adrift

/əˈdrɪft//əˈdrɪft/

معنی: شناور، سر گردان، اواره، بدون هدف، دستخوش طوفان، غوطهور
معانی دیگر: زبردست، تردست، سبکدست، ماهر، بی هدف، (در مورد کشتی یا قایق) شناور (بدون لنگر و ناخدا)، غوطه ور روی اب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not anchored, as a boat; drifting.
مترادف: awash, drifting
مشابه: astray, at sea, rootless, unsettled, wandering

- The boat had become unmoored and was now adrift in the sea.
[ترجمه گوگل] قایق از لنگر خارج شده بود و اکنون در دریا سرگردان بود
[ترجمه ترگمان] قایق به صورت unmoored درآمده بود و اکنون در دریا سرگردان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: without purpose or decisiveness.
مترادف: aimless, directionless, drifting, indecisive, irresolute, purposeless
مشابه: uncertain

- His life is adrift.
[ترجمه گوگل] زندگی او سرگردان است
[ترجمه ترگمان] زندگیش بی هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
(1) تعریف: without anchor, as a boat; drifting.
مترادف: awash, drifting

- The ship was set adrift by the storm.
[ترجمه گوگل] کشتی در اثر طوفان غرق شد
[ترجمه ترگمان] کشتی دست خوش طوفان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: in a purposeless or indecisive manner.
مترادف: aimlessly, indecisively, irresolutely, purposelessly

- Her thoughts wandered adrift.
[ترجمه گوگل] افکارش سرگردان شدند
[ترجمه ترگمان] افکارش سرگردان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. suddenly i realized that i was jobless and adrift
ناگهان احساس کردم که بی کار و سرگردانم.

2. The survivors were adrift on a raft for six days.
[ترجمه گوگل]بازماندگان به مدت شش روز روی یک قایق سرگردان بودند
[ترجمه ترگمان]این بازمانده ها شش روز روی یک کلک گیر کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He was adrift in an open boat for three days.
[ترجمه Evn] او سه روز به صورت شناور بر روی قایق بود
|
[ترجمه گوگل]او سه روز در یک قایق روباز سرگردان بود
[ترجمه ترگمان]سه روز بود که در یک قایق باز سرگردان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He spent three days adrift on his yacht.
[ترجمه گوگل]او سه روز را در قایق تفریحی خود گذراند
[ترجمه ترگمان] اون سه روز رو توی کشتی خودش غوطه ور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They were spotted after three hours adrift in a dinghy.
[ترجمه گوگل]آنها پس از سه ساعت در یک قایق شناور دیده شدند
[ترجمه ترگمان]پس از سه ساعت در یک قایق پارویی گیر افتاده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The ship was adrift on the high seas.
[ترجمه گوگل]کشتی در دریاهای آزاد سرگردان بود
[ترجمه ترگمان]کشتی در دریاهای بزرگ سرگردان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The hem of my skirt's come adrift again.
[ترجمه گوگل]سجاف دامنم دوباره پرت شد
[ترجمه ترگمان]لبه دامنم دارد باز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Our plans had gone badly adrift.
[ترجمه سعید] همه برنامه هامون نقش بر آب شده بود ( معنی تحت الفظی )
|
[ترجمه گوگل]برنامه های ما بدجوری بهم ریخته بود
[ترجمه ترگمان]نقشه ما به طرز وحشتناکی سرگردان شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Amy had the growing sense that she was adrift and isolated.
[ترجمه گوگل]امی این حس رو به رشد داشت که سرگردان و منزوی است
[ترجمه ترگمان]ای می احساس می کرد که او سرگردان و منزوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She untied the rope and set the boat adrift.
[ترجمه گوگل]او طناب را باز کرد و قایق را به حالت پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان]طناب را باز کرد و قایق را کنار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Without language human beings are cast adrift.
[ترجمه گوگل]بدون زبان، انسان ها سرگردان می شوند
[ترجمه ترگمان]بدون زبان، انسان ها سرگردان شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Three insulating panels had come adrift from the base of the vehicle.
[ترجمه گوگل]سه پانل عایق از پایه خودرو خارج شده بود
[ترجمه ترگمان]سه پانل عایق از پایه وسیله رها شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The survivors were adrift in a lifeboat for six days.
[ترجمه گوگل]بازماندگان شش روز در یک قایق نجات سرگردان بودند
[ترجمه ترگمان]نجات یافتگان به مدت شش روز در یک قایق نجات شناور بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Something seems to have gone adrift in our calculations.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد چیزی در محاسبات ما بی اثر شده است
[ترجمه ترگمان]انگار یک چیزی در محاسبات ما سرگردان شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The ship has gone adrift.
[ترجمه گوگل]کشتی غرق شده است
[ترجمه ترگمان]کشتی سرگردان شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شناور (صفت)
adrift, floating, buoyant, afloat, free-swimming

سرگردان (صفت)
astray, adrift, erratic, stray, wandering, runabout, homeless, errant, gadabout, helpless, vagrant

اواره (صفت)
adrift, arrant, excursive, homeless, errant, fugacious, straggly

بدون هدف (صفت)
adrift

دستخوش طوفان (صفت)
adrift

غوطه ور (صفت)
adrift

تخصصی

[نفت] سرگردان

انگلیسی به انگلیسی

• