سانیار امینی

مؤلف کتاب " سنخواست قدیم"
نویسندهٔ کتاب " از رنجی که می بردند"
( مجموعه داستان کوتاه )
مترجم کتاب سفرنامه والنتین بیکر ( در انتظار چاپ )
و سفرنامهٔ جیمز ادوارد الکساندر ( در انتظار چاپ )
Saniyaramini@gmail. com
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
quail hawk٠٩:٣٠ - ١٤٠١/١٢/٠٢باز کوپر، دارتر آبی بزرگ، باز مرغ، صلیب پرنده، باز بلدرچین، مهاجم، باز تیزپروازگزارش
0 | 0
فهرست جمله های ترجمه شده
hooligan١٧:٣٣ - ١٤٠١/٠٥/٢١
• He struck the hooligan down with his fist.
او آن جوان لات را با یک مشت نقش بر زمین کرد.0 | 0
propitiate١٧:٤٢ - ١٤٠١/٠٣/١٣
• propitiate the gods with a sacrifice.
با یک قربانی خشم خدایان را فرو نشانید.0 | 0
stone's throw٠٠:٠١ - ١٤٠١/٠١/٢٦
• The hotel is within a stone's throw of the beach.
هتل در فاصلهٔ نزدیکی به ساحل قرار دارد.0 | 1
uneatable١٢:٤٦ - ١٤٠١/٠١/١٧
• This food is positively uneataBle.
این غذا قطعاّ غیر قابل خوردن است.0 | 0
uneatable١٢:٤٦ - ١٤٠١/٠١/١٧
• This food is positively uneatable .
این غذا قطعاً غیر قابل خوردن است.0 | 0
interval١١:٥٦ - ١٤٠٠/١٢/٢٠
• There was a long interval before he anwsered the telephone.
او پس از وقفه ای طولانی به تلفن جواب داد.5 | 0
in person١١:٣١ - ١٤٠٠/١٢/١٩
• The winner will be there in person to collect the prize.
برنده در آنجا خواهد بود تا حضوراً جایزه را دریافت کند.0 | 0
mutiny٠٧:٤٧ - ١٤٠٠/١١/٠٥
• Discontent stirred the men to mutiny.
نارضایتی افراد را به شورش وا داشت.2 | 0
buy over١٦:٣٤ - ١٤٠٠/١٠/٢٩
• They all refused to be bought over to do anything they ought not to do.
همهٔ آن ها از گرفتن رشوه برای انجام کاری که نباید انجام دهند خودداری کردند0 | 0
absent٠٩:٢٨ - ١٤٠٠/١٠/٢٨
• He looked at the professor, but his mind remained absent.
او به استاد نگاه کرد، اما ذهنش هم چنان پریشان بود.2 | 1
dead beat٢٠:٤١ - ١٤٠٠/١٠/٢٦
• You'll never get your money back from that deadbeat.
تو هرگز پولت را از آن آدم بدحساب پس نخواهی گرفت.2 | 0
neighbourhood١٦:١٨ - ١٤٠٠/١٠/٢٠
• A criminal gang terrorized the neighbourhood.
یک باند مسلح، محله را سخت به وحشت انداخت.5 | 0
bale١٨:٣٣ - ١٤٠٠/١٠/١٧
• The field was dotted with bales of hay.
زمین کشاورزی پُر از کپه های کاه بود.2 | 0
a good deal٢١:٠٢ - ١٤٠٠/١٠/١٥
• It cost a good deal, I can tell you.
من می توانم به شما بگویم که ارزش آن بسیار زیاد است.0 | 0
tub١٨:٤١ - ١٤٠٠/١٠/١٣
• Let every tub stand on its own bottom.
هر شخصی باید روی پای خود بایستد و به خودش متکی باشد0 | 0
prejudice١٨:٤٥ - ١٤٠٠/١٠/١٠
• He continued to smoke, to the prejudice of his health.
او به سیگار کشیدنش ادامه داد و به سلامتی خود آسیب رساند.5 | 0
laid up١٤:٣٤ - ١٤٠٠/١٠/٠٧
• Penny and penny, laid up, will be many.
قطره قطره جمع شود، وانگهی دریا شود.0 | 0
gallop٠٩:٣١ - ١٤٠٠/١٠/٠٧
• If you gallop through your work, you are more likely to make mistakes.
اگر در انجام کار خود شتاب کنید، احتمال بیشتری وجود دارد که اشتباه کنید.5 | 0
succeed١٦:٢٣ - ١٤٠٠/١٠/٠٦
• Her first novel was far more popular than the one that succeeded it.
اولین رمان او بسیار محبوب تر از رمانی شد که پس از آن نوشت.2 | 0
succeed١٦:٢١ - ١٤٠٠/١٠/٠٦
• The vice-president succeeds the president if the latter should die in office.
معاون رئیس جمهور جانشین او می شود اگر در هنگام تصدی مسئولیت از دنیا برود.2 | 1
wreak٢١:٤٣ - ١٤٠٠/١٠/٠٥
• The storm wreaked havoc on the coastal towns.
طوفان در شهرهای ساحلی خرابی به بار آورد.7 | 1
stow٢١:٢١ - ١٤٠٠/٠٩/٢٢
• I'm very hungry, and I can now stow away an ox.
من خیلی گرسنه ام و حالا می توانم یک گاو نر را بخورم.0 | 0
stow٢١:٢٠ - ١٤٠٠/٠٩/٢٢
• My big luggage could stow all of your clothes.
چمدان بزرگ من می تواند تمام لباس های شما را جای دهد.0 | 0
amidst١٤:٥٠ - ١٤٠٠/٠٩/١٦
• The bridge was completed in 1811 amidst much rejoicing.
این پل در سال ۱۸۱۱ در میان شادی فراوان کامل شد.0 | 0
painfully٢١:١٤ - ١٤٠٠/٠٩/١٠
• As a teenager I was painfully shy.
به عنوان یک نوجوان، من بیش از حد خجالتی بودم.2 | 0
impracticable١٥:١٢ - ١٤٠٠/٠٩/٠١
• The scheme was criticized as too idealistic and impracticable.
این طرح به خاطر این که خیلی ایده آل گرایانه و غیرعملی بود مورد انتقاد واقع شد12 | 0
aguish٢١:٣٨ - ١٤٠٠/٠٨/٣٠
• Aguish is easy to break out in the tropic area.
تب مالاریا به آسانی در نواحی گرمسیری شیوع می یابد.9 | 0
steed١٤:٥٨ - ١٤٠٠/٠٨/٢٦
• While the grass grows the horse (or steed) starves.
در حالی که علف می روید، اسب گرسنگی می کشد14 | 0