billet

/ˈbɪlət//ˈbɪlɪt/

معنی: ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، اجازه نامه، ورقه رای را ثبت کردن، اجازهنامه جا و خوراک صادر کردن
معانی دیگر: (جانورشناسی) شپشه ی منقاری (تیره ی curculionidae - لارو آن آفت غلات به ویژه ذرت است)، صورتحساب نویس، قبض نویس، سیاهه نویس، محل خواب هر ملوان درکشتی، (مهجور) نامه یا سند مختصر، حکم قانونی که طبق آن مالک باید (بیشتر در هنگام جنگ) سربازان را جا و خوراک بدهد، حکم تملک موقت (توسط ارتشیان)، ساختمان اشغال شده (توسط ارتشیان)، شغل، موقعیت، کار، (برای ارتشیان) جای خواب و زندگی تعیین کردن، در خانه ی مصادره شده جا دادن، هیزم (کوتاه و کلفت)، گرز، چوبدستی، شمش (شمش یا قالب مربع یا استوانه ای شکل آهن یا پولاد که مقطع آن حدود 232 سانتی متر مربع باشد)، شمش یا قالب کوچکتری از فلزات غیر آهنی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: nonmilitary lodging assigned to troops, esp. in a private home.
مترادف: quarters
مشابه: accommodations, barracks, cantonment, housing, lodging, lodgment, rooms

(2) تعریف: a military order making such an assignment.

(3) تعریف: a job or position.
مترادف: berth, job, place, position, post
مشابه: appointment, assignment, situation
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: billets, billeting, billeted
(1) تعریف: to assign lodging to (a member of the military).
مترادف: canton, quarter
مشابه: bed, house, lodge, post

(2) تعریف: to provide lodging for.
مترادف: accommodate, house, lodge, quarter
مشابه: barrack, bed, harbor
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: billeter (n.)
• : تعریف: of military personnel, to be lodged; stay.
مترادف: lodge, quarter, stay
مشابه: barrack, bunk, room, shelter
اسم ( noun )
(1) تعریف: a short chunk of wood, esp. one cut for firewood.
مشابه: chunk, log, stick

(2) تعریف: one of series of square or cylindrical ornaments on an architectural molding.

(3) تعریف: a narrow bar of steel or iron, usu. square in section, that is rolled or forged from an ingot.
مشابه: bar, ingot, rod

(4) تعریف: the part of a strap that passes through a buckle, or the loop or pocket that secures the leading edge of the strap.
مشابه: strap

جمله های نمونه

1. his billet was next to the ship's engine room
جای خواب او مجاور موتورخانه ی کشتی بود.

