dominantly

جمله های نمونه

1. I think my impression - dominantly one of native shrewdness - was probably correct.
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم برداشت من - که غالباً از زیرکی بومی بود - احتمالاً درست بود
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که تصور من - dominantly یکی از shrewdness بومی - احتمالا درست بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This paper dominantly made a description on the experimental study of gold extraction from gold-bearing roasted ores after mercury-smelting by all- sliming cyanidation CIP process.
[ترجمه گوگل]این مقاله عمدتاً توصیفی را در مورد مطالعه تجربی استخراج طلا از سنگ‌های برشته شده حاوی طلا پس از ذوب جیوه با فرآیند CIP سیانیداسیون تماماً باریک‌سازی می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله در مورد مطالعه تجربی استخراج طلا از سنگ معدن گداخته از طلا که توسط فرآیند all cyanidation - انجام شد، توضیح داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Dominantly considers a thorough treatment of equilibrium, including acid - base, complexation, precipitation - dissolution, and reduction - oxidation reactions.
[ترجمه گوگل]غالباً درمان کامل تعادل را در نظر می گیرد، از جمله واکنش های اسید - باز، کمپلکس، رسوب - انحلال و کاهش - اکسیداسیون
[ترجمه ترگمان]Dominantly یک درمان کامل از تعادل شامل اسید - باز، ترکیب، رسوب - انحلال و واکنش های اکسیداسیون - اکسیداسیون را در نظر می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Mineralization styles are dominantly veinlet-disseminated and veinlet, occasionally stockwork .
[ترجمه گوگل]سبک‌های کانی‌سازی عمدتاً به صورت رگه‌ای و رگه‌ای منتشر می‌شوند که گاهاً به صورت استوک کار می‌شوند
[ترجمه ترگمان]سبک های mineralization پراکنده هستند - منتشر شده و veinlet، گاهی اوقات stockwork
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its response dominantly assigned to the ultrafast distortion of the electron cloud.
[ترجمه گوگل]پاسخ آن غالباً به اعوجاج فوق سریع ابر الکترونی اختصاص دارد
[ترجمه ترگمان]واکنش آن به اعوجاج هارمونیکی از ابر الکترونی اختصاص یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The domain of the currency circulation dominantly determined by the state territory has efficiency losses.
[ترجمه گوگل]دامنه گردش ارز که غالباً توسط قلمرو ایالت تعیین می شود، از دست دادن کارایی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]دامنه گردش پول که توسط قلمرو دولت تعیین شده است، زیان های بهره وری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The mineral fluid is dominantly from atmospheric water and later extraction of magmatic water.
[ترجمه گوگل]سیال معدنی عمدتاً از آب اتمسفر و استخراج بعدی آب ماگمایی است
[ترجمه ترگمان]مایع معدنی از آب جوی و سپس استخراج آب magmatic استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In summary, the Platonic scenario is dominantly inductive deductive, while the Aristotelian scenario is dominantly inductive - abductive.
[ترجمه گوگل]به طور خلاصه، سناریوی افلاطونی غالباً قیاسی استقرایی است، در حالی که سناریوی ارسطویی غالباً استقرایی - ابداکتیو است
[ترجمه ترگمان]به طور خلاصه، سناریوی افلاطونی استقرایی استقرایی است، در حالی که سناریوی ارسطویی dominantly استقرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Diagenetically authigenic minerals are dominantly kaolinite, chlorite, siliceous, and ferruginous calcite.
[ترجمه گوگل]کانی های اصیل دیاژنتیکی عمدتاً کائولینیت، کلریت، سیلیس و کلسیت فروژین هستند
[ترجمه ترگمان]Diagenetically کانی authigenic عبارتند از dominantly kaolinite، chlorite، siliceous و ferruginous کلسیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The financial crimes dominantly the themes of the novels then.
[ترجمه گوگل]جرایم مالی غالب مضامین رمان ها در آن زمان است
[ترجمه ترگمان]پس جنایات مالی موضوعات رمان های آن زمان را محکوم می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The gold dominantly occurs in the fourch bed and the bottom of the third one.
[ترجمه گوگل]طلا غالباً در بستر چهارم و پایین تخت سوم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]The طلا در بس تر fourch و کف یک سوم رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The nitro group at ortho position is reduced dominantly and the selectivity is about 90%.
[ترجمه گوگل]گروه نیترو در موقعیت ارتو به طور غالب کاهش می یابد و گزینش پذیری حدود 90٪ است
[ترجمه ترگمان]گروه نیترو در موقعیت های اورتو، dominantly و گزینش پذیری حدود ۹۰ % است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Theories concerning drug addiction dominantly consist of Hedonics, Abnormal Learning, Motivation-sensitization and Dysfunction of Prefrontal Cortex.
[ترجمه گوگل]تئوری‌های مربوط به اعتیاد به مواد عمدتاً شامل لذت‌گرایی، یادگیری غیرطبیعی، ایجاد انگیزه-حساسیت و اختلال عملکرد قشر جلوی مغز است
[ترجمه ترگمان]نظریه های مربوط به اعتیاد به مواد مخدر شامل Hedonics، یادگیری غیر عادی، انگیزش - sensitization و Dysfunction برای قشر prefrontal است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. JiaXing MIYA is a professional manufactory pre dominantly focus on Self Driling Screw.
[ترجمه گوگل]JiaXing MIYA یک کارخانه حرفه ای است که عمدتاً بر روی پیچ حفاری خودکار تمرکز دارد
[ترجمه ترگمان]JiaXing MIYA یک شرکت حرفه ای است که بر روی خود بر پیچ تمرکز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• authoritatively, supremely, assertively, in a controlling manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : dominate
✅️ اسم ( noun ) : domination
✅️ صفت ( adjective ) : dominant
✅️ قید ( adverb ) : dominantly
1. I think my impression - dominantly one of native shrewdness - was probably correct.
من فکر می کنم گمان ( حدس ) من که عمدتاً یکی از زیرکی های بومی به شمار می آید احتمالاً درست بود.
2. The species are representative of both the Midcontinent and Atlantic faunal realms, but dominantly the former.
...
[مشاهده متن کامل]

این گونه ها نمایانگر هر دو قلمرو حیوانات میان قاره و اقیانوس اطلس هستند ، اما غالباً نوع اول هستند.
3. The prominent basement rocks of the Brumado area are Precambrian in age and consist dominantly of gneisses, schists, and amphibolite.
سنگهای زیرزمینی برجسته منطقه برومادو از نظر سن پرکامبرین هستند و غالباً از گنیس ، شیست و آمفیبولیت تشکیل شده اند.
4. It was so dominantly above us that instinctively he put his hand in his pocket for his whistle.
آنقدر مسلط بالای سر ما بود که به طور غیر ارادی برای سوت دستش را در جیبش کرد.
5. the political and commercial motives, which were deeply implicit even in the First Crusade, had now become dominantly explicit.
انگیزه های سیاسی و تجاری که حتی در اولین جنگ صلیبی کاملاً آشکار بود ، اکنون به طور نمایان آشکار شده بود.
Dominantly ( adv ) = غالباً، به طور غالب، عمدتاً، به طورمسلط، به طور نمایان
معانی دیگر>>>>>>>>>>به طور برجسته، به طور حکمفرما، به طور مشرف

مسلط
به طور برجسته، به طور بارز
بطور آشکار

بپرس