bug
/ˈbəɡ//bʌɡ/
معنی: احمق، ساس، سرخک، اشکال، حشره، گیر، جوجو
معانی دیگر: رودخانه ی باگ (در جنوب کشور اوکراین به دریای سیاه می ریزد - southern bug هم می گویند)، انواع حشرات بند پا (مانند شپش و سوسک و هزارپا و ساس و غیره)، جمنده، (عامیانه) میکروب (به ویژه آن که موجب بیماری شود)، ویروس، میکروفن مخفی، میکروفن مخفی کار گذاشتن، عیب یا خرابی ماشین (به ویژه کامپیوتر)، (عامیانه - اغلب همراه با اسم دیگر) علاقمند، شیفته، شیفتگی، اذیت کردن، سر به سر گذاشتن، ناراحت کردن، (جانورشناسی) حشره (هریک از جنبندگان راسته ی hemiptera که دهان مکنده دارند) (به آنها true bug هم می گویند)، شبگز، (امریکا - خودمانی) اتومبیل خیلی کوچک، مات و مبهوت کردن، گیج کردن، سردرگم کردن، (چشمان را از شدت تعجب) باز کردن، (مهجور) لولو (بیشتر می گویند: bugbear)، بطور پنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن

بررسی کلمه
اسم ( noun )
• (1) تعریف: any of a large group of insects with sucking mouths and forewings thickened at the base, such as the water bug.
- The stink bug is native to China and Japan.
[ترجمه Hasty] سوسک یا حشره|
[ترجمه گوگل] حشره بدبو بومی چین و ژاپن است[ترجمه ترگمان] حشرات متعفن بومی چین و ژاپن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) any insect or insect-like organism.
• مترادف: insect
• مشابه: arthropod, fly, gnat, vermin
• مترادف: insect
• مشابه: arthropod, fly, gnat, vermin
- The screens keep most of the bugs from getting in.
[ترجمه [ترجمه ترگمان] این صفحات اغلب حشرات را از ورود به داخل حفظ میکنند] این صفحات اغلب حشرات را از ورود به داخل حفظ می کنند|
[ترجمه چکامه] این صفحات از ورود بیشتر حشرات جلوگیری می کنند.|
[ترجمه گوگل] صفحه نمایش ها از ورود بیشتر اشکالات جلوگیری می کنند[ترجمه ترگمان] این صفحات اغلب حشرات را از ورود به داخل حفظ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She let out a scream when a large bug landed on her face.
[ترجمه گوگل] وقتی یک حشره بزرگ روی صورتش فرود آمد، فریاد کشید
[ترجمه ترگمان] وقتی یک حشره درشت روی صورتش نشست جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی یک حشره درشت روی صورتش نشست جیغ کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) a virus or bacterium, esp. one that causes disease, or a disease caused by such a virus or bacterium.
• مترادف: germ
• مشابه: bacterium, illness, infection, sickness, virus
• مترادف: germ
• مشابه: bacterium, illness, infection, sickness, virus
- He must have caught some bug when he was on vacation.
[ترجمه گوگل] او باید زمانی که در تعطیلات بوده یک حشره گرفتار شده باشد
[ترجمه ترگمان] حتما وقتی در تعطیلات بود دچار نوعی حشره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حتما وقتی در تعطیلات بود دچار نوعی حشره شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was absent for several days with an awful bug.
[ترجمه گوگل] او چند روزی غایب بود با یک اشکال وحشتناک
[ترجمه ترگمان] چندین روز غایب بود با یک حشره وحشتناک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] چندین روز غایب بود با یک حشره وحشتناک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: (informal) a flaw that prevents something from working properly.
• مترادف: defect, fault, flaw
• مشابه: drawback, error, imperfection
• مترادف: defect, fault, flaw
• مشابه: drawback, error, imperfection
- I hope you can fix this bug in my computer program.
[ترجمه گوگل] امیدوارم بتوانید این اشکال را در برنامه کامپیوتر من برطرف کنید
[ترجمه ترگمان] امیدوارم که شما بتوانید این حشرات را در برنامه کامپیوتری من ثابت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] امیدوارم که شما بتوانید این حشرات را در برنامه کامپیوتری من ثابت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: (informal) an electronic listening device that has been secretly installed.
• مترادف: tap, wiretap
• مترادف: tap, wiretap
- The security police had put several bugs in his apartment.
[ترجمه بهاره] پلیس امنیتی چندین دستگاه شنود در آپارتمان او کار گذاشته بود.|
[ترجمه گوگل] پلیس امنیت چندین حشره در آپارتمان او گذاشته بود[ترجمه ترگمان] پلیس امنیتی چندین حشره را در آپارتمانش گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: bugs, bugging, bugged
عبارات: bug off, bug out
حالات: bugs, bugging, bugged
عبارات: bug off, bug out
• (1) تعریف: (informal) to annoy or pester.
• مترادف: annoy, bother, irritate
• مشابه: anger, badger, disturb, eat, get one's goat, harass, irk, nag, needle, peeve, pester, plague, provoke, rasp, trouble
• مترادف: annoy, bother, irritate
• مشابه: anger, badger, disturb, eat, get one's goat, harass, irk, nag, needle, peeve, pester, plague, provoke, rasp, trouble
- The sound of that dripping really bugs me.
[ترجمه گوگل] صدای چکه کردن آن واقعاً مرا آزار می دهد
[ترجمه ترگمان] صدای آن چکه کردن واقعا مرا آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صدای آن چکه کردن واقعا مرا آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't bug me when I'm trying to study!
[ترجمه رومینا سلیمانی] وقتی دارم درس میخوونم مزاحمم نشو|
[ترجمه گوگل] وقتی میخواهم درس بخوانم مرا آزار نده![ترجمه ترگمان] وقتی سعی می کنم درس بخونم، اذیتم نکن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It bugs me that she never answers her phone.
[ترجمه گوگل] من را ناراحت می کند که او هرگز تلفن خود را پاسخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان] این من رو آزار میده که هیچوقت تلفنش رو جواب نمیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این من رو آزار میده که هیچوقت تلفنش رو جواب نمیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It bugs her when people cut into the ticket line.
[ترجمه گوگل] وقتی مردم خط بلیط را قطع می کنند، او را دچار اشکال می کند
[ترجمه ترگمان] هنگامی که مردم صف بلیط را قطع می کنند، این حشره او را آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هنگامی که مردم صف بلیط را قطع می کنند، این حشره او را آزار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It bugs me to have to remind her to clean up after herself.
[ترجمه گوگل] من را ناراحت می کند که باید به او یادآوری کنم که خودش را تمیز کند
[ترجمه ترگمان] این من رو آزار میده که باید بهش یادآوری کنم که خودش رو تمیز کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این من رو آزار میده که باید بهش یادآوری کنم که خودش رو تمیز کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (informal) to perplex, disturb, or bother.
- This one problem is still bugging me; I just can't figure it out.
[ترجمه گوگل] این یک مشکل هنوز مرا آزار می دهد من فقط نمی توانم آن را بفهمم
[ترجمه ترگمان] این مشکل هنوز اذیتم می کنه، فقط نمی تونم بفهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این مشکل هنوز اذیتم می کنه، فقط نمی تونم بفهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Doesn't it bug you that you were the only one who didn't get invited?
[ترجمه گوگل] آیا شما را آزار نمی دهد که تنها کسی بودید که دعوت نشدید؟
[ترجمه ترگمان] این که تو تنها کسی بودی که دعوت نشدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این که تو تنها کسی بودی که دعوت نشدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- It worries me when our son acts like that, but it doesn't seem to bug my wife.
[ترجمه گوگل] وقتی پسرمان اینطور رفتار می کند من را نگران می کند، اما به نظر نمی رسد همسرم را آزار دهد
[ترجمه ترگمان] وقتی پسرمون این طوری رفتار می کند مرا نگران می کند، اما به نظر نمی رسد که زن من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی پسرمون این طوری رفتار می کند مرا نگران می کند، اما به نظر نمی رسد که زن من باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (informal) to persistently request.
- I have to bug him to take his pills; otherwise, he doesn't bother to take them.
[ترجمه گوگل] من باید او را ایراد کنم تا قرص هایش را بخورد در غیر این صورت، او به خود زحمت آنها را نمی دهد
[ترجمه ترگمان] من باید او را آزار دهم که قرص بخورد، وگرنه به خودش زحمت نمی دهد که آن ها را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من باید او را آزار دهم که قرص بخورد، وگرنه به خودش زحمت نمی دهد که آن ها را بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The kids have been bugging me to take them to the pool all morning.
[ترجمه گوگل] بچه ها تمام صبح به من اصرار می کردند که آنها را به استخر ببرم
[ترجمه ترگمان] بچه ها منو اذیت کردن که کل روز رو با خودم ببرم استخر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بچه ها منو اذیت کردن که کل روز رو با خودم ببرم استخر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. bug off
(خودمانی) دست از سر کسی برداشتن،ول کردن،اذیت نکردن (در انگلیس bugger off هم می گویند)
2. bug out
(خودمانی) فرار کردن،قال گذاشتن،زدن به چاک
3. a shutter bug
شیفته ی عکاسی
4. the cold bug has been pretty nasty lately
میکروب سرماخوردگی این روزها بیداد می کند.
5. now he has gotten the bug for stamp collecting
حالا دچار خوره ی تمبر جمع کردن شده.
6. this rainy weather is beginning to bug me
این هوای بارانی کم کم دارد مرا کلافه می کند.
7. I picked up a bug last weekend.
[ترجمه گوگل]آخر هفته گذشته ایرادی پیدا کردم
[ترجمه ترگمان]من آخر هفته یه حشره جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من آخر هفته یه حشره جمع کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A stomach bug has been going round at school.
[ترجمه a.ltf] میکروب دل درد داره تو مدرسه تاب میخوره|
[ترجمه گوگل]یک حشره معده در مدرسه می چرخد[ترجمه ترگمان]یه حشره دل درد داره میره مدرسه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I had a tummy/stomach bug last week.
[ترجمه گوگل]من هفته گذشته مشکل شکم/معده داشتم
[ترجمه ترگمان]هفته پیش معده و bug معده داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هفته پیش معده و bug معده داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. There's a stomach bug going round .
[ترجمه گوگل]یه حشره معده داره میچرخه
[ترجمه ترگمان]یه حشره دل درد داره میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یه حشره دل درد داره میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The bird caught a bug on the fly.
[ترجمه Zeinab] پرنده ایی یک حشره را درآسمان گرفت|
[ترجمه م] پرنده ای حشره ای را در آسمان گرفت|
[ترجمه پرنده حشره ای را در حال پرواز گرفت] حسن طالبیان|
[ترجمه گوگل]پرنده در حال پرواز یک حشره گرفت[ترجمه ترگمان]پرنده حشره ای را روی مگس گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There might be a certain bug in the machine.
[ترجمه گوگل]ممکن است اشکال خاصی در دستگاه وجود داشته باشد
[ترجمه ترگمان]ممکنه یه حشره توی ماشین باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ممکنه یه حشره توی ماشین باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I picked up a bug in the office.
[ترجمه گوگل]من یک اشکال را در دفتر برداشتم
[ترجمه ترگمان] یه حشره توی دفتر پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه حشره توی دفتر پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. There's a nasty bug going round .
[ترجمه گوگل]یک حشره بد در راه است
[ترجمه ترگمان]این دور و بر یک حشره کثیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این دور و بر یک حشره کثیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. There is a bug in the system.
[ترجمه گوگل]یک اشکال در سیستم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک اشکال در سیستم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک اشکال در سیستم وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. There is a bug in the software.
[ترجمه گوگل]یک باگ در نرم افزار وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک اشکال در نرم افزار وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]یک اشکال در نرم افزار وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Don't bug private conversations, and don't buy papers that reprint them.
