پیشنهاد‌های دکترحامد رسولی (١,٦٨٢)

بازدید
٦,٠٠٨
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

سوراخ شدن قایق، سوراخ کردن قایق، سنجاق کراوات، برش، شکل سیخ، بشکل مته، سوراخ کن، سوراخ کردن، نوشابه دراوردن ( از چلیک ) ، برای نخستین بار بازکردن، با ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

در برداشتن، شامل بودن متضمن بودن، قرار دادن، شمردن، به حساب آوردن، معماری: گنجاندن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

تابلو اعلان، تیر حامل اعلان، تابلو راهنما

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٤

جنوبی، لغز، چیستان، معما، مسئله دشوار، نجوم: چلیپا crux ( cru ) : زین قایق، صلیب جنوب، علوم دریایی: syn : southern cross

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٦

خنده اور، مضحک، مزخرف، چرند , خنده دار

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٤

سنگ شناس، گوهر شناس، منقوش روی سنگ، وابسته به سنگ های قیمتی. ارزشمند. قیمتی. با ارزش.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٤

سنگ شناس، گوهر شناس، منقوش روی سنگ، وابسته به سنگ های قیمتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٣

قدیمی ولی خوب و با کیفیت فصل انگور چینی، محصول مرغوب. اعلا.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢٤

کاسه سر. جمجمه. کرانیوم

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢١

سرپیچی کردن، نافرمانی کردن به مبارزه طلبیدن، تحریک جنگ کردن، شیر کردن، علوم نظامی: تحریک به جنگ کردن

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤٢

علاوه بر پیشنهاد اساتید محترم در پزشکی، اصطلاح "cut off" به یک مقدار یا حد مشخص اشاره دارد که برای تصمیم گیری های بالینی مورد استفاده قرار می گیرد. ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤١

سلول های زایای جنینی ( Germ cells ) سلول هایی هستند که نقش اساسی در تولید مثل دارند. این سلول ها توانایی تبدیل شدن به سلول های تخمک ( در زنان ) یا اس ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤١

علاوه بر پیشنهاد اساتید محترم . در پزشکی OS یعنی استرس اکسیداتیو . استرس اکسیداتیو ( Oxidative Stress ) وضعیتی است که در آن تعادل بین رادیکال های آ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤١

این اصطلاح نشان دهنده این است که بدن شما مقادیر زیادی از ویتامین ها و مواد معدنی را دریافت می کند که بیش از نیاز روزانه ی بدن است. مصرف بیش از حد این ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٣٢

Undersupplementation به معنای ناکافی بودن مکمل های غذایی است. این اصطلاح معمولاً در مورد ویتامین ها و مواد معدنی استفاده می شود و نشان دهنده این است ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٩٦

الگو. قالب. چارچوب. پیش زمینه. ریل هدایت، قالب چوبی یا فلزی، بالشتک. کالبد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٩٤

موقتی. گذرا. آزمایشی. مشروط. غیرقطعی . فعلی . غیر دائمی.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٨٩

عملکرد پذیری. قابلیت عملکرد.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١١٢

زبان زرگری. زبان لاتی. زبان مخصوص کوچه و بازار. زبان ویژه کولی ها. گویش ویژه

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٨٩

عبوس. بداخلاق. بد خلق. کج خلق. پاچه گیر.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١٣٤

علاوه بر ترجمه دوستان عزیز این واژه به معنای to run or go swiftly یعنی دویدن یا به سرعت رفتن هم میشود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٣٩

بی نظمی. عدم تعادل

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١٣٣

مقاوم . خودمختار. چغر. بد بدن. کله خر. یه دنده و لجباز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤١

تعقیب کردن، اذیت کردن. پیازچه، پیاز کوهی، موسیر اسپانیا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤٤

برنامه، نرم افزار؛ برنامه تلویزیونی برنامه ریزی کردن، مجموعه حرکات اسکیت باز، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، دستور کار، برنامه تهیه کردن، برنامه دار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢١

دارای تزیینات. دارای زوائد. پر زرق و برق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠٣

matrimonial, conjugal, connubial, marital, marriage, nuptial, wedding جشن عروسی. متعلق به عروس. برای عروس. مراسم عروسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢٢

توجیه کردن. هم تراز کردن، قضاوت کردن، تبرئه کردن، حق دادن، تصدیق کردن، ذی حق دانستن، کامپیوتر: هم تراز کردن، علوم نظامی: تصدیق کردن، توجیه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩١

ادم پر خور، شکم پرست، دله. به اصطلاح آدم لاشخور و مفت خور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩١

شکاف. چاک دادن، شیار درآوردن، رنده کردن، چاک، شیار، مجرای عبور روغن، مجرا، کلون در، چفت در، تخته باریک، سوراخ جای کلید، شکاف یا سوراخی که برای انداخت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٩

قابل تغییر، مغایر، نوع دیگر، گوناگون، مختلف، متغیر، روانشناسی: گونه، بازرگانی: گزینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

روده ای، امعایی، روده دار، مجرای گوارشی ، مربوط به روده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

He/she is close fisted اصطلاحا یعنی او نم پس نمیدهد. او آدم خسیسی است. ( دستش را سوراخ کنی یک ریال نمیدهد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

برخورد کردن، تصادف کردن. تصادم کردن، بهم خوردن، کوبیده شدن. له شدن. باهم برخورد کردن. به زور باهم بودن . ادغام شدن یا ادغام کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٣

presumed, accepted, alleged, assumed, professed - usually with to: meant, expected, obliged, required فرضی . تصور شده .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٣

فرض کردن. بخود گرفتن، بخود بستن، وانمود کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن، فرض کردن، پنداشتن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، انگاشتن، التزام، در دست گرفتن، فرمان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

احساس کردن لمس کردن، محسوس شدن touch, caress, finger, fondle, handle , manipulate, paw, stroke - experience, be aware of, notice, observe, perceive ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

اغاز چند کلمه پیاپی با یک حرف متشابه الصورت the use of several words together that begin with the same sound or letter in order to make a special eff ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

a man who leads the prayers and songs in a Jewish religious service 2. the leader of a group of singers in a church آوازخوان مذهبی در فرقه یهودیت و م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٣

مصونیت از خطا، عصمت، معصومیت، پاکی از گناه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤١

کافر، بیدین، بی ایمان، شخص غیر مومن، ملحد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

انکار، دست کشی، ترک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

ساطع کننده، تشعشع کننده، منتشر کننده، ساتع کننده، کامپیوتر: امیتر، علوم هوایی: امیتر، علوم نظامی: پس دهنده امواج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

فهرست اموال. لیست موجودی، صورت دارایی، موجودی کالا، دفتر دارایی، فهرست اموال، سیاهه، صورت کالا، دفتر دارایی، موجودی انبار، صورت، تحریر ترکه متوفی، رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٦

کین خواه، خونخواه، دادگیر، انتقام جو. کینه جو.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٢

قطعی، قاطع، صریح، معین کننده، نهایی final, absolute, complete, conclusive, decisive - authoritative, exhaustive, perfect, reliable, ultimate

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

دودکش ناو، قیف، دودکش، بادگیر، شکل قیفی داشتن، ( مج ) . باریک شدن، ( تش ) . عضو یا اندام قیفی شکل، علوم مهندسی: قیف، شیمی: قیف، علوم نظامی: دودکش، عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٣

generous, beneficent, benevolent, bountiful, lavish, liberal, magnanimous, open - handed, philanthropic, unstinting سخاوتمند، با گذشت، سخی، بخشنده. ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

small sea creature that you can eat, which has ten legs and a soft shell میگو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

اوج، ذروه، قله، منتها ( درجه ء ) ، سر، مرتفعترین نقطه، ( طب ) بحران، نقطه ء کمال، روانشناسی: اوج apex, apogee, capstone, climax, culmination, meridia ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

مزمن. دیرینه، سخت، شدید habitual, accustomed, confirmed, habituated, usual, accepted, customary, routine, wonted

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

فساد. تخریب. نابودی. خرابی. تباهی. مستهلک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

قدرت، نیرومندی، زور، نیرو، انرژی، توان. شور. حرارت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، هماهنگی negotiate, arrange, settle, agree, coincide, concord, concur, harmonize ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

ضابطه. قانون. کنترل، نظارت. مقررات و نظامات، نظام، نظامنامه، تنظیم، تعدیل، قاعده، دستور، قانون، آیین نامه، مقرره، علوم مهندسی: آیین نامه، الکترونیک: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

مورب. کج. اریب. غیر مستقیم. مایل . منحرف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

مزاحم شدن، ( تمرکز، خواب، آرامش کسی را ) بهم زدن مختل کردن، برهم زدن، بهم زدن، آشفتن، مضطرب ساختن، مزاحم شدن، زیست شناسی: بر هم زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

فدایی، شهید راه خدا کردن، شهید، به شهادت رساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧٨

وصیت. میل . اراده . خواسته. مشیت، اختیار، رضا، وصایا، با وصیت واگذار کردن، خواستن، خواست، خواهش، آرزو، نیت، قصد، وصیت نامه، اراده کردن، وصیت کردن، می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مرکز. کانون. قطب. برجستگی، ناف، کاسه چرخ، رینگ چرخ، توپی چرخ، قطب، مرکز فعالیت، علوم مهندسی: چرخ فرز، علوم هوایی: توپی، علوم نظامی: طوقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

مفهوم. تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی. عقیده، اعتقاد. تصور، اندیشه، نظریه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن. متقاطع، عرضی، عبور کردن، تقاطع کردن، برخورد کردن، قطع کردن یک مسیر، صلیب، خاج، چلیپا، علامت ضربدر یا به اضافه، حد وسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن. متقاطع، عرضی، عبور کردن، تقاطع کردن، برخورد کردن، قطع کردن یک مسیر، صلیب، خاج، چلیپا، علامت ضربدر یا به اضافه، حد وسط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مایه هیبت یا حرمت، پر از ترس و بیم، حاکی از ترس، ناشی از بیم، وحشت اور، ترس اور شگفت آور - شگفت انگیز - هیجان انگیز - زیبا - نفس گیر - دلهره آور - چش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تکلیف. واگذار کردن، ماموریت دادن، انتقال اظهار، تعیین تعداد سهمیه، گمارش، واگذاری، انتقال قانونی، حواله، تخصیص اسناد، تکلیف درسی و مشق شاگرد، وظیفه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

انتزاعی ( یک نوع سبک هنری ) ، تجریدی، مطلق ( عدد ) ربودن، بردن، کش رفتن، خلاصه کردن، چکیده کردن، جداکردن، تجزیه کردن، جوهرگرفتن از، عاری ازکیفیات وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

٢٧سلام جناب استاد قربانی با همه احترامی که واسه هم رشته خودم قائل هستم پس از یک هفته صفحه باز کردم تمام نشستی روی نظرات من نظر گذاشتی یعنی اینقدر بیک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

کلمه. واژه پرداز . لغت، لفظ، گفتار، واژه، سخن، حرف، عبارت، پیغام، خبر، قول، عهد، فرمان، لغات را به کار بردن، با لغات بیان کردن، کامپیوتر: واژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

زردپی طرفین حفره پشت زانو، عضلات عقب ران، زردپی، زانوی کسی را بریدن، فلج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

قطعا، حاکمانه، امرانه، حکما

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تاسف خوردن، زاریدن، سوگواری کردن، سوگواری، ضجه و زاری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

دره کوچک، حلق، دره تنگ، گلوگاه، ابکند، شکم، گدار، پر خوردن، زیاد تپاندن، با حرص و ولع خوردن، پر خوری کردن، پر خوری، عمران: گذرگاه تنگ بین دو کوه، معم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بااب گرم سوزاندن، اب جوش ریختن روی، تاول زده کردن، تاول، اثر اب جوش بر روی پوست، سوختگی، اب پز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دروغگو، کاذب. نعناعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مطلوب، پسندیده. مرغوب، خواستنی، خوشایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

عتاب کردن، تشر زدن، نهیب زدن به

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

اسب، توسن، مرکوب، وسیله نقلیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وفق دادن، سازگار کردن صلح دادن، آشتی دادن، تطبیق کردن، راضی ساختن، وفق دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

عوارض بیماری. عواقب . پیچیدگی. مشکل . مسئله بغرنج.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٩

مدیر. عملگر. مدیر عامل، مدیر اجرایی، مجری، هیئت رئیسه، ضابط عدلیه، قوه مجریه، کامپیوتر: مجری، قانون فقه: قوه مجریه، روانشناسی: مدیر، بازرگانی: مجری، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

خوشه. مجموعه. کلاستر، خوشه ای، گروه، سنبله، دسته کردن، جمع کردن، خوشه کردن، لوستر چند شاخه شمش، خوشه مین، علوم مهندسی: قالب، کامپیوتر: گروه، الکترونی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حد متوسط، حد معمول. میانگین حسابی، خسارت ( دریائی ) ، معدل گرفتن، به دست آوردن مقدار متوسط، مقدار متوسط، میانگاه، حد متوسط، معدل، متوسط، درجه عادی، ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

انتظار داشتن. پیش بینی کردن، چشم داشتن، منتظر بودن، حامله بودن، علوم نظامی: انتظار داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

لیموترش. رنگ لیمویی، ورزش: باخت عمدی، بردن بازی بیلیارد به روش آماتوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

محدود کردن؛ حد. حریم، کران ( حد ) ، کنار، پایان، اندازه، وسعت، معین کردن، منحصر کردن، علوم مهندسی: محدود، قانون فقه: محدود کردن، روانشناسی: محدود کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

متفخر، مایه افتخار، سربلند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

شورا؛ سازمان خدمات شهری. هیات، انجمن، مشاوره، مجلس، کنکاشگاه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ساختار، تشکیل. صورت بندی، فرم، زیرگاه، تشکیل دادن، شکل گیری، تکوین، آرایش، شکل، ساختمان، تشکیلات، احداث، صف آرایی، تشکیل، رشد، ترتیب قرار گرفتن، معما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تنش؛ گرفتگی ( عضلات ) . کشش، امتداد، تمدد، قوه انبساط، سفتی، بحران، تحت فشار قرار دادن، کشمکش، علوم مهندسی: امتداد، عمران: کشش، معماری: تنش، روانشناس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مسابقه. مباحثه وجدل کردن، اعتراض داشتن بر، ستیزه کردن، مشاجره، رقابت، دعوا، مورد تردید یا اعتراض قرار دادن، بازرگانی: اعتراض کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نهر، جویبار. رود. جوی . روانه، جریان آب آبیاری، جویبار، جوب، رودخانه، مسیل، جریان، نهر، رود، جوی، جماعت، جاری شدن، ساطع کردن، بطور کامل افراشتن ( پرچ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آب میوه، شیره، عصاره، شربت، جوهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشکوک بودن. بدگمان شدن، ظنین بودن، گمان کردن، شک داشتن، مظنون بودن، مظنون، موردشک،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جنگجو، رزمنده. جنگ کننده، جنگنده، مشت باز، ورزش: بوکسور، علوم هوایی: هواپیمای جنگنده، علوم نظامی: هواپیمای شکاری، هواپیمای جنگنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

بار زدن؛ بار. ظرفیت، شارژ کردن، بارگیری کردن، ذخیره کردن، فشار، مسئولیت، بار الکتریکی، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، گرانبار کردن، سنگین کردن، فی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خطا. غلط، اشتباه کردن، درست نفهمیدن، اشتباه، کامپیوتر: اشتباه، اشتباه کردن، بازرگانی: خطا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

داستان رازآلود، معمایی. رمز، راز، سر، معما، صنعت، هنر، فن، کسب، شغل، حرفه، پیشه، قانون فقه: تجارت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هدف، مقصود. مفاد، مفهوم، غرض، عزم، منظور، عمد، در نظر داشتن، قصد داشتن، پیشنهادکردن، نیت، قصد، مقصود، غایت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیشرفته. عالی، جلویی، ترقی کرده، پیش افتاده، مترقی. جلوافتاده، کامپیوتر: Data Communication Control Protocolپروتکل پیشرفته کنترل ارتباطات، پیشرو. روا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

با تفنگ شلیک کردن. تیر اندازی کردن. تیر زدن، هدف گرفتن شکار، زخمی کردن یا کشتن شکار، تیراندازی کردن، زدن با تیر، پرتاب کردن، تیرباران کردن، پرتاب کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

داد و ستد، کسب و کار، تجارت. بده بستان مبادله یا معاوضه کردن، صنعت، سوداگری، بازرگانی، کسب، پیشه وری، کاسبی، مسیر، شغل، پیشه، حرفه، مبادله کردن، آمد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تدارک، آماده سازی. مقرر کردن، فراهم کردن، تهیه کردن، آذوقه، توشه، تهیه، قید، بند، ماده، قوانین، مقررداشتن، شرط کردن، بازرگانی: تدارک، علوم نظامی: تدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرکز. میان، وسط، نقطه مرکزی، درمرکز قرار گرفتن، تمرکز یافتن، متمرکز کردن، کانونی کردن، متمرکز، نقطه اتکاء، کیان، مجمع، علوم مهندسی: نقطه گره، کامپیوت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

nonentity, cipher, lightweight ( informal ) , menial هیچکس. آدم بی اهمیت، آدم گمنام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چرخیدن. فشردن فلز، فشردن سرد، اسپین، چرخش توپ، فرفره، چرخش ( به دور خود ) ، ( دور خود ) چرخیدن، ریسیدن، رشتن، تنیدن، به درازا کشاندن، چرخاندن، علوم م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کارفرما، سرکار، مباشر ظالم، جبار، سختگیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کارگر زیر دریایی، علوم نظامی: خدمه زیردریایی. کارکنان زیر دریایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مجازا. استعاری. استعاره ای. کنایه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

attractive, alluring, appealing, bewitching, drawing, enchanting, fascinating, glamorous, magnetic, seductive فریبنده. دلربا. جذاب. گیرا. دلکش. جالب. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کج کردن، خم کردن ( بسوی درون ) ، منحنی کردن، گرداندن، صرف کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

وابسته بگیتی، کیهانی، مربوط بعالم هستی، علوم مهندسی: مربوط به عالم هستی، روانشناسی: کیهانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کالای عمده، اساسی، مرکز بازرگانی عمده، رزه، ستون، تیر، عمود، چهارپایه تخت، گیره کاغذ، بست اهنی، کالای اصلی بازار مصنوعات مهم واصلی یک محل، جزء اصلی ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تکان دادن. لرزاندن، نوسان، ارتعاش، لرزش، تزلزل، جنباندن، آشفتن، لرزیدن، علوم مهندسی: ارتعاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

رها کردن. ترک گفتن، واگذار کردن، تسلیم شدن، رهاکردن، تبعید کردن، واگذاری، رهاسازی، بی خیالی، ول کردن، بی خیال شدن، ترک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نقض، نقض کردن. تجاوز به حقوق دیگران، نقض عهد، نفوذ کردن، رخنه کردن، سوراخ کردن، ایجاد شکاف کردن، قانون فقه: نقض، قانون شکنی، علوم نظامی: نفوذ در خطوط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

خام. مرطوب، اولیه، نارس، کال، نپخته، بی تجربه، سرد، جریحه دار کردن، معماری: نمناک، بازرگانی: ناخالص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سلولهای بنیادین مزانشیمی . سلولهای بنیادی مزانشیمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

PRP پلاسمای سرشار ( پر ) از پلاکت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آسان. سهل، بی زحمت، آسوده، ملایم، روان، سلیس، ورزش: پاس آسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرض کردن. بخود گرفتن، بخود بستن، وانمود کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن، فرض کردن، پنداشتن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، انگاشتن، التزام، در دست گرفتن، فرمان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پای. کلوچه میوه دار، کلوچه گوشت پیچ، کلاغ زنگی، کلاغ جاره، آدم ناقلا، جانور ابلق، چیز آشفته و نامرتب، درهم ریختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

next, following, subsequent, succeeding - additional, alternative, extra, further, other - inferior, lesser, lower, secondary, subordinate - suppo ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اطمینان، یقین. قطع، امر مسلم، قانون فقه: یقین، روانشناسی: یقین، بازرگانی: قطعیت. بی گمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ارتباط دادن. متحد، شریک شدن، هم پیوند، همبسته، وابسته کردن، آمیزش کردن، معاشرت کردن، همدم شدن، پیوستن، مربوط ساختن، شریک کردن، همدست، همقطار، عضو پیو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فوت کردن. مردن، درگذشتن، جان دادن، فوت کردن، طاس، طاس تخته نرد، جفت طاس، مهره، سرپیچ، بخت، قمار، سرنوشت، به شکل حدیده یاقلاویز در آوردن، با حدیده و ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ارشد، بزرگتر، مهتر، ارشد، بالاتر، بالا رتبه، قدیمی، ورزش: مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی، تنیس باز سالمند، مسابقه گلف برای بازیگران بالاتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اشتباه. مخالف اخلاق یا قانون، ناحق، خطا، اشتباه، تقصیر و جرم غلط، ناصحیح، غیر منصفانه رفتار کردن، بی احترامی کردن به، سهو، قانون فقه: اشتباه، علوم نظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

action, animation, bustle, exercise, exertion, hustle, labour, motion, movement - pursuit, hobby, interest, pastime, project, scheme. فعالیت. عمل، و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کنار، جنب. جهت، پهلو کناره، طرف، سمت، پهلو، جنب، جانب، ضلع، کناره، طرفداری کردن، در یکسو قرار دادن، علوم مهندسی: ضلع، معماری: بر، ورزش: تیم، علوم دری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P. - fame, distinction, notability, prestige, prominence ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

خط؛ صف. سطر، ردیف، رشته، بند، ریسمان، رسن، طناب، سیم، جاده، دهنه، لجام، خط کشیدن، خط انداختن، خط دار کردن، به خط کردن، آراستن، تراز کردن، آستر کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

response, answer, reply - recoil, counteraction - conservatism, the right

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هدر دادن، اسراف کردن. افت، قراضه، تضییع کردن، تفریط، آشغال، ضایع کردن، صرف کردن، زباله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

غیبت. نبودن، حالت غیاب، فقدان، روانشناسی: غیاب. عدم حضور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ریختن، سرازیر کردن. جاری شدن یا ساختن، تراوش بوسیله ریزش، مقدار ریزش چیزی، ریزش بلا انقطاع و مسلسل، روان ساختن، پاشیدن، افشاندن، جاری شدن، باریدن، عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زور چپاول کردن، چپاول، تاراج، یغما، غنیمت، غارت کردن، چاپیدن، قانون فقه: تاراج کردن یا به تاراج بردن، علوم نظامی: به غنیمت گرفتن loot, pillage, raid, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

رسیدن. دسترسی، توانایی، استطاعت، وسعت، حدود، میدان، هدف، رسیدن، نایل شدن، کشش، حصول، رسایی، برد، علوم مهندسی: ناحیه، بازرگانی: دسترس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جریان هوای آرام. جریان هوای معمولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بزرگی. دامنه، حیطه عمل، کشش، شدت، تعداد، زیادی. عظمت، حجم، قدر، اهمیت، شکوه، اندازه، مقدار، علوم مهندسی: شدت، کامپیوتر: مقدار، معماری: قدر مطلق، بزرگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

decrease, abate, diminish, ease, ebb, lessen, quieten, slacken, wane - sink, cave in, collapse, drop, lower, settle واگذاشتن، نشست کردن، فرو نشستن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

reaction, counteraction, recoil, repercussion, resistance, response, retaliationواکنش، عکس العمل. انفعال، عکس العمل، انعکاس، واکنشی، علوم مهندسی: عکس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

tug, jolt, lurch, pull, thrust, twitch, wrench, yank در فحش دادن به معنای عوضی و آشغال میشود . چرخش ناگهانی کشتی بیک سو، کج شدن، فریب، خدعه، گوش بزنگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

time, date, day ( s ) , duration, epoch, era, سن؛ پیر شدن. پیر کردن. خستگی، کهنه کردن، سرد و سخت کردن فولاد، عمر، پیری، سن بلوغ، دوره، عصر، پیرنما کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سه بردار. سه مسیر. سه جهت. سه راه. سه حامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاخص، برجسته. متورم . هویدا. فاش. مشخص. پیدا. حساس، والا، مهم، مشهور، غالب، قابل توجه، ممتاز، ویژه، اعلی، برتر. بالا. ارشد. واضح. معلوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

idea, concept, formula, generalization, hypothesis, notion, theorem, theory, thought - absent - mindedness, absence, dreaminess, inattention, pensiv ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جر و بحث کردن، مشاجره کردن بحث و گفتگو کردن، دلیل آوردن، استدلال کردن. زد و خورد. برخورد. تضاد، کشمکش. ستیزه، کشاکش، نبرد، برخورد، ناسازگاری، تضاد، ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

argue, clash, come to blows, differ, disagree, fight, quarrel, squabble

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تلافی کردن. تاوان دادن، عین چیزی را به کسی برگرداندن. وازردن. وازشتن. عمل متقابل انجام دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

give out, cast, drop, emit, give, radiate, scatter, shower, spill - cast off, discard, moult, slough

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

outstanding, brilliant, exquisite, fine, first - class, first - rate, good, great, superb, superlative, world - class عالی، ممتاز. بسیارخوب، شگرف. چش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

علاقه مند، مایل؛ جالب؛ بهره. منافع . علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل آوردن، سهیم کردن، بهره، تنزیل، سود، مصلحت، دلبستگی، علاقه، قانون فقه: ربح، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کلم. دله دزدی، کش رفتن، رشد پیدا کردن ( مثل سر کلم ) . پول. نان. چیپس. بی شرمی. فلز برنج money, blunt, brass, bread, chips, dibs, dinero, do - re - m ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اشکبار. گریان. weeping, blubbering, crying, in tears, lachrymose, sobbing, weepy ( informal ) , whimpering

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوبرابر، بطورمضاعف، ازدوراه، ازدوجهت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جسم جامد و سخت، مقاوم، یکدنده، تزلزل ناپذیر. مصرانه. قاطعانه. سرسختانه. لجوجانه. با یک دنده گی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سنگ اتشزنه، سنگ چخماق، سنگ فندک، اتش زنه، چیز سخت، سنگریزه، معماری: ریگ چخماق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

strive, exert oneself, give it one's best shot ( informal ) , go all out ( informal ) , knock oneself out ( informal ) , labour, make an all - out ef ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

goodness, incorruptibility, integrity, morality, probity, rectitude, righteousness, uprightness, worth - merit, advantage, asset, attribute, credit, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

interchange, barter, change, convert into, swap, switch, trade - interchange, barter, quid pro quo, reciprocity, substitution, swap, switch, tit for ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

harass, badger, goad, harry, impel, persecute, pester, provoke ایذا کردن دشمن، به ستوه اوردن اذیت کردن، بستوه اوردن، عاجز کردن، اذیت کردن، ( نظ ) . ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

شناسایی کردن. تعیین کردن، تعیین هویت کردن، مشخص کردن، تشخیص دادن، مشاهده کردن، همسان ساختن، شناختن، تشخیص هویت دادن، یکی کردن، علوم مهندسی: مربوط کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

want, aspire, crave, desire, hanker, hope, long, yearn - desire, aspiration, hope, intention, urge, want, whim, will آرزو کردن. خواستن، میل داشتن، آ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

الکترونیک: پیوند، شیمی: سند قرضه، ضمانت، تعهد، تجارت خارجی: وصل کردن، متصل کردن، چسباندن اتصال، ارتباط، چسب، علوم مهندسی: سندی که به موجب ان خود و وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دلگرم کردن، تشویق کردن. ترغیب کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن. حمایت کردن. اطمینان دادن. امید دادن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

inspire, buoy up, cheer, comfort, console, embolden, hearten, reassure - spur, advocate, egg on, foster, promote, prompt, support, urge

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

کمک هزینه، پول تو جیبی. اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

پیش فرض. قضیه ثابت یا اثبات شده، بنیاد و اساس بحث، فرض قبلی، فرضیه مقدم، فرض منطقی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

شتاب، سرعت، عجله کردن، قانون فقه: تبادر speed, alacrity, quickness, rapidity, swiftness, urgency, velocity - rush, hurry, hustle, impetuosity

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

range, collection, list, repertory, stock, store, supply کلکسیون. مجموعه، جمع آوری، وصول، گردآوری، گردآورد، جمع آوری اخبار، دریافت، اجتماع، کامپیوتر: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صورت. رخ، رخسار، صورت، نما، روبه، چهره، طرف، سمت، وجه، ظاهر، منظر، روبرو ایستادن، مواجه شدن، رویاروی شدن، پوشاندن سطح، قسمت جلو شی، نمای خارجی، جبهه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

give, add, bestow, chip in ( informal ) , donate, provide, subscribe, supply - contribute to: be partly responsible for, be conducive to, be instrum ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سوزن ته گرد؛ شماره شناسایی عدد شناسایی فردی، دستگیره در، دستگیره در، گیره سر، گیره کاغذ، گیره لباس، میخ کردن، پین، سنجاق نقشه، اشبیل، میخکوب کردن، می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گرد و خاک. غبار، خاکه، ذره، گردگیری کردن، گرد گرفتن، گرد ریختن، گرد پاشیدن، علوم مهندسی: گرد شیمی: غبار، زیست شناسی: گرد، ورزش: پرتاب توپ به منظور عق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یک جفت ) چکمه. راه اندازی، بوت، سود، کفش فوتبال، پوتین ساقه بلند، پوتین یاچکمه، اخراج، چاره یافایده، لگدزدن، باسرچکمه و پوتین زدن، علوم مهندسی: فضای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیدن، کندن. کلنگ دو سر، کلنگ زدن، با خلال پاک کردن، خلال دندان به کاربردن، نوک زدن، برگزیدن، باز کردن ( به قصد دزدی ) ، ناخنک زدن، عیب جویی کردن، دزد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

