intermission

/ˌɪntərˈmɪʃn̩//ˌɪntəˈmɪʃn̩/

معنی: نوبهای، تنفس باد خور، غیر دائم
معانی دیگر: (فاصله ی زمانی میان دو پرده ی نمایش یا دو مرحله ی کار و غیره) میان پرده، انتراکت، میان زمان، تنفس، وقفه، درنگ، درنگش، کار ایست، ایستش، تنفس بمعنی زنگ تنفس یا فاصله میان دو پرده نمایش باد خور، تنفس دار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a pause or interruption between periods of activity; respite; recess.
مشابه: abeyance, pause, recess, respite

- The bombing continued through the night without any intermission.
[ترجمه گوگل] بمباران در طول شب بدون وقفه ادامه یافت
[ترجمه ترگمان] بمباران تمام شب را بدون وقفه ادامه داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the pause or interval between parts of a play, concert, or other public performance.

- The movie was long, and we were glad that there was an intermission.
[ترجمه گوگل] فیلم طولانی بود و ما خوشحال بودیم که یک وقفه وجود دارد
[ترجمه ترگمان] فیلم خیلی وقت بود و ما خوشحال بودیم که یک استراحتی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the act of intermitting or temporarily suspending activity.

(4) تعریف: the state of being intermitted or temporarily suspended.

جمله های نمونه

1. a fifteen-minute intermission between the second and the third acts of the play
یک میان پرده پانزده دقیقه ای بین پرده ی دوم و سوم نمایش

2. he worked all day without intermission
او همه ی روز بدون وقفه کار کرد.

3. The Sonics led by only 2 points at intermission.
[ترجمه گوگل]سونیک تنها با 2 امتیاز در آنترمیفی پیشتاز بود
[ترجمه ترگمان]The تنها ۲ امتیاز در فاصله بین دو امتیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. After intermission, the second band played.
[ترجمه masome ayazi] بعداز یه وقفه کوتاه گروه دوم نواختند
|
[ترجمه گوگل]پس از وقفه، گروه دوم نواختند
[ترجمه ترگمان]بعد از یک وقفه، گروه دوم پخش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The violinist resumed playing after the intermission.
[ترجمه masome ayazi] بعداز وقفه ای کوتاه نوازنده ویولن نواختن را از سرگرفت
|
[ترجمه گوگل]ویولن نواز پس از وقفه نواختن را از سر گرفت
[ترجمه ترگمان]violinist بعد از intermission شروع به نواختن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This state of affairs lasted without intermission for a hundred years.
[ترجمه گوگل]این وضعیت صد سال بدون وقفه ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]این وضع، بیش از صد سال دوام داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wine was served during the intermission.
[ترجمه گوگل]در آنتراک شراب سرو شد
[ترجمه ترگمان]موقع استراحت مشروب سرو می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You regularly turned the heating up before the intermission, when the icecream girl appeared.
[ترجمه گوگل]شما مرتباً قبل از اینتراکت، وقتی دختر بستنی ظاهر شد، گرمایش را روشن می کردید
[ترجمه ترگمان]تو مرتب بخاری را قبل از این که the ظاهر شود، روشن می کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The concert will continue after a brief intermission.
[ترجمه گوگل]کنسرت پس از یک وقفه کوتاه ادامه خواهد یافت
[ترجمه ترگمان]این کنسرت پس از وقفه کوتاهی ادامه خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After a brief intermission, the performance continued.
[ترجمه گوگل]پس از یک وقفه کوتاه، اجرا ادامه یافت
[ترجمه ترگمان]پس از وقفه کوتاهی، عملکرد ادامه یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There will now be a short intermission.
[ترجمه گوگل]اکنون یک وقفه کوتاه وجود دارد
[ترجمه ترگمان] الان یه استراحتی کوتاه هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We talked for a time during the intermission and met afterward for coffee.
[ترجمه گوگل]در آنتراکت مدتی با هم صحبت کردیم و بعد برای خوردن قهوه همدیگر را دیدیم
[ترجمه ترگمان]مدتی در طول مدت وقفه صحبت کردیم و بعد برای صرف قهوه همدیگر را ملاقات کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. An intermission was filled with several games of bingo and the day was rounded off with cream tea.
[ترجمه گوگل]یک اینتراکت با چندین بازی یکنوع بازی شبیه لوتو پر شد و روز با چای خامه ای به پایان رسید
[ترجمه ترگمان]چند بار بازی بینگو از بین رفت و تمام روز با چای خامه ای دور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. In the intermission, patients in TCDtreated group were given Yinlian Gout Granule, and patients in WMtreated group were given benzbromarone or allopurinol.
[ترجمه گوگل]در وقفه، به بیماران گروه تحت درمان با TCD گرانول نقرس Yinlian و به بیماران گروه تحت درمان با WM بنزبرومارون یا آلوپورینول داده شد
[ترجمه ترگمان]در فاصله بین intermission، بیماران گروه TCDtreated به Yinlian Gout granule داده شدند و بیماران در گروه WMtreated به benzbromarone یا allopurinol داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The violinist resumed playing after intermission.
[ترجمه گوگل]نوازنده ویولن پس از وقفه نواختن را از سر گرفت
[ترجمه ترگمان]The بعد از intermission شروع به نواختن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوبهای (اسم)
intermission

تنفس باد خور (اسم)
intermission

غیر دائم (اسم)
intermission

تخصصی

[سینما] وقفه و فاصله
[فوتبال] فاصله میان دوچیز

انگلیسی به انگلیسی

• short break, temporary pause in an action
an intermission is an interval between two parts of something such as a film, play, or opera.

پیشنهاد کاربران

دارای دو معنی هست:
۱. ( سینما، کنسرت، تئاتر و غیره ) آنترکت
۲. ( سایر موارد ) وقفه
وقفه
وقت آزاد
میان پرده
میان پرده
همون آنترکت هست
Entracte :
the interval between two acts of a play
Interval=
وقفه

بپرس