[ترجمه گوگل]مکالمات خصوصی را باگ نکنید و مقالاتی را که آنها را دوباره چاپ می کنند خریداری نکنید
[ترجمه ترگمان]صحبت های خصوصی نکن، و توی روزنامه چاپ نکن که چاپ کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]صحبت های خصوصی نکن، و توی روزنامه چاپ نکن که چاپ کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
18. He's been bitten by the sailing bug.
[ترجمه گوگل]او توسط حشره قایقرانی گاز گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]او با یک حشره دریایی گاز گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او با یک حشره دریایی گاز گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
19. The new software incorporates many bug fixes and product improvements.
[ترجمه گوگل]نرم افزار جدید بسیاری از رفع اشکال و بهبود محصول را در خود جای داده است
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار جدید، بسیاری از رفع اشکال و بهبود محصول را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این نرم افزار جدید، بسیاری از رفع اشکال و بهبود محصول را در بر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
20. He wants to put a bug in her ear.
[ترجمه گوگل]می خواهد حشره ای در گوشش بگذارد
[ترجمه ترگمان]میخواد یه حشره توی گوشش بذاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میخواد یه حشره توی گوشش بذاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
احمق (اسم)
fool, natural, bug, dolt, sucker, goosey, hick, sot, goosy, simpleton, schnook, gosling, tomfool, loggerhead, loony, luny, noodle, mooncalf, nincompoop, ninny, sawney
ساس (اسم)
bedbug, bug, gallinipper
سرخک (اسم)
bedbug, bug, measles, rubeola
اشکال (اسم)
hardness, difficulty, worriment, burble, impediment, bug, handicap, drawback, disadvantage, node, traverse, spinosity, nodus
حشره (اسم)
bug, insect
گیر (اسم)
scrape, fix, entanglement, hitch, trap, obstacle, impediment, bug, gripe, impasse, snag, embroglio, holdback, holdfast, kink, tanglement
جوجو (اسم)
bug
تخصصی
[کامپیوتر] گیراشکال - اشکال . خطا - خطا در برنامه کامپیوتری این واژه به گونه ای گمراه کننده است . زیرا چنین تصوری را به وجود می آورد که خطاها دارای عمر خاص خود هستند در حالی که چنین نیست . خطاها حد اقل سه گونه اند ( خطاهای دستور زبانی ) که ناشی از رعایت نکردن مقررات یک زبان برنامه نویسی است ( خطاهای معانی ) که ناشی از نفهمیدن معنای صحیح کلمه یا کارکتری در زبان برنامه نویسی است و ( خطاهای منطقی ) که در آ ن برنامه نویس بعضی از جزئیات محاسبه را نادرست تعیین کرده است . امروزه خطای چهارمی هم به نام ( خطاهای فرا ساختاری ) مطرح است که در آن برنامه نویس گرفتار مشکلی می شود که در سیستم عامل یا یک ابزار برنامه نویسی ایجاد شده است .
[برق و الکترونیک] کلید رمز یک کلید ارسال رمز نیمه خودکار که به گونه ای طراحی شده است که با حرکت اهرم به یک طرف، رشته ای از نقاط با فاصله ی صحیح و با حرکت آن به طرف دیگر یک خط تولید می شود . --- اشکال اطصلاح عامیانه برای خطا در یک نرم افزار رایانه ای . ---- میکروفون مخفی یک وسیله ی شنود الکترونیک، عموماً مخفی، برای کسب پنهانی اطلاعات .
[صنعت] اشتباه، خطا، اشکال
[ریاضیات] خطا، اشکال
[برق و الکترونیک] کلید رمز یک کلید ارسال رمز نیمه خودکار که به گونه ای طراحی شده است که با حرکت اهرم به یک طرف، رشته ای از نقاط با فاصله ی صحیح و با حرکت آن به طرف دیگر یک خط تولید می شود . --- اشکال اطصلاح عامیانه برای خطا در یک نرم افزار رایانه ای . ---- میکروفون مخفی یک وسیله ی شنود الکترونیک، عموماً مخفی، برای کسب پنهانی اطلاعات .
[صنعت] اشتباه، خطا، اشکال
[ریاضیات] خطا، اشکال
به انگلیسی
• insect; bacteria, virus; programming error which causes a malfunction (computers); secret listening device
plant a microphone; annoy, bother, irritate
a bug is a tiny insect, especially one that causes damage.
a bug is also a minor illness such as a cold that people catch from each other; an informal use.
if a place or a telephone is bugged, tiny microphones are hidden there to record secretly what people are saying.
if something or someone bugs you, they worry or annoy you; an informal use.
you can say that someone is bitten by a bug when they suddenly become very enthusiastic about something; an informal expression.
plant a microphone; annoy, bother, irritate
a bug is a tiny insect, especially one that causes damage.
a bug is also a minor illness such as a cold that people catch from each other; an informal use.
if a place or a telephone is bugged, tiny microphones are hidden there to record secretly what people are saying.
if something or someone bugs you, they worry or annoy you; an informal use.
you can say that someone is bitten by a bug when they suddenly become very enthusiastic about something; an informal expression.
پیشنهاد کاربران
حشره
annoy
اذیت کردن، مزاحم شدن، عاجز کردن
اذیت کردن، مزاحم شدن، عاجز کردن
بهتر است این کلمه را اشکال ترجمه کنیم که متناسب با آن کلمه دیباگ نیز اشکال زدایی ترجمه شود. در علم کامپیوتر باگ واژه ایست که به جای هر یک از سه مفهوم عیب، خطا و خرابی استفاده می شود. توجه کنید که سه مفهوم اخیر در ادبیات آزمون نرم افزار مفاهیم مجزایی هستند.
بیماری واگیردار
گزندگان
بطور پنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن
مثلا یه هوا اومده بیماری فلان رو آورده
Bug
Bug
درشت /بر امده/ برجسته
مثال
a bug eyed monster
bug eyes
مثال
a bug eyed monster
bug eyes
Bug
اسم: حشره، خطا در علم نرم افزار
فعل: آزار دادن، رو مخ بودن
اسم: حشره، خطا در علم نرم افزار
فعل: آزار دادن، رو مخ بودن
A small insect esp one that people think is unpleasant
اسم:حشره , ساس
فعل:اذیت کردن
فعل:اذیت کردن
( noun )
1. میکروفون مخفی
2. حشره کوچک
3. اشکال ( computing )
( verb )
1. اذیت کردن مزاحم شدن
2. میکروفون مخفی کار گذاشتن
1. میکروفون مخفی
2. حشره کوچک
3. اشکال ( computing )
( verb )
1. اذیت کردن مزاحم شدن
2. میکروفون مخفی کار گذاشتن
1. ارور کامپیوتر
2. حشره، ساس
3. اذیت کردن
2. حشره، ساس
3. اذیت کردن
باگ
ساس، سرخک، اشکال، حشره، گیر
Verb - transitive :
ناراحت کردن دیگران ( informal )
شُنود کار گذاشتن
ناراحت کردن دیگران ( informal )
شُنود کار گذاشتن
ب نظرم چیز هایی ک اذیتت میکنن هم میشه. . . معنیannoy هم میشه اماbug اینفرماله ، annoyفرمال
کفشدوزک
حشره . کفش دوزک . . .
Bug
حشره . کفش دوزک . کرم
حشره . کفش دوزک . کرم
bitten by the ( activity ) bug: become very enthusiastic about something
شیفته ی انجام کاری بودن، علاقه ی دیوانه وار به کار یا فعالیتی، خوره ی چیزی بودن
شیفته ی انجام کاری بودن، علاقه ی دیوانه وار به کار یا فعالیتی، خوره ی چیزی بودن
من اون رو �کرم� ترجمه میکنم، اون موقع دیگه گیج نیستم و معانی مختلف به هم نزدیکند، مثلا دوستمون عرفان نوشته اذیت کردن خوب bug off حالا معنی درستی میده میشه اذیت نکردن یا دست از سر کسی برداشتن یا همون کرم نریختن، یا میکروفن یا هر وسیله جاسوسی هم میشه کرم داشتن دیگه!درسته؟در اصل معنی هم معنی کرم و حشره هم هست، هر چیز آزار دهنده، کرم سفر travel bug, کرم عکاسی shutter bug
Bug - 1 = حشره
Oops! seemingly l squashed a bug in my bed
وای! ظاهرا یک حشره رو در رختخوابم له کردم
Bug - 2 =خطا, نقص، مشکل
There is a bug in my computer that can't upload anything
کامپیوترم مشکلی داره که نمیتونم چیزی رو به اشتراک بگذارم.