عادت. خو، مشرب، ظاهر، لباس روحانیت، روش، طرز، رشد، رابطه، جامه پوشیدن، آراستن، معتاد کردن، زندگی کردن، قانون فقه: عادت، علوم نظامی: عادت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

produce, bear, bring forth, earn, generate, give, net, provide, return, supply - surrender, bow, capitulate, give in, relinquish, resign, submit, su ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

gulp, consume, devour, drink, قورت دادن عمل بلع، فرو بردن، بلعیدن، شیار قرقره تاکل، پرستو، چلچله، مری،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

باد ورزیدن، دمیدن. جوشیدن، دمیدن هوا، وزش، نواختن، وزیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن، ترکیدن، هدر دادن موقعیت، پرتاب محکم توپ، ناتوانی در انداختن تم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

زبر، خشن. دشوار، سخت، درشت، ناهموار، ناهنجار، دست مالی کردن، بهم زدن، زمخت کردن، علوم مهندسی: ناصاف، علوم هوایی: زبر، علوم نظامی: پست و بلند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

قسمت تحتانی، نشیمنگاه. پایه، ته، زیر، پایین، بنیان نهادن، ذیل، قسمت زیر آب کشتی، مقر، کشتی، کف، تحتانی، علوم مهندسی: ته انداختن، عمران: کف نهر، معمار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

risk, hazard, make bold, presume, venture - challenge, defy, goad, provoke, taunt, throw down the gauntlet جرات کردن، جسارت داشتن یارا بودن، جرات کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

الکترونیک: ثانیه، کامپیوتر: ثانیه، نجوم: تالی، ثانی، دومی، ثانوی، حقوق: مددکار بوکسور، نفر بعد از سر گروه، دستیار شطرنج باز، ورزشی: ثانیه، هواپیمایی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

accumulative, additive, additory, chain, summative

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

inspire, buoy up, cheer, comfort, console, embolden, hearten, reassure - spur, advocate, egg on, foster, promote, prompt, support, urge دلگرم کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

unwilling, disinclined, hesitant, loath, unenthusiastic. uncertain, diffident, doubtful, half - hearted, halting, irresolute, reluctant, unsure, vaci ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

logical, cogent, convincing, good, sound, telling, well - founded, well - grounded - legal, authentic, bona fide, genuine, lawful, legitimate, offic ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

الکترونیک: چرخیدن، تراشیدن، دور زدن، چرخش، گردش، دور، علوم مهندسی: نوبت، پیچ مسیر، چرخیدن، تاباندن، پیچ تغییر سمت ناگهانی اسکیت، برگشت شناگر، ورزشی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

الکترونیک: تحریک کردن، راندن، گرداننده، کامپیوتر: راندن، جلو بردن، محرکه، گیربکس، فرمان، رانش، سواری دوندگی، علوم مهندسی: گریز پا به توپ، فرار گل زن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

money, brass ( Northern English dialect ) , coinage, currency, dough ( slang ) , funds, notes, ready money. silve

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

upper limb, appendage, limb ( Especially with weapons ) Synonyms: equip, accoutre, array, deck out, furnish, issue with, provide, supply بازو. دست ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بینی. دماغه، بو کشیدن، بینی مالیدن، مواجه شدن، بینی اسب، سر لوله، دهانه، عضو بویایی، نوک بر آمده هر چیزی، علوم مهندسی: برجستگی، عمران: دماغه جلو کشتی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

fertile, creative, fecund, fruitful, inventive, plentiful, prolific, rich - useful, advantageous, beneficial, constructive, effective, profitable, r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بانک، بانکداری کردن، در بانک گذاشتن کرانه رود، سکو، صخره زیرآبی کم ارتفاع، کنار، لب ساحل، ضرابخانه، رویهم انباشتن، کپه کردن، بلند شدن ( ابر یا دود ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نگران کردن؛ نگرانی. تشویش . دلواپس کردن، نگران بودن، اهمیت داشتن، ربط، بستگی، بابت، مربوط بودن به، شرکت، بنگاه، قانون فقه: بنگاه، بازرگانی: واحد اقتص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اولیه، پایه. مقدماتی، پایه ای، قلیایی، ابتدایی، اولیه، اساسی، اصلی، تهی، بنیانی، علوم مهندسی: اساسی، کامپیوتر: یک زبان برنامه نویسی ساده از نظر آموزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرط بستن. گرو، شرط ( بندی ) ، موضوع شرط بندی، نذر، شرط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

منزوی. دور، کناره گیر. محجوب. گوشه گیر. سرد . دور از دسترس. غیر صمیمی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

رانندگی کردن. سوارشدن و کنترل اتومبیل، رانندگی ارابه مسابقه ای، راندن اسب با شلاق، راندن قایق موتوری، رانندگی کردن، گرداندن گرداننده ( موتوری ) ، شفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زمان سنج، وقت نگهدار هر راننده، کسی که وقت را نگه می دارد، ساعت، علوم مهندسی: تایمر، کامپیوتر: زمان بند، الکترونیک: همزمانساز، شیمی: زمان گیر، روانشن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شخص سبک، بچه کوچک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نادرست. دروغین، دروغی، کاذب، دروغ، کذب، کاذبانه، مصنوعی، ساختگی، غلط، قلابی، بدل، غیر قانونی علوم مهندسی: معیوب، عمران: کاذب، قانون فقه: ناحق، روانشن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گوشت گوساله. پرواری کردن و ذبح کردن، شکوه و شکایت کردن، تقویت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ابله، گول زدن، فریفتن، سروصدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بی میل، مخالف، ناراضی، نا رضا، بی تمایل، بی رغبت. بیزار. متنفر. بی رضایت . دودل، مردد، درنگ کننده، تامل کننده. خجالتی. دارای عدم اتکاء به نفس، محجوب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

دعوا و مشاجره کردن اتفاق افتادن، رخ دادن، ذرات رادیواکتیوی که از جو به زمین می ریزد، باران رادیواکتیو، زیست شناسی: فرونشست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

فقدان، کمبود. عدم، نبودن، نداشتن، احتیاج، کسری، فاقد بودن، ناقص بودن، کم داشتن، نیازمندی، نبودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

معتبر، موجه. موثق. نافذ، قابل قبول، قوی، سالم، قانونی، درست، صحیح، دارای اعتبار، موثر، قانون فقه: معتبر، نافذ، بازرگانی: قابل اطمینان، درست، علوم نظا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وضعیت. موقعیت، وضع، عارضه، حالت، چگونگی، مقید کردن، شرط نمودن، شایسته کردن، شرط مهم در قرارداد، مشروط کردن، شرطی کردن، شرط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مجددا بیان کردن، تصریح کردن، باز گفتن. بازگو کردن. دوباره ادا کردن. دوباره گویی. دوباره گفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیشدار، تند، تیز، هجو امیز، سوزش اور burning, acrid, astringent, biting, corroding, corrosive, mordant, vitriolic - sarcastic, acrimonious, cutting, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گل، لجن. گل آلود کردن، تیره کردن، علوم مهندسی: رسوب، عمران: گل، معماری: لجن، زیست شناسی: گل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

خراب کردن، ویران کردن؛ خرابه، ویرانه، لاشه ماشین و هواپیما پس از حادثه. کالای بازیافتی از کشتی یا ماشین شکسته یا خانه ویران، کشتی شکسته، خرابی، لاشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیبا. قشنگ. خوبرو. خوشگل. جذاب. گیرا. دلبر. دوست داشتنی. خوب .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

relating to the position or job of someone or something:وابسته به مقام و موقعیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ابرو کنار راه، کنده، چاله، سنگر رابط خندق کندن، شهر، خندق، حفره، راه اب، نهراب، گودال کندن، عمران: راه اب، معماری: جوی، زیست شناسی: ابرو، ورزش: حفره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حیله، برپا کردن، نصب قطعات، بادگل و بادبان اراستن، مجهز کردن، اماده شدن، با خدعه و فریب درست کردن، گول زدن، دگل ارایی، وضع حاضر، سر و وضع، اسباب، لوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

صاحب. مالک . دارا. possessor, holder, landlord or landlady, proprietor

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خودبه خود. خود انگیز، بی اختیار، فوری، شیمی: خود به خود، روانشناسی: خود انگیخته، علوم هوایی: خود انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اشراف زاده، اعیان. صاحب، ارباب، خداوندگار، فرمانروا، شاهزاده، مالک، ملاک، حکمروایی کردن، مانند لرد رفتار کردن، عنوان لردی دادن، بازرگانی: ارباب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترویج کننده فروش، پیش برنده، ترقی دهنده، ترویج کننده، قانون فقه: موسس، بازرگانی: مبلغ، ورزش: برگزار کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

topic, affair, business, issue, matter, object, point, question, substance, theme - citizen, national, subordinate - subordinate, dependent, inferi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

copy, duplicate, mimic, recreate, reduplicate, reproduce تکرار کردن. تکثیر یافتن. ازدیاد. زیاد شدن. برگرداندن، تازدن، جورساختن، کپی، تقلید کردن، ادا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

firm, compact, concrete, dense, hard - strong, stable, sturdy, substantial, unshakable - sound, genuine, good, pure, real, reliable. reliable, depen ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤٩

خواسته. مشیت، اختیار، رضا، وصایا، با وصیت واگذار کردن، خواستن، خواست، خواهش، آرزو، نیت، قصد، وصیت نامه، اراده کردن، وصیت کردن، میل کردن، فعل کمکی'خوا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

mediator, ambassador, delegate, diplomat, honest broker, intermediary, moderator

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

توانایی های خود را به رخ کشیدن، پز دادن. تفاخر کردن. فخر فروشی کردن. لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن اغراق آمیز گفتن، به رخ کشیدن، رجز خواندن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

مهندسی صنایع: ارزش، بها، قیمت، قدر، قابلیتی که به موقع و به قیمتی مناسب برای خریدار فراهم میشود و در هر مورد توسط خریدار تعریف می شومهندسی صنایع: تول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

sureness, assurance, confidence, conviction, faith, positiveness, trust, validity - fact, reality, sure thing ( informal ) , truth اطمینان، یقین. قط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

That which entitles one to confidence, credit, or authority استوار نامه، گواهی نامه، اعتبار نامه، اختیار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نفوذ کردن در منطقه، تراوش کردن، نشر کردن، گذاشتن، در خطوط دشمن نفوذ کردن، علوم نظامی: نفوذ به منطقه. از سوراخهای صافی گذراندن، صاف کردن، با تراوش گذر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

enormous, colossal, giant, huge, immense, mammoth, stupendous, titanic, tremendous غول پیکر. بسیار بزرگ. هنگفت . کلان. ماموت. عظیم الجثه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

judgment, arbitration, conclusion, decision, finding, pronouncement, ruling, settlement, verdict قضاوت، داوری، احقاق حق، حکم ورشکستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

dear, admired, adored, darling, loved, pet, precious, prized, treasured, worshipped عزیز، معشوق، محبوب، مورد علاقه. دلبر. عزیز دل. با ارزش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

azure, cerulean, cobalt, cyan, navy, sapphire, sky - coloured, ultramarine - depressed, dejected, despondent, downcast, low, melancholy, sad, unhapp ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

great, enormous, fearful, gigantic, huge, intense, tremendous. excellent, amazing, brilliant, fantastic ( informal ) , magnificent, marvellous, outst ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمره. نشان کردن، مارک ( واحد پول کشور آلمان ) ، نشانه کردن، علامت گذاری کردن، نشانه هدف، نمره گذاری کردن، نمره، نشانه، نشان، هدف، پایه، نقطه، درجه، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

high - spirited, animated, cheerful, ebullient, energetic, enthusiastic, lively, spirited, vivacious - luxuriant, abundant, copious, lavish, plentifu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

evident, apparent, clear, conspicuous, distinct, indisputable, manifest, noticeable, plain, self - evident, undeniable, unmistakable واضح، بدیهی، مشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

outline, abstract, plan, rough, sketch, version - order, bill ( of exchange ) , cheque, postal order. outline, compose, design, draw, draw up, formu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

elation, ecstasy, exaltation, exhilaration, intoxication, joy, jubilation, rapture رضامندی، خوشی، خوشحالی، رضایت، مشاط، شنگولی. شادی. کیف. شعف.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

cause, aim, goal, grounds, incentive, intention, motive, object, purpose - sense ( s ) , intellect, judgment, logic, mind, rationality, sanity, soun ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

to make a high or musical sound by blowing air out through your lips سوت. صفیر، سوت زدن، ورزش: سوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

alike, duplicate, indistinguishable, interchangeable, matching, twin یکسان، همسان برابر، همانند، همان، مساوی، علوم مهندسی: کاملا برابر، روانشناسی: هم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

companion, buddy ( informal ) , chum ( informal ) , comrade, mate ( informal ) , pal, playmate - supporter, ally, associate, patron, well - wisher ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P. - fame, distinction, notability, prestige, prominence ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

passage, alleyway, backstreet, lane, passageway, pathway, walk کریدور، راهرو، غلام گردش، محل عبور، گذر. جاده. معبر، گذرگاه، خط سیر، پیاده رو، کوچه خ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

important, big, considerable, material, meaningful, momentous, significant, substantial, weighty نتیجه ای، مهم، دارای اهمیت، پربرایند. قابل ملاحظه، چ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرا مفصلی. ترا مفصلی. ماورای مفصلی. سراسر مفصلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تغییر و تبدیل استخوان. بازده استخوان. دگرگونی استخوان.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیری سلولی. کهولت سلولی. ازکار افتادگی سلولی. ناتوانی سلولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

indicative, characteristic, suggestive مطابق نشانه بیماری، نماینده، حاکی از علائم مرض، ( طب ) نشانه بیماری. نماینده، حاکی، دال، نشانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

همیشگی، پایا. مداوم، پایدار، ثابت قدم، باثبات، استوار، وفادار، دائمی، عدد ثابت، کامپیوتر: ثابت، معماری: ثابت، دائمی: ثابت، مقدار ثابت، دایمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرواز نزدیک زمین، درحال توقف پر زدن، پلکیدن، شناور واویزان بودن، در تردید بودن، منتظرشدن، علوم هوایی: شناوری، علوم نظامی: پرواز ثابت در سطح زمین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

a period when someone, especially someone in a university job, stops doing their usual work in order to study or travel مرخصی. فرصت مطالعاتی . سبتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رگ وپی، پی، وتر، تار وپود، رباط

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

imaginary, dreamlike, fabulous, fanciful, illusory, make - believe, visionary - insubstantial, immaterial, intangible, nebulous. fake, artificial, f ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

جریمه کردن، محرومیت، ضبط کردن، بطور جریمه یا تاوان گرفتن، فقدان، زیان، ضبط شده، خطا کردن، جریمه دادن، هدر کردن، قانون فقه: از دست رفتن، بازرگانی: تاو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

seal, device, endorsement, mark, sign, stamp, symbol - indication, sure sign, telltale sign انگ زدن، عیارگذاشتن، نشان، عیاری که از طرف زرگر یا دولت ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

tending to spread especially in a quick or aggressive manner: such as. a. of a non - native organism : growing and dispersing easily usually to the d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

examination, analysis, checkup, inspection, perlustration, review, scan, scrutiny, survey, view بازرسی کردن. ممیزی دفاتر محاسباتی، بازبینی، حسابرسی ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

help, advance, aid, assist, back, boost, encourage, forward, foster, support - raise, elevate, exalt, upgrade - advertise, hype, plug ( informal ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

load, baggage, consignment, contents, freight, goods, merchandise, shipment محموله. کالا، بار کشتی، محموله دریایی، بار، محموله کشتی

پیشنهاد
٦

استخوان سازی هیتروتروفیک . یعنی رشد استخوان در بافت نرم، جایی که بطور نرمال و معمول رشد استخوان وجود دارد. ( HO ) is the presence of bone in soft t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Date: 1300 - 1400; Origin: story; perhaps because some medieval buildings had paintings on their walls telling stories] a floor or level of a buildin ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ویژگی سازگار. امکان سازگاری. شاخص سازگاری. مشخصه سازگار و هماهنگ. دارای صفت سازگار یا هماهنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برآمدگی فلزی. بیرون زدگی فلزی. قلمبه بودن فلزی. قمپوز فلزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

amidst, among, betwixt, in the middle of, mid مابین درمیان، دربین، درمقام مقایسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

check, authenticate, bear out, confirm, corroborate, prove, substantiate, support, validate تایید کردن، تصدیق کردن. وارسی کردن، مقایسه کردن با اصل پی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

incidental, inessential, irrelevant, marginal, minor, secondary, unimportant - outermost, exterior, external, outer, outside دوره امادگی، نورس، جنبی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

plank, panel, piece of timber, slat, timber - directors, advisers, committee, conclave, council, panel, trustees - meals, daily meals, provisions, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

assemble, cluster, congregate, convene, converge, flock together, rally - gather, accumulate, amass, assemble, heap, hoard, save, stockpile جمع آوری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

administer, be in charge ( of ) , command, conduct, direct, handle, run, supervise - succeed, accomplish, arrange, contrive, effect, engineer - han ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

national, countrywide, general, widespread سرتاسری، در سرتاسر کشور. در کل کشور. در تمام کشور. درسراسر کشور. سراسری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

penetrate, chop, pierce, score, sever, slash, slice, slit, wound - divide, bisect, dissect, slice, split - trim, clip, hew, lop, mow, pare, prune, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرزبندی جغرافیایی. حد بندی محلی یا ناحیه ای. تعیین حد محلی/ منطقه ای و جغرافیایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در مهندسی نخستین نقطه در نمودار تنش - کرنش که تغییر شکل همیشگی رخ می دهد، نقطه تسلیم یا واداد ( به انگلیسی: Yield point ) گفته می شود. رفتار ماده پیش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قاب بارگذاری. فریم بارگذاری. ابزار/وسیله/دستگاه / ست بارگذاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سلول وزن کشی یا مبدل وزن ( به انگلیسی: Load cell ) یک مبدل است که می تواند انواع نیرو مانند نیروی کششی، فشاری، یا گشتاوری را به سیگنال الکتریکی استان ...

پیشنهاد
٦

تست یا آزمایش مکانیکی در محیط آزمایشگاه تست مکانیکی آزمایشگاهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تست مکانیکی آزمایش مکانیکی

پیشنهاد
٦

تست مکانیکی واقعی در محیط آزمایشگاه ( آزمایشگاهی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جسم مهره یا تنه مهره ( به انگلیسی: Vertebral body ) قسمتی از یک مهره در ستون فقرات است که بخش جلویی ( قدامی ) هر مهره را تشکیل می دهد. قوس مهره ای در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

importance, advantage, benefit, desirability, merit, profit, usefulness, utility, worth - cost, market price, rate - values: principles, ethics, ( ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، قانون فقه: هماهنگی negotiate, arrange, settle, agree, coincide, concord, concur ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

brothel, bagnio, bawdy house, bordello, cathouse, hookshop, joyhouse, seraglio, sporting house, whorehouse, red - light district, levee, tenderloin, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

درخواست کردن، اعمال کردن. صدق کردن، به کار بردن، استعمال کردن، اجرا کردن، متصل کردن، بهم بستن، درخواست دادن، شامل شدن، قابل اجرا بودن، قانون فقه: درخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سلام و عرض ادب و احترام استاد کتابدار عزیز دو املا هم صحیح میباشد. ♥️🌹

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

premature, advanced, forward, untimely - primitive, primeval, primordial, undeveloped, young - too soon, ahead of time, beforehand, in advance, in ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

an object that is used to send a weapon or spacecraft into the sky

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علاقه مند، مایل؛ جالب؛ بهره علاقمند کردن، ذینفع کردن، بر سر میل آوردن، سهیم کردن، بهره، تنزیل، سود، مصلحت، دلبستگی، علاقه، قانون فقه: ربح، مصلحت، روا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

completion, companion, consummation, counterpart, finishing touch, rounding - off, supplement - total, aggregate, capacity, entirety, quota, totality ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

possessions, assets, belongings, capital, effects, estate, goods, holdings, riches, wealth - land, estate, freehold, holding, real estate - quality, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

an image of a person or animal that is made in solid material such as stone or metal and is usually large ⇒ sculpture تندیس، مجسمه. پیکره، هیکل، تمثا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تبدیل، دگرگونی، تغییرشکل، تغییرماهیت، تحول. انتقال. ترادیسی. استحاله. دگرسازی change, alteration, conversion, metamorphosis, revolution, sea change, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

complicated, complex, convoluted, elaborate, fancy, involved, labyrinthine, tangled, tortuousبغرنج. درهم برهم. پیچیده. آشفته. قاراشمیش. درگیر. گیرواگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

importance, consequence, greatness, moment, note, significance, weight - size, amount, amplitude, extent, mass, quantity, volume

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

put together, accumulate, amass, collect, cull, garner, gather, marshal, organize جمع آوری کردن. همگردانی کردن، توده کردن، گردآوردن، تالیف کردن، کامپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بزرگی. دامنه، حیطه عمل، کشش، شدت، تعداد، عظمت، حجم، قدر، اهمیت، شکوه، اندازه، مقدار، علوم مهندسی: شدت، کامپیوتر: مقدار، معماری: قدر مطلق، بزرگی، مقدا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بارگرهای فولادی. بار کننده های استیل. بارکن های فولادی یا استیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وضعیت حدی. شرایط مرزی. شرایط حدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

profitable, advantageous, fruitful, productive, remunerative, well - paid پول ساز، پر منفعت سودمند، نافع، موفق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

picturesque, beautiful, panoramic, spectacular, striking صحنه ای، نمایشی، مجسم کننده، خوش منظر. زیبا. چشم نواز. فوق العاده. منظره خاص و منحصربفرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

superficial, empty, slight, surface, trivial - unintelligent, foolish, frivolous, ignorant, puerile, simple کم عمق. کم ژرفا، کم آب، سطحی، کم عمق کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

protection, cover, defence, guard, screen - safety, asylum, haven, refuge, retreat, sanctuary, security - protect, cover, defend, guard, harbour, h ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پرسیدن، تحقیق کرد. بازجویی کردن، جویا شدن، استفسار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وسعت، جهت یاب، تدبیر کردن، نقشه کشیدن، اختراع کردن، دور زدن، مدار چیزی راکامل نمودن، باقطب نماتعیین، جهت کردن، محصور کردن، محدود کردن، فهمیدن، درک کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عادتی بسیار زشت و ناپسند که در بین نوجوانان دیده میشود: استمنا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

استمنا. ناچاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

shocking, agonizing, damaging, disturbing, hurtful, injurious, painful, scarring, upsetting, wounding وابسته به روان زخم، زخمی، جراحتی، ضربه ای، روان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Great boast little toast اصطلاحا یعنی: پز عالی جیب خالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

توانایی های خود را به رخ کشیدن، پز دادن لاف، مباهات، بالیدن، خودستایی کردن، سخن اغراق آمیز گفتن، به رخ کشیدن، رجز خواندن، خرده الماسی که برای شیشه بر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

odd, abnormal, bizarre, curious, extraordinary, peculiar, queer, uncommon, weird, wonderful - unfamiliar, alien, exotic, foreign, new, novel, unknow ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فروشگاه. انبار کردن، ذخیره کردن، انبار کردن، اندوخته، مغازه بزرگ، انباره، مخزن، موجودی، مغازه، دکان، فروشگاه، اندوختن، انبار کردن، ذخیره کردن، علوم م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

قتل عمدی یا اقدام به قتل یک سرباز، معمولاً یک مافوق، توسط یک سرباز دیگر است. پرسنل ارتش ایالات متحده این کلمه را در طول جنگ ویتنام ابداع کردند، زمانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

performance, characterization, impersonation, performing, playing, portrayal, stagecraft, theatre - temporary, interim, pro tem, provisional, substi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Of, relating to, resulting from, or showing actinism دارای خواص پرتوافکنی، مربوط به تاثیر شیمیایی actinic ( al ) : دارای خواص شیمیایی، مربوط به تابش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

The intrinsic property in radiation that produces photochemical activity خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی و غیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

تخلیه کردن، لوله اگزوز، خروج گاز یا بخار، تمام شدن انرژی، اگزوز، خروج ( بخار ) ، در رو، مفر، تهی کردن، نیروی چیزی راگرفتن، خسته کردن، ازپای در اوردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

الکترونیک: کنش، اقدام، عمل، کامپیوتر: اثر، کنش، عمل، شیمی: کنش، عمل، تربیت بدنی: اقدام، تجارت خارجی: نبرد، جنگ، علوم دریایی: کنش، جنبش، عمل، اژیرش، ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

if something you say or do is actionable, it is so bad or damaging that a claim could be made against you in a court of law قابل تعقیب قانونی، قابل ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فعال کردن. به فعالیت پرداختن، به کار انداختن، چاشنی مین را کشیدن، کنش ور کردن، فعال کردن، به فعالیت پرداختن، به کار انداختن، تخلیص کردن ( سنگ معدن ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فعال سازی. به کارانداختن، به فعالیت درآوردن، فعال شدن، کنش وری، کنش ور سازی، ایجاد فعالیت، به کار واداری، ( مع ) . تخلیص، علوم مهندسی: تخلیص، شیمی: ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

work together, cooperate, join forces, participate, play ball ( informal ) , team up - conspire, collude, cooperate, fraternize همکاری کردن. همدستی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

militant, organizer, partisan فعال. طرفدار عمل. پارتیزان. عملگرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

action, animation, bustle, exercise, exertion, hustle, labour, motion, movement - pursuit, hobby, interest, pastime, project, scheme فعالیت. عمل، وظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

existence, being, materiality, reality, fact واقعیت، فعالیت، امرمسلم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

person trained in acupuncture ( therapy that uses thin needles inserted through the skin at specific points on the body to control pain and other sym ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

treatment for pain and disease that involves pushing special needles into parts of the body طب سوزنی، روش چینی بی حس سازی بوسیله ء فروکردن سوزن در بد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

judgment, astuteness, cleverness, ingenuity, insight, intelligence, perspicacity, shrewdness تیز هوشی، تیز فهمی، فراست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Anno Domini ) used to show that a date is a particular number of years after the birth of Christ Synonym : CE ⇒ BC آگهی تبلیغاتی بعد از میلاد، میلادی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

seriousness, gravity, importance, severity, urgency - perceptiveness, astuteness, cleverness, discrimination, insight, perspicacity, sharpness تیزی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

feeling or noticing something very strongly بزیرکی، بحدت، بشدت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

piece of music that should be played or sung slowly مو. رقص ) اهسته و ملایم، اجرای اهنگ باهستگی، ( در بالت ) رقص دو نفری که زن روی پنجه ءپا میرقصد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

saying, byword, proverb, saw, word مثل، امثال و حکم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ardent, devout, earnest, enthusiastic, heartfelt, impassioned, intense, vehement باحرارت، باحمیت، پرشور وشعف، ملتهب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ditch, channel, drain, excavation, furrow, gutter, trough

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

retaliate, answer, hit back, meet, oppose, parry, resist, respond, ward off - opposite to, against, at variance with, contrariwise, conversely, in d ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Job. appointment . Mission . duty

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

retaliate, answer, hit back, meet, oppose, parry, resist, respond, ward off Synonyms: - opposite to, against, at variance with, contrariwise, conver ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

سلام اساتید و دوستان بزرگوار خواهشا نظرات را کپی و بنام خود ثبت نکنید مثلا آقای اکبر اصغری معنی پیشنهادی بنده رو کپی و paste کردند. خواهشا از نظرات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

remove, discard, peel off, strip off - lift off, take to the air - depart, abscond, decamp, disappear, go, leave, slope off - parody, caricature, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

shrine, church, sanctuary

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

display, demonstrate, express, indicate, manifest, parade, put on view, reveal, show

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کیج های گردنی از جنس تیتانیوم، کروم کبالت و peek نوعی پلاستیک فوق فشرده است که در اعمال جراحی گردن استفاده میشود وبه جای دیسک بین مهره های گردن استفا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیسکهای بین مهره ای . دیسک بین مهره ای کمر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بشاش. شاد . خوشحال. سرکیف. شنگول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

change, alteration, conversion, metamorphosis, revolution, sea change, transmutation

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

set off, activate, cause, generate, produce, prompt, provoke, spark off, start ماشه. مدار رهاساز، برانگیزنده، پاشنه، پرتاب کردن فشنگ، ماشه اسلحه، گیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

bonus, bounty, fee, perk ( Brit. informal ) , perquisite, prize, reward - at a premium: in great demand, hard to come by, in short supply, rare, sca ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

request, appeal, claim, inquire, petition, put in, requisition - use, bring to bear, carry out, employ, exercise, exert, implement, practise, utiliz ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

happy, buoyant, cheery, chirpy ( informal ) , enthusiastic, jaunty, jolly, light - hearted, merry, optimistic, upbeat ( informal )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

hard level surface or path at the side of a road for people to walk on Synonym : sidewalk

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گلسنگ، باگلسنگ پوشاندن، زیست شناسی: گلسنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فر آورا . پر بازده، مثمر ثمر. بارآور، تولیدی، پربار، حاصلضرب، فرآور، مولد ثروت، تولید کننده، مولد، پر حاصل، معماری: بهره زا، قانون فقه: سود بخش، روان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

to tell a story again, often in a different way or in a different language بازگو کردن . به زبانی دیگر داستانی را بیان کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نشانه، علامت، شعار، ( ک ) . تمثیل، با علایم نشان دادن، علوم نظامی: نشان افتخار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرد غایب، مالک غایب، مفقودالاثر، شخص غایب، علوم نظامی: نهست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Shame on you شرم بر تو باد. خجالت بکش. شرم کن. حیا کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

توافق. رضایت، اجازه، موافقت، راضی شدن، رضایت دادن، موافقت ورثه با مندرجات وصیتنامه، قانون فقه: اجازه دادن، رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کار انجام شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

To form an idea of; imagine or conceive characters represent a grotesquely blown - up aspect of an ideal man. . . if not realizable, capable of being ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شبه آرتروز. آرتروز کاذب . حرف p اول را تلفظ نمیکنیم سودو آرتروز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

a baby or young animal before it is born ⇒ embryo

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ashamed, awkward, blushing, discomfited, disconcerted, humiliated, mortified, red - faced, self - conscious, sheepish

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

atmosphere, heavens, sky - wind, breeze, draught, zephyr - manner, appearance, atmosphere, aura, demeanour, impression, look, mood - tune, aria, l ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

hurt, pain, pound, smart, suffer, throb, twinge - pain, hurt, pang, pounding, soreness, suffering, throbbing

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

topic, affair, business, issue, matter, object, point, question, substance, theme - citizen, national, subordinate - subordinate, dependent, inferi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

signify, convey, denote, express, imply, indicate, represent, spell, stand for, symbolize - intend, aim, aspire, design, desire, plan, set out, want ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

regretful, apologetic, conscience - stricken, contrite, penitent, remorseful, repentant, shamefaced - sympathetic, commiserative, compassionate, ful ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

traditions, beliefs, doctrine, sayings, teaching, wisdom

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حساب بانکی. حساب داشتن در بانک، شمردن، حساب کردن، محاسبه نمودن، ( حق ) حساب پس دادن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، دانستن، نقل کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Beamer :تیرک؛ پرتو. باریکه، دسته کردن اشعه الکترونی، جهت دادن، تیرک، تیر سقف، شاه تیر، ستون نور، شعاع نور، شاهین ترازو، میله، شاه پر، تیر عمارت، نورا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

model, example, ideal, pattern نمونه. مثال. الگو. مدل.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

centre, core, focal point, focus, heart, middle, nerve centre برجستگی، ناف، کاسه چرخ، رینگ چرخ، توپی چرخ، قطب، مرکز فعالیت، علوم مهندسی: چرخ فرز، علو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مفصل زانو تشکیل شده از فمور و تیبیا و رباطهای LCL. MCL. ACL. PCL

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گول، کلاه سر ( کسی ) گذاشتن، از پرداخت ( وجهی ) طفره زدن، چرند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

frustrate, baffle, balk, beat, circumvent, dash, disappoint, foil, ruin, thwart, cheat, chouse, cozen, defraud, diddle, do, flimflam, gyp, overreach, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

handkerchief, hankie, kerchief, *snot - rag, wipe پاک کن. برف پاک کن. دستمال. جاروب کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

negotiate, arrange, settle, agree, coincide, concord, concur, harmonize harmony, accord, chorus, concord, consonance, tune

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ridiculous, crazy ( informal ) , farcical, foolish, idiotic, illogical, inane, incongruous, irrational, ludicrous, nonsensical, preposterous, sensele ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مقدار بار بازده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

good - bye, adieu, by, cheerio, farewell, so long, toodle - oo خداحافظ. فعلا.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظن، تخمین، حدس زدن، گمان بردن، گمان، حدس و تخمین زدن. احتمال. فرضیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

assumption, argument, assertion, hypothesis, postulation, presupposition, proposition, supposition

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

انداختن. کم کردن، فرود، قطره، چکه، از قلم انداختن، افتادن، چکیدن، رهاکردن، قطع مراوده، افت، سقوط، نشست، افت کردن، گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال، ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ritual, commemoration, function, observance, parade, rite, service, show, solemnities - formality, ceremonial, decorum, etiquette, niceties, pomp, p ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

nonsense, baloney, bilge, bull, bunk, claptrap, drivel, hogwash, rot, twaddle

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

leader, administrator, chief, commander, controller, director, executive, head, manager, ruler

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

output, production, work rate, yield

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

be averse to, despise, detest, disapprove, hate, loathe, not be able to bear or abide or stand, object to, take a dim view of - aversion, animosity, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

difficulty, complication, dilemma, dispute, predicament, quandary, trouble - puzzle, conundrum, enigma, poser, question, riddle

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

state, circumstances, lie of the land, position, shape, situation, state of affairs - requirement, limitation, prerequisite, proviso, qualification, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

idea, abstraction, conception, conceptualization, hypothesis, image, notion, theory, view

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

shelter, asylum, cover, covert, harborage, haven, port, refuge, retreat, sanctuary, inlet, arm, bay, bight, cove, creek, firth, gulf, loch, lough, an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

shelter, asylum, cover, covert, harborage, haven, port, refuge, retreat, sanctuary, inlet, arm, bay, bight, cove, creek, firth, gulf, loch, lough, an ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوع، دسته بندی کردن جور کردن، دسته کردن، طبقه بندی کردن، قسم، نوع، گونه، طور، طبقه، رقم، جور کردن، سوا کردن، دسته دسته کردن، جور درآمدن، پیوستن، دمسا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صدمه زدن. آزار، اذیت، زیان، ضرر، خسارت، آسیب رساندن، گزند، قانون فقه: اذیت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

معاوضه کردن معاوضه و مبادله پول، تهاتر، تعویض، تبدیل ارز، مبادله پول، معاوضه، تبادل، رد و بدل ارز، اسعار، جای معاملات ارزی و سهامی، بورس، صرافخانه، ص ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بطور آشکار. بطور واضح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

وضعیت. موقعیت، وضع، عارضه، حالت، وضعیت، چگونگی، مقید کردن، شرط نمودن، شایسته کردن، کامپیوتر: وضعیت، قانون فقه: شرط مهم در قرارداد، مشروط کردن، روانشن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حامی. حافظ، نگهدار، پشتیبان، ولی نعمت، مشتری، کامپیوتر: مشتری یا ارباب رجوع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نزدیک؛ در همین نزدیکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مشتق شدن. استنتاج کردن، نتیجه گرفتن، ناشی شدن از، منتج کردن، مشتق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اجازه دادن. رخصت دادن، ستودن، پسندیدن، تصویب کردن، روا دانستن، پذیرفتن، اعطاء کردن، علوم مهندسی: تصویب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قیام، نهضت، جنبش، شورش کردن، شورش یا طغیان کردن، اظهار تنفر کردن، طغیان، شورش، بهم خوردگی، انقلاب، شوریدن، قانون فقه: شورش کردن، روانشناسی: شورش، علو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درخواست کردن، اعمال کردن. صدق کردن، به کار بردن، استعمال کردن، اجرا کردن، متصل کردن، بهم بستن، درخواست دادن، شامل شدن، قابل اجرا بودن، قانون فقه: درخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زحمت دادن. دردسر دادن، مخل آسایش شدن، نگران شدن، جوش زدن و خودخوری کردن، رنجش، پریشانی، مایه زحمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوعی اندود پلاستیکی لوله ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

گستاخ، جسور. خشن، زمخت، ناهموار، خام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اشتباه. مخالف اخلاق یا قانون، ناحق، خطا، اشتباه، تقصیر و جرم غلط، ناصحیح، غیر منصفانه رفتار کردن، بی احترامی کردن به، سهو، قانون فقه: اشتباه، علوم نظ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

واگذاشتن، نشست کردن، فرو نشستن، فروکش کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آنالیز، تحلیل و بررسی آنالیز ریاضی، تشریح، فراکافت، بازکافت، موشکافی، تفکیک، جداگری، فرگشایی، کاوش، استقراء، شی تجزیه شده، کتاب یا موضوع تجزیه و تحلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سان، دفیله رفتن، معبر باریک راه، الوده کردن، بی حرمت کردن، بی عفت کردن، گردنه، رژه رفتن، گذرگاه، قانون فقه: بی عفت کردن، علوم نظامی: مانع طبیعی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حق چاپ و نشر. حق تالیف و تصنیف، حق تالیف، حق چاپ ( انحصاری ) ، حق طبع و نشر، علوم مهندسی: حق چاپ و تقلید، قانون فقه: حق طبع، حق چاپ و انتشار انحصاری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرمنده. شرمسار. معذب. شرمگین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اغوا، وسوسه، فریب، ازمایش، امتحان، روانشناسی: وسوسه enticement, allurement, inducement, lure, pull, seduction, tantalization

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پایدار، باودام، پایا، دیرپای، عمران: بادوام long - lasting, dependable, enduring, hard - wearing, persistent, reliable, resistant, strong, sturdy, to ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گسستگی ترد و شکننده. از هم گسیختگی ترد و شکننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

آوار. خاک و شن، قلوه سنگ، خرده، باقی مانده، آثار مخروبه، آشغال روی هم ریخته، معماری: واریزه، زیست شناسی: مانده طبیعی، علوم نظامی: خار و خاشاک ( و ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ذرات باقیمانده. لاشه باقیمانده The vultures ate the debris particle's of pig لاشخورها ( کرکس ها ) لاشه باقیمانده خوک را خوردند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

arrange, classify, coordinate, group, marshal, put together, run, set up, systematize, take care of

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

discover, come across, encounter, hit upon, locate, meet, recognize, spot, uncover - perceive, detect, discover, learn, note, notice, observe, reali ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

things, belongings, effects, equipment, gear, kit, objects, paraphernalia, possessions, tackle - substance, essence, matter - material, cloth, fabri ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Boil down :: To be handed down or passed along, descend from parent to child; pass from older generation to younger ones.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

lowest part, base, bed, depths, floor, foot, foundation - underside, lower side, sole, underneath. buttocks, backside, behind ( informal ) , posterio ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

difference, comparison, disparity, dissimilarity, distinction, divergence, foil, opposition

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

essence, crux, drift, gist, heart, import, meaning, nub, pith, question, subject, thrust - aim, end, goal, intent, intention, motive, object, object ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

pull out, draw, pluck out, pull, remove, take out, uproot, withdraw - derive, draw, elicit, glean, obtain - passage, citation, clipping, cutting, e ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

annexe, addition, appendage, appendix, supplement - lengthening, broadening, development, enlargement, expansion, increase, spread, widening توسعه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تجرد، پریشان حواسی، اختلاس، دزدی، ربایش، بیخبری از کیفیات واقعی و ظاهری، براهنگ، انتزاع، چکیدگی، روانشناسی: تجرید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پایه کناری پل، کرانپایه، پایه کناری، تکیه گاه، نیمپایه، کنار، طرف، مرز، حد، ( در پل سازی ) نیم پایه، پایه جناحی، پشت بند دیوار، بست دیوار، نزدیکی، مج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

توهین به مقدسات، سرقت اشیاء مقدسه، تجاوز بمقدسات، قانون فقه: سرقت از اماکن مقدسه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ژرف، گردابی، ناپیمودنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

penetrate, filter through, insinuate oneself, make inroads ( into ) , percolate, permeate, pervade, sneak in ( informal )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

نفوذ کردن در منطقه، تراوش کردن، نشر کردن، گذاشتن، در خطوط دشمن نفوذ کردن، علوم نظامی: نفوذ به منطقه از سوراخهای صافی گذراندن، صاف کردن، با تراوش گذرا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شبنم دار، ژاله دار، ترکرده، مرطوب، تازه wet with drops of dew

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دم کرده، ریزش، ریختن، پاشیدن، القاء، تزریق، الهام اینفیوژن، تزریق پیوسته محلولی به بدن، مانند رگ یا به درون رحم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سوراخ دار، رخنه دار، نشست کننده، چکه کن، علوم مهندسی: نامتراکم، معماری: ابگذار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فشار محوری، بار محوری، فشار دادن به اسکیت برای سر خوردن راست کردن بازو ( شمشیربازی ) ، رانش، حمله کردن، حمله، ضربت، فرو کردن، انداختن، پرتاب کردن، چپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وصل کردن، ضمیمه کردن مونتاژ کردن، ثابت کردن، توقیف کردن، زیر امر قرار دادن، مامور کردن، بستن، پیوستن، پیوست کردن، ضمیمه کردن، چسباندن، الصاق کردن، نس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خام. ناپخته. بی پروا. بی دقت. زمخت.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آنتی اکسیدان یا ضد اکسنده ماده ای در غذاهاست که با خوردن آنها بدن تمیز شده و در مقابل سرطانها مقاوم میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

a substance in some foods that cleans the body and protects it from cancer آنتی اکسیدان . ضد اکسنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چاقوها. تیغ ها. کاردها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

واضح، بدیهی، مشهود. آشکار، هویدا، معلوم، مریی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

کنترل، نظارت. مقررات و نظامات، نظام، نظامنامه، تنظیم، تعدیل، قاعده، دستور، قانون، آیین نامه، مقرره، علوم مهندسی: آیین نامه، الکترونیک: تنظیم، معماری: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

جنین، رویان . موجودی در حال تکامل در محیط داخل رحمی پس از تشکیل قسمتهایی از بدن و قبل از تولد است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پست کردن، ریاضت دادن، کشتن، ازردن، رنجاندن. به زحمت انداختن. شرمگین و شرمنده کردن. آزار رساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پر خطر، خطرناک. مضر، زیان آور، خطربار. دارای ریسک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کامپیوتر: برنامه ای برای ویرایش فایلهای تصویری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

توی، از روی، داخل ( کشتی یا هواپیما ) ، ورزش: در پایگاه، روی قایق، علوم دریایی: روی کشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طور قابل ملاحظه ای، نسبتا زیاد. بطور چشمگیری.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هرزه، افسار گسیخته، کسیکه پابند مذهب نیست، باده گسار وعیاش، غلام ازاد شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ماشه. مدار رهاساز، برانگیزنده، پاشنه، پرتاب کردن فشنگ، ماشه اسلحه، گیره، سنگ زیر چرخ، چرخ نگهدار، ماشه ( چیزی را ) کشیدن، رها کردن، راه انداختن، کامپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پرکردن، چپاندن، خودرا برای امتحان اماده کردن، باشتاب یاد گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

حکومت کردن. حکمرانی کردن، تابع خود کردن، حاکم بودن، فرمانداری کردن، کنترل کردن، مقرر داشتن، نافذ بودن، قانون فقه: ناظر بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

صفت خاص، علاقه خاص، ناخوشی جداگانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دکه. غرفه، دکه چوبی کوچک، بساط، صندلی، لژ، جایگاه ویژه، به آخور بستن، از حرکت بازداشتن، ماندن، ممانعت کردن، قصور ورزیدن، دور سرگرداندن، طفره زدن، در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ماده کثیف و چسبناک، ماده چرب، علوم هوایی: حلالی برای روغنها و گریسها goo, gook, goop, gumbo, muck, crud, cab

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء ظن، فهرست سیاه، صورت اشخاص بدحساب، اسم کسی رادرلیست سیاه نوشتن exclude, ban, bar, boycott, debar, expel, reject, s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

طوفان. کولاک، تغییر ناگهانی هوا، توفانی شدن، با حمله گرفتن، یورش آوردن، معماری: طوفان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

disloyalty, deception, double - cross ( informal ) , sell - out ( informal ) , treachery, treason, trickery - giving away, disclosure, divulgence, r ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صاحب خیر، ولینعمت، نیکوکار، بانی خیر، واقف، قانون فقه: واهب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تیر چوبی. میخ چوبی، دستک، تیرک، ستون چوبی یا سنگی تزئینی، میخ چوبی، گرو، شرط بندی مسابقه با پول روی میز، به چوب یا به میخ بستن، قائم کردن، محکم کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در آغوش کشیدن؛ پذیرفتن در آغوش گرفتن، در بر گرفتن، بغل کردن، شامل بودن hug, clasp, cuddle, envelop, hold, seize, squeeze, take or hold in one's arms ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

disease, epidemic, infection, pestilence - affliction, bane, blight, curse, evil, scourge, torment طاعون. آفت، بلا، سرایت مرض، به ستوه آوردن، آزار ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Helpless بیچاره، درمانده، فرومانده، ناگزیر، زله Hapless فلک زده . بدبخت. بیچاره. درمانده. Hopeless مایوس. ناامید. بی امید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Propositionلایحه قانونی طرح، موضوع، قضیه، کار، مقصود، قیاس منطقی، گزاره، پیشنهاد کردن، دعوت به مقاربت جنسی، کامپیوتر: گزاره، معماری: رای، روانشناسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بمن اعتماد کن. باورم کن. راست میگم. به من اعتقاد داشته باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اصطلاحی در ارتوپدی به معنای خمش بیش از ۱۲۵ درجه در مفصل زانو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

پیاده رو. رهفرش، سنگفرش، علوم مهندسی: کف سازی، عمران: پیاده رو، معماری: جاده فرش شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زبان تاتاری، تاتار، ته نشین، رسوب، باره دندان، جرم دندان . درده، علوم نظامی: نوعی موشک زمین به هوای دریایی غیر اتمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تماس گرفتن، ارتباط برقرار کردن کنتاکت، ارتباط، قطب اتصال، محل اتصال، تماس یافتن، تماسی، برخورد، علوم مهندسی: اتصال الکتریکی برخورد، الکترونیک: کنتاکت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تحکیم، نتیجه ء حکمیت، رای بطریق حکمیت، داوری، معماری: حکمیت، قانون فقه: داوری، حکمیت، روانشناسی: حکمیت، بازرگانی: داوری settlement, adjudication, dec ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دنبال کننده. ادامه دهنده. تحمل کننده. دوباره شروع کننده. دوباره آغازگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

غریزه. شعور حیوانی، هوش طبیعی جانوران، روانشناسی: غریزه intuition, faculty, gift, impulse, knack, predisposition, proclivity, talent, tendency

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Croquet شبیه این کلمه به معناهای بازی کروکه، نوعی بازی با گوی وحلقه، کروکت، ورزش: بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازی کروکه، نوعی بازی با گوی وحلقه، کروکت، ورزش: بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تعارف، درود، تعریف کردن از praise, bouquet, commendation, congratulations, eulogy, flattery, honour, tribute

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فدایی، شهید راه خدا کردن، قانون فقه: شهید، علوم نظامی: به شهادت رساندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

املا درستش governor است فرماندار. والی، حکمران، حاکم، فرمانده، دستگاه فرمان خودکار، گاورنور، قانون فقه: والی، رییس زندان، علوم نظامی: استاندار، گاورن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کنسرت. انجمن ساز و آواز، هم آهنگی، توافق، تفاهم، مرتب کردن، جور کردن، قانون فقه: هماهنگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تاه، بالازدگی، بالازنی، توگذاری، شیرینی مربا، روحیه، چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب، توگذاشتن، نیرو، زور، شدت زومندی، درجای دنج قرارگرفتن یاقرار داد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مثال، مثل، تمثیل، قیاس، نمونه، داستان اخلاقی، روانشناسی: تمثیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درستش با حرف های بزرگ یا کپیتال باید نوشته بشه USD دلار آمریکا یا بطور معمول بین خودشون به دلار buck یا bucks میگویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

منجمد شدن، یخ بستن، بی اندازه سرد کردن، فلج کردن، فلج شدن، ثابت کردن، مسدود کردن، ثابت نگاه داشتن، غیرقابل حرکت ساختن، یخ زدگی، افسردگی، بازرگانی: مح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به نمایش گذاشتن. نمایش دادن، در معرض نمایش قراردادن، ارایه دادن، ابراز کردن، قانون فقه: ضمیمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

املا درستش panic به معناهای زیر میباشد وحشت کردن؛ وحشت اضطراب و ترس ناگهانی، دهشت، وحشت زده کردن، در بیم و هراس انداختن، روانشناسی: وحشت زدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

تلخ. جگرسوز، طعنه آمیز، شیمی: تلخ sour, acid, acrid, astringent, harsh, sharp, tart, unsweetened, vinegary - resentful, acrimonious, begrudging, ho ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رسم کردن، کشیدن؛ مساوی کردن بیرون کشیدن، دریافت کردن، قرعه کشیدن، قرعه کشی، برات کشیدن، چک کشیدن، مساوی، رویارویی دو حریف در آغار ( لاکراس ) ، حذف اس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زشت و وقیح، کریه، ناپسند، موهن، شهوت انگیز زست، شرم اور، هرزه، وقیح، نفرت انگیز indecent, dirty, filthy, immoral, improper, lewd, offensive, pornogra ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

You always get an ace in different classes تو همیشه تو کلاسهای مختلف نمره آس ( اول. عالی ) میگیری You are ace sweety تو بیستی عزیزم. تو نمونه ای شیری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

املا درستش illustrator است به معنای توضیح دهنده، نشان دهنده، تصویر کش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناهار خوردن، شام خوردن، شام دادن. غذا دادن. خوراک دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

واکنش، عکس العمل. انفعال، عکس العمل، انعکاس، واکنشی، علوم مهندسی: عکس العمل، معماری: واکنش، شیمی: واکنش، روانشناسی: واکنش، بازرگانی: عکس العمل، ورزش: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به طور واضح و آشکار. بطور شفاف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نقض کردن. تخلف کردن، تجاوز کردن، شکستن، نقض کردن، هتک حرمت کردن، بی حرمت ساختن، مختل کردن، قانون فقه: هتک ناموس کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رای مخالف دادن، مخالفت کردن، تحریم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

انجیر چیز بی بها، آرایش، صف آرایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناامید کننده، مایوس کننده، یاس آور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عبارت ) مَجاز مجازی، تمثیلی، رمزی، کنایه ای، تصویری، تلویحی، قانون فقه: رمزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

hard surface or path at the side of a street for people to walk on Synonym : pavement British English پیاده رو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قسمت تحتانی، نشیمنگاه پایه، ته، زیر، پایین، بنیان نهادن، ذیل، قسمت زیر آب کشتی، مقر، کشتی، کف، تحتانی، علوم مهندسی: ته انداختن، عمران: کف نهر، معماری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

انباشتن ( به مرور ) ، روی هم گذاشتن، جمع کردن، اندوختن، رویهم انباشتن، عمران: اندوختن، بازرگانی: متراکم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بحث و مشاجره. تنازع، منازعه، مجادله کردن، مناقشه کردن، اختلاف، ستیزه، چون و چرا، مشاجره، نزاع، جدال کردن، مباحثه کردن، انکارکردن، قانون فقه: نزاع کرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پرتاب غیرمجاز توپ کریکت، تکان تند، حرکت تند و سریع، کشش، انقباض ماهیچه، تشنج، تکان سریع دادن، زود کشیدن، ادم احمق و نادان، ورزش: بالازدن وزنه از روی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نتیجه ای، مهم، دارای اهمیت، پربرایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سوء استفاده، سوء استعمال، شیادی، فریب، دشنام، فحش، بد زبانی، تجاوز به عصمت، تهمت، تعدی ( adj. ) ناسزاوار، زبان دراز، بدزبان، توهین امیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

obvious, apparent, blatant, clear, conspicuous, evident, glaring, noticeable, palpable, patent

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

apprehensive, anxious, edgy, fearful, jumpy, on edge, tense, uneasy, uptight ( informal ) , worried

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

unawares, short, sudden, suddenly, unanticipatedly, unaware, unawaredly, unexpectedly

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

soak up, consume, digest, imbibe, incorporate, receive, suck up, take in - preoccupy, captivate, engage, engross, fascinate, rivet

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

leave, desert, forsake, strand - give up, relinquish, surrender, yield

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کم. خرده، تکه، پاره، ریزه، ذره، لجام، دهنه، سرمته، رقم دودویی، هویزه، پاره خبر ( بیت ) ، علوم مهندسی: سرمته، تیغه یا ابزار سوراخ کاری که در داخل گیره ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

supply, cater, equip, furnish, outfit, purvey, stock up - give, add, afford, bring, impart, lend, present, produce, render, serve, yield

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پارچه سفید، علامت محل عبور سیم مسلح کردن، توقیف کردن، ارایش دادن، چاشنی زدن ( بخوراک ) ، چاشنی زدن به، ارایش، علوم نظامی: ارایش دادن مزین کردن، نقش ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ثبت نام ثبت کردن، نام نویسی، اسم نویسی، موضوع ثبت شده، کامپیوتر: ثبت، قانون فقه: ثبت کردن، علوم نظامی: ثبت تیر کردن، ثبت تیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازرسی کردن ممیزی دفاتر محاسباتی، بازبینی، حسابرسی کردن، ممیزی کردن، بازرسی، ممیزی، رسیدگی کردن، قانون فقه: حسابرسی، بازرگانی: بازبینی کردن، علوم نظا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یادداشت؛ اسکناس. سفته تفسیر، قبض، نامه رسمی، نامه ای که به وسیله نماینده سیاسی به حکومت خارجی تسلیم می شود، سند، کلید پیانو، آهنگ صدا، خاطرات، تبصره، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I haven't seen you in ages خیلی وقته که ندیدمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سکو سکوی شیرجه، سطحه، کف راه، پایه نصب، سکو، صحن، مرام، خط مشی، سخن رانی کردن، در جای بلند قرار دادن، کامپیوتر: پایگاه، معماری: جایگاه خطابه، ورزش: ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی فایده، بلا استفاده عاری از فایده، باطله، بلا استفاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هین ( که درموقع راندن اسب و گاو گفته میشود ) ، صدای هی و هین کردن ( برای راندن حیوان ) هین کردن، هوس، بوالهوسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کسل کننده تیره کردن، کند شدن، گرفته، تیره، سنگین، کساد، خسته کننده، بیهوده، بی معنی، ملال آور، راکد، کودن، گرفته، متاثر، کند کردن، علوم مهندسی: کمرنگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

استوار نامه، گواهی نامه، اعتبار نامه، اختیار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عشق . محبت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قصد، نیت اراده، عمد، منظور، خیال، غرض، مفهوم، سگال، قانون فقه: نیت، تعمد، روانشناسی: قصد، بازرگانی: تمایل، علوم نظامی: قصد و منظور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

راه، مسیر پیاده رو، گذرگاه، باریک راه، طریقت، جاده مال رو، علوم مهندسی: راه، کامپیوتر: فرمانPATH، معماری: مسیر، روانشناسی: راه، بازرگانی: مسیر، ورزش: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وحشتناک . ترسناک، هولناک، مهیب، عظیم، فوق العاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ادم رذل، شخص پست، ادم حقه باز، پست فطرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

انبرک. انبر. چنگک . چنگول. گازانبر. کلبتین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وسیع شدید، زیاد، پهن، عریض، گسترده، پهناور، بزرگ، بسیط، کشیده، روانشناسی: گسترده، بازرگانی: پهناور، علوم نظامی: سنگین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

توسعه، گسترش؛ تمدید، مهلت زمانی انبساط، امتداد دادن، طولانی کردن، ملحقات، امتداد، گستردگی، اضافی، الحاقی، کشش، توسیع، تمدید، تعمیم، تلفن فرعی، بسط، ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علم حقوق شریعت، حق، حقوق، قاعده، قانون مدنی، تعقیب قانونی کردن، علوم مهندسی: قانون، قانون فقه: قانون، عدالت، روانشناسی: قانون، نجوم: قانون، بازرگانی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیوانگی کردن، وحشیگری کردن، داد و بیداد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عیاشی، شراب خواری، میگساری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بلند پرواز جاه طلب، بلند همت، آرزومند، نامجو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیوند وصل کردن، متصل کردن، چسباندن اتصال، ارتباط، سندی که به موجب آن خود و وارث و اوصیا و مباشرین امورش را به پرداخت مبلغ معینی به دیگری متعهد می کند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تاراج، یغما، غارت کردن، قانون فقه: غارت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

توله سگ، بچه سگ ماهی، توله زاییدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدنام کردن، بدگویی کردن، بهتان زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تابش، تلالو، درخشندگی، درخشش، براق شدن، برق زدن، درخشیدن، علوم مهندسی: تابش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حسابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مساله، مشکل چیستان، معما، موضوع، روانشناسی: مشکل، بازرگانی: مشکل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مرخص کردن، ترخیص کردن ( از بیمارستان ) دشارژ، تبرئه، مفاصا، تصفیه، پرداخت، رفع اتهام، تخلیه بار، منفصل یا اخراج کردن، ادا کردن دین، بری الذمه کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی علاقگی دوست نداشتن، بیزار بودن، مورد تنفر واقع شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وضع از هم گسیخته، بی تکلیفی، جدا، منفصل، متلاشی، بی ربط ساختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جدول کلمات متقاطع. و از زبان پارسی دوستان : کراواژه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رزمناوی که یک ردیف توپ دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مربی . استاد، معلم، آموزگار، آموزنده، یاد دهنده، آموزشیار، روانشناسی: مربی، علوم نظامی: مربی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

فرح بخش، لذت بخش، لذیذ، مغتنم، عیاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مطبوع به ذائقه، خوش طعم، لذیذ، دلپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Complain٠شکایت کردن غرولند کردن، نالیدن، قانون فقه: شکایت کردن. شاکی بودن. زر زدن. غر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اندازه گیری کردن قدر، حد، بخش یاب، اندازه گرفتن، سنجیدن، بخش کردن، میزان کردن، طی کردن، پیمودن، مقایسه کردن، سنجش، تعدیل کردن، تدبیر، راه حلها، انداز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شکایت کردن غرولند کردن، نالیدن، قانون فقه: شکایت کردن. شاکی بودن. زر زدن. غر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تسکین بخشیدن . راحت کردن، تعویض نگهبانی، خلاص کردن ( از درد و رنج و عذاب ، کمک کردن، معاونت کردن، تخفیف دادن، تسلی دادن، فرو نشاندن، بر کنار کردن، تغ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دعوت به اقدام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بلوری، دانه دانه، دارای دانه های ریز، علوم مهندسی: دانه ای، شیمی: دانه ای، روانشناسی: دانه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوتاهترین زمان عمل جراحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حاکم ستمگر یا مستبد، سلطان ظالم، قانون فقه: حاکم و سلطان مستبد یا ستمگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهار صرف شود از ترکیب کلمات breakfast و lunch ساخته میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کائولین، ( =kaoline ) خاک چینی، داروی اسهال بفرمولH4 Al2 Si2 O9، الکترونیک: کائولن، عمران: خاک رس سفید رنگ که ماده اصلی متشکله ان سیلیکات الومینیم هی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودسر، مشتاق، مایل obstinate, headstrong, intractable, mulish, pertinacious, perverse, pigheaded, self - willed, stiff - necked, wrongheaded, volunta ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

چسب زخم گچ کاری کردن، خمیر مخصوص اندود دیوار و سقف، دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن، گچ زدن، گچ مالیدن، ضماد انداختن، مشمع انداختن، علوم مهندسی: ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فیصله دادن، مستردداشتن، بیرون کردن، خارج کردن، خلع ید کردن، قانون فقه: خلع ید کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاسه ای، گود مجوف، حفره دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مساوی بودن، هم اندازه بودن هم اندازه، هم پایه، هم رتبه، شبیه، یکسان، همانند، همگن، برابر، مساوی، متساوی، یک نواخت، مناسب برابر شدن، مساوی بودن، هم تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

well, active, fit, hale and hearty, in fine fettle, in good shape ( informal ) , in the pink, robust, strong - wholesome, beneficial, hygienic, inv ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مربوط به زبان، زبانی Of or relating to the tongue

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سکوی پرتاب، وسیله پرتاب موشک، پرتاب کننده، حمله کننده، وسیله پرتاب، علوم نظامی: سکو پرتاب کننده، علوم دریایی: syn : launching platform

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

معبر، گود ساختمان، حفر کردن، سنگر کندن، چال، جان پناه، گودال، سنگر، استحکامات خندقی، شیار طولانی، کندن، خندق زدن، علوم مهندسی: شیار لوله قرارگیری کاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نرم، لطیف . روان، سلیس، سطح صاف، قسمت صاف هر چیز، نرم، سلیس، بی تکان، بی مو، صیقلی، دلنواز، روان کردن، آرام کردن، تسکین دادن، صاف شدن، ملایم شدن، صاف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

طشتک، طغار ابخور اسبان، نشیب موج، ابشخور، سنگاب، تغار، معماری: سنگاب، شیمی: ظرف، علوم نظامی: حداقل موج، علوم دریایی: ناواب، حداقل موج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

جذب کردن، درکشیدن، درآشامیدن، یاد گرفتن و فهمیدن، فراگرفتن ( غدد ) ، کاملا فروبردن، تحلیل بردن، مستغرق بودن، مجذوب شدن در، علوم مهندسی: آشامیدن، معم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

روزنامه مصور و نیم قطع sensational, livid, lurid, sensationalistic, sensationist, sultry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

موم اندر اب، ماده چسبنده گندم، چسب، سریشمی که از شاخ واستخوان بدست میاید، شیمی: گلوتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوعی موسیقی رگی a kind of popular music originally from Jamaica, with a strong regular beat

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مردم گروه، قوم و خویش، ملت، people, clan, family, kin, kindred, race, tribe

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کشور مملکت، دیار، بیرون شهر، دهات، ییلاق،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

انگل یا میکرب سوزاک، گونوکوک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گلو پوش، گلو پناه، زره گردن، طوقه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

راهبرد، راهکار. خط مشی، فن اداره جنگ، فن فرماندهی، فن جنگ، فنون سوق الجیشی، حیله، رزم آرایی، استراتژی، فن تدابیر جنگی، فن لشکر کشی، قانون فقه: طرح نق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

یافتن، پیدا کردن جستن، تشخیص دادن، کشف کردن، مکشوف، کامپیوتر: فرمانFIND، ورزش: یافتن بوی شکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بنابراین. پس therefore, accordingly, consequently, hence, so, then, thereupon, thus

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کسل کننده. خسته کننده. طول و اطناب دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هدر دادن، اسراف کردن افت، قراضه، تضییع کردن، تفریط، آشغال، ضایع کردن، صرف کردن، زباله، هرز دادن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن، بی نیرو و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زایشی. مولودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ظریف، شکننده، لطیف، نازک بین، حساس fine, deft, elegant, exquisite, graceful, precise, skilled, subtle - subtle, choice, dainty, delicious, fine, sav ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسباب بازی سرگرمی، بازیچه، عروسک، بازی کردن، ور رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خازن، کندانسور، تغلیظ کننده، منقبض کننده، الت تقصیر، عدسی محدب، الت جمع کردن و تمرکز دادن برق، علوم مهندسی: چگالنده، الکترونیک: خازن، شیمی: چگالنده، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

آدم مشهور. شخص معروف. فرد نامدار personality, big name, big shot ( informal ) , dignitary, luminary, star, superstar, V. I. P. - fame, distinction, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شمالی. اهل شمال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خط؛ صف سطر، ردیف، رشته، بند، ریسمان، رسن، طناب، سیم، جاده، دهنه، لجام، خط کشیدن، خط انداختن، خط دار کردن، به خط کردن، آراستن، تراز کردن، آستر کردن، پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ناوبری کردن، کشتیرانی کردن، هدایت کردن ( هواپیماو غیره ) ، طبیعت، ذات، گوهر، ماهیت، خوی، افرینش، گونه، نوع، خاصیت، sail, drive, guide, handle, manoeu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سیاه چره، سبزه تند، تیره روی dark - skinned, black, brown, dark, dark - complexioned, dusky

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پر خطر، خطرناک مضر، زیان آور، پرخطر، قانون فقه: خطرناک، روانشناسی: خطربار، علوم نظامی: خطرناک dangerous, dicey ( informal, chiefly Brit. ) , difficul ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کایاک، قایق پارویی اسکیموها، ورزش: نوعی قایق سبک و باریک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سوسمار درختی، هرنوع سوسمار بزرگ. آفتاب پرست. بزمجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

میگو. شاه میگو. خوراک میگو. گوشت میگو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Slop هر نوع لباس گشاد رویی، روپوش کتانی پزشکان وامثال ان، شلوار گشاد، لجن، باتلاق، مشروب رقیق وبی مزه، غذای رقیق وبی مزه، پساب اشپزخانه وامثال ان، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ماهی خوراک، مرغ ماهیخوار، چلق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

الاله تکمه دار، الاله خزنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اختراع کردن . از پیش خود ساختن، ساختن، جعل کردن، چاپ زدن، تاسیس کردن، علوم مهندسی: اختراع کردن، قانون فقه: اختراع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مشاهده کردن . معاینه کردن، اظهار عقیده کردن، نظر دادن، بجا آوردن، دیدبانی کردن، رعایت کردن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، دیدن، گفتن، برپاداشتن ( جشن و غ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

کامکار شدن، رونق یافتن، موفق شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن. شکوفایی. رونق مالی . رستگاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مرور کردن، بازبینی کردن بازبینی، تجدید نظر کردن، اصلاح نمودن، دوباره چاپ کردن، حک و اصلاح کردن، بازرگانی: تجدید نظر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قرقره، چرخ چه، چرخک، علوم مهندسی: فلکه تسمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ویژگی مثبت، عادت خوب فضیلت، مزیت، تقوا، پرهیزکاری، پاکدامنی، عفت، خاصیت، روانشناسی: عفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تثبیت کردن . ثابت کردن، به حالت موازنه درآوردن، پابرجا شدن، پابرجا کردن، استوار کردن، ثابت شدن، پایا ساختن، تثبیت کردن، علوم مهندسی: به حالت موازنه د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تندیس، مجسمه پیکره، هیکل، تمثال، پیکر سازی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آزادی . اختیار، اجازه، فاعل مختاری، قانون فقه: آزادی، حریت، روانشناسی: آزادی، بازرگانی: آزادی، علوم نظامی: آزادی، علوم دریایی: مرخصی 48 ساعته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کرایه کردن . استیجار، کرایه، اجاره کردن یا دادن، اجاره بها، مال الاجاره، منافع، اجاره کردن، کرایه کردن، اجاره دادن، قانون فقه: مال الاجاره، آنچه که ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مقدور، دسترس پذیر، فراهم، قابل استفاده، سودمند، موجود، عمران: در دسترس، قانون فقه: ممکن الحصول، بازرگانی: در دسترس، علوم نظامی: در دسترس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تردستی . شعبده، حقه بازی، شیادی، چشم بندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خرید ارزان، چانه زنی در معامله مذاکره، معامله باصرفه، معامله شیرین، سودا، داد و ستد، قرارداد معامله بستن، قانون فقه: معامله، بیع و شراء، بازرگانی: مع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Vizor ) افتاب گردان، لبه پیش امده کلاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گندمه، زگیل دار شدن، زگیل پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لنگرگاه، بندرگاه، پناهگاه، پناه دادن، پناه بردن، لنگر انداختن، پروردن، معماری: بندرگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دانه گیاهان، بذر. بافت، زبری، دانه خرج، حبه، دان، تفاله حبوبات، یک گندم ( مقیاس وزن ) معادل648 0/0گرم، خرده، ذره، رنگ، خوی، حالت، بازو، شاخه، چنگال، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گله . رمه، جمعیت، گرد آمدن، جمع شدن، متحد کردن، گروه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوبیدن . بستن، محکم زدن، چتری بریدن ( گیسو ) ، صدای بلند یا محکم، چتر زلف، علوم هوایی: صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

محل اقامت، اقامتگاه، ( طب ) اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص، قانون فقه: محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشور مستعمره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مقیم، ساکن . مستقر، کامپیوتر: مستقر، معماری: سکنه، قانون فقه: مقیم، نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشور مستعمره، بازرگانی: در جایی سکونت داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

( طب ) روبلا، سرخجه، داروی محمره، قرمز کننده پوست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شوخی امیخته با فریب، شوخی خرکی، مزاح، شوخ طبعی، شوخی زننده، تزئین کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گل اهک، مارن، سنگ اهک ابی ( بف ) ، مارل، پیچیدن طناب، دولابستن، اهک رس، خاک کود، باخاک اهکدار کود دادن، عمران: خاک اهک دار، معماری: سنگ اهک ابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مشورت کردن، تبادل نظر کردن هم رایزنی کردن، اعطاء کردن، مشورت کردن، مراجعه کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناخوشایند ترسناک، شوم، عبوس، سخت، ظالم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

یک اماتور کامپیوتر، لانه کردن، لانه، اشیانه ای کردن، کامپیوتر: تو در تو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

الهیات . یزدان شناسی، علم دین، حکمت الهی، خدا شناسی، روانشناسی: الهیات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تمحید، عمل، اقدام، کار، امر، ورزش، خوشی، وجد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پاس سریع و کوتاه، پرش طول با پشتک به جلو در هوا. از خود بیخود شدن، ضربت سبک وناگهانی، تلنگر زدن ( adj. ) گستاخ، جسور، پر رو، ورزش: پرش از لبه خارجی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرگ بار . کشنده، مهلک، مصیبت آمیز، وخیم، قانون فقه: مهلک، مخرب، روانشناسی: کشنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی حوصله، کسل؛ خسته کننده، کسالت آور خسته کردن، موی دماغ کسی شدن، خسته شدن، داخل را تراشیدن، سوراخ، لوله توپ، گمانه، سنبیدن، سفتن، نقب زدن، بامته تون ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوجوان. بالغ. جوان . رشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فریب دادن گول زدن، فریفتن، اغفال کردن، مغبون کردن، قانون فقه: فریب دادن، ورزش: فریب دادن حریف، علوم نظامی: فریب دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Purpose به معانی :هدف، مقصود مفاد، مفهوم، غرض، عزم، منظور، عمد، در نظر داشتن، قصد داشتن، پیشنهادکردن، نیت، قانون فقه: قصد، مقصود، روانشناسی: غایت، با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کره . روغن زرد، کره مالیدن، چاپلوسی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرد، شخص انفرادی، اختصاصی، تک، منحصر به فرد، متعلق به فرد، قانون فقه: شخص، کس، روانشناسی: فردی، علوم نظامی: فردی، یک نفر سرباز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مفرد این کلمه به معانی زیر است : دزد دریایی راهزنی دریایی، کشتی دزدان دریایی، غارت، دزد ادبی، دزدی دریایی کردن، بدون اجازه ناشر یا صاحب حق طبع چاپ کر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مایه هیبت یا حرمت، پر از ترس و بیم، حاکی از ترس، ناشی از بیم، وحشت اور، ترس اور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کیج های ستون فقرات که در اعمال اسپاین ( ستون فقرات ) بجای غضروف های بین مهره ای از بین رفته استفاده میکنند. این اعمال غالبا با ۴ پیچ ۶ یا ۸ پیچ در کم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کیج های گردنی متخلخل این نوع کیج ها را در گردن بجای غضروفهای از بین رفته میگذارند. در گردن هفت مهره C1_ C7 وجود دارد که غالبا مهره های C4. C5. C6 درگ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خشک کننده. خشک شونده. خشک نمودن. خشک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خرید کردن؛ فروشگاه دکان، کارگاه، تعمیرگاه، فروشگاه، خرید کردن، مغازه گردی کردن، دکه، علوم مهندسی: کارخانه، قانون فقه: خرید کردن، بازرگانی: فروشگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفیدگری. پرداخت. رنگ بری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قلمه، شمشال، چوب هیزم، مسکن عده ها، اسکان عده ها، محل و شغل سازمانی، پذیرفتن یا نام نویسی در هتل، اسکان دادن، ورقه جیره، یادداشت مختصر، پروانه، ورقه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعلیق آویزان کردن، معلق کردن، تعلیق، دستگاه تعلیق، توقف، وقفه، تعطیل، ایست، بی تکلیفی، آویزان، آویزانی، آویزش، علوم مهندسی: آویزش، عمران: آویز، معمار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هرچیزی بشکل مکعب، بشکل مکعب دراوردن، بقوه سه رسیدن، توان سوم، معماری: مکعب، شیمی: مکعب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

شکوفه کردن. شکوفه دادن. رشد انفجاری و در معماری به معنای شمشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کامپیوتر: یک فرایند ارتباطات که تعیین می کند کدام گروه از بیتها تشکیل یک کاراکتر را می دهد و کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش می دهد، معماری: قاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تجسم یا زندگی تازه دادن، حلول کردن، تجلی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوبه، کرجی، با قایق حمل کردن، سرزده وارد شدن، بازرگانی: قایق، لنج، ورزش: تخته بزرگ موج سواری، علوم نظامی: تراده شناور، علوم دریایی: syn : dumb lighter

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشهور، معروف بلند آوازه، نامی، عالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قیمت، ارزش مقدار ( در ریاضیات ) ، بها، ارج، مقدار، قیمت کردن، قدردانی کردن، گرامی داشتن، علوم مهندسی: مقدار، کامپیوتر: مقدار، معماری: مقدار، قانون فق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سراسیمه کردن، گیج کردن، گرم شدن کله ( در اثر مشروب ) ، دست پاچه کردن، عصبانی کردن، اشفتن، مضطرب کردن، سراسیمگی، دست پاچگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

به زور چپاول کردن، چپاول، تاراج، یغما، غنیمت، غارت کردن، چاپیدن، قانون فقه: تاراج کردن یا به تاراج بردن، علوم نظامی: به غنیمت گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

راندمان. کارآیی، بازده، ضریب انتفاع، درجه تاثیر، اثر بخشی، کارایی وسیله یا نفر شایستگی، قابلیت، کارامدی، کفایت، عرضه، میزان لیاقت، تولید، کارایی، فعا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیگر. جز این

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دودمان، اصل ونسب، اجداد، اعقاب، نیاکان . پیشینیان . نسب، روانشناسی: تبار، سویه، سطر بندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آرزو کردن خواستن، میل داشتن، آرزو داشتن، آرزو، خواهش، خواسته، مراد، حاجت، کام، خواست، دلخواه، روانشناسی: میل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اندیشه، فکر، عقیده، نظر گمان، افکار، خیال، قصد، مطلب، چیز فکری، استدلال، تفکر، قانون فقه: قصد، روانشناسی: فکر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دردناک، مجروح جراحت، جای زخم، دلریش کننده، سخت، دشوار، مبرم، خشن، ریشناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

انباری. سیلو. پناهگاه . کارخانه سرپوشیده، انداختن، افشاندن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست انداختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، کپر، آلونک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

کمک هزینه، پول تو جیبی. اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تسلیم شدن پس دادن، بازدهی، ثمر دادن، واگذار کردن، ارزانی داشتن، بازده، محصول، حاصل، تسلیم کردن یا شدن، بار، قیمت بازار، بازده انفجار، قدرت انفجار گلو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بغرنج. پیچیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تراکمی، تجمعی، انباشته، یکجا، جمع شونده، روانشناسی: تراکمی، بازرگانی: متراکم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

بطور کامل و دقیق، کاملا، سراسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

یکسان، همسان برابر، همانند، همان، مساوی، علوم مهندسی: کاملا برابر، روانشناسی: همانند، بازرگانی: یکسان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شفاف روشن، شفاف ( کاغذ شفاف ) ، پشت نما، نور گذران، فرانما، علوم مهندسی: ترانسپارنت، کامپیوتر: ناپیدا، عمران: شفاف، معماری: سو گذران، علوم هوایی: شفا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رضامندی، خوشی، خوشحالی، رضایت، مشاط، روانشناسی: شنگولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مانند، قابل مقایسه، قابل قیاس، مشابه، متشابه، روانشناسی: شبیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رایج، شایع، متداول، فائق، مرسوم، برتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بی نهایت بی اندازه، گزاف، بی کران، پهناور، وسیع، کلان، بسیار خوب، ممتاز، عالی، عمران: وسیع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

بطور معمول، معمولا، به طور نمونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درستش precipitate به معانی زیر میباشد: رسوب کردن، بشدت پرتاپ کردن، شتاباندن، بسرعت عمل کردن، تسریع کردن، سر اشیب تند داشتن، ناگهان سقوط کردن، غیر محل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

برگشتن عودت دادن، پس فرستادن، عملکرد، اعاده بازگشت، عودت، گزارش دادن، گزارش رسمی، بازده، درآمد، بازگشت، برگشت، برگرداندن، مراجعت کردن، رجعت، اعاده، ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گروه، پیرو، طرفدار، همکار. همگروه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چرخش، دوران، گردش به دور، حرکت وضعی، چرخه، گرداندن، تعویض، علوم مهندسی: روتاسیون، کامپیوتر: چرخش، معماری: گردش، شیمی: چرخش، روانشناسی: چرخش، نجوم: حر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

بجز، مگر، به استثنای جز، غیر از، سوای، مستثنی کردن، مشمول نکردن، اعتراض کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

واژن. آلت تناسلی زنان. مهبل، نیام، غلاف، مهبلی، قانون فقه: قبل، کانال تولد نوزاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خیره شدن خیره نگاه کردن، چشم دوختن، زل زل نگاه کردن، با دقت نگاه کردن، نگاه خیره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

چند کاره. چند منظوره . فراگیرنده، دارای استعداد و ذوق، روان، سلیس، گردان، متحرک، متنوع و مختلط، چندسو گرد، تطبیق پذیر، همه کاره، علوم مهندسی: چند بعدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تراشیدن، افتاده های اهن، اسقاط اهن، ضایعات، خرده، تکه، پاره، قراضه، دورانداختن، عکس یا قسمتی از کتاب یا روزنامه که بریده شده، ته مانده، ماشین الات او ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیبت نبودن، حالت غیاب، فقدان، قانون فقه: غیبت، روانشناسی: غیاب. عدم حضور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

وقفه فاصله تاکتیکی، فاصله، مدت، فرجه، ایست، خلال، علوم مهندسی: فاصله، عمران: فاصله زمانی، قانون فقه: وقفه، روانشناسی: فاصله، ورزش: دوی تمرینی آرام، ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تپش. لرزه. لرزش. ارتعاش. تکانه. تکان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گندمه، ککمک، کنجدک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

معوق، از موعد گذشته، منقضی شدن، دیر امده، موعد رسیده، سر رسیده، قانون فقه: منقضی، بازرگانی: منقضی، گذشتن موعد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تا اندازه ای، تا یک اندازه، اندکی. ناقص.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Paralyse. Paralyze : فلج کردن، زمین گیر کردن، خنثی کردن، سست کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اطمینان، یقین قطع، امر مسلم، قانون فقه: یقین، روانشناسی: یقین، بازرگانی: قطعیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سرتاسری. سراسری. در کل کشور. در همه جای کشور. در سرتاسر یا سراسر کشور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

یخچال. یخدان. سردخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صدای تنور، صدای زیر مردانه مفاد، نیت، رویه، تمایل، قانون فقه: رونوشت حکم یا دستور دادگاه، بازرگانی: مفاد، بازاری که در آن معامله برای آینده صورت می گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعتبار صحت اعتبار، نفوذ، تایید، تصدیق، تنفیذ، درستی، صحت، قانون فقه: صحت، سندیت، روانشناسی: اعتبار، زیست شناسی: صحت، بازرگانی: سندیت، صحت، علوم نظامی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عمدتا. اساسا. بیشتر. اکثرا. در اصل. بطور کلی. کلا. بطور عمده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرسایش رفتگی، فرسودگی، خوردگی، سایش، فساد تدریجی، تحلیل، ساییدگی، علوم مهندسی: تحلیل تدریجی، عمران: فرسایش، معماری: فرسایش، شیمی: فرسایش، زیست شناسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بسیار. فراوان. وافر. سرشار. زیاد. خیلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سازمان دادن تشکیل دادن، آرایش دادن، مرتب کردن، تشکیلات دادن، درست کردن، سر و صورت دادن، متشکل کردن، قانون فقه: تشکیل دادن، بازرگانی: بازار سازمان یاف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دولاشدن، خم شدن، سرفرود اوردن، خمیدگی، تمکین، خشوع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

متناوبا عوض کردن راه کار فرعی، تعویض، یک درمیان آمدن، متناوب کردن، متناوب بودن، به نوبت انجام دادن، متبادل، عوض و بدل، ورزش: ذخیره، علوم نظامی: یدکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Factor در معانی مفرد به شرح ذیل است : عامل . کارگزار، سازه، عامل ضرب، وکیل، عامل ( عوامل ) ، حق العمل کار، نماینده، فاعل، سازنده، فاکتور، عامل مشترک، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بخش، رکن، عامل عامل اصلی، جزء، المان، عنصر عملیاتی، رکن، سازه برقی، عنصر ( شیمیایی ) ، جسم بسیط، جوهر فرد، عنصر، اساس، اصل، محیط طبیعی، اخشیج، عامل، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاهد. شهادت دادن، گواهی دادن، گواهی، شاهد، مدرک، دیدن، گواه بودن بر، قانون فقه: گواه آوردن، روانشناسی: شاهد، بازرگانی: شاهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدرک، اثبات بینه، شاهد، دلیل، گواه، ملاک، گواهی، شهادت دادن، ثابت کردن، قانون فقه: دلیل، با گواهی ثابت کردن، روانشناسی: شواهد، بازرگانی: دلیل، سند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شورا؛ سازمان خدمات شهری هیات، انجمن، مشاوره، مجلس، کنکاشگاه. نهاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ارزش، شایستگی. سزاواری، لیاقت، شایسته بودن، استحقاق داشتن، استحقاق، روانشناسی: مزیت. برتری. رجحان. مستحق بودن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

آشکارا، بطور واضح بطور آشکار یا معلوم، بدیهی است که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دسته، گروه نوع، قلم، جنس، طبقه اجناس، طبقه افراد، اقلام آماد، دسته، زمره، طبقه، مقوله منطقی، رده، معماری: طبقه، قانون فقه: مقوله، روانشناسی: طبقه، زی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تورم رکود، تورم رکود، بازرگانی: تورم همراه با رکود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رفاه کمک، توجه کردن، رعایت کردن، خدمات اجتماعی، آسایش، رفاه، سعادت، خیریه، شادکامی، قانون فقه: کمکهای اجتماعی، روانشناسی: رفاه، بازرگانی: رفاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حکم رای هیات منصفه، فتوی، نظر، قضاوت، قانون فقه: رای هیات منصفه، تصمیم هیات منصفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چشم انداز. رویکرد دور نما، منظره، چشم داشت، نظریه، روانشناسی: نظرگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سردفتر اسناد رسمی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

استراتژی، تدبیر راهبرد، خط مشی، فن اداره جنگ، فن فرماندهی، فن جنگ، فنون سوق الجیشی، حیله، رزم آرایی، استراتژی، فن تدابیر جنگی، فن لشکر کشی، قانون فقه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

راهپیمایی، رژه سان و رژه، سان رفتن، سان، نمایش با شکوه، جلوه، نمایش، خودنمایی، جولان، میدان رژه، تظاهرات، عملیات دسته جمعی، اجتماع مردم، رژه رفتن، خو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قاعده، قانون سلطه، نظامات حکمرانی یا حکومت کردن، قاعده، دستور، بربست، قانون، فرمانروایی، حکومت کردن، اداره کردن، حکم کردن، گونیا، خط کش، علوم مهندسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیزی را در یک مکان ساختن، بنا کردن جای چیزی را تعیین کردن، در جای ویژه ای قرار دادن، مشخص کردن جا دادن، تعیین محل کردن، جای چیزی را معین کردن، تعیین ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وفادار. ثابت قدم. بی منفذ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شهرت، اعتبار آبرو، خوشنامی، اشتهار، آوازه، قانون فقه: عرض، روانشناسی: شهرت، بازرگانی: معروفیت، شهرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در پزشکی : مسمومیت عفونی حاصله در اثر جذب باکتریها ومواد فاسد بخون، گندیدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیباچه نگار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تند ومغشوش سخن گفتن، باخشم سخن گفتن، تف پراندن، باخشم اداکردن، بیرون انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سوت. صفیر. سوت زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سیل آسا. خصوصا بارانهای سیل آسا سهمگین.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

هیجان انگیز مهیج، محرک، افروزنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علوفه، تلاش وجستجو برای علیق، غارت کردن، پی علف گشتن، کاوش کردن، علوم نظامی: علوفه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ارامش، اسودگی، اسایش خاطر، راحت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فاقد صلاحیت فاقد شرایط لازم، بی حد و حصر، نامحدود، کامل، قانون فقه: فاقد شرایط لازم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرسایش انرژی موج، افت قدرت امواج ( رادار ) ، کاهش، میرایی، تضعیف، علوم مهندسی: تضعیف، کامپیوتر: تضعیف، الکترونیک: تخفیف، روانشناسی: تضعیف، زیست شناسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رودپیچ، مئاندر، دور، گردش، راه پر پیچ وخم، پیچ وخم داشتن، مسیر پیچیده ای را طی کردن، چماب، علوم مهندسی: پیچ و خم، عمران: قسمت پیچ و خم دار رودخانه، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاهش موالید. کاهش زاد و ولد. کاهش فرزندآوری و تربیت نسل آینده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درماشین ) پس زنی، پس زدن، عکس العمل سیاسی، واکنش شدید، ورزش: پیچ خوردن نخ ماهیگیری، علوم هوایی: خلاصی در اثر اتصال شل و یا سائیدگی قطعات در هر مکانیز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ادم بد شانس، ادم که بدشانسی میاورد، شانس نیاوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

ترک برداشتن ترک خوردن، شکستگی، پریدگی، رخنه، ترک، ضربت، ترق تروق، ترکانیدن، ( شلاق ) را بصدا درآوردن، تولید صدای ناگهانی و بلند کردن، شکاف برداشتن عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

see, detect, discern, discover, note, notice, perceive, spot, witness - watch, check, keep an eye on ( informal ) , keep track of, look at, monitor, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

portion, allocation, amount, grant, lot, quota, ration, share, stint - concession, deduction, discount, rebate, reduction

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در پزشکی loose body هم به معنای جسم خارجی در اعضا بدن را گویند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

البته دیکته صحیح register به معانی زیر میباشد: ثبت کردن، اسم نویسی کردن رجیستر، نام نویسی، اسم نویسی کردن، کفگیرک نشانه روی، ثبات، دفتر ثبت، ثبت آمار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

انباری کارخانه سرپوشیده، انداختن، افشاندن، افکندن، خون جاری ساختن، جاری ساختن، پوست انداختن، پوست ریختن، برگ ریزان کردن، کپر، آلونک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در ذیل فرمایش استاد سلطانی زرندی باید عرض کنم که فرمالین بصورت قرص جامد وجود دارد که لوازمی را مثل آرتروسکوپی زانو که گاها برقی هستنددر جعبه ای که قر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

طاق ( فورنیکس ) . نوار سفید زیر نیمکره های مغز، فضای مجوف، روانشناسی: طاق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ابتکار . عقل سلیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

بینش، درک عمیق بصیرت، فراست، چشم باطن، درون بینی، روانشناسی: بینش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

صدای لوکوموتیو، صدای انفجاری که گاهی از ماشین شنیده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تقصیر گیر، کاستی، گناه، عیب، نقص، خطا، اشتباه، شکست زمین، چینه، گسله، تقصیر کردن، مقصر دانستن، خطای پا در سرویس، خطای سرویس، علوم مهندسی: اشتباه، کام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قی کردن، استفراغ کردن، برگرداندن، هراشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ثبت کردن، اسم نویسی کردن رجیستر، نام نویسی، اسم نویسی کردن، کفگیرک نشانه روی، ثبات، دفتر ثبت، ثبت آمار، دستگاه تعدیل گرما، پیچ دانگ صدا، لیست یا فهرس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیرقابل دسترسی. دور از دسترس. بعید. ناموجود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاید گویا، ممکن است، توان بود، اتفاقا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحشیه، ملاحظه، ظهر نویسی، نوشتن تذکرات، یادداشت ( درحاشیه ) ، حاشیه نویسی، تفسیر، کامپیوتر: یاداوری، علوم نظامی: تقریظ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

معلم خصوصی، استاد راهنما معلم سرخانه، ناظر درس دانشجویان، درس خصوصی دادن، قانون فقه: قیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کثیف و ژولیده ناهنجار، ناسترده. هپلی. شلخته. نامرتب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پارچه جین. پارچه شلوار و پیراهن لی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تازی ( شکار ) ، سگ شکاری، سگ تازی، ادم منفور، باتازی شکار کردن، تعقیب کردن، پاپی شدن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحریک. ترویج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ضماد روی محل درد گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اندام، هیکل نگاره، هیکل، پیکره، تندیس، شکل، صورت، شخص، نقش، رقم، عدد، کشیدن، تصویر کردن، مجسم کردن، حساب کردن، شمردن، پیکر، عمران: شکل، معماری: نقش، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مالیدن سودن، ساییدن، پاک کردن، اصطکاک پیدا کردن، ساییده شدن، علوم مهندسی: سائیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

توخالی گودال، میان تهی، گود افتاده، پوچ، فریبنده، گودی، حفره، پوک کردن، پوک شدن، خالی کردن، عمران: توخالی، معماری: کاواک، ورزش: موج با انحنای زیاد، ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ممانعت کردن جلوگیری کردن، پیش گیری کردن، باز داشتن، مانع شدن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کبود کردن؛ کبودی خون مردگی، کوبیدن، کبود کردن، زدن، ساییدن، کبود شدن، ضربت دیدن، کوفته شدن، کبودشدگی، تباره، ورزش: کوفتگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تگرگ طوفان تگرگ، تگرگ باریدن، سلام، درود، خوش باش، سلام برشما باد، سلام کردن، صدا زدن، اعلام ورود کردن ( کشتی ) ، عمران: تگرگ، معماری: تگرگ، زیست شنا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاغول بنایی، سطح شاغولی ( n. ) ژرف پیما، شاقول عمودی، گلوله سربی ( adv. vt. adj. &. vi. ) راست، بطور عمودی، عمودا، درست، عینا، لوله کشی کردن، ژرف ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تهاجمی هجوم کننده، تاخت و تاز کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

همدستی. خودمانی. شریکی. دوست جونی. رفیق شفیق.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

متوقف کردن موقوف کردن، قطع کردن عملیات، بند آمدن، تمام کردن، متارکه کردن، ایستادن، موقوف شدن، دست کشیدن، گرفتن، وقفه، ایست، توقف، علوم نظامی: قطع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دفع، ریشه کنی، نابودی و برداشتن توده یا اندامی با عمل جراحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دارو و درمان کودکان. طب خردسالان. طب کودکان یا اطفال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سخنی از انجیل مقدس. کلامی از انجیل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

توافق، سازش حل و فصل، واریز، تصفیه، تسویه، پرداخت، مسکن، کلنی، زیست گاه، قانون فقه: استقرار، مستعمره، زیست شناسی: اسکان، بازرگانی: واریز، پرداخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هم ستیز، هم اورد، مخالف، ضد، رقیب، دشمن، روانشناسی: مخالف، ورزش: عضله مخالف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چکمه راه اندازی، بوت، سود، کفش فوتبال، پوتین ساقه بلند، پوتین یاچکمه، اخراج، چاره یافایده، لگدزدن، باسرچکمه و پوتین زدن، علوم مهندسی: فضای ترانک، کام ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دفاع کردن، طرفداری کردن، حامی، طرفدار، وکیل مدافع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدافعه، دفاع، وکالت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرتاسر، پیرامون گرداگرد، دور، در اطراف، در حوالی، در هر سو، در نزدیکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برج ( مثل برج ) بلند بودن، معماری: برج، ورزش: برج شیرجه، ستون، آسمان خراش، دکل، دژ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمونه، الگو مثل، سرمشق، عبرت، مسئله، با مثال و نمونه نشان دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

کمک هزینه، پول تو جیبی اعطاء، پاداش، تخفیف، مزایا، سهمیه، میزان مجاز، جیره، حق معاش، کمک هزینه، مقرری، فوق العاده و هزینه سفر، مدد معاش، جیره دادن، ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A freind in need is a freind indeed دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فراموشی، نسیان، از خاطر زدایی، گمنامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

حتما، مطمئنا، همانا، بلا شک، بدون شک، بی تردید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نزدیک، پیوسته، بیفاصله، مستقیم، تقریبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ملک، زمین و ساختمان، مستقلات مایملک، دارایی، مال، خاصیت، صفت خاص، استعداد، ویژگی، قانون فقه: مایملک، روانشناسی: خاصیت، بازرگانی: دارایی، مال، خاصیت، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

میله مایل ( دکل ) ، خنده بلند، قهقهه، قلاب یانیزه خاردار ماهی گیری، نیزه، چنگک، سیخک، شوخی فریبنده، حیله، ازمایش سخت، انتقاد، نفرین، تفریحگاه ارزان، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Go to hell برو به درک، برو به جهنم Hell جهنم، تجربه تلخ، لعنتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مواظب، ملتفت، متوجه، بادقت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

از ضامن خارج کردن، خلع سلاح کردن بی اثر کردن مین، خنثی کردن، خلع سلاح کردن، به حالت اشتی درامدن، علوم نظامی: غیر مسلح کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مبحث، موضوع مضمون، آزمودنی، نهاد، فاعل، مبتدا، شیی، فرد، شخص، مبحث، موضوع مطالعه، مطلب، زیر موضوع، تابع، اتباع، تبعه، رعایا، موکول، مادون، تحت تسلط، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اب خط، خط بر خورد اب با کشتی، خط بار گیری کشتی، خط میزان و تراز کشتی باسطح اب، ورزش: خط روی بدنه قایق که حد اب را نشان میدهد، علوم دریایی: خط اب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لغزیدن، پا به جایی گیر کردن و افتادن سکندری خوردن، سهو کردن، تلوتلو خوردن، لکنت داشتن، اتفاقا برخوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

به دنبال کشیدن پشت سر یکدیگر قرار گرفتن، هدف را تعقیب کردن، به دنبال حرکت کردن، طفیلی بودن، دنباله دار بودن، دنباله داشتن، اثر پا باقی گذاردن، پیش قد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مادر زادی، ارثی، موروثی، ذاتی، خلقتی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

زیر و رو کردن توپ بدون عقب نشینی، دزدیدن، لخت کردن، تفنگ، عده تفنگدار، علوم نظامی: خان تفنگ، خان کشی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سنگر به زانو، سوراخ روباه, حفره روباه در جنگهای تن به تن کنده میشده که از داخل آن دشمن را با تیر بزنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عالی، ممتاز عالی، بسیارخوب، شگرف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تصویر حضرت عیسی بر بالای صلیب، مصلوب ساختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خاطره، شرح حال، یادآوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

له و لورده، خسته و کوفته، مالیده، جون از تن دراومده، از کت و کول افتاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

پویش، کمپین مبارزه انتخاباتی، حمله، صحنه نبرد، رزم نبرد کردن، زمین مسطح، جلگه، یک رشته عملیات جنگی، لشکرکشی، مسافرت درداخل کشور، علوم مهندسی: سلسله ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ابدیت، مکرر، بدون سرانجام و سراغاز، بی پایان، ازلیت، جاودانی، بی زمانی، قانون فقه: ابدیت، روانشناسی: جاودانگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تسکین بخشیدن راحت کردن، تعویض نگهبانی، خلاص کردن ( از درد و رنج و عذاب ) ، کمک کردن، معاونت کردن، تخفیف دادن، تسلی دادن، فرو نشاندن، بر کنار کردن، تغ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مناجات ودعای دسته جمعی بطور سوال وجواب، مناجات وعبادت تهلیل دار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فاز، مرحله طبقه، وضعیت، وجه، منظر، وجهه، صورت، لحاظ، پایه، دوره تحول و تغییر، جنبه، وضع، مرحله ای کردن، علوم مهندسی: حالت، الکترونیک: فاز، معماری: فا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شرکتی ، مشارکتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فرض کردن بخود گرفتن، بخود بستن، وانمود کردن، تظاهر کردن، تقلید کردن، فرض کردن، پنداشتن، بعهده گرفتن، تقبل کردن، انگاشتن، التزام، در دست گرفتن، فرماند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

نگه داشتن، در دست داشتن دریافت کردن، گرفتن، توقف، منعقد کردن، متصرف بودن، پناهگاه گرفتن، دژ، ایست، گیره، اتصالی نگهدارنده، پایه، مقر، نگهداشتن، جا گر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

داد و ستد، کسب و کار، تجارت مبادله یا معاوضه کردن، صنعت، سوداگری، بازرگانی، کسب، پیشه وری، کاسبی، مسیر، شغل، پیشه، حرفه، مبادله کردن، آمد و رفت، سفر، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاخص، برجسته حساس، والا، مهم، مشهور، غالب، قابل توجه، ممتاز، ویژه، اعلی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

discogenic Discogenic pain is a form of low back pain, caused by chemically or mechanically damaged intervertebral discs. This damage can find its or ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قطعه قطعه، بندبند، جدا جدا، بخش بخش، حلقه حلقه، قسمت قسمت، مجزا از هم، جدا ازهم، مستقل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فورا، بی درنگ، بلافاصله، آنا،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیچیده پیچیده، مرکب از چند جزء، بغرنج، هم تافت، مختلط، مجتمع، گروهه، مجموعه، عقده، عمران: پیچیده، معماری: مختلط، قانون فقه: عقده روانی، شیمی: کمپلکس، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

استخراج؛ چکیده، گزیده بیرون کشیدن، استخراج کردن، عصاره گرفتن، اقتباس کردن، شیره، عصاره، زبده، خلاصه، جوهر، گلنگدن زدن، اخراج کردن پوکه، علوم مهندسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عابر پیاده وابسته به پیاده روی، مبتذل، بی روح، معماری: پیاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تهیه کردن، فراهم کردن آماده کردن، تهیه دیدن، وسیله فراهم کردن، میسر ساختن، تامین کردن، توشه دادن، تهیه کردن، مقرر داشتن، تدارک دیدن، بازرگانی: عرضه ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مواد؛ پارچه ماده، کالا، ماتریال، مصالح ساختمان، چیز، جنس، مصالح، مادی، جسمانی، مهم، عمده، کلی، جسمی، اساسی، اصولی، مناسب، مقتضی، مربوط، جسم، علوم مهن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کبوتر، محبوبه، دختر جوان، ترسو، ساده وگول خور، علوم نظامی: در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

به خاطر آوردن، به یاد آوردن، به خاطر داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جنبش، تحرک، به حرکت دراوردن، راه اندازی ، بسیج، نیروی مردمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پول نقد نقد کردن، پول رایج، چک، حواله پستی، اسکناس، نقدی، وصول کردن، دریافت کردن، صندوق پول، پول خرد، قانون فقه: نقد بازرگانی: نقد کردن، پول نقد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

هوا دم، هوای دم، فضا، هوایی، هر چیز شبیه هوا ( گاز، بخار ) ، نسیم، جریان هوا، نفس، استنشاق، سیما، آوازه، آواز، آهنگ، بادخور کردن، آشکار کردن، علوم مه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ارزش قیمت، بها، سزاوار، ثروت، با ارزش، بها، بازرگانی: ارزش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فراوانی، وفور، اسراف کردن، ولخرجی کردن، افراط کردن، بریز و بپاش راه انداختن، ریخت و پاش کردن، مثل ریگ بیابان پول خرج کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نابینا کور، تاریک، ناپیدا، غیر خوانایی، بی بصیرت کورکردن، خیره کردن، درز یا راه ( چیزی را ) گرفتن، اغفال کردن، چشم بند، پناه، سنگر، مخفی گاه، هرچیزی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مشاهده کردن معاینه کردن، اظهار عقیده کردن، نظر دادن، بجا آوردن، دیدبانی کردن، رعایت کردن، مراعات کردن، ملاحظه کردن، دیدن، گفتن، برپاداشتن ( جشن و غیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

راهنمای انجام کار، حکم امریه، رهنمود ( دستورالعمل ) ، دستور دهنده، متضمن دستور، امریه، رهنمود، بازرگانی: رهنمود، علوم نظامی: بخشنامه directive ( jf ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مداوم، سرسخت، بی امان، پیگیر، سنگدل، بیرحم، قصی القلب، وحشی، شدید، ظالم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بیمه مجدد، بیمه اتکایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قطری، شدیدopposite, antipodal, ، مخالف، برعکس، antipodean, antithetical, contradictory, contrary, converse, counter, polar, reverse

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Eye eye master cheif بله چشم فرمانده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصل، معتبر، درست، موثق، قابل اعتماد، قانون فقه: معتبر، موثق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

اذعان کردن، درمیان گذاشتن، موجب، باعث

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مو، زلف، گیسو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خراب کردن، تباه کردن تضییع، کاهش، غنیمت، یغما، تاراج، سود باد آورده، فساد، تباهی، از بین بردن، غارت کردن، ضایع کردن، فاسد کردن، فاسد شدن، پوسیده شدن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هم ارزی، چند حالتی، هم تراز، تباه، روبه انحطاط گذاردن، فاسد شدن، منحط، معماری: تبهگن، شیمی: منحط، روانشناسی: منحط، افول کردن، ناتوان شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کره ماه مهتاب، ماه زده شدن، سرگردان بودن، آواره بودن، دیوانه کردن، بیهوده وقت گذراندن، نجوم: قمر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نیاز داشتن ضرورت، احتیاج لازم داشتن، مستلزم بودن، لزوم، نیازمندی، در احتیاج داشتن، نیازمند بودن، قانون فقه: حاجت، لازم بودن، روانشناسی: نیاز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سلام و عرض ادب و احترام، استاد خانم سارا معصومی عزیز و بزرگوار، بیزحمت پیشنهادهای لغات را بیشتر کنید، و از حمایت شما کمال تشکر و قدردانی را دارم. با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خود را به کوچه علی چپ زدن ، به کتف چپ گرفتن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

وصول کردن، خالص، پاک ، تخلیه جمع کردن، خالی کردن آشکار، زلال، صریح، شفاف، زدودن، ترخیص کردن، روشن کردن، واضح کردن، توضیح دادن، صاف کردن، تبرئه کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خروس پرنده نر ( از جنس ماکیان ) ، کج نهادگی کلاه، چخماق تفنگ، مثل خروس جنگیدن، گوش ها را تیز و راست کردن، کج نهادن، یه وری کردن، مسلح کردن، چخماق کشی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناخوشایند، بسیار بد وحشتناک، وحشت آور، ترسناک، هولناک، بسیار بد، سهمناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Contact lens لنز چشم ، لنز روی مردمک چشم برای زیبایی و یا بهتر دیدن استفاده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بار رانده، مقدار بار رانده شده در فیزیک بر حسب N نیوتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فروتن، متواضع زبون، محقر، بدون ارتفاع، پست کردن، فروتنی کردن، شکسته نفسی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تکرار کردن برگرداندن، تازدن، جورساختن، کپی، تقلید کردن، ادا درآوردن، دوباره ساختن، تولید دوباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تاریخ تاریخچه، سابقه، پیشینه، ( طب ) بیمار نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سرنخ، کلید، راهنما، اثر، نشان، مدرک، گلوله کردن، به شکل کلاف یا گلوله نخ درآمدن، گلوله نخ، گره، گوی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خروجی، بیرون زدن، اخراج، بیرون اندازی، بیرون امدگی، انفصال، شیمی: روزن رانی، علوم هوایی: شکل دادن گرم یا سرد فلزات، علوم نظامی: بیرون امدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دفع کردن، دفع، عدم پذیرش، عقب زنی، تنقر، دشمنی، علوم مهندسی: دفع، علوم نظامی: عقب راندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سربلندی، زیبایی، جلال، افتخار، شکوه، نور، بالیدن، فخر کردن، شادمانی کردن، درخشیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ارشد، بزرگتر، مهتر، ارشد، بالاتر، بالا رتبه، قدیمی، ورزش: مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی، تنیس باز سالمند، مسابقه گلف برای بازیگران بالاتر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

وارد مسیر شدن، باند عوض کردن ترک کردن، عازم شدن، بیرون آمدن، ورزش: خارج شدن موج سوار از موج با کند کردن تخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Beaucoup دیکته درستش اینه و" بوکو " تلفظ میشه تو فرانسوی مثلا Mersi beaucoup بسیار متشکرم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

عصبی، دستپاچه، متشنج، دستپاچه، روانشناسی: نا آرام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سودمند، مفید، با فایده، کارا، موثر، کاربردی، عملی، دارای ارزش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

صاف کردن راست کردن، درست کردن، مرتب کردن، علوم مهندسی: راست کردن یا شدن، معماری: تنظیم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

متهم و محکوم کردن، تعقیب قانونی کردن، اعلام جرم کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رهبر پارلمانی رئیس الوزرا، مقدم، برتر، والاتر، مهمتر، رییس، رهبر، نخست وزیر، نخستین نمایش یک نمایشنامه، هنرپیشه برجسته، قانون فقه: صدراعظم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مبلغ پرداختی؛ ممتاز اضافه ارزش، اجرت، عوض، جایزه، پاداش عمل، پاداش نیکو، صرف برات، حق صرافی، انعام، مزایا، وثیقه، حق بیمه، حق العمل، اعلاء، قانون فقه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خفه کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گلوله؛ آمپول ضربه، گلوله سربی، تیرانداز ماهر، تیر زدن، تیر پرتاب شده، تیراندازی شده، تیرخورده، تیر، ساچمه، رسایی، پرتابه، تزریق، جرعه، یک گیلاس مشروب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سلام و عرض ادب و احترام استاد سرکار خانم امینی بابت حمایت شما بسیار ممنونم ، بیزحمت پیشنهادهایتان برای لغات را بیشتر بفرمایید، thank you very much ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دیدن؛ فهمیدن، متوجه شدن؛ کسی را ملاقات کردن؛ تماشا کردن؛ پی بردن، متوجه شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

کراوات ، دستمال گردن، بستن، گره زدن، متصل کردن، مهار کردن، مهار، ملزم کردن، مساوی، کش، بند پارچه ای جلیقه نجات، اتحاد، بند، قید، الزام، علاقه، رابطه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قالب بندی کردن، الگو و شابلون زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

تکان دادن یا خوردن، تکان دادن، دست انداز داشتن، تکان خوردن، تکان، تلق تلق، ضربت، یکه، علوم مهندسی: ضربه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخته سنگ، صخره تکان دادن، جنبیدن، تکان نوسانی دادن، جنباندن، نوسان کردن، تخته سنگ یا صخره، سنگ خاره، صخره، جنبش، تکان، علوم مهندسی: خاره، عمران: سنگ، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

جهش کردن، کندن، برداشتن، پرواز کردن هواپیما، بردن، کم کردن، سرکشیدن، ادای کسی را درآوردن، بازرگانی: خیز، یکی از مراحل توسعه اقتصادی در نظریه روستو، و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، شاخه، قسمت، شعبه، شاخه های لنگر، قدرت پرتاب توپ، چاشنی کشیدن، آماده انفجار کردن، رسته ( رزمی و پشتیبانی رزمی ) ، جنگ ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مزه؛ مزه کردن، مزه دادن چشیدن، لب زدن، طعم، چشاپی، ذوق، سلیقه، روانشناسی: سلیقه، بازرگانی: ذوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شجاع دلاور، تهم، دلیر، عالی، با دلیری و رشادت با امری مواجه شدن، آراستن، بالیدن، علوم نظامی: به مبارزه طلبیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

باد ورزیدن، دمیدن جوشیدن، دمیدن هوا، وزش، نواختن، وزیدن، در اثر دمیدن ایجاد صدا کردن، ترکیدن، هدر دادن موقعیت، پرتاب محکم توپ، ناتوانی در انداختن تما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دلگرم کردن، تشویق کردن ترغیب کردن، دلگرم کردن، جرات دادن، تقویت کردن، پیش بردن، پروردن، قانون فقه: ترغیب کردن، علوم نظامی: به شجاعت واداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

اسیر کردن ربودن، ضبط کردن، کشتن، غنیمت گرفتن، گرفتار کردن، تصرف کردن، دستگیر کردن، دستگیری، تسخیر، گرفتن، علوم مهندسی: تصرف کردن، ربایش، ورزش: زدن، ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سعی کردن کوشیدن، کوشش کردن، جهد کردن، نزاع کردن، تلاش کردن، تقلا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نشان دادن نمودن، ابراز کردن، فهماندن، نشان، ارائه، نمایش، جلوه، اثبات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مذاکره کننده، چانه زن، معامله گر، طرف معامله، انتقال دهنده mediator, ambassador, delegate, diplomat, honest broker, intermediary, moderator

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رها کردن ترک گفتن، واگذار کردن، تسلیم شدن، رهاکردن، تبعید کردن، واگذاری، رهاسازی، بی خیالی، ول کردن، بی خیال شدن، ترک کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کلیپ، ویدیوی کوتاه گیره کاغذ، گیره یا پنس، بست، برش، موزنی، پشم چینی، کوتاه کردن، شانه فشنگ، چیدن، بغل گرفتن، محکم گرفتن، مفصل کابل، ترمینال باطری، س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فعال کرده، به فعالیت واداشته تحریک کرده، تهییج کرده، انگیخته، ترغیب کرده، واداشته،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حمله با سر دادن شمشیر روی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی، سر خوردن، خرامش، سریدن، اسان رفتن، نرم رفتن، سبک پریدن، پرواز کردن بدون نیروی موتور، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تهذیب اخلاق، تعلیم، تقدیس، درس عبرت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهرامیز، بامروت، رحیم، مهربان، باشفقت، تهذیبی، روانشناسی: انسانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تلفظ کردن صادر کردن، حکم دادن، فتوی دادن، رسما بیان کردن، ادا کردن، اظهار عقیده کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چاپلوسانه فروتنی کردن، انقباض غیر ارادی ماهیچه، پاچه خواری، قوربون صدقه رفتن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیش فرض قضیه ثابت یا اثبات شده، بنیاد و اساس بحث، فرض قبلی، فرضیه مقدم، فرض منطقی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حرکت کردن، انتقال دادن؛ کپی کردن اطلاعات به جای دیگر تغییر دادن، تکان خوردن، پیش رفتن، اسباب کشی کردن، تکان، حرکت فریبنده، جنبیدن، تکان دادن، حرکت دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

mumble, mutter, whisper - grumble, complain, moan سخن نرم، شکایت، زمزمه کردن، غرولند کردن، ور ور کردن، غر زدن، نق زدن، زر زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شهوت انگیز، عشقی، عاشقانه، عشق امیز، عشق انگیز erotic, amative, amorous, aphrodisiac

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دوست داشتنی شایان ستایش، قابل پرستش، پرستیدنی، زیبا، دلربا، جذاب، گیرا، عزیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

غیرمنتظره، گستاخانه تند، پرتگاه دار، سراشیبی، ناگهان، ناگهانی، بی خبر، درشت، جداکردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اموزش، معرفت، دانش، مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد، فرهنگ نژادی، افسانه هاوروایات قومی، فاصله بین چشم ومنقار ( یا دماغ ) حیوانات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

اسب در شطرنج، قهرمان، شوالیه، نجیب زاده، بمقام سلحشوری ودلاوری ترفیع دادن، علوم نظامی: سوارکار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بافتن، کشبافی کردن، بهم پیوستن، گره زدن، بستن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

زانو زدن به نشانه احترام یا ضعف به حالت دستوری هم معنی میدهد: زانو بزن. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نات، گره دریایی ( برابر با 0 183متر ) ، برکمدگی، دژپیه، غده، چیز سفت یا غلنبه، مشکل، عقده، واحد سرعت دریایی معادل 076 /10 6فوت در ساعت، گره زدن، بهم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کراوات دستمال گردن، بستن، گره زدن، متصل کردن، مهار کردن، مهار، ملزم کردن، مساوی، کش، بند پارچه ای جلیقه نجات، اتحاد، بند، قید، الزام، علاقه، رابطه، ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

سینه صندوق، یخدان، جعبه، تابوت، خزانه داری، قفسه سینه، علوم نظامی: صندوق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

انگشت پا انگشت پای مهره داران، جای پا، با انگشت پا زدن یا راه رفتن، عمران: قسمتی از پی دیواره حائل که روی آن خاک ریزی میشود، ورزش: گوشه انتهایی قنداق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دست دسته، عقربه، دستخط، خط، شرکت، دخالت، طرف، پهلو، پیمان، امضا، کمک کردن، با دست کاری را انجام دادن، یک وجب، نفر، یاری دادن، قانون فقه: دستخط، ورزش: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بریدن بریدن، گسیختن، گسستن، چیدن، زدن، پاره کردن، قطع کردن، کم کردن، تراش دادن ( الماس وغیره ) ، کات، خاکبرداری، عبور کردن، گذاشتن، برش، چاک، شکاف، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بازو دست ( از شانه تا نوک انگشت ) ، شاخه، قسمت، شعبه، شاخه های لنگر، قدرت پرتاب توپ، چاشنی کشیدن، آماده انفجار کردن، رسته ( رزمی و پشتیبانی رزمی ) ، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهم بودن، اهمیت داشتن قالب، کالا، ماده، جسم، ذات، ماهیت، جوهر، موضوع، امر، مطلب، مهم، با اهمیت، علوم مهندسی: کالا، قانون فقه: قضیه، شیمی: ماده، علوم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پر با پر پوشاندن، با پر آراستن، بال دادن، ورزش: آهسته زدن گوی، علوم دریایی: نیم چرخ دادن ( پارو ) ، زبانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

چطور، چرا، دلیلش چیه، چطورشده used to ask someone why or how something happened

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

نوبت دور زدن، پیچ مسیر، تاباندن، پیچ، چرخش، گردش ( بدور محور یا مرکز ) ، ماشین تراش، پیچ خوردگی، قرقره، استعداد، میل، تمایل، تغییر جهت، تا زدن، برگرد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چلاق، شل، افلیج، لنگ شدن، عاجز شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درود و هزاران درود به هزار رود یک قسمت از طارم زیبا، هندوستان ایران، ♥️🌹من هم با افتخار بنارودی هستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

I am fed up from him من از دستش ذله شدم، از دست اون جون به لب شدم از دست اون کلافه ام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آرام و ریلکس قدم زدن قدم زنی، گردش، پرسه زنی، قدم زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رسیدن به جایی؛ گرفتن، دریافت کردن؛ شدن؛ خریدن؛ گرفتن، به دست آوردن؛ سوار وسیله نقلیه شدن کسب کرده، به دست آمده، فراهم کردن، حاصل کردن، تحصیل کردن، ته ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A natural amine, C5H15NO2, often classed in the vitamin B complex and a constituent of many other biologically important molecules, such as acetylch ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

واقع گرا واقع بین، تحقق گرا، راستین گرا، بازرگانی: واقع بین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

شرح داده شده، توصیف شده، رسم شده، نمایش داده شده،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نیم نگاهی انداختن برانداز کردن، نظر اجمالی، مرور، نگاه مختصرکردن، نظر اجمالی کردن، اشاره کردن و رد شدن برق زدن، خراشیدن، به یک نظر دیدن، علوم مهندسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مامور بررسی و تحقیق در مورد علت مرگهای ناگهانی، ماموری که وظیفه اش جنبه قضایی و اجرایی دارد ، طبیب قانونی، قانون فقه: هر دو را داراست ولیکن جنبه قضای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خوش و بش، گپ و گفت خودمانی، گفتگوی خودمانی bavardage, by - talk, chitchat, chitter - chatter, trifling

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ارتباط دادن متحد، شریک شدن، هم پیوند، همبسته، وابسته کردن، آمیزش کردن، معاشرت کردن، همدم شدن، پیوستن، مربوط ساختن، شریک کردن، همدست، همقطار، عضو پیوس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

از وسط چیزی گذشتن، از جایی رد شدن متقاطع، عرضی، عبور کردن، تقاطع کردن، برخورد کردن، قطع کردن یک مسیر، صلیب، خاج، چلیپا، علامت ضربدر یا به اضافه، حد و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ذهن؛ مواظبت کردن، ملتفت بودن، اعتنا کردن، حذر کردن در نظر داشتن، نگهداری کردن، رسیدگی کردن، نظر، نیت، خاطر، ذهن، خیال، مغز، فهم، فکر چیزی را کردن، یا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مشکل، آزار دادن، رنجه کردن، زحمت دادن، دچار کردن، آشفتن، مصدع شدن، مزاحمت، زحمت، رنجه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

احمقانه پوچ، ناپسند، یاوه، مزخرف، بی معنی، نامعقول، عبث، مضحک، بیهوده، بیخود، چرت و پرت، مسخره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

انتزاعی ( یک نوع سبک هنری ) ، تجریدی، مطلق ( عدد ) ربودن، بردن، کش رفتن، خلاصه کردن، چکیده کردن، جداکردن، تجزیه کردن، جوهرگرفتن از، عاری ازکیفیات وا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شتاب گرفتن، شتاباندن، تسریع کردن، تند کردن، شتاب دادن، بر سرعت ( چیزی ) افزودن، سرعت دادن، سرعت گرفتن، تندتر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دسر، پس غذا، میوه ژله بستنی یا شیرینی پس از غذای اصلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مسیر تراشنده، نزدیک به زمین، تیر تراش، تغذیه کردن از، چریدن، خراش، خراشیدن، گله چراندن، علوم نظامی: زمین، اتش تراش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ناجنبی، غیر جنبی، فلج موقت اعضا بدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مرض همه گیر دامها، امراض فصلی و ناحیه ای دامها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

بی احتیاط بی پروا، بی بیاک، بی ملاحظه، بی اعتنا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پرهیزکار مقدس، منزه و پاکدامن، وقف شده، قانون فقه: قدوس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ابزار قلم تراش، افزار، اسباب، آلت دست، دارای ابزار کردن، به صورت ابزار درآوردن، شکل دادن، مجهز کردن، علوم مهندسی: ابزار کار، کامپیوتر: وسیله، عمران: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سازدهنی، الت موسیقی شبیه سنتور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I am carrying you in my heart تو در قلب من هستی، تو را در دل دارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

رویان، جنین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

موی دماغ، آدم آویزون، کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تراکم معدنی استخوان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

با سلام عرض ادب و احترام خدمت اساتید و بزرگواران پارسی دوست خانم نازیلا و کوه پیمان و بقیه عزیزان اینکه من جنگ ندارم ، واژگان شما بسیار غنی و قشنگ و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ریختن، سرازیر کردن جاری شدن یا ساختن، تراوش بوسیله ریزش، مقدار ریزش چیزی، ریزش بلا انقطاع و مسلسل، روان ساختن، پاشیدن، افشاندن، جاری شدن، باریدن، علو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مفهوم تصور کلی، راه کار، تدبیر، روش اجرای یک چیز، چکیده، فکر، عقیده، روانشناسی: مفهوم، علوم نظامی: خلاصه خط مشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خراب، از کار افتاده، بدرد نخور، زوار در رفته، خارج از سرویس،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

بلندی ( از سطح دریا ) ، ارتفاع از سطح دریا، فرازا، بلندی، ارتفاع، فراز، منتها درجه، مقام رفیع، منزلت، علوم مهندسی: بلندی، عمران: بلندی از سطح دریا، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وصول کردن، خالص، پاک ، تخلیه جمع کردن، خالی کردن آشکار، زلال، صریح، شفاف، زدودن، ترخیص کردن، روشن کردن، واضح کردن، توضیح دادن، صاف کردن، تبرئه کردن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تشک ، رختخواب یا زیرانداز خواب که خصوصا در کشور ژاپن استفاده میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تنگ ، سفت، محکم، کیپ، مانع دخول هوا یا آب یا چیز دیگر، خسیس، کساد، علوم مهندسی: مانع دخول هوا یا آب، بازرگانی: محکم، ورزش: تنگنا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

profanation, blasphemy, sacrilege, violation بی حرمتی، هتک حرمت، بی حیثیت کردن، بی احترامی، تجاوز کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

معذب ، خامکار، زشت، بی لطافت، ناشی، سرهم بند، غیر استادانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مربوط به والدین، خانوادگی، والدینی، مربوط به پدر و مادر یا به قول دوستان اساتید پاسدار پارسی: پرمارال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

موش؛ خبرچین موش صحرایی، آدم موش صفت، موش گرفتن، کشتن، دسته خود را ترک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

موش؛ خبرچین موش صحرایی، آدم موش صفت، موش گرفتن، کشتن، دسته خود را ترک کردن، خیانت، renegade, apostate, defector, recreant, runagate, tergiversator, t ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

موش؛ خبرچین موش صحرایی، آدم موش صفت، موش گرفتن، کشتن، دسته خود را ترک کردن، خیانت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رد کردن، نپذیرفتن پس زدن، عقب زدن دشمن، بازرگانی: نپذیرفتن، علوم نظامی: دور کردن دشمن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

سن؛ پیر شدن خستگی، کهنه کردن، سرد و سخت کردن فولاد، عمر، پیری، سن بلوغ، دوره، عصر، پیرنما کردن، کهنه شدن، علوم مهندسی: شکستن جسم با فشارهای مکرر، قان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

به معنای کلیتوریس یا زبانک روی نقطه فوقانی آلت تناسلی زنان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خطاب به خانم بزرگسال مثلا سرکار عالی، سرکار علیه، سرکار خانم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اصطلاحی در علم ارتوپدی به معنای برش و برداشتن منیسک های زانو که بین استخوان فمور و تیبیا وجود دارد و جنسی مانند لاستیک دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اسم، نام بردن، به نام صداکردن نام و شهرت، نامیدن، نام دادن، مشهور، نامدار، کامپیوتر: نام، قانون فقه: نام، ذکر کردن، بازرگانی: نام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

احساس درد و ناراحتی کردن، از چیزی رنج بردن زحمت، زیان دیدن، تحمل کردن، کشیدن، تن در دادن، رنج بردن، قانون فقه: تحمل کردن، علوم نظامی: تلفات دیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کاغذ در کاغذ پیچیدن، روی کاغذ آوردن، اوراق بهادار، سفته، برات، ورقه مشخصات کشتی، روزنامه، مقاله، جواز، پروانه، ورقه، ورق کاغذ، ( بصورت جمع ) اوراق، ر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فراوانی، وفور، اسراف کردن، ولخرجی کردن، افراط کردن، بریز و بپاش راه انداختن، ریخت و پاش کردن، مثل ریگ بیابان پول خرج کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی، چند رگه، پولیمری، بسپاری، چند قسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوم تالی، نفر بعد از سر گروه، دومی، ثانی، دومین بار، ثانوی، مجدد، ثانیه، پشتیبان، کمک، لحظه، درجه دوم بودن، دوم شدن، پشتیبانی کردن، تایید کردن، کامپی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شبکه اینترانت و محلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

درون ایالتی، داخل کشوری ، درون کشوری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تعجب کردن؛ شگفتی غافلگیری، غافلگیر شدن، تعجب، شگفت، حیرت، متعجب ساختن، غافلگیر کردن، روانشناسی: شگفتی، علوم نظامی: متعجب کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قرار دادن یک بازیگر یا بیشتر پشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف ( فوتبال امریکایی ) ، توده اجر، دودکش ناو، چاتمه کردن تفنگ، جمع اوری و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نقطه دوران، نقطه اتکاء، شاهین ترازو، اهرم، دارای نقطه اتکاء کردن، تکیه گاه ساختن پایه دار کردن، علوم مهندسی: نقطه اتکاء، روانشناسی: تکیه گاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رد کردن، نپذیرفتن پس زدن، عقب زدن دشمن، بازرگانی: نپذیرفتن، علوم نظامی: دور کردن دشمن deny, decline, disallow, exclude, renounce, repudiate, veto - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

وازدنی، رد کردنی، سزاوار رد کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شاه تخته، زورق، کشتی حمال، ناو، نجوم: جوء جوء carina ( car ) : حمال، علوم دریایی: حمال کشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نظر، عقیده نظریه، رای، اندیشه، فکر، گمان، قانون فقه: نظر، فکر، روانشناسی: نظر belief, assessment, feeling, idea, impression, judgment, point of view, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مربوط به والدین، خانوادگی، والدینی، مربوط به پدر و مادر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

رسمی قانونی، صوری، دارای فکر، مقید به آداب و رسوم اداری، تفصیلی، عارضی، لباس رسمی شب، قرار دادی، قانون فقه: صوری، روانشناسی: رسمی، بازرگانی: صوری، عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قطار؛ آموزش دادن، آموزش دیدن ترن، دنباله، رشته، نظم، ترتیب، سلسله وقایع توالی، مسیر جریان کار، کاروان، تربیت کردن، پروردن، ورزیدن، فرهیختن، ورزش کردن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اطلاعی، متضمن، اگاهی informative, educational, educative, informatory, instructional, instructive

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

گرفتگی عضله، چنگه، چنگوک، گرفتگی عضلات، انقباض ماهیچه در اثر کار زیاد، دردشکم، محدودکننده، حصار، سیخدار کردن، محدود کردن، درقید گذاشتن، جاتنگ کردن، م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دقیقه ، لحظه، دم، آن، بسیار خرد، ریز، جزئی، کوچک، یادداشت، ( بصورت جمع ) گزارش وقایع، خلاصه مذاکرات، خلاصه ساختن، صورت جلسه نوشتن، پیش نویس، نجوم: دق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

مسیر، دویدن، مسابقه دادن، به سرعت رفتن، نژاد، نسل، تبار، طایفه، قوم، طبقه، جدار، گردش، دوران، قاب ( یاتاقان ) ، آبراهه، جوی، ریل لغزنده، اسب دوانی، س ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیشگویی کردن، ازپیش اگاهی دادن، از پیش خبر دادن، نبوت کردن predict, forecast, forewarn, presage, prognosticate, prophesy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پیش نویس کردن، طرح اولیه را نوشتن؛ پیش نویس، طرح اولیه حواله، برات کشی، پیش نویس، برگزینی، انتخاب، چرک نویس، طرح کردن، آماده کردن، از بشکه ریختن، سفت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رابطه ( جدی ) با کسی خویشاوندی، نسب، رابطه، ارتباط، خویشی، وابستگی، نسبت، قانون فقه: قرابت، روانشناسی: رابطه، بازرگانی: بستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

قضاوت، داوری، احقاق حق، حکم ورشکستگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

استقرار یکانها و اماد در منطقه، تنظیم محل ناوها، ارایش گرفتن، ارایشات گسترش، صورت بندی، وضع گسترش موضع گرفتن، تغییر مکان، امادگی، خلق، وضع، خواست، حا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مبحث اصلاح دندانهای کج و معوج در دندانپزشکی و املای این لغت Orthodontics میباشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رشد انفجاری، شکوفه کردن، گل دادنی، بکمال وزیبایی رسیدن، معماری: شمشه، زیست شناسی: شکوفندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آدم سیار، ساکن موقتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مهاجر ( معنی عام: انسان، حیوانات و . . . ) کوچنده، کوچ کننده، سیار، جانور مهاجر، کوچگر، روانشناسی: مهاجر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Comprehend دریافتن، درک کردن، فهمیدن، فرا گرفتن، روانشناسی: فهمیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خون آلود به رنگ خون، خونی، قرمز، خونخوار، حسابی، خیلی زیاد، بسیار زیاد Bloody rich خرپول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

هر نوع لاک پشت ابی، کبوتر قمری، لاک پشت شکار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

error, blooper, blunder, bull, bungle, fluff, lapse, mistake, slip, trip, faux pas, boo - boo, break, gaffe, impropriety, indecorum, solecism اشتباه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

مدیر مدرسه رییس دانشکده یا دبیرستان، رییس موسسه، دستور دهنده، مضمون عنه، کارفرما، موکل، ارباب، عمده، رئیس، مدیر، مطلب مهم، سرمایه اصلی، مجرم اصلی، مر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

واحد قسمت، قسمتی از یک دستگاه، واحد، یکه، میزان، یگان، شمار، یک دستگاه، نفر، عدد فردی، علوم مهندسی: دستگاه، کامپیوتر: دستگاه، عمران: واحد، معماری: یک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدول، پیمون، مدل موشکی، اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری، بخش ( در برنامه ها ) ، حدود، حوزه، گنجایش، طرح، نقشه کوچک، واحد اندازه گیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دورتر، عقب تر، آن، آنها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سروش، الهام الهی، وحی، پیشگویی، دانشمند، کامپیوتر: برنامهORACLE، قانون فقه: پاسخ مبهم، روانشناسی: غیب گو مهندسی صنایع: تولید: شرکت پایه گذار پایگاه د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

archaeologist دیکته درستش این هست باستان شناس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دختر جسور، دختر گستاخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

علم فرایندای زیستی، کامپیوتر: مطالعه سیستمهای زنده به منظور ارتباط دادن ویژگی ها و اعمال انها به توسعه سخت افزار مکانیکی و الکترونیکی کاربرد علم بیول ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

واضح، بدیهی، مشهود ظاهری، پیدا، آشکار، ظاهر، معلوم، وارث مسلم، روانشناسی: ظاهری، علوم هوایی: ظاهری، علوم نظامی: قابل رویت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بستن مسدود کردن، محصور کردن، نزدیک بهم، نزدیک شدن به فورواردها، نزدیک به ناو، نزدیک شدن، احاطه کردن نزدیک، جای محصور، چهاردیواری، محوطه، انتها، پایان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Acquire درستش این کلمه است بدست آوردن، گرفتن تعیین، حاصل کردن، اندوختن، پیداکردن، علوم نظامی: دریافت کردن، کشف و تعیین محل هدف با رادار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

و غیره، و مانند ان، تا اخر، الی اخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

پارتیزان، جنگجوی غیر نظامی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جیره غذایی، ( نظ ) . جیره، مقدار جیره روزانه، خارج قسمت، سهمیه، سهم دادن، جیره بندی کردن، بازرگانی: سهمیه، علوم نظامی: جیره سربازی ration ( dense ) : ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اختلاف، تفاوت رنگ زمینه، هم سنجی، مغایرت، برابر کردن، تباین، مقابله، تقابل، کنتراست، مقایسه کردن، کامپیوتر: تباین، روانشناسی: تقابل، علوم هوایی: اختل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مخابره کردن، مخابره داخلی، ارتباط داخلی، جیغ ناگهانی زدن، اعتراض کردن، غرولند کردن، صدای اردک دراوردن، قدقدکردن، جیغ، فریاد، علوم نظامی: در رهگیری هو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زنبیل کوچک، سبد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جمع آوری کردن همگردانی کردن، توده کردن، گردآوردن، تالیف کردن، کامپیوتر: کامپایل، قانون فقه: تالیف کردن، علوم نظامی: جمع کردن زباله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نواحی گرمسیری بین دومدارشمال وجنوب استوا، گرمسیری، مدارراس السرطان، مدارراس الجدی حاره، گرمسیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

استخدام کردن به کار بردن، استعمال کردن، به کار گماشتن، مشغول کردن، به کار گرفتن، شغل، قانون فقه: استخدام کردن، علوم نظامی: استفاده کردن، بازرگانی: مو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

فونجی، ( گ. ش ) . گیاه قارچی، قارچ، سماروغ، زیست شناسی: قارچ، علوم نظامی: بیماری قارچی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

گمراه کننده، بدخواه، کج، نادرست، خطا، فاسد، بدیمن، بدشگون، نامیمون، شیطانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قهقرایی، به عقب، غافلگیر، ناگهان، ( اسکاتلند ) منزوی، پرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درخواست کردن، نیاز، احتیاج، خواستارشدن، درخواست، طلب، تقاضا کردن، نیاز، مطالبه کردن، تقاضای خرید کالا، خواست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

شکست دادن غالب شدن، تپیدن، کتک زدن، چوب زدن، شلاق زدن، کوبیدن، ضرب، ضربان، نبض، قلب، تپش، ضربت موسیقی، غلبه، پیشرفت، زنش، تغییرات شدت صوت در اثر تداخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جرات بنیه، نیرو، شکنبه، ( در جمع ) دل و روده، احشاء، پر خوری، شکم گندگی، طاقت، روده در آوردن از، غارت کردن، حریصانه خوردن، زه راکت، زه، تنگه، ورزش: و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تماما در ارتباط با. . . ، کلا مرتبط با. . . . ، کلا درباره ۰۹۳۹۹۰۱۶۸۲۰ ۰۹۱۴۵۳۱۱۳۵۸ WhatsApp ، Telegram ترجمه تمام متون علمی، تخصصی، پزشکی و غیر پزش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

طرفدار جناح چپ، چپی، چپ دست ، چپ گرا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

chunter, fumble, muddle, mump, murmur, mutter, swallow من من کردن، زیر لب سخن گفتن، لکنت زبان پیدا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تاس کباب؛ پختن آرام در ظرف در بسته آهسته جوشانیدن، آهسته پختن، دم کردن، گرمی، داغی خورشت، خورش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عادت دادن، آشنا کردن، آشنا شدن، معتاد ساختن، معتاد شدن، خو گرفتن، انس گرفتن adapt, acclimatize, acquaint, discipline, exercise, familiarize, train

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

خندق بلا را پر کردن، دلی از عزا درآوردن، از پر خوری ترکیدن، دره کوچک، حلق، دره تنگ، گلوگاه، ابکند، شکم، گدار، پر خوردن، زیاد تپاندن، با حرص و ولع خور ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

لاطی، ادم پست، کثیف وفاسد، لواط کننده، بچه باز،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوپه یا اطاق داخل ترن و دلیجان و غیره، دلیجان کالسکه، خودروهای دو درب سدان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اقامه، برقراری، القا کردن، کسب کردن، قیاس کل از جزء، استنتاج، القاء، ایراد، ذکر، پیش سخن، مقدمه، استقراء، علوم مهندسی: اندوکسیون، کامپیوتر: القاء، ال ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیست شناسی: ترانس ژنیک، حیوانی که با تکنولوژی مهندسی ژنتیک، ژنهای حیوانات دیگر را در ساختار ژنتیکی خود دارد، تراریخته، ترازادگانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Corpus سرمایه اولیه و اصلی، بدن، کالبد، نعش، مجموعه ای از نوشتجات، ( م. ل ) . تن، جسم، تنه، قانون فقه: عین، جسد Corpse نعش، لاشه، جسد،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دایه، مادر رضاعی، پرستار، شیرده، مادر خوانده،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Enable قادر ساختن توانا ساختن، وسیله فراهم کردن، تهیه کردن، اختیار دادن، کامپیوتر: توانا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زمان صحیح، زمان درست، زمان واقعی، وقت مناسب، زمان مناسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیشخوان؛ شمارشگر گیشه، دستگاه شمارنده، باجه، بساط، شمارنده، ضربت متقابل، درجهت مخالف، در روبرو، معکوس، بالعکس، مقابله کردن، تلافی کردن، جواب دادن، مع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قوزک اول ماشه، توقف در حرکت، گیر در حرکت، لقی، قطع، انقطاع، دامن اویخته وشل لباس یا هر چیز اویخته وشل، ( درجمع ) شلوار کار کرباسی، سکون، کسادی، شلی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فضای اشغال شده بوسیله ماده، پری، همگانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

جذاب، شیک تملق آمیز، متملق، چاپلوس، پاچه خواری becoming, effective, enhancing, kind, well - chosen - ingratiating, adulatory, complimentary, fawning ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

شاخص اندکس، نما ( در ریاضی ) ، خط شاخص، شاخص ( در آمار ) ، راهنما ( مثلا در جدول و پرونده ) ، ( درکتاب ) جا انگشتی، نمایه، راهنمای موضوعات، فهرست راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

سقوط، ریزش، زوال، آروم باش، جدی نگیر، بی خیال بابا. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تجربه امتحان سخت برای اثبات بیگناه، کار شاق، داوری ایزدی، قانون فقه: قضاوت الهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کرم خزنده، خزیدن، لولیدن، مارپیچ کردن، علوم مهندسی: حلزونی، کامپیوتر: چند بار بازیاب، آدم پست و فرومایه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گذاشتن قرار دادن، مطرح کردن، ارایه یا توضیح دادن، تحمیل کردن، عذاب دادن، تقدیم داشتن، ارایه دادن، در اصطلاح یا عبارت خاصی قراردادن، ترجمه کردن، تعبیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Ye بله، بلی، Yo سلام غیر رسمی یا دوستانه، هی تو ، آهای، هوی Ya تو ، شما Yeah بله، آره Yesبله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کتاب؛ رزرو کردن فصل یاقسمتی از کتاب، مجلد، درکتاب یادفتر ثبت کردن، رزرو کردن، اصول متداول یک ورزش، آگاهی در مورد نقاط قوت و ضعف حریف، توقیف کردن، قان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چیز ماده، کالا، جنس، مصالح، پارچه، پر کردن، تپاندن، چپاندن، انباشتن، چرخش توپ، علوم مهندسی: ماده اولیه، معماری: کالا، قانون فقه: متاع، بازرگانی: انبا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کسب و کار موسسه بازرگانی، داد و ستد، سوداگری، حرفه، کاسبی، بنگاه، تجارت، قانون فقه: کسب، تجارت، بازرگانی: شرکت، تجارتخانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کنار، جنب جهت، پهلو کناره، طرف، سمت، پهلو، جنب، جانب، ضلع، کناره، طرفداری کردن، در یکسو قرار دادن، علوم مهندسی: ضلع، معماری: بر، ورزش: تیم، علوم دریا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

money, bread, cash, chips, coin, currency, greenbacks, jack, legal tender, scratch خمیر، پول نقد، سکه، ارز، نان، قانونی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

column, belfry, obelisk, pillar, skyscraper, steeple, turret برج ( مثل برج ) بلند بودن، معماری: برج، ورزش: برج شیرجه، ستون، آسمان خراش،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

gloomy, bleak, cheerless, dark, depressing, discouraging, dreary, forlorn, sombre, wretched دلتنگ کننده، پریشان کننده، ملالت انگیز، تار، تاریک، مایو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آتش زدن، افروختن، شلیک کردن، شلیک، تیراندازی، حریق، تندی، حرارت، تفنگ یا توپ را آتش کردن، بیرون کردن، انگیختن، ورزش: شوت محکم و مستقیم، علوم هوایی: پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اعتماد داشتن ایمان، توکل، اطمینان، امید، اعتقاد، اعتبار، مسئولیت، امانت، ودیعه، اتحادیه شرکتها، ائتلاف، اعتماد داشتن، مطمئن بودن، پشت گرمی داشتن، اما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدهی بدهی داشتن، وام، قرض، دین، قصور، غین، بدهی، بازرگانی: بدهی، بدهکار بودن، وام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تلاش کردن، تقلا کردن؛ کشمکش نبرد، تلاش کردن، مبارزه کردن، ستیز، کشاکش، تقلا کردن، کوشش کردن، دست و پا کردن، منازعه، کشمکش، تنازع، مجاهدت، مبارزه، با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دادرس، قاضی بخش رئیس دادگاه بخش، رئیس کلانتری، رئیس بخش دادگاه، دادرس، قانون فقه: قاضی دادگاه، حاکم صلحیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تلافی کردن تاوان دادن، عین چیزی را به کسی برگرداندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برگشت ناپذیر واگشت ناپذیر، تغییر ناپذیر، دگرگون نشدنی، بر نگشتنی، بر نگرداندنی، لغو نشدنی، علوم مهندسی: یکطرفه، معماری: برگشت ناپذیر، شیمی: برگشت ناپ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

چه شروع خوبی، آفرین پسر، بابا ایول ، ایوالله. . . . ، ماشالله. . . . ، آفرین به تو مرد. . . . ، ترکوندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خودخوری کردن، غصه خوردن افسرده بودن، افسرده کردن، دلتنگ کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ترک کردن، ول کردن، دست کشیدن ترک کردن کار، ترک، متارکه، رها سازی، خلاصی، ول کردن، تسلیم شدن، قانون فقه: تخلیه خانه، بازرگانی: از دست دادن کار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گوژ، کوهان، برامدگی گرد، پیاده روی، قوز کردن، تروشرویی کردن، روی کول انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدتی است. . . . ، زمان طولانی است. . . . ، یه مدته مدیدی. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اعتبار قابل اعتماد، قابلیت اعتماد، قابلیت اطمینان، کامپیوتر: قابلیت اطمینان، روانشناسی: پایایی، بازرگانی: قابلیت اطمینان، قابل اطمینان، علوم هوایی: ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ثابت، توپر، سخت پا، یکپارچه، یکسان، ماده جامد، سفت، محکم، استوار، قوی، خالص، ناب، بسته، منجمد، سخت، حجمی، سه بعدی، نیرومند، قابل اطمینان، علوم مهندسی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مابین ، درمیان، دربین، درمقام مقایسه amidst, among, betwixt, in the middle of, mid

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بینابین، متناوب، نوبت دار، نوبه ای، نوبتی، علوم نظامی: اجرای تیراندازی بینابین حملات دیگر، پراکنده، جسته گریخته، تیکه پاره، شکسته، دوره ای، ، هر از گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

تقسیم کردن دو نیم کردن، میله های باقیمانده، یک پا جلو و یک پا به عقب، از جبهه دورافتادن، ترک، انشعاب، دو بخشی، شکافتن، دو نیم کردن، از هم جدا کردن، ش ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

flames, blaze, combustion, conflagration, inferno - bombardment, barrage, cannonade, flak, fusillade, hail, salvo, shelling, sniping, volley - pass ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آتش آتش زدن، افروختن، شلیک کردن، شلیک، تیراندازی، حریق، تندی، حرارت، تفنگ یا توپ را آتش کردن، بیرون کردن، انگیختن، ورزش: شوت محکم و مستقیم، علوم هوای ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رانندگی با ماشینی که قصد خرید آنرا دارید ببینید آنرا دوست دارید یا خیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بانک، بانکداری کردن، در بانک گذاشتن کرانه رود، سکو، صخره زیرآبی کم ارتفاع، کنار، لب ساحل، ضرابخانه، رویهم انباشتن، کپه کردن، بلند شدن ( ابر یا دود ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

to look or behave like an older relative به کسی رفتن، شبیه کسی بودن She takes after her mom به مامانش رفته، شبیه مامانشه، عین مامانش هستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بنارود، روستایی است از توابع بخش مرکزی شهرستان طارم در استان زنجان ایران، جمعیت این روستا در دهستان درام قرار داشته و براساس سرشماری سال ۱۳۸۵جمعیت آن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

زدن، خوردن، اصابت، موفقیت، ضربه به توپ یا حریف، ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه، بوکس :، به هدف زدن، ضربه شمشیرباز به بدن حریف، طعمه دزدی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

strike, bang, beat, clout ( informal ) , knock, slap, smack, thump, wallop ( informal ) , whack - collide with, bang into, bump, clash with, crash a ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

سر کیف، خوشحال، بذله گو، خیلی شاد و بشاش، کوک، مفرح، شوخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جمع کردن، خالی کردن آشکار، زلال، صریح، شفاف، زدودن، ترخیص کردن، روشن کردن، واضح کردن، توضیح دادن، صاف کردن، تبرئه کردن، فهماندن، کلید پاک کردن صفحه ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

request, ask, challenge, inquire, interrogate, question - require, call for, cry out for, entail, involve, necessitate, need, want - claim, exact, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در جواب how are you داده میشه یا میتونیم بگیم can't complain

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Ini mini, maini , mow Catch a tiger by a toe معادل اتل متل توتوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

periodic, broken, fitful, irregular, occasional, spasmodic, sporadic بینابین، متناوب، نوبت دار، نوبه ای، نوبتی، علوم نظامی: اجرای تیراندازی بینابین ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

delight, amuse, entertain, gladden, gratify, humour, indulge, satisfy, suit لطفا دلپذیرکردن، خشنود ساختن، کیف کردن، سرگرم کردن، خواهشمند است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

swindle, deception, fraud, scam ( slang ) , sting ( informal ) , trick عیب بر علیه، از بر کردن، دانستن، اعتماد، گول زدن، مخالف، پیشوند به معنی ( با، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Time is finished Time is over Time is up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Time is up

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

همیشگی، پایا مداوم، پایدار، ثابت قدم، باثبات، استوار، وفادار، دائمی، عدد ثابت، کامپیوتر: ثابت، معماری: ثابت، قانون فقه: دائمی، شیمی: ثابت، روانشناسی: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

continuous, ceaseless, incessant, interminable, nonstop, perpetual, sustained, unrelenting - unchanging, even, fixed, invariable, permanent, stable, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

contest, chase, competition, dash, pursuit, rivalryمسابقه مسیر، دویدن، مسابقه دادن، به سرعت رفتن، نژاد، نسل، تبار، طایفه، قوم، طبقه، جدار، گردش، دورا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ندونی بهتره، به صلاحته ندونی، بهتره مطلع نشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

refuge, den, haunt, hideaway, retreat آشیانه ساختن، لانه ساختن؛ لانه، آشیانه آشیانه تیربار، آسایشگاه، پاتوق، آشیان کردن، آشیان گرفتن، درمحل محفوظی جا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

صدای کبوتر وقمری، بغبغو کردن، با صدای نرم وعاشقانه سخن گفتن، اهسته بازمزمه ادا کردن، نرم نرمک حرف زدن، با نازه و عشوه و غمزه حرف زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

agreement, arrangement, conclusion, confirmation, establishment, working out - payment, clearing, discharge - colony, community, encampment, outpos ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He has born with a silver spoon in his mouth او ثروتمند به دنیا اومده و لای پر قو بزرگ شده به اصطلاح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

امتیاز نقطه گذاری کردن، دماغه، دلالت کردن، متوجه کردن، مقصود، محل، مرکز، جهت، مرحله، باریک کردن ( انتهای طناب ) ، راس، نوک، هدف گیری کردن، نشانه روی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

intelligence, brain ( s ) ( informal ) , grey matter ( informal ) , intellect, reason, sense, understanding, wits - memory, recollection, remembranc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

uneven, broken, bumpy, craggy, irregular, jagged, rocky, stony - ungracious, blunt, brusque, coarse, impolite, rude, unceremonious, uncivil, uncouth ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

fashion, craze, custom, mode, style, trend, way - in vogue: popularity, acceptance, currency, favour, prevalence, usage, use رسم معمول، رواج، عادت، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

importance, consequence, greatness, moment, note, significance, weight - size, amount, amplitude, extent, mass, quantity, volume بزرگی دامنه، حیطه ع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

interrupt, bother, butt in on, disrupt, interfere with, intrude on, pester - upset, alarm, distress, fluster, harass, perturb, trouble, unnerve, uns ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

support, column, pier, post, prop, shaft, stanchion, upright - supporter, leader, leading light ( informal ) , mainstay, upholder پایه، جرز، رکن، ار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

maintain, continue, keep up, prolong, protract - keep alive, aid, assist, help, nourish - withstand, bear, endure, experience, feel, suffer, underg ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عقب انداختن، به تاخیر انداختن، به تعویق انداختن، پشت گوش انداختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ancestry, blood, descent, extraction, origin, pedigree, family, clan, folk, house, kin, kindred, race, stock, tribe دودمان، اصل ونسب، اجداد، اعقاب، ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ancestry, blood, descent, extraction, origin, pedigree, family, clan, folk, house, kin, kindred, race, stock, tribe سطربندی، سطر شماری، سویه، دودمان، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تبلیغ کردن ( برای کالا یا خدمات ) تاسیس کردن، توسعه دادن، بالا بردن، ترفیع دادن، ترقی دادن، ترویج کردن، قانون فقه: ترفیع دادن، بازرگانی: ترویج دادن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دستگیر ( کردن ) اسیر، گرفتار، دستگیر، شیفته، دربند، اسیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

small, diminutive, infinitesimal, little, microscopic, miniature, minuscule, tiny - precise, close, critical, detailed, exact, exhaustive, meticulou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بدون شک و تردید، بی شک ، مطمئن، بدون شبهه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

perceive, behold, catch sight of, discern, distinguish, espy, glimpse, look, make out, notice, observe, sight, spot, witness - understand, appreciat ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

jerk, bump, jar, jog, jump, lurch, shake, start - surprise, blow, bolt from the blue, bombshell, setback, shock تکان دادن یا خوردن، تکان دادن، دست ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

happy, cheerful, chirpy ( informal ) , genial, jovial, merry, playful, sprightly, upbeat ( informal ) سر کیف، خوشحال، بذله گو، خیلی شاد و بشاش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

destiny, chance, divine will, fortune, kismet, nemesis, predestination, providence - fortune, cup, horoscope, lot, portion, star تقدیر، سرنوشت پرداخ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

someone who works for a company that prepares and asks questions to find out what people think about a particular subject ناظر انتخابات، متصدی اخذ را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

unwilling, disinclined, hesitant, loath, unenthusiastic بی میل، مخالف، ناراضی، نا رضا، بی تمایل، بی رغبت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نیزه دار، نیزه زن، تشر زن، نیزه انداز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

wharf, berth, dock, jetty, pier, quay, slip, red - light district, stew ( s ) , tenderloin کناره رودخانه، مجلس پذیرایی، سلام عام، بارعام دادن، خاکری ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

puzzle, conundrum, enigma, problem, question, riddle, secret, teaser داستان رازآلود، معمایی رمز، راز، سر، معما، صنعت، هنر، فن، کسب، شغل، حرفه، پیشه، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

believe in, bank on, count on, depend on, have faith in, rely upon - consign, assign, commit, confide, delegate, entrust, give - expect, assume, ho ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

flavour, relish, savour, smack, tang - bit, bite, dash, morsel, mouthful, sample, soup�on, spoonful, titbit - liking, appetite, fancy, fondness, in ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

depraved, corrupt, debauched, decadent, dissolute, immoral, low, perverted هم ارزی، چند حالتی، هم تراز، تباه، روبه انحطاط گذاردن، فاسد شدن، منحط، معم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حاشیه دوز، سجاف دوز، ماشین خیش یا شیار، قاری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

highest, chief, foremost, greatest, head, leading, paramount, pre - eminent, prime, principal, top, ultimate عالی اعلی، بزرگترین، منتها، افضل، انتها، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

drain, channel, conduit, ditch, sluice, trench, trough ناودان، ابرو شیروانی، ءبرو شیروانی، فاضل اب، جوی، شیار دارکردن، اب رودار کردن، قطره قطره شدن، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

paunch, belly, potbelly, spare tyre ( Brit. slang ) - guts: intestines, belly, bowels, entrails, innards ( informal ) , insides ( informal ) , stom ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

money, brass ( Northern English dialect ) , coinage, currency, dough ( slang ) , funds, notes, ready money, silver پول نقد نقد کردن، پول رایج، چک، حو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

nonobservance, contravention, infraction, infringement, noncompliance, transgression, trespass, violation - crack, cleft, fissure, gap, opening, rif ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

genuine, actual, authoritative, bona fide, legitimate, pure, real, true - to - life, valid اصل، معتبر، درست، موثق، قابل اعتماد، قانون فقه: معتبر، موثق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

wind, coil, curl, spin, swivel - development, change, revelation, slant, surprise, turn, variation - curve, arc, bend, meander, turn, undulation, z ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

puzzle, bewilder, confound, confuse, flummox, mystify, nonplus, perplex, stump الکترونیک: تیغه، شیمی: منحرف کننده جریان سیال، هواپیمایی: دیوار ارام ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

see, detect, discern, discover, note, notice, perceive, spot, witness - watch, check, keep an eye on ( informal ) , keep track of, look at, monitor, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

copy, duplicate, mimic, recreate, reduplicate, reproduce تکرار کردن برگرداندن، تازدن، جورساختن، کپی، تقلید کردن، ادا درآوردن، دوباره ساختن، تولید دوب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

pay ( someone ) back, get even with ( informal ) , get one's own back ( informal ) , hit back, reciprocate, strike back, take revenge تلافی کردن تاو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برگشت خون، استفراع، قی، نشخوار بازگشت غذا به دهان ( در فرایند )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

tube, conduit, duct, passage, pipe خط لوله، لوله ای، لوله، لوله کشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

certain, convinced, decided, definite, positive, resolved, satisfied, sure - obvious, apparent, blatant, comprehensible, conspicuous, distinct, evid ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

place, deposit, lay, position, rest, set, settle, situate - express, phrase, state, utter, word - throw, cast, fling, heave, hurl, lob, pitch, toss ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

vibrate, bump, jar, jolt, quake, rock, shiver, totter, tremble - wave, brandish, flourish - upset, distress, disturb, frighten, rattle ( informal ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

pass away, breathe one's last, croak ( slang ) , expire, give up the ghost, kick the bucket ( slang ) , peg out ( informal ) , perish, snuff it ( sla ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

end, haft, handle, hilt, shaft, shank, stock - stub, fag end ( informal ) , leftover, tip خوردن، از سر یا لب جفت شدن، نوک، لبه، لولای فرنگی، ضربه با ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

begin, appear, arise, commence, issue, originate - set about, embark upon, make a beginning, take the first step - set in motion, activate, get goi ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

remove, discard, peel off, strip off - lift off, take to the air - depart, abscond, decamp, disappear, go, leave, slope off - parody, caricature, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

sway, lurch, pitch, reel, roll, swing, toss - shock, astonish, astound, shake, stagger, stun, surprise تخته سنگ، صخره تکان دادن، جنبیدن، تکان نوسانی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

I rock you = I love you دوستت دارم در زبان خیابانی انگلیسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

درستش approval هست به معانی زیر تایید اجازه، تصدیق، تصویب، موافقت، تجویز، قانون فقه: تنفیذ، تصویب، روانشناسی: تایید، بازرگانی: تایید، علوم نظامی: موا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

help, advance, aid, assist, back, boost, encourage, forward, foster, support - raise, elevate, exalt, upgrade - advertise, hype, plug ( informal ) ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Certificate of Advanced English مدرک حرفه ای ( پیشرفته ) زبان انگلیسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

gulp, consume, devour, drink, eat, swig ( informal ) قورت دادن عمل بلع، فرو بردن، بلعیدن، شیار قرقره تاکل، پرستو، چلچله، مری،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

speedy, brisk, hurried, prompt, rapid, swift, urgent - impetuous, impulsive, precipitate, rash, thoughtless با عجله، تعجیلی، عجولانه، عجول، شتاب زده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

break, burst, cleave, fracture, snap, splinter, split - snap, burst, crash, detonate, explode, pop, ring - give in, break down, collapse, give way, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

things, belongings, effects, equipment, gear, kit, objects, paraphernalia, possessions, tackle - substance, essence, matter - material, cloth, fabr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

standard, bench mark, gauge, measure, principle, rule, test, touchstone, yardstick معیار، ضابطه ملاک، میزان، مقیاس، نشان قطعی، محک، روانشناسی: ملاک، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

cautious, calculating, careful, chary, considerate, discreet, gingerly, guarded, safe, wary بااحتیاط، ملاحظه کار، مال اندیش، باتدبیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

wretch, blighter, lowlife, mucker, no - good, wormling insinuate, edge in, foist, infiltrate, work in, wriggle, squiggle, squirm, wiggle, writhe کرم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

description, explanation, narrative, report, statement, story, tale, version - statement, balance, bill, books, charge, invoice, reckoning, register ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

type, breed, ilk, kidney, kind, order, sort, species, stripe, variety پر با پر پوشاندن، با پر آراستن، بال دادن، ورزش: آهسته زدن گوی، علوم دریایی: نیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

communicate, disclose, impart, make known, relate, reveal, tell - carry, bear, bring, conduct, fetch, guide, move, send, transport منتقل کردن رساندن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Spotکورک، عرق گز، جوش دراوردن boil, plook ( Scot. ) , pustule, zit ( slang

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

the land that you see or arrive at after a long journey by sea or air, or the act of arriving there بویه خارجی، ورود بخشکی، دیدار خشکی، املاک واراضی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

foam, froth, lather, spume, suds مخمر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

intoxicated, boozy, canned, disguised, drunk, inebriated, lushed, muddled, pixilated, plastered زمان گذشته فعلlight lit ( light ) : پست دیدبانی در شب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

معانی مترادف inborn, congenital, constitutional, essential, inbred, ingrained, inherent, instinctive, intuitive, native, natural درون زاد، ذاتی، فط ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

range, collection, list, repertory, stock, store, supply موجودی، مخزن، فهرست نمایش های اماده برای نمایش دادن، کامپیوتر: مجموعه، روانشناسی: خزانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

arrive at, attain, get to, make - touch, contact, extend to, grasp, stretch to - contact, communicate with, get hold of, get in touch with, get thr ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

fragile, delicate, frail, insubstantial, makeshift, rickety, shaky - thin, gauzy, gossamer, light, sheer, transparent - unconvincing, feeble, impla ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

sentimental, emotional, homesick, longing, maudlin, regretful, wistful حس دلتنگی ایام گذشته، یادآور خاطرات گذشته، یادآور یا بازگو کننده ایام و خاطرات ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

noticeable, conspicuous, eye - catching, obtrusive, obvious, outstanding, pronounced - famous, distinguished, eminent, foremost, important, leading, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

منکسر کردن، بر گرداندن، شکستن، انکسار، علوم مهندسی: شکسته شدن نور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

publicity, advertising, buildup, hype, press - agentry, promotion تبلیغات پرسروصدا، ارتقا،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

typical, classic, classical, exemplary, ideal, model, prototypal, prototypical, quintessential, representative نمونه ای، ایده آل، کلاسیک، مدل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

transaction, speculation, venture - stake, ante ( informal ) , contribution سرمایه گذاری، مایه گذاشتن، نیرو گذاشتن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

previous, above, aforementioned, aforesaid, earlier, foregoing, former, past, prior پیشین، گذشته، قبلی، اولیه، سابق، ماقبل، ماسبق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

resisting, audacious, bold, daring, disobedient, insolent, insubordinate, mutinous, provocative, rebellious مخالف بی اعتنا، بدگمان، جسور، مظنون، مبار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

delicate, breakable, brittle, dainty, fine, flimsy, frail, frangible, weak شکننده ترد، نازک، لطیف، زودشکن، ضعیف، علوم مهندسی: شکننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

die, be killed, expire, lose one's life, pass away - be destroyed, collapse, decline, disappear, fall, vanish - rot, decay, decompose, disintegrate ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

power, beef, energy, force, might, muscle, potency, puissance, steam, strength, bang, drive, getup, get - up - and - go, go, pep, punch, push, snap, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

prisoner, convict, detainee, hostage, internee, prisoner of war, slave دستگیر ( کردن ) اسیر، گرفتار، دستگیر، شیفته، دربند، اسیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

succeed, advance, do well, flourish, get on, progress, thrive کامکار شدن، رونق یافتن، موفق شدن، کامیاب شدن، پیشرفت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

task, appointment, commission, duty, job, mission, position, post, responsibility تکلیف واگذار کردن، ماموریت دادن، انتقال اظهار، تعیین تعداد سهمیه، گ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

unbiased, disinterested, even - handed, impartial, nonaligned, nonpartisan, uncommitted, uninvolved, unprejudiced - indeterminate, dull, indistinct, ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٨

crash, clash, come into collision, meet head - on - conflict, clash برخورد کردن، تصادف کردن تصادم کردن، بهم خوردن، قانون فقه: تصادف کردن، علوم نظامی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

eat, consume, gobble, gulp, guzzle, polish off ( informal ) , swallow, wolf - destroy, annihilate, consume, ravage, waste, wipe out - enjoy, read c ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

tired, done in ( informal ) , drained, drowsy, exhausted, fatigued, flagging, jaded, sleepy, worn out - tiring, arduous, laborious, tiresome, wearis ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

appeal, entreaty, intercession, petition, prayer, request, suit, supplication - excuse, defence, explanation, justification درخواست پاسخ دعوی، دادخو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پسر بد، آدم بد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

diversion, bypass, indirect course, roundabout way انحراف، خط سیر را منحرف کردن، معماری: راه انحرافی، علوم نظامی: جاده یا مسیر انحرافی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

worth, advantage, asset, excellence, goodness, integrity, quality, strong point, talent, value, virtue ارزش، شایستگی سزاواری، لیاقت، شایسته بودن، است ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

pass on, bear, carry, convey, disseminate, hand on, impart, send, spread, transfer - broadcast, disseminate, radio, relay, send out انتقال دادن رد ک ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ease, alleviate, assuage, calm, comfort, console, cure, mitigate, relax, soften, soothe - help, aid, assist, succour, support, sustain تسکین بخشیدن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

puzzle, bewilder, confound, confuse, flummox, mystify, nonplus, perplex, stump گیج کردن سپر، صفحه منعکس کننده، صفحه انعکاس، از پیشرفت بازداشتن، تیغه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

trade, bargaining, commerce, dealings, industry, manufacturing, selling, transaction - establishment, company, concern, corporation, enterprise, fir ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

move, emigrate, journey, roam, rove, travel, trek, voyage, wander مهاجرت کردن ( به کشور مقصد ) جابجا شدن، سیر کردن، کوچیدن، کوچ کردن، علوم مهندسی: ا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

knowing about, acquainted with, conscious of, conversant with, familiar with, mindful of - informed, enlightened, in the picture, knowledgeable از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

overlook, discount, disregard, neglect, pass over, reject, take no notice of, turn a blind eye to بی اعتنایی کردن نادیده پنداشتن، صرفنظر کردن، تجاهل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

shortage, absence, dearth, deficiency, need, scarcity, want فقدان، کمبود عدم، نبودن، نداشتن، احتیاج، کسری، فاقد بودن، ناقص بودن، کم داشتن، علوم مهندس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

shrine, church, sanctuary معبد پرستشگاه، شقیقه، گیجگاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

torment, frustrate, lead on, taunt, tease, torture امیدوار، وسپس محروم کردن، کسی را دست انداختن، سردواندن، ازار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

If you get on my nerve , I will fire you from here اصطلاحا: اگه رو اعصابم بری ، از اینجا اخراجت میکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

All roads lead to Rome هر جا بری آسمون همین رنگه Do at Rome as the Romans do گر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Ask much to have little به مرگ بگیر تا به تب راضی بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Great boast little toast اصطلاحا: پز عالی جیب خالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

He had to eat humble pie به غلط کردن افتاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

cause, aim, goal, grounds, incentive, intention, motive, object, purpose - sense ( s ) , intellect, judgment, logic, mind, rationality, sanity, sou ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

It stands to reason به عقل درست درمیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Don't put all your eggs in one basket اصطلاحا: روی تمام موجودی خود ریسک نکن، تمام سرمایه خود را در کار نگذار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is over the moon اصطلاحا : طرف تو باغ نیست، فکرش جای دیگه ای است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

opponent, adversary, competitor, contender, enemy, foe, rival هم ستیز، هم اورد، مخالف، ضد، رقیب، دشمن، روانشناسی: مخالف، ورزش: عضله مخالف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

I am buying some stuff for home دارم کمی خرت و پرت برا خونه میخرم دارم کمی وسایل برای خانه خرید میکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

( ship's ) company, hands, ( ship's ) complement - team, corps, gang, posse, squad - crowd, band, bunch ( informal ) , gang, horde, mob, pack, set ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He was the winner of the contest او برنده رقابت بود. برد He was the looser of the contest او بازنده رقابت بود. باخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He ignored the act اون به روش نیاورد، او به رویش نیاورد، به هیچ حساب کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

impermanence, transience - killing, bloodshed, carnage, death, destruction, fatality تلفات، قابلیت دریافت ضایعات، میرش، مرگ ومیر، متوفیات، بشریت، رو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

quantity, allotment, allowance, amount, portion, quota, ration, share - gauge, metre, rule, scale, yardstick - action, act, deed, expedient, manoeu ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

judge, J. P. , justice, justice of the peace دادرس، قاضی بخش رئیس دادگاه بخش، رئیس کلانتری، رئیس بخش دادگاه، دادرس، قانون فقه: قاضی دادگاه، حاکم صلحیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

offspring, clutch, family, issue, litter, progeny کلیه جوجه هایی که یکباره سراز تخم درمیاورند، جوجه های یک وهله جوجه کشی، جوجه، بچه، توی فکر فرو رفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

humiliate, chagrin, chasten, crush, deflate, embarrass, humble, shame - discipline, abase, chasten, control, deny, subdue - putrefy, deaden, die, f ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

pale, anaemic, ashen, pallid, pasty, sickly, washed out, white رنگ پریده، کم خون، زرد، کم رنگ، رنگ پریده شدن یا کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He is a humble man اون آدم خاکی هستش او آدم متواضعی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

unusual, atypical, exceptional, extraordinary, irregular, odd, peculiar, strange, uncommon غیرعادی، نابهنجار، آنرمال، ناهنجار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

chew, champ, chaw, chomp, chonk, chump, crunch, masticate, munch, ruminate, crumple, crimp, crimple, crinkle, rimple, ruck ( up ) , ruckle, rumple, s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ابوعلی سینا، ابن سینا، بوعلی سینا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تخلیه برون ریزی، اخراجات، تهی سازی، برون بری، قانون فقه: اخراج، روانشناسی: تخلیه، زیست شناسی: تهی سازی، علوم نظامی: تخلیه یک نقطه از اهالی یا نیرو، ت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

devour, bolt, cram, gorge, gulp, guzzle, stuff, swallow, wolf حریصانه خوردن، تند خوردن، قورت دادن، صدای بوقلمون در اوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تبلیغات سیاه، علوم نظامی: تبلیغات خطرناک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

knocking down, bulldozing, destruction, explosion, levelling, razing, tearing down, wrecking تخریب کردن، ویرانی، خرابی، ویران سازی، انهدام، تخریب، عل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

الکترونیک: پایانه، پایانی، ترمینال، کامپیوتر: ترمینال، کلم، محل اتصال، پیچ اتصال، علوم مهندسی: پایانه، هواپیمایی: پایانه، معماری: ترمینال، سکوی نظامی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

inborn, congenital, constitutional, essential, inbred, ingrained, inherent, instinctive, intuitive, native, natural درون زاد، ذاتی، فطری، جبلی، مادر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Butter hand دست پا چلفتی ، ناشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is a marked man in the family اون تو خانواده گاو پیشونی سفیده، ضایع تابلو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

یالا، عجله کن، بجنب، تکونی بخور، بدو بابا، زود باش

پیشنهاد
٧

Abracadabra

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تقاضا درخواست کردن، نیاز، احتیاج، خواستارشدن، درخواست، طلب، تقاضا کردن، نیاز، مطالبه کردن، الکترونیک: تقاضا، عمران: تقاضا، معماری: درخواست، قانون فقه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

با اماده گی ومجهز، گرم ونرم، باندازه، راحت واسوده، امن وامان، براحتی، با اسوده گی، غنودن، بطور دنج قرار گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

lacking, bereft, deficient, destitute, empty, free from, wanting, without عاری ، تهی، خالی از، بدون، بی. . . . ، رها از. . . ، آزاد از. . . . ، بی قی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Over lying بیش از حد دروغ گفتن ( اگر جدا از هم نوشته شوند معنی میدهد ) Overly بیش از حد، زیاد، گسترده، شدید، خیلی، به شدت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

غول، لولو، دیو، جن، شیطان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

جدا کردن؛ جدا شدن، متارکه کردن مجزا کردن، سوا کردن، تجزیه کردن، جدایی، تجزیه، مجزا، جدا کردن، جداگانه، علی حده، اختصاصی، تفکیک کردن، متارکه، انفصال، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بستر، لایه، زیر لایه، سفره، سطح، شکل فرعی، جز مورد عمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Put off, hinder, postpone , lingerعقب انداختن، به تاخیر انداختن، به تعویق انداختن، پشت گوش انداختن,

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

My beloved یکی یدونه من، محبوب من، عزیز دلم، عشقم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دستخوش طوفان، غوطه ور ( روی اب ) ، ( مج ) . اواره، بدون هدف، سرگردان، شناور، ورزش: شناور مهارشده، علوم دریایی: سرگردان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ارایش عجیب وغریب، بی تناسب، وابسته به سبک معماری در قرن هیجدهم، سبک بیقاعده وناموزون موسیقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

حس دلتنگی ایام گذشته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Te amor در اسپانیایی یعنی دوستت دارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

با سلام علاوه بر نظرات دوستان، این جمله اینگونه نیز تعبیر میشود: توخودت نگه دار، برای کسی بازگو نکن، پیشت راز باشه، مخفی تو دلت باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Early زود Lateدیر I am an early bird من سحر خیزم، من زود از خواب بلند میشم، مرغ سحرم He is a night owl او جغد شبه، او تا دیر هنگام بیداراست، شب دراز ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کشیدگی ( در ارتوپدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Crawl, move smoothly خزیدن، به آرامی حرکت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

It is a magnificent architecture این یک معماری مجلل/باشکوه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

advertisements or information that a company sends to many people at one time by post ارسال گروهی پیامک، اطلاعات، یا آگهی بازرگانی به عموم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Is that right you eat raw fish for your lunch ? این درسته که شما برای نهار ماهی خام/نپخته میخورید؟😳

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رباطهای زانو Anterior Cruciate Ligament ( ACL ) رباط صلیبی قدامی Posterior Cruciate Ligament ( PCL ) رباط صلیبی خلفی Medial Collateral Ligament ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

رباطهای زانو Anterior Cruciate Ligament ( ACL ) رباط صلیبی قدامی Posterior Cruciate Ligament ( PCL ) رباط صلیبی خلفی Medial Collateral Ligament ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تلاش کردن، تقلا کردن؛ کشمکش نبرد، تلاش کردن، مبارزه کردن، ستیز، کشاکش، تقلا کردن، کوشش کردن، دست و پا کردن، منازعه، کشمکش، تنازع، قانون فقه: مجاهدت، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گلوله توپ، فشنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

As you are well aware همانطور که مستحضرید همانگونه که استحضار دارید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

با الگو نقشه روی انداختن، شابلون، استنسیل کردن، علوم مهندسی: الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Do not split hairs Don't split hairs گیر نده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Don't split hairs

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Convexمحدب، برآمده، برجسته Concave مقعر، تو رفته، فرو رفته، گود،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با سلام و ادب بعضی دوستان کم لطفی میکنند فقط پیشنهادات تک کلمه ای میدن که قاعدتا خود فرهنگ آبادیس آنها را عنوان نموده، اینگونه افراد برای جمع کردن لا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Correct alignment دارای تقارن و توازن درست Malalignment دارای عدم تقارن و توازن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Intra articular داخل مفصلی Extra articularخارج مفصلی در علم پزشکی ( ارتوپدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Close friendدوست نزدیک Bosom friend دوست جون جونی, همدم Intimate friend دوست محرم و صمیمی و خودمانی Boom boom friend, boom coon friend دوست گرمابه گل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is lack of mind طرف خله، مغزش کار نمیکنه، عقلشو از دست داده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

A friend in need is a friend indeed دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I need you by my side میخوام کنارم باشی ، تورو کنارم میخوام، میخوام که بامن باشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

Hit the road بزن به جاده، بزنیم به جاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

The market fell بازار کساد شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is a marked man اون گاو پیشونی سفیده، خیلی تابیله یارو، خیلی تابلو هستش، اون ضابلو ( ضایع تابلو ) هستش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

The market rose بازار رونق گرفت The market is dull بازار کساده، بازار رونقی /تعریفی ندارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نمره نشان کردن، مارک ( واحد پول کشور آلمان ) ، نشانه کردن، علامت گذاری کردن، نشانه هدف، نمره گذاری کردن، نمره، نشانه، نشان، هدف، پایه، نقطه، درجه، مر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Puff with pride باد تو دماغ انداختن، تکبر فروختن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Quickly come, quickly go باد آورده را باد میبرد، بادآورده رو باد میبره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

One swallow doesnot make summer با یه گل بهار نمیشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

They don't hit it off با هم نمیسازن، جور نیستن، آبشون تو یه جوب ( جوی ) نمیره، مثل سگ و گربه ان باهم، Heat it up، then eat it گرمش کن بعد بخور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Observe the mother and take the daughter اصطلاحا: مادرو ببین، دختر رو بگیر دختر میخوای، مامانش رو ببین کرباس میخوای، پهناش رو ببین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He split hairs too much اون خیلی گیر میده، اون مو رو از ماست بیرون میکشه She splitted a word with me او با من هم صحبت شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

More haste, less speed Haste makes, waste با عجله کار پیش نمیره، عجله کار شیطونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Hey buddy, go in neutral gear هی یارو ( فلانی ) با دنده خلاص برو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is pleased as punch اون با دمش گردو میشکونه، قند تو دلش آب میکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Ye بله، بلی، Yo سلام غیر رسمی یا دوستانه، هی تو ، آهای، هوی Ya تو ، شما،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

God damn you خدا لعنتت کنه God dang you بگم خدا چیکارت نکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I have a brother I have got a brother I've got a brother من یک برادر دارم I have jam and butter for my breakfast من برای صبحانه ام مربا و کره میخورم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Nothing else matters اصلا مهم نیست، مسئله ای نیست، عیبی نداره، مشکلی نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I don't get allowance from my Dad anymore دیگه از بابام پول توجیبی نمیگیرم ( منظور اونقدر بزرگ شدم که پول تو جیبی نمیگیرم )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

خل وضع، اسکل، امل، مجنون، دیوانه، کم خرد، بی عقل، آجیل، تنقلات، مفتون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوچه، پس کوچه، گذر، خیابان کوچک، روانشناسی: شاخه ماز، ورزش: منطقه بین زمین سرویس و خط کناری، فاصله بین بازیگران دوردست در زمین بیس بال، فاصله از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

بزرگ، عظیم الجثه، هیکلی، سترگ، غول پیکر، کلان، گنده، تنومند، عظیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بسیار بزرگ، درشت، دهشت، وحشتناک، خیلی بزرگ، غول پیکر، هرکول، عظیم الجثه،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

کوچک، خرد، ریز، کوچولو، فسقلی، ریزه میزه، بسیار کم، جزئی ، ناچیز، بی اهمیت، بی مقدار،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کوچولو، ریزه میزه، فسقلی، خرد، کوچک، ریز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

She is living far from me اون دور از من زندگی میکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

It is not fair to talk to him like that منصفانه/عادلانه نیست که اونطور باهاش حرف بزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

It is like ABC این خیلی آسونه، مثل آب خوردنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

با سلام و ادب اساتید دوستان و بزرگوارانی که نظرات خودشون رو میفرستن، معنی تک کلمه ای دیکشنری را همه بلد هستند و اصلا این نظر یا پیشنهاد حساب نمیشه، ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

با سلام و ادب اساتید دوستان و بزرگوارانی که نظرات خودشون رو میفرستن، معنی تک کلمه ای دیکشنری را همه بلد هستند و اصلا این نظر یا پیشنهاد حساب نمیشه، ف ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Who knows what tomorrow holds انسان از فردا چه خبر دارد آدم چه میدونه فردا چی میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

This day there is no trust, come tomorrow اصطلاحا: امروز نقد فردا نسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I am in an exuberant mood today امروز کیفم کوکه، امروز حالم خیلی خوبه. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

There is no harm in trying امتحانش مجانیه ، امتحانش مجانی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Word has just reached me that الساعه بمن خبر رسیده است که . . . . همین الان بمن خبر رسیده که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

If the occasion arises اگر فرصتی دست دهد . . . اگر مناسبتی پیش آید. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Constant dripping wear away the stone اصطلاحا یعنی: اگر خواهی شوی خوشنویس بنویس و بنویس وبنویس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

It is a case of now or never اگر حالا نشود هرگز نخواهد شد. تامل جایز نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

?Could you excuse us, please اگر اجازه دهید، زحمت را کم کنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

It is strictly forbidden اکیدا ممنوع است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

His mind was an open book to me اصطلاحا یعنی: افکار او را میخواندم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Amorous deeds اعمال عاشقانه، کارهای عاشقی و شیفتگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

, You look blue پکری ، چته تو ، کشتیهات غرق شده!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Jack of all trades, master of none همه کاره و هیچ کاره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Hasty work, Double work آدم عجول کارو دوبار میکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Excuse my back ببخشین پشتم به شماست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Mind your eye بپایید، بپا. .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

I dare say به جرات میتونم بگم. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

You make me ill with your speech با صحبت هات حالمو بهم میزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

You don't have to jump down on my throat تو نباید یقه منو بگیری!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

What is that to you به تو چه، به تو دخلی نداره، تو رو سنه نه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

It doesn't answer my purpose به درد من نمیخوره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

It is all the same to me به حال من فرقی نمیکنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He takes after his father قیافه اش به پدرش رفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

On my own account به حساب خودم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Upon my word اصطلاحا یعنی به شرافتم سوگند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Septic عفونی Aseptic غیر عفونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

There is no getting away from it جای انکار نیست ، نمیتونی زیرش بزنی، خربزه خوردی پای لرزش بشین،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is off the rails توی باغ نیست ، تو خط نیست ( اصطلاحا )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Such things just don't interest me توی این خطها نیستم، اهل این کارها نیستم، اهلش نیستم، من نیستم!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

It is a blessing in disguise توفیق اجباریه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

I put my trust in God من به خدا توکل میکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Fortune is fickle چنین نبوده و چنان نخواهد بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

How come you remembered me??? چی شده یادی از ما کردی؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Prevention is better than cure جنگ اول به از صلح آخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

A bird in hand is worth two in the bush سیلی نقد به از حلوای نسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A word before is worth two after جنگ اول به از صلح آخر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

It serves him right تا چشمش کور شود دندش نرم چشش کور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پشت سرتو نگاه کن ! ( هنگام خطر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He is wrong in the upper storey بالا خانه اش رو اجاره داده است بالا خونشو اجاره داده، عقلش رو از دست داده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

I take my hat off to you بابا ایول بابا ایوالله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

They will never go in double harness باهم نمیسازن، آبشون تو یه جوب ( جوی ) نمیره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is the cock of the walk او یکه بزن محله است او پهلوان سر گذره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He has a finger in every pie او نخود هر آش است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Birds of a feather flock together کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس باهمجنس پرواز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Fine feathers do not make fine birds نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Measure is medicine نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که ضعف جانت برآید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

That's playing it low down نهایت پستی و رذالت است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦١

He is close - fisted نم پس نمیدهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I changed my mind نظرم تغییر کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I am under a vow to help the poor عهد کردم که به فقرا کمک کنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Empty complement به اصطلاح ، تعارف شاه عبدالعظیمی Hollow compliment

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

You are something else تو حرف نداری تو یه چیز دیگه ای تو بی نظیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Knowledge is power توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Variety is the spice of life تنوع چاشنی زندگی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I beg of you تمنا دارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Habit is second nature ترک عادت موجب مرض است Old habits die hard

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Business is very quiet کار و کاسبی کساده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Life begins at forty تازه اول چل چلیش هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

History repeats itself تاریخ تکرار میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I am up to my ears in debt تا خرخره توی قرض هستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

You had it coming to you تا چشمت کور شود، هرچی سرت بیاد حقته!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

The proposal was approved پیشنهاد مورد تصویب واقع شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Don't bullshit me چرت و پرت تحویل من نده!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

You will be sorry پشیمون میشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Don't get me started on نزار دهنم باز بشه!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

I am onto you آمارتو دارم، ازت خبر دارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I need to ship this parcel این بسته رو من باید ارسال کنم/بفرستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

I made an example of him پدرشو درآوردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I had a terrible time of it پدرم دراومد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Play the coquette عشوه گری کردن، پشت چشم نازک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

She vowed never to speak to him again او توبه کرد او پشت دستش رو داغ گذاشت که دیگر با او صحبت کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Good gracious پناه بر خدا!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Pearls of wisdom پندهای حکیمانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I follow in my father's footstep من پا جای پای پدرم میگذارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Up in the air پادر هوا، لنگ در هوا، بلا تکلیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Hello stranger پارسال دوست امسال آشنا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Stretch your legs according to your coverlet پاتو به اندازه گلیمت دراز کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

He has a cramp in his leg پایش تیر میکشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Opportunity makes the thief پای مرغت رو ببند همسایت رو دزد نکن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Carnivorous حیوانات گوشتخوار، Herbivorous حیوانات گیاهخوار یا علفخوار Omnivorous حیوانات همه چیز خوار ، مثلا خوک یا گراز که هرچی از سنگ نرمتر باشه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Cargo pants شلوار شیش جیب، شلوار چند جیب دارای پذیرایی، آشپزخانه، سرویس، هال، اتاق خواب😂😂😂، قدیما یعنی بچه های دهه ۴۰ ، ۵۰با کاپشن خلبانی تو نارنج ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آفرین، باریکلا، دمت گرم، مرحبا، احسنت، ایول،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Take the trouble to go, please قدم رنجه کن، قدم رنجه بفرمایید لطفا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Put on a brave face به روی خودت نیار، حفظ آبرو کن، شتر دیدی ندیدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

A thought occured to me فکری به خاطرم خطور کرد، فکری به کله ام زد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در ارتوپدی سوراخی که روی استخوان ایجاد میکنند و درون آن پین یا میخ پروتز را فرو میبرند و با سیمان ارتوپدی فیکس میکنند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He was very proud, but I took him down a peg خیلی مغرور بود ولی باد او را خوابوندم، فسش رو خوابوندم، باد دماغش رو گرفتم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

This is not the case اینطور نیست، قضیه چنین نیست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

It was destined قسمت اینطور بود، قسمت چنین بود، قرار بود اینطوری بشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Say that again گل گفتی، قوربون دهنت، چه خوب گفتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Fate was so decreed قسمت چنین بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

رایگان، مفت، آزاد، رها، بدون. . . . ، بی. . . ، ول، شل، بدون قیدوبند،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

I twisted my ankle پام پیچ خورد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is a chain smoker پشت سرهم سیگار میکشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

"The bride said "I do عروس بله گفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

She speaks French very fluently مثل بلبل به زبون فرانسه حرف میزنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Beauty is in the eye of the beholder لیلی را از چشم مجنون باید دید علف باید به دهن بزی خوش بیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

?I beg your pardon لطفا حرفتون رو تکرار کنین ?Pardon

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

Say hello to your father for me, please لطفا از قول من به پدرت سلام برسون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Remember me to your father, please لطفا از قول من به پدرت سلام برسون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Clear the way کنار بروید، برید کنار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Out, please لطفا اجازه دهید رد شوم ( در آسانسور )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

?Could I get by, please لطفا اجازه دهید رد شوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I am at your disposal در خدمتم، در خدمتگزاری آماده ام، خدمتتون هستم، در خدمت شما هستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

It's all my eye مزخرف است، دروغ است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

!Plague on it مرده شورشو ببره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

The boot is on the other foot گهی پشت بر زین ، گهی زین به پشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Don't get on my nerves , I will give you the boot رو اعصابم نرو با اردنگی میندازمت بیرون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He is callous to such words گوشش از این حرفها پره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Paddle your own canoe گلیم خودت رو از آب بیرون بکش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

Add insult to injury گل بود و به سبزه نیز آراسته شد مبارک خیلی خوشگل بود زد آبله هم درآورد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

His face broke into a radiant smile گل از گلش شکفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He was all smiles گل از گلش شکفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Nip someone in the bud گربه رو دم حجله کشتن، نوک کسی رو چیدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I paid dearly for it گرون برام تموم شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is in high feather کیفش کوکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He is jolly as a thrush کیفش کوکه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Bread and point کوزه گر از کوزه شکسته آب میخوره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

!Take a running jump کور خوندی! خر خودتی! خودتی!😑

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Wait a bit کمی صبر کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Not so fast عجله نکن! کمی حوصله کن! دندون رو جیگر بزار!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

His tongue runs on wheels اون زیادی زر میزنه، کله مورچه خورده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

You are not being fair کم لطفی میکنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Tim is bloody - winded تیم آدم کله شقی هستش تیم کله خره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

The gallows groans for you کله ات بوی قورمه سبزی میده!!🤐

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Put two and two together کلاه خودتو قاضی کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

We shall fall out کلاهمون تو هم میره ها!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He was at the end of his tether کفگیرش به ته دیگ خورد🤕

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Don't get on my nerve رو اعصابم رژه نرو، تو مخم نرو، تو مخی نشو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

The ceremony was all pomp, no romp افتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He came and put the cat among the pigeons اون اومد و ولوله ای به راه انداخت، اون اومد و سرو صدا راه انداخت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

?Could I have a lift اجازه میدین من همراه شما با اتومبیلتان بیایم؟ میتونم ماشینتون سوار شم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

? Could I be excused اجازه دارم برم؟ میتونم برم؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

Exchange is no robbery هرچی عوض داره گله نداره😎

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

There you go again اومدی و نسازی!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

We can manage on our own آقا بالاسر لازم نداریم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I lost my appetite اشتهام کور شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

?Why the long face چرا پکری؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

What's with you تو چته، مشکلت چیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I am out of sorts روبه راه نیستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Don't pick on me بهم گیر نده! ، بمن گیر نده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فصل درو محصول و خرمن ، جهان آخرت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

Cut the crap زر نزن، گاله رو ببند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

She got blown up by her boss for being late رییس به خاطر دیر کردنش بهش توپید😖

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Between you and me بین خودمون باشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Third party insurance بیمه شخص ثالث

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

It is neither here nor there به موضوع ارتباطی نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

It is none of my business بمن چه؟

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

He attained his aim به مراد خود رسید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I gave him a bow من به او تعظیم کردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I had to pay through the nose for these tickets من برای این بلیت ها حسابی سرکیسه شدم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

In turn I will give you the book در عوض این کتاب رو بهت میدم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I am not around here بچه این محل نیستم، من این حوالی و دور و بر زندگی نمیکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

؟Can I come along with you میتونم باهات بیام؟ ، منم بیام؟ میتونم همراه شما بیام . اگر با could جمله سوالی رو شروع کنین جمله مودبانه ترو رسمی تر میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

Move your girly butt یه تکونی به آق داییت بده، بجنب راه بیادیگه بابا! یه تکونی به کونت بده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

اشک تمساح، تاسف دروغین، الکی جز و وز کردن، زورکی گریه کردن ، ناراحتی با ریا و دورویی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A bird in the hand is worth two in the bush سیلی نقد به از حلوای نسیه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I wish I were in your shoes ای کاش من بجای تو بودم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

If I were in your shoes اگر من به جای تو بودم. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

A friend in need is a friend indeed دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی: سفتی یا سختی آلت تناسلی مردان که بعنوانی بیماری پیرونی شناخته میشود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سفتی، سختی، استحکام، خشکی، بی دلی، تصلب، قساوت، سنگدلی، بیرحمی، سبعیت، پینه خوردگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بافتهای اسفنجی مانند دور میزراه ( مجرای ادراری ) و درون آلت تناسلی مردان که به نعوظ کمک میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پزشکی : مخروط شدگی، تیز شدگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

قطعات، بخشها، قسمت ها، بندها، لایه ها، طیف ها، واحدها، مقاطع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مجددا تطبیق داد، دوباره مطابقت داد، ( دوباره ) موازی کرد، فیت کرد، جور کرد، درست کرد، وفق داد، دوباره بخیه زد، بهم کوک زد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بدن، بدنی، جسمی، فیزیکی، جسمانی، گوشت، مربوط به بدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی ( ارولوژی ) : بافت نعوظی داخلی آلت تناسلی مردانه که دور میزراه یا مجرای ادراری است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

محدب بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی ( ارولوژی ) : پوشش فیبری است که طول آلت تناسلی و اجسام اسفنجی درون آلت تناسلی را پوشش میدهدو یک ساختار دولایه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی ( ارولوژی ) : یک جفت ناحیه اسفنج مانند از بافت نعوظ آلت تناسلی مردانه است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی: نوعی بیماری پوستی، لک و پیسی بیشتر به رنگ قرمزی پراکنده ولی از جوش بزرگتر است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی: پیدایش لک و پیس روی پوست نواحی مختلف بدن بیماری شبیه گال و پسوریازیس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کجی یا انحراف مادرزادی آلت تناسلی مردانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

There you go again اومدی و نسازی ها!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Dead letter نامه برگشتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

He is blind to the difficulties نفسش از جای گرم درمیاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

We can not make ends دخلمان به خرجمان نمی چربد🤕

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Do not put your finger in my sore نمک به زخمم نپاش

پیشنهاد
٦

Penile curvature کجی، خمیدگی یا انحنا آلت تناسلی مردانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

سد خونی بیضه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Free loader اصطلاحا در معنای آدم مفت خور هست 🐷🐖🐗

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Helen is the pick of the basket for them هلن گل سر سبد آنهاست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Say cheese لبخند بزنید ( موقع عکس گرفتن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

That goes without saying لازم به گفتن نیست، معلومه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Hold the line , please گوشی خدمتتان باشد، گوشی حضورتون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Touch wood گوش شیطون کر!!! بزنم به تخته!!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Are you on crack زده به سرت !!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Wet blanket تن لش، آدم نچسب، از دماغ فیل افتاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Free loader مفت خور🐷

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Free loader مفت خور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Butter hand دست پا چلفتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Horseshoe kidney پزشکی رشته ارولوژی : کلیه نعل اسبی یاU شکل نوعی ناهنجاری است که در دوران جنینی کلیه ها از طرف پایین بهم فیوز میشوند یا میچسبند، این ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

A valid rule of thumb یک قانون کلی معتبر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A valid rule of thumb یک قانونی کلی معتبر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Lets have high tea بیا باهم یه عصرونه بزنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I wasnt born yesterday بچه که نیستم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

It is none of your business به تو چه؟، به تو ربطی نداره!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

Sorry i didnt mean it ببخشید منظوری نداشتم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Act your age بچه بازی درنیار!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

Buck up بجنبید، فرز باشید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

None of your lip روتو کم کن، پر رویی رو کنار بزار ( بگذار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Shake your leg بجنب ، راه بیفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I feel blue پکرم، حالم خوب نیست🤒

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Drop in sometime = come back any time بازهم به ما سر بزنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

When the dust settled وقتی آبها از آسیاب افتاد، در موقعیتی خاص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

A bad thing never dies بادمجون بم آفت نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

Beat it بزن به چاک، فلنگو ببند!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Do not bother اصطلاحا یعنی: باشه، عیبی نداره، اشکال نداره😔

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Ask me another من چه میدونم!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٨

Come around in your spare time تو اوقات فراغتت بما سر بزن/ پیش ما بیا🙂

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

یدکی، زاپاس اضافه، دریغ داشتن، مضایقه کردن، چشم ممانعت ، چشم پوشی، جلوگیری، پوشیدن، بخشیدن، یدک، برای یدکی نگاه داشتن، در ذخیره نگاه داشتن، مضایقه، ذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

Too many cooks spoil the broth آشپز که دوتا شد آش یا شور میشه یا بی نمک😖

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

We seek water in the sea آب در کوزه و ما تشنه لبان میگردیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Easy come, easy go باد آورده را باد میبرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Clinical picture تشخیص بالینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Take it easy man بی خیال شو مرد🤒

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Third time lucky تا سه نشه بازی نشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

Tit for Tat این به اون در ، چیزی که عوض داره گله نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

See page 45 صفحه ۴۵ را ملاحظه نمایید، به صفحه ۴۵ مراجعه کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I see what you mean منظورت رو میفهمم، منظورت رو درک میکنم در اینجا در سریع صحبت کردن what you ( واچو ) تلفظ میشه😎

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I see متوجهم، میدونم، میفهمم، درک میکنم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

It must be remembered البته باید به خاطر داشت، باید خاطرنشان ساخت/کرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

The grass is greener on the other side of the fence اصطلاحا یعنی مرغ همسایه غازه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Trifles جزئی، اندک، ناچیز، کمی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Seminal ducts در پزشکی: مجاری مایع منی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

خالی، تهی، عاری از، بی اعتبار، باطل، دفع شده، بیرون ریخته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ورودی مهبل، دهانه ورودی آلت تناسلی زنانه، دهانه فرج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سر آلت تناسلی مردانه، حشفه، کلاهک آلت تناسلی مردانه، سر نرینه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I said what I said حرف، حرفه منه 😎

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

Understood the assignment تا تهش رو خوندم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

You are so lit خیلی خفنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بخشی از بافت داخلی آلت تناسلی مردانه که حالت اسفنجی دارد و باعث نعوظ میگردد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برش، تخلیه، حذف، برداشت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شل شدن، شل کردن، کند و آهسته کردن، نحیف کردن، آبدیده کردن، کم شدن یا کم کردن ، باز کردن پیچ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I have pins and needles in my legs اصطلاحا یعنی: پاهام گزگز میکنه یا پاهام خواب رفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٩

Toothache دندان درد Backache کمردرد Headacheسردرد Stomachacheدل درد، شکم درد، معده درد Earache گوش درد Sore eyes چشم درد Sore throatگلو درد Sore legs ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣١

I ache for you دلم برات پر میکشه، خیلی دلم برات تنگ شده😍

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

I have not seen you in ages خیلی وقته که ندیدمت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

When two sundays meet اصطلاحا یعنی: وقت گل نی، به همین خیال باش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Willy Nilly اصطلاحا یعنی: بخوای نخوای/بخواهی نخواهی. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

As you wish هر طور مایلی، هر طور دوست داری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

I smell a rat here اصطلاحا یعنی: من حس میکنم در اینجا یک جاسوس ( خبرچین ) هست/وجود دارد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

When the dust settled اصطلاحا یعنی: وقتی آبها از آسیاب افتاد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

کارآیی، بازده، ضریب انتفاع، درجه تاثیر، اثر بخشی، کارایی وسیله یا نفر شایستگی، قابلیت، کارامدی، کفایت، عرضه، میزان لیاقت، تولید، کارایی، فعالیت مفید، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

قابل ملاحظه، چشمگیر، پر معنی، مهم، قابل توجه، حاکی از، عمده، معنی دار، اصلی، با اهمیت، قابل تامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مطبوعات عامی و عادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ترکیبات، تمهیدات، تدارکات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نقاط پایانی، نقاط انتهایی، نکات پایانی، امتیازات نهایی، مراحل پایانی، نمرات پایانی ، اهداف پایانی، مقاصد نهایی، جهات پایانی، اصول نهایی، جهات پایانی، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

از طریق راست روده، از طریق انتهای روده بزرگ، مقعدی ، مثلا : transrectal sonography سونوگرافی مقعدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

موجودی، مخزن، فهرست نمایش های اماده برای نمایش دادن، مجموعه، خزانه، مجموعه، دامنه حیطه، ناحیه، سلسله، ردیف، وسعت، رشته کوه، فاصله، حد فاصل، برد سلاح، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خوی، مزاج، نسبت، خویشاوندی، دم، نسب، نژاد، تبار، اصل، ریشه، دودمان، تبار، خون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چندتوان، پرتوان، همه توان، چند قابلیتی، بانفوذ، موثر، دارای توانایی های متعدد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

غیر منتخب، انتخاب نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عقیمی، بی حاصلی، بی باری، نازایی، خشکی،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦٠

بهره وری، بازدهی، فرآورش، حاصلخیزی، سودمندی، بارآوری، نیروی تولید، پرکاری، فرآورندگی، قابلیت تولید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٣

مانیفست، اظهارنامه بارنامه، فهرست بارها، لیست وسایل، قطعنامه، صورت بار، بازنمود کردن، بارز، آشکار ساختن، معلوم کردن، فاش کردن، اشاره، خبر، اعلامیه، ب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی: نیم شفاف یا مات شدن یا به اصطلاح شیشه ای شدن بافت، هیالینیزاسیون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

اختلال، مشکل، مسئله، مانع، گرفتگی، انسداد، سد، سبد رخت چرک، سبد وسایل کمپینگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مسن، پیر، سالخورده، سالمند، فرتوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

زیر نرم، زیر نرمال، کم نرمال، پایین نرمال، کمتر از حد طبیعی و کمتر از نرمال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بخش سالمندی، بخش سالمندان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

Reconvalescent patients بیماران درحال نقاهت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

روند، تکرار، نواخت، ریتمیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

انسداد روده، یبوست شدید، یبوست زیاد، سفتی و سختی مزاج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

داروهای روانگردان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

آمیزش، جفت گیری، جماع، مقاربت جنسی، کویشن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

انقباض، سفتی ویا سیخ شدن آلت تناسلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بادکردگی، ورم، آماس، انقباض، سفتی، شقی، راست شدگی، تورم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نفوذ، خروج، دفع، حرکت، رانش، سوق، پیشرانه، فشار بسوی جلو، پاشش ( پاشیدن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دوره سالخوردگی، کهولت سن، پیری، پیر شدن، سالمندی، دوام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

مخزن ژن، بانک ژن، تنوع ژن، خزانه ژن، انبارژن، ژن گاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در پزشکی: ضد اندیکاسیون، نداشتن اندیکاسیون برای انجام اعمال جراحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

چند بیماری ، چند مرض

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شیمیایی حساس در پزشکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

دگرسو، طرف مقابل، جهت مقابل، کنترالترال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

محافظ، مواظب، نگهدارنده، کم، ناچیز، صرفه جو، مضایقه کننده، ممسک، پس انداز کن .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نگهدارنده عصب، محافظ عصب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٨

شکمی، داخلی، درونی، اندرونی، احشایی، صمیمی، محرم، خودمانی، حسی، ذاتی، فطری، شهودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ریشه کنی، ساییدگی، ( طب ) قطع عضوی از بدن، فرساب، روانشناسی: عضوبرداری، تخلیه، کندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

مراقبت، نظارت، تجسس، رصد، پایش، دیدبانی، مراقبت، کاوش، پاییدن، مبصری، جستجو و بررسی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

بین عمل جراحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥٦

موجب، باعث

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

در پزشکی : درد، دردها، آلام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

در پزشکی: شرح و توصیف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تخلیه یا درآوردن اندامی مانند: چشم، بیضه، تخمدان، مغز و . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

تخلیه چشم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

فرزندآوری، بچه داری، بچه داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بازپیدایی، بازگشت، باز رخداد، عود، روی دادن مجدد، رجعت،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

پزشکی: پرتو تابی_ درخشش، تابش، پرتو افکنی، تابش دهی، انتشار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

ناقص فرود آمدگی، ناقص نزول یافتگی ( نوعی ناهنجاری بیضه در ارولوژی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

لوله ای که اسپرم را حمل میکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

لکه بینی بعد از دوران قاعدگی در خانم ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ساختار فیزیکی مردانه، اندام مردانه، هیکل مردانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ساختار فیزیکی، هیکل، اندام در ارولوژی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پس از تولد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

کم مردانه شدن در ارولوژی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

پیش ساز، پیش ماده، مقدمه، ماده اولیه، پیشرو، منادی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

دفع، ریشه کنی، نابودی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

نوزادی که هم دارای تخمدان و هم بیضه باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

تکامل نیافته، Dysgenetic gonads غددجنسی تکامل نیافته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

تبدیل، دگرگونی، تغییرشکل، تغییرماهیت، تحول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

میان جنسی، دوجنسیتی، بین جنسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

نزول یافته، پایین آمده، نازل شده، افتاده، تنزل یافته، به ارث رسیده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

Stromal tissue بافت محافظ، بافت بنیادی و کلمه stromal صفت ( adj ) کلمه stroma است .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

دور مرکزی، در اطراف مرکز، پری مرکزی در ارولوژی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مفقود، غیرموجود، ناپیدا، گم، پریشان خیال، غایب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

نوار قوی ( در ارولوژی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

زیر میکروسکوپی، خیلی ریز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

عدم تفکیک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

از جمله. . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

دومی، نهایی، آخری، واپسین، بعدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

پارگی، زخم، ایجاد زخم یا قرحه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

مرگبار، مرگ آور، کشنده، مهلک، مخرب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

علامتی، نشانه بیماری و مرض، حاکی، نماینده نشانه، دال بر، بر اساس اندیکاسیون بیماری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

وضعیت معکوس، حالت آینه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

پره های شعاعی، رادیال اسپوک در ارولوژی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

هدف گذاری شده، ترتیب داده شده، برنامه ریزی شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نقل مکان، جابجایی، کوچیدن، جابجا شدن، سیر کردن، انتقال یافتن، مهاجرت کردن .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

مبهم، نامعلوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

طرف مقابل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٦

بدون اختلال، منظم، کامل، بدون مزاحمت و اذیت، بدون مانع، بی دردسر، بی مانع، بلامانع، آرام، ساکت، بی سروصدا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٥

بسته، متصل، وصل، محکم، محدود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

مداخله ای, مداخله گر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

اغوا، تحمیل، القا، وادار، فراهم، اسنتتاج ( نمودن، کردن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

چند مرکزی , چند حوزه ای

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢٦

گویا، مشهود، فراگیر، گسترده، نماینده، معرف، نمونه، حاکی از، وکیل، بیانگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

بستن، وصل کردن، پیوند دادن، اتصال و ارتباط دادن، ربط دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خلف صفاق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تصادفی سازی شده، بصورت اتفاقی یا تصادفی درآمده، بصورت آمار تصادفی نشان داده شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٧

ریخت شناسی، شکل شناسی، مورفولوژی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١١

تغییر، تبدیل، تعویض، دگرگونی، ابدال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

خود لمسی در علم ارولوژی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٨

ناقص نزول یافته، ناهنجار، بطور ناقص پایین آمده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٥

پسازایمان، پس از زایمان، پس از تولد

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

ثابت، نوشت افزار، لوازم تحریر

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

بدخیمی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

Gonadal dysgenesis تکامل ناقص غددجنسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

ناقص فرود/نزول یافته

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عصب میانجی، ناقل عصبی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نواقص، عیوب، خطاها، اشتباهات

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

گویا، ظاهرا، از قرار معلوم، احتمالا

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عقب کشنده

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به ایتالیایی یعنی بیضه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٢

چند بیضه ای