2. Every bullet has its billet.
[ترجمه گوگل]هر گلوله ای شاهد آن است
[ترجمه ترگمان]هر گلوله billet را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Soldiers were billet ed in all the houses of the village.
[ترجمه گوگل]سربازان را در تمام خانه های روستا شمشیر می کردند
[ترجمه ترگمان]سربازان در تمام خانه های ده billet
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Many citizens were happy to billet the soldiers in their homes.
[ترجمه گوگل]بسیاری از شهروندان خوشحال بودند که سربازان را در خانه های خود شمشیر می کردند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از شهروندان از شکستن سربازان در خانه های خود خوشحال بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The billet has to be highly dense and of high integrity and will be used to make new kilogram mass standards.
[ترجمه گوگل]شمش باید بسیار متراکم و دارای یکپارچگی بالا باشد و برای ساخت استانداردهای جرم کیلوگرمی جدید استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این شمش باید به شدت متراکم باشد و از درستی بالایی برخوردار باشد و برای تولید استانداردهای جدید کیلوگرم به کار رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fundamentalists are looking for a billet back before the Enlightenment.
[ترجمه گوگل]اصولگرایان به دنبال یک بیلت قبل از عصر روشنگری هستند
[ترجمه ترگمان]بنیادگرایان به دنبال یک شمش در مقابل عصر روشن گری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Introducting a gear billet forming die carrier structure used on friction press for no fash forming discusses die carrier guide, ejector pins and main elements selection of materials, heat treatment.
[ترجمه گوگل]معرفی ساختار حامل قالب تشکیل دهنده شمش چرخ دنده ای که در پرس اصطکاکی برای شکل دهی بدون مد استفاده می شود، راهنمای حامل قالب، پین های اجکتور و انتخاب عناصر اصلی مواد، عملیات حرارتی را مورد بحث قرار می دهد
[ترجمه ترگمان]introducting با استفاده از یک ساختار حامل لوازم جانبی که در فشار اصطکاکی اغتشاشی به کار می رود برای هیچ تشکیل fash، guide حامل، pins ejector و عناصر اصلی انتخاب مواد، درمان گرما را مورد بحث و بررسی قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Casting billet longitudinal cut the problem seriously affected the quality of the casting yield, and even influence to the normal production, that the aliens on the most obvious casting reflect.
[ترجمه گوگل]ریخته گری بیلت برش طولی مشکل به طور جدی بر کیفیت عملکرد ریخته گری تاثیر می گذارد، و حتی تاثیر به تولید عادی، که بیگانگان در ریخته گری آشکار ترین منعکس می کنند
[ترجمه ترگمان]ریخته گری طولی قطعه طولی این مشکل به طور جدی بر کیفیت فرآیند ریخته گری تاثیر می گذارد و حتی بر تولید نرمال تاثیر می گذارد و فضایی است که موجودات فضایی بر روی most ریخته گری منعکس می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. CNC billet aluminum bell cranks transfer servo motion to the swashplate.
[ترجمه گوگل]میل لنگ زنگ آلومینیمی شمش CNC، حرکت سروو را به صفحه سواشینگ منتقل می کند
[ترجمه ترگمان]bell CNC billet CNC حرکت فرمان یار را به the منتقل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The supply of raw material, billet and scrap, the processing period and the receivable period are all covered under the supplier credit arrangements.
[ترجمه گوگل]تامین مواد اولیه، بیلت و ضایعات، دوره پردازش و دوره دریافتنی همه تحت شرایط اعتبار تامین کننده قرار دارند
[ترجمه ترگمان]تامین مواد خام، شمش و قراضه، دوره پردازش و دوره دریافتنی، همگی تحت ترتیبات اعتبار تامین کننده تحت پوشش هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The technical requirement of oxidation resistant coatings steel billet in high temperature dynamic process was analyzed.
[ترجمه گوگل]نیاز فنی پوشش‌های مقاوم در برابر اکسیداسیون بیلت فولادی در فرآیند دینامیکی دمای بالا مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]نیاز تکنیکی پوشش های فولادی مقاوم در برابر اکسیداسیون در فرآیند پویای دمای بالا مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It purchased a used ladle furnace and billet caster from Soci é t é M é tallurgique de Normandie in France.
[ترجمه گوگل]این یک کوره ملاقه کارکرده و ریخته گری شمش از Soci é t é M é tallurgique de Normandie در فرانسه خریداری کرد
[ترجمه ترگمان]یک ملاقه سوپ و billet استفاده شده را از Soci e در فرانسه خریده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The billet discharge roller table of each strand is driven by 1 set of driving device, and is comprised of 9 rollers.
[ترجمه گوگل]میز غلتکی تخلیه بیلت هر رشته توسط 1 مجموعه دستگاه محرک هدایت می شود و از 9 غلتک تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]میز roller تخلیه هر رشته توسط یک مجموعه از وسایل نقلیه رانده می شود و متشکل از ۹ غلطک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. True pearlite interlamellar spacing of 82B steel billet can be obtained according to the results of vertical lamellar.
[ترجمه گوگل]فاصله بین لایه ای پرلیت واقعی شمش فولادی 82B را می توان با توجه به نتایج لایه لایه عمودی به دست آورد
[ترجمه ترگمان]فاصله راست pearlite از billet فولادی ۸۲ B می تواند با توجه به نتایج لایه لایه شدگی عمودی به دست آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a billet tunnel in the straightening region, which is made of water cooled heat barrier plates.
[ترجمه گوگل]یک تونل بیلت در ناحیه صاف کننده وجود دارد که از صفحات مانع گرمایی خنک شده با آب ساخته شده است
[ترجمه ترگمان]یک تونل billet در منطقه صاف شده وجود دارد که از صفحات سد حرارتی خنک شده آب ساخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ورقه جیره (اسم)
billet

یادداشت مختصر (اسم)
tot, billet

پروانه (اسم)
pass, permit, permission, paper, license, billet, butterfly, propeller, moth, governor, fan, licensure

اجازه نامه (اسم)
charter, billet, letter missive

ورقه رای را ثبت کردن (فعل)
billet

اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن (فعل)
billet

تخصصی

[عمران و معماری] شمشال
[زمین شناسی] شمشال
[ریاضیات] شمش چهارگوش، شمش سبک

انگلیسی به انگلیسی

• official order to provide housing for a soldier; soldier's housing; sailor's bunk; job
provide housing for a soldier
if members of the armed forces are billeted in a particular place, that place is provided for them to stay in for a period of time.

پیشنهاد کاربران

لانگمن دیکشنری :
اسم : محل اسکان
Private home where soldiers are put to live
فعل : اسکان دادن
Put in billets
قلمه، شمشال، چوب هیزم، مسکن عده ها، اسکان عده ها، محل و شغل سازمانی، پذیرفتن یا نام نویسی در هتل، اسکان دادن، ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، ورقه رای را ثبت کردن، اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن، علوم مهندسی: شمش فلز، عمران: دال فولادی جهت اتقال نیرو به شبکه یا کف پی، علوم نظامی: جا دادن
شمشال
اسکان دادن ( سربازان )
billet ( مهندسی منابع طبیعی - محیط زیست و جنگل )
واژه مصوب: بینک
تعریف: تکۀ کوچکی از چوب گرد یا نسبتاً گرد که برای مصارف مختلف بریده میشود
برای مکانیک و مواد به معنی شمش فلزات است
جاگرفتن در خانه ی کسی . زندگی کردن در خانه ی کسی
( معمولا سربازها در هنگام جنگ و . . . )

بپرس