3 - bug = آزار دادن
Last warning! If you bug me once again, l 'll block you in a jiffy
آخرین اخطار! یکبار دیگ آزارم بدی در یک دم مسدودت میکنم
4 - bug = احمق
Gee Kid! Don't you lean too hard on the rail like a bug, might fall in the water
هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرده تکیه نده، ممکنه تو آب بیفتی
Oops! seemingly l squashed a bug in my bed
وای! ظاهرا یک حشره رو در رختخوابم له کردم
Bug - 2 =خطا, نقص، مشکل
There is a bug in my computer that can't upload anything
کامپیوترم مشکلی داره که نمیتونم چیزی رو به اشتراک بگذارم.
3 - bug = آزار دادن
Last warning! If you bug me once again, l 'll block you in a jiffy
آخرین اخطار! یکبار دیگ آزارم بدی در یک دم مسدودت میکنم
4 - bug = احمق
Gee Kid! Don't you lean too hard on the rail like a bug, might fall in the water
هی بچه! مثل یه احمق خیلی سخت به نرده تکیه نده، ممکنه تو آب بیفتی
خطا، عیب، ایراد
bug ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: اِشکال
تعریف: خطا یا نقصی در نرمافزار یا سختافزار که باعث اختلال در برنامه شود
واژه مصوب: اِشکال
تعریف: خطا یا نقصی در نرمافزار یا سختافزار که باعث اختلال در برنامه شود
a small insects , esp one that people think is unpleasant. برای مثال ) there are bugs all over the kitchen floor
شنود مخفیانه
مخفیانه به صحبت های کسی گوش دادن
نصب مخفیانه ی دستگاه شنود
مخفیانه به صحبت های کسی گوش دادن
نصب مخفیانه ی دستگاه شنود
Fact. . . به یک اِرور کامپیوتری هم باگ گفته می شود چون در اصل یک حشره بوده که سبب بروز مشکلی در کامپیوتر شد و از انجا به بعد به اِرور کامپیوتری باگ گفته شد
Bug
1حشره
2باگ حتما شنیدن گوشیم باگ داره
باگ یعنی اشکال داشتن فقط در مورد گوشی کامپوتر و . . .
3دستاگه شنود که پلیس ها میزارن تو خونه ی خلفکارا که شنود کنن
4اذیت کردن هم معنی میده
Like if you life
1حشره
2باگ حتما شنیدن گوشیم باگ داره
باگ یعنی اشکال داشتن فقط در مورد گوشی کامپوتر و . . .
3دستاگه شنود که پلیس ها میزارن تو خونه ی خلفکارا که شنود کنن
4اذیت کردن هم معنی میده
Like if you life
در فیلم های پلیسی یا مسائل مربوط به قانون و پلیس به معنای میکروفون مخفی هم هست
"THEY HAVE PLANTED A BUG IN THEIR HOME"
"توی خونه شون میکروفون مخفی گذاشتن"
"THEY HAVE PLANTED A BUG IN THEIR HOME"
"توی خونه شون میکروفون مخفی گذاشتن"
کلمه ای با معانی و کاربردهای بسیار
حشره، میکروب عامل بیماری، اشکال در ماشین آلات
یا نرم افزارها ، خرابی، شیفتگی، علاقه مند، آدم احمق، آزار دادن کسی، گیج کردن کسی، از دست دادن خونسردی، میکروفن مخفی یا کار گذاشتنش، گرد شدن چشم از تعجب زیاد
حشره، میکروب عامل بیماری، اشکال در ماشین آلات
یا نرم افزارها ، خرابی، شیفتگی، علاقه مند، آدم احمق، آزار دادن کسی، گیج کردن کسی، از دست دادن خونسردی، میکروفن مخفی یا کار گذاشتنش، گرد شدن چشم از تعجب زیاد
مشکل کامپیوتری