anteroom

/ˈæntiruːm//ˈæntiruːm/

معنی: اطاق انتظار، کفش کن
معانی دیگر: اتاق انتظار، پیش اتاقی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a small room that acts as an entry to a larger room; waiting room.

جمله های نمونه

1. He had been patiently waiting in the anteroom for an hour.
[ترجمه گوگل]او یک ساعتی بود که صبورانه در جلو اتاق منتظر مانده بود
[ترجمه ترگمان]یک ساعت بود که صبورانه در سرسرا منتظر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We undress in a small anteroom and fold our clothes neatly into baskets on the shelves.
[ترجمه گوگل]لباس‌هایمان را در یک اتاقک کوچک در می‌آوریم و لباس‌هایمان را به‌طور مرتب در سبدهایی روی قفسه‌ها تا می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در اتاق انتظار، لباس های ما را مرتب و مرتب در سبدهای خود جمع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He hangs up his camelhair coat in the anteroom that connects his office with Shirley's and passes into the former.
[ترجمه گوگل]او کت موی شتری خود را در جلو اتاقی که دفتر او را به شرلی متصل می کند آویزان می کند و به اتاق قبلی می رود
[ترجمه ترگمان]او کت camelhair را در سرسرا آویزان می کند که دفتر او را با شرلی s به هم متصل می کند و وارد اتاق سابق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A tiny anteroom houses a portable gas stove.
[ترجمه گوگل]یک اتاقک کوچک دارای یک اجاق گاز قابل حمل است
[ترجمه ترگمان]یک اتاق انتظار بسیار کوچک یک اجاق گازی قابل حمل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. George Gardiner and Alfred Sherman sat in an anteroom ready at an instant to do her bidding.
[ترجمه گوگل]جورج گاردینر و آلفرد شرمن در یک اتاقک نشستند و آماده بودند تا دستور او را انجام دهند
[ترجمه ترگمان]جورج کاردی نر و آلفرد شرمن یک لحظه در سرسرا نشسته بودند تا دستور او را اجرا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There was an anteroom and an empty office on the other side of the disused primate facility.
[ترجمه گوگل]یک پیش‌اطاق و یک دفتر خالی در طرف دیگر مرکز بلااستفاده پستانداران وجود داشت
[ترجمه ترگمان]آنجا یک اتاق انتظار و یک دفتر خالی در طرف دیگر ساختمان متروک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Four heavyset men stood in the gubernatorial anteroom.
[ترجمه گوگل]چهار مرد سنگین وزن در جلو اتاق فرمانداری ایستاده بودند
[ترجمه ترگمان]چهار مرد قوی هیکل در سرسرا ایستاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Andrea reached the anteroom beyond the little drawing - room.
[ترجمه گوگل]آندره آ به پیشروی آن سوی اتاق نشیمن کوچک رسید
[ترجمه ترگمان]آند را از اتاق پذیرایی بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. A small anteroom was almost completely dominated by a Ping-Pong table.
[ترجمه گوگل]یک پیش اتاق کوچک تقریباً به طور کامل تحت سلطه یک میز پینگ پنگ بود
[ترجمه ترگمان]یک سرسرا کوچک تقریبا به طور کامل بر روی میز پینگ پنگ قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In an anteroom he hastily opened his briefcase.
[ترجمه گوگل]در اتاقی با عجله کیفش را باز کرد
[ترجمه ترگمان]در اتاق انتظار کیفش را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He a full half - hour in the anteroom before the gentleman would see him.
[ترجمه گوگل]او نیم ساعت کامل در جلو اتاق بود تا آقا او را ببیند
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت تمام در اتاق انتظار نشسته بود تا آقا او را ببیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The disco is held in the anteroom next to the bar.
[ترجمه گوگل]دیسکو در اتاق پیشرو در کنار بار برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]دیسکو در سرسرا کنار بار برگزار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The ministers waited for their meeting in the Cabinet anteroom.
[ترجمه گوگل]وزرا منتظر نشست خود در تالار کابینه بودند
[ترجمه ترگمان]وزرا برای جلسه خود در سرسرا منتظر ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اطاق انتظار (اسم)
anteroom, waiting room

کفش کن (اسم)
anteroom

انگلیسی به انگلیسی

• reception room; waiting room; antechamber
an anteroom is a small room where people can wait before going into a larger room; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

ورودی
اتاق جلویی
هشتی، پیش فضا
anteroom=antechamber=vestibule

بپرس