appendix

/əˈpendɪks//əˈpendɪks/

معنی: ضمیمه، ذیل، پیوست، زائده، دنباله، اویزه، زائده کوچک، قولون، زائده اپاندیس
معانی دیگر: (کتاب و نوشته) مطالب اضافی (معمولا در آخر)، فهرست، افزود نگاشت، پی نوشت، آویزه، پس فهرست، (کالبدشناسی) آپاندیس، ضمیمه ی اعور، برون رست، دم روده، دمیزه، طب زائده کوچک، زائده ء اپاندیس

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: appendices, appendixes
(1) تعریف: a section with additional material, often bibliographical or statistical, attached at the end of a book, article, or other text.
مترادف: addendum, supplement
مشابه: affix, annex, codicil, epilogue, postscript, suffix, tag, tailpiece

- In the appendix is a chart showing the complete results of the survey discussed in Chapter Two.
[ترجمه گوگل] در پیوست نموداری است که نتایج کامل نظرسنجی مورد بحث در فصل دوم را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان] در ضمیمه جدولی است که نتایج کامل بررسی مورد بحث در فصل دو را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: a short closed tube of tissue that projects from the pouch at the beginning of the large intestine in the lower right-hand side of the abdomen; vermiform appendix.
مترادف: vermiform appendix

- Human beings are born with an appendix, but they can survive without it.
[ترجمه گوگل] انسان ها با آپاندیس متولد می شوند، اما بدون آن می توانند زنده بمانند
[ترجمه ترگمان] انسان ها با یک ضمیمه به دنیا می آیند، اما می توانند بدون آن زنده بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: an appendage.
مترادف: appendage, appurtenance, arm, attachment, branch, extension, limb
مشابه: accessory, addendum, addition, adjunct, annex, offshoot, supplement, tag, tail, wing

جمله های نمونه

1. ensiform appendix
زائده ی خنجری

2. the book's appendix contained interesting subjects
ضمیمه ی کتاب حاوی مطالب جالبی بود.

3. the results of this study are given in tables in the appendix
نتایج این پژوهش در جدول های پیوست داده شده است.

4. He was taken to hospital with a burst appendix.
[ترجمه had] او با یک اپاندیس منفجر شده به بیمارستان منتقل شد
|
[ترجمه گوگل]او با ترکیدگی آپاندیس به بیمارستان منتقل شد
[ترجمه ترگمان]اون با یه آپاندیس منفجر شده به بیمارستان برده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His appendix ruptured and he had to be rushed to hospital.
[ترجمه گوگل]آپاندیس او پاره شد و مجبور شد سریع به بیمارستان منتقل شود
[ترجمه ترگمان]آپاندیس پاره شده و باید به بیمارستان منتقل می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The main entry also cross-refers you to the appendix on page 25
[ترجمه گوگل]مدخل اصلی همچنین شما را به پیوست صفحه 25 ارجاع می دهد
[ترجمه ترگمان]ورودی اصلی نیز به ضمیمه شماره ۲۵ اشاره دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Full details are given in Appendix
[ترجمه گوگل]جزئیات کامل در پیوست آورده شده است
[ترجمه ترگمان]جزئیات کامل در ضمیمه آمده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There's an appendix at the end of the book with a list of dates.
[ترجمه گوگل]ضمیمه ای در انتهای کتاب با فهرست تاریخ ها وجود دارد
[ترجمه ترگمان]ضمیمه انتهای کتاب با لیستی از تاریخ ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He had to have his appendix out .
[ترجمه گوگل]او باید آپاندیس خود را بیرون می آورد
[ترجمه ترگمان]اون باید آپاندیس اون رو بیرون داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For full references of all books cited, see Appendix B.
[ترجمه گوگل]برای ارجاع کامل همه کتاب های ذکر شده، به پیوست B مراجعه کنید
[ترجمه ترگمان]برای ارجاع کامل تمام کتب ذکر شده، ضمیمه B را ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She might have to have her appendix out.
[ترجمه گوگل]او ممکن است مجبور باشد آپاندیس خود را خارج کند
[ترجمه ترگمان]ممکنه آپاندیس اون رو بیرون داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Doctors had to take out his appendix.
[ترجمه گوگل]پزشکان مجبور شدند آپاندیس او را بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان] دکترها باید آپاندیس اون رو بیرون بکشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If the condition is not treated, the appendix can rupture.
[ترجمه Hamidy🍁] اصل ضمیمه اپندکس چیست واظع سازید
|
[ترجمه گوگل]اگر این بیماری درمان نشود، آپاندیس ممکن است پاره شود
[ترجمه ترگمان]اگر شرایط تحت درمان قرار نگیرد، ضمیمه می تواند قطع رابطه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She's gone into hospital to have her appendix taken out.
[ترجمه گوگل]او به بیمارستان رفته تا آپاندیسش را بیرون بیاورند
[ترجمه ترگمان]اون رفته بیمارستان تا آپاندیس اون رو از بین ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضمیمه (اسم)
addition, accompaniment, attachment, annex, appendix, supplement, addendum, application, adjunct, adjunction, enclosure, appendage, appurtenance, postscript

