malignancy

/məˈlɪɡnənsi//məˈlɪɡnənsi/

معنی: بدجنسی، بدخواهی
معانی دیگر: غده ی بدخیم (malignance هم می گویند)، خباثت، خبث، بدنهادی، سونیت، شرارت، بدسگالی، زیان آوری، (غده و غیره) بدخیمی، ردائت، کینه جویی، نحوست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: malignacies
(1) تعریف: the state or quality of being malignant.
مشابه: canker, malevolence, wickedness

(2) تعریف: malignant actions, character, or the like.
مترادف: cancer, scourge
مشابه: banefulness, blight, canker, evil

(3) تعریف: a malignant tumor.
مشابه: cancer, carcinoma, growth, metastasis, neoplasm, sarcoma, tumor, ulcer

جمله های نمونه

1. they removed the malignancy
غده ی بدخیم را درآوردند.

2. The results were highly suggestive of malignancy.
[ترجمه گوگل]نتایج به شدت حاکی از بدخیمی بود
[ترجمه ترگمان]نتایج بسیار حاکی از malignancy بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Tests revealed a malignancy that had to be removed.
[ترجمه گوگل]آزمایشات یک بدخیمی را نشان داد که باید برداشته می شد
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها یک تومور را نشان داد که باید حذف می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The malignancy of these tumours makes them difficult to treat.
[ترجمه گوگل]بدخیمی این تومورها درمان آنها را دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]این تومور بدخیم آن ها را برای درمان دشوار ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Soothing an internal malignancy may do more harm than good.
[ترجمه گوگل]تسکین یک بدخیمی داخلی ممکن است بیشتر از اینکه مفید باشد ضرر دارد
[ترجمه ترگمان]ایجاد یک malignancy داخلی ممکن است آسیب های بیشتری نسبت به ضرر داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The critical event which determines malignancy in the adenoma-carcinoma sequence therefore remains unclear.
[ترجمه گوگل]رویداد مهمی که بدخیمی را در توالی آدنوم-کارسینوم تعیین می کند، نامشخص است
[ترجمه ترگمان]رویداد بحرانی که تومور را در توالی adenoma - carcinoma نشان می دهد در نتیجه مبهم باقی می ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Biopsies showed chronic inflammation but no evidence of malignancy.
[ترجمه گوگل]بیوپسی ها التهاب مزمن را نشان دادند اما شواهدی از بدخیمی وجود نداشت
[ترجمه ترگمان]Biopsies التهاب مزمن خاصی نشان می داد اما هیچ نشانی از malignancy وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the presence of malignancy it is known that different tissues can respond in different ways.
[ترجمه گوگل]در صورت وجود بدخیمی مشخص شده است که بافت های مختلف می توانند به روش های مختلف پاسخ دهند
[ترجمه ترگمان]در حضور of، مشخص است که بافت های مختلف می توانند به روش های مختلف واکنش نشان دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Since the possibility of a malignancy can not be excluded, the mass was resected, and an end-to-end ileocolic anastomosis was performed due to the proximity of the mass to the ileocecal valve.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که احتمال بدخیمی را نمی توان رد کرد، توده برداشته شد و به دلیل نزدیکی توده به دریچه ایلئوسکال، آناستوموز ایلئوکولیک انتها به انتها انجام شد
[ترجمه ترگمان]از آنجا که امکان یک malignancy را نمی توان حذف کرد، جرم resected بود و an - به دلیل نزدیکی جرم به شیر ileocecal انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Bladder cancer is the most common urological malignancy in China.
[ترجمه گوگل]سرطان مثانه شایع ترین بدخیمی اورولوژی در چین است
[ترجمه ترگمان]؟ سرطان Bladder شایع ترین تومور بدخیم در چین است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Incidence of malignancy was greater in ectopic pheochromocytoma as compared with pheochromocytoma of adrenal medulla.
[ترجمه گوگل]بروز بدخیمی در فئوکروموسیتوم نابجا در مقایسه با فئوکروموسیتوم مدولای آدرنال بیشتر بود
[ترجمه ترگمان]Incidence of در ectopic pheochromocytoma نسبت به pheochromocytoma of آدرنالی بیشتر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Tissue that is removed during the operation is checked for signs of malignancy.
[ترجمه گوگل]بافتی که در حین عمل برداشته می شود از نظر علائم بدخیمی بررسی می شود
[ترجمه ترگمان]بافتی که در طول عملیات حذف می شود به خاطر نشانه هایی از malignancy کنترل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The endoscopic aspect of the gastric lesions was clearly suggestive of malignancy in only half the patients.
[ترجمه گوگل]جنبه آندوسکوپی ضایعات معده تنها در نیمی از بیماران به وضوح نشان دهنده بدخیمی بود
[ترجمه ترگمان]قسمت آندوسکوپی از آسیب gastric به طور واضح از malignancy در نصف بیماران دچار malignancy شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It seems therefore that implanted metal despite a potential to induce fibrosis or inflammation, has not been responsible for malignancy.
[ترجمه گوگل]بنابراین به نظر می رسد که فلز کاشته شده علیرغم پتانسیل ایجاد فیبروز یا التهاب، مسئول بدخیمی نبوده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین به نظر می رسد که این فلز با وجود پتانسیل ایجاد fibrosis یا التهاب، مسئول malignancy نبوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Nobody has to remind me that frequent cell division is not by itself malignancy.
[ترجمه گوگل]هیچ کس مجبور نیست به من یادآوری کند که تقسیم سلولی مکرر به خودی خود یک بدخیمی نیست
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نباید به من یادآوری کند که تقسیم مکرر سلول توسط خودش malignancy نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بدجنسی (اسم)
acid, malice, malignancy, wickedness, maleficence

بدخواهی (اسم)
malice, malignancy, rancor, spite, malevolence, disaffection

تخصصی

[بهداشت] بدخیمی

انگلیسی به انگلیسی

• state or quality of being malignant, hostility, desire to inflict harm or evil on another; malignant tumor, life-threatening tumor
malignancy is the uncontrolled state of a disease, for example a tumour, which is likely to cause death.
malignancy is also the desire or intention to harm people; a literary use.

پیشنهاد کاربران

بدخیمی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : malign
✅️ اسم ( noun ) : malignancy
✅️ صفت ( adjective ) : malign / malignant
✅️ قید ( adverb ) : malignantly / malignly

بپرس