اما گاهی فراست و فراست خود را نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. David Batty is one of them, but he is more preoccupied with fighting off an ankle injury.
[ترجمه گوگل]دیوید باتی یکی از آنهاست، اما او بیشتر درگیر مبارزه با آسیب دیدگی مچ پا است
[ترجمه ترگمان]دیوید Batty یکی از آن ها است، اما او بیشتر درگیر مبارزه با جراحت قوزک پا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The only slight justification for Batty going I can see, I realised last night.
[ترجمه گوگل]تنها توجیه جزئی برای رفتن باتی که می توانم ببینم، دیشب متوجه شدم
[ترجمه ترگمان]دیشب فهمیدم که تنها توجیهی که برای Batty وجود دارد، این است که دیشب فهمیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. David Batty sent over a teasing cross and from beyond the far post Platt got in a powerful header.
[ترجمه گوگل]دیوید باتی یک سانتر آزاردهنده ارسال کرد و پلات از آنسوی تیر دروازه با ضربه سر قدرتمندی وارد دروازه شد
[ترجمه ترگمان]دیوید Batty یک صلیب مسخره را فرستاد و از آن سوی ایست بازرسی بسیار دور در سرآمد قدرتمندی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Wilkinson himself became involved in the controversy when Batty made his way to the touchline to be substituted after a 38minute flare-up.
[ترجمه گوگل]خود ویلکینسون درگیر این جنجال شد زمانی که باتی به خط زمینی راه پیدا کرد تا پس از یک شعله ور شدن در دقیقه 38 تعویض شود
[ترجمه ترگمان]خود ویلکینسن هم هنگامی که Batty راه خود را به the تبدیل کرد تا بعد از ۳۸ دقیقه منور شوند، در این جنجال دخیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For batty to start spouting it makes you wonder.
[ترجمه گوگل]برای اینکه باتی شروع به بیرون زدن کند، شما را متعجب می کند
[ترجمه ترگمان] برای شروع کار احمقانه ست باعث میشه تعجب کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The man is 90 % batty, with flashes of astuteness.
[ترجمه گوگل]این مرد 90 درصد باتوم است، با جرقه های زیرکی
[ترجمه ترگمان]این مرد ۹۰ درصد batty با flashes با زیرکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Laura's going a bit batty.
[ترجمه گوگل]لورا کمی بد می شود
[ترجمه ترگمان]لورا داره یه کم دیوونه بازی در میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've got some news on Batty from an article I read over the hols.
[ترجمه گوگل]من از مقاله ای که در هولز خواندم، اخباری در مورد باتی دارم
[ترجمه ترگمان]از مقاله ای که در مورد Batty خوندم، خبرهایی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Wilkens delivers a show-stopping performance as the batty Madame Arcati.
[ترجمه گوگل]ویلکنز در نقش مادام آرکاتی، اجرای شگفت انگیزی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]Wilkens یه نمایش نمایش اجرا می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چوگان مانند (صفت)
batty

دیوانه (صفت)
mad, nuts, moony, insane, demented, lunatic, crazy, gaga, natural, batty, nut, frenetic, phrenetic, fanatic, fanatical, cuckoo, fey, hare-brained, loony, luny, mad-brained, manic, mooney, moonstruck, nutty

احمق (صفت)
dotty, senseless, silly, dense, cockscomb, foolish, dull, batty, stupid, frivolous, dopey, thickheaded, inane, fatuous, cockeyed, unmeaning, daffy, daft, fat-headed, feeble-minded, gawky, loony, spooney, spoony

انگلیسی به انگلیسی

• crazy, nuts (slang)
someone or something that is batty is rather strange, foolish, or slightly mad; an informal word.

پیشنهاد کاربران

عجیب و غریب ولی نه از نوع بدش
لانگمن دیکشنری : خُل
Slightly crazy
Insane, mad, crazy, nuts, demented
دیوانه، کلافه
خل و چل

بپرس