ذیل (اسم)
appendix, addendum, following

پیوست (اسم)
annex, appendix, annexation, enclosure, appendage

زائده (اسم)
appendix, excrescence, run-off

دنباله (اسم)
appendix, tailing, sequence, stem, suite, trail, tail, series, sequel, tail-end

اویزه (اسم)
appendix, lug, pendant

زائده کوچک (اسم)
appendix

قولون (اسم)
appendix, colon, large intestine

زائده اپاندیس (اسم)
appendix

تخصصی

[زمین شناسی] زایده - ضمیمه - قطعه یا قسمت اضافی، آپاندیس
[بهداشت] آویزه - آپاندیس - زائده بال - بال آویز
[حقوق] ضمیمه، پیوست
[ریاضیات] پیوست، ضمیمه، زائده

انگلیسی به انگلیسی

• small sac attached to the intestines; addendum
your appendix is a small closed tube inside your body at the end of your digestive system.
an appendix to a book is extra information that is placed at the end of it.

پیشنهاد کاربران

۱ _ آپاندیس
small organ leading off the bowel
۲ _ پیوست
something added at the end of a book
Pay attention 📛
appendix is singular 🄱🅄🅃
appendices and appendixes are both plural form of appendix
✅ واژه ( با جداسازی اجزاء تشکیل دهنده ) : appendix ✅ تلفظ واژه: a - PEN - diks ✅ معادل کاربردی، فارسی و توضیح واژه: آپاندیس، آویزه، ضمیمه: یک توده کوچک انگشتی شکل از بافت لنفوئید متصل به قسمت اول روده ی کوچک ✅ اجزاء و عناصر واژه ( ریشه، پیشوند یا پسوند ) در پزشکی : append/o, appendic/o
[پزشکی] آپاندیس، آویزه، ضمیمه: یک توده کوچک انگشتی شکل از بافت لنفوئید متصل به قسمت اول روده ی کوچک
عسل سراوانی
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
...
[مشاهده متن کامل]

gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس

اصطلاح کتابداری
پیوست - ضمیمه - ملحق - پی افزود
appendix ( پزشکی )
واژه مصوب: آویزه
تعریف: لوله‏ای نازک و کوتاه به طول 7 تا 10 سانتی متر، چسبیده به انتهای کورروده|||متـ . آپاندیس|||* مصوب فرهنگستان اول
پی نوشت
ضمیمه ___الصاق
پیوست
آپاندیس
attach و append هر دو به معنای " پیوست کردن " هستند اما با یک تفاوت جزئی :
مثلا یک سند را درنظر بگیرید . ممکن است شما بخواهید یک متنی رو به هر دلیلی به آن سند اضافه کنیداین کار شما همان appendix یا پیوست است حتما تا حالا دیدید که اخرای هرکتابی معمولا یک بخش به عنوان پیوست هستش که این همان appendix است
...
[مشاهده متن کامل]

اما اگر شما بخواهید یک مهر یا امضا به ان سند اضافه کنید این کار شما attachment هستش . همچنین در تلگرام ، واتس اپ و یا ایمیل قسمتی وجود دارد به شکل گیره کاغذ ( سنجاق ) که شما با استفاده از آن یک فایل رو به فضای چت پیوست میکنید .
درواقع append برای پیوست یک متن به متن دیگر ( و فقط در نوشته ها و اسناد کاربرد دارد . )
اما attach پیوست دو چیز ناهمگون است و کاربرد آن محدود به نوشته های متنی نیست .
امیدوارم اگه نادرست گفته باشم حتما شما اصلاح کنید . /

ضمیمه ، پیوست.
پِی افزود
[پزشکی]
روده کور ، فزون روده

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس