steed

/ˈstiːd//stiːd/

معنی: توسن، وسیله نقلیه، اسب، مرکوب
معانی دیگر: (ادبی) اسب، سمند، مرکب، شولک

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: in literary usage, a horse used for riding, esp. a well-built and lively one.

جمله های نمونه

1. with the unruly and magical steed of wine, i have gone to the limitless universe of thought
من با سمند سرکش و جادویی شراب تا بی کران عالم پندار رفته ام.

2. While the grass grows the horse (or steed) starves.
[ترجمه امینی] در حالی که علف می روید، اسب گرسنگی می کشد
|
[ترجمه گوگل]در حالی که علف رشد می کند، اسب (یا اسب) گرسنه می ماند
[ترجمه ترگمان]در حالی که علف در حال رشد اسب است (یا اسب توسن)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lock the stable door before the steed is stolen.
[ترجمه امین] در اصطبل را قفل کن؛قبل از اینکه اسب دزدیده شود.
|
[ترجمه گوگل]قبل از دزدیده شدن اسب در اصطبل را قفل کنید
[ترجمه ترگمان]در اصطبل رو ببند قبل از اینکه توسن دزدیده شده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A knight rode on his richly caparisoned steed.
[ترجمه گوگل]شوالیه ای سوار بر اسب غنای خود سوار شد
[ترجمه ترگمان]شوالیه سوار بر اسب richly خود سوار بر اسب می تاخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Thine is the swiftest steed.
[ترجمه گوگل]مال تو سریع ترین اسب است
[ترجمه ترگمان]از تو سریع ترین اسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Never is a steed pigsty - born ; nor an evergreen pine potbound.
[ترجمه گوگل]هرگز خوک زنی اسب زاده نمی شود نه گلدان کاج همیشه سبز
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت یک اسب توسن نیست که به دنیا آمده باشد؛ و نه یک درخت کاج همیشه بهار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An old steed in the stable still aspires to gallop a thousand li.
[ترجمه گوگل]یک اسب پیر در اصطبل هنوز آرزوی تاختن هزار لی را دارد
[ترجمه ترگمان]یک اسب پیر در اصطبل می خواهد هزار تا اسب را چهار نعل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Mr Steed was middle-aged and paunchy, with deep shadows under his eyes.
[ترجمه گوگل]آقای استید میانسال و تنبل بود و سایه های عمیقی زیر چشمانش داشت
[ترجمه ترگمان]آقای Steed میان سال و paunchy با سایه های عمیق زیر چشمانش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mrs. Steed died not long after she signed her statement on 16 December 198
[ترجمه گوگل]خانم استید اندکی پس از امضای بیانیه خود در 16 دسامبر 198 درگذشت
[ترجمه ترگمان]خانم Steed مدت کوتاهی پس از امضای بیانیه خود در ۱۶ دسامبر ۱۹۸ فوت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. But he had ridden up on a valiant steed with all the trappings of chivalrous knighthood.
[ترجمه گوگل]اما او سوار بر اسبی دلاور با تمام ظواهر شوالیه‌گری شوالیه شده بود
[ترجمه ترگمان]اما او بر روی یک توسن شجاع سوار بر اسب شوالیه گری گوری رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Roget's steed reared and whinnied in terror.
[ترجمه گوگل]اسب راجت بزرگ شد و با وحشت ناله کرد
[ترجمه ترگمان]توسن شیهه کشید و با وحشت شیهه کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Panting and snorting like a mad battle steed that has lost its rider, the masterless ocean overruns the globe.
[ترجمه گوگل]نفس نفس زدن و خرخر کردن مانند یک اسب جنگی دیوانه که سوار خود را از دست داده است، اقیانوس بی ارباب جهان را فرا گرفته است
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان مثل یک اسب جنگی دیوانه که سوار بر اسب خود از دست داده است، نفس نفس می زند و خرناس می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One story had Mix trailering his famous steed as he sped along the highway.
[ترجمه گوگل]در یکی از داستان‌ها، میکس با اسب معروف خود در حال حرکت در بزرگراه بود
[ترجمه ترگمان]داستانی که با سرعت در جاده پیش می رفت، یک داستان با هم مخلوط شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Dismount your noble steed and give yourself rest and ease this night.
[ترجمه گوگل]از اسب شریفت پیاده شو و در این شب به خودت آرامش و آسایش بده
[ترجمه ترگمان]این شب از اسب your پیاده شو و استراحت کن و استراحت کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توسن (اسم)
bronco, steed

وسیله نقلیه (اسم)
transport, vehicle, conveyance, steed

اسب (اسم)
steed, horse

مرکوب (اسم)
ship, mount, steed, palfrey

انگلیسی به انگلیسی

• horse (especially one with spirit)
a steed is a large strong horse used for riding; a literary word.

پیشنهاد کاربران

اسب، توسن، مرکوب، وسیله نقلیه
رخش. توسن. اسب اصیل
مثال:
One evening when there were displayed before him prancing steeds
یک روز عصر وقتی در برابر او اسبهای اصیل با خرامیدن بر روی دو پا به نمایش گذاشته شده بودند.
مرکب
سواری
هر حیوانی که سوارش شوند
مثال:
The soldier scowled menacingly as his steed bore down on them
در این متن از یک داستان. . . . سرباز یک آدم کوچولو هست و سوار بر یک موش پس his steed اینجا همان موشی هست که سرباز سوارش شده
horse
bronco
ship
اسب سواری

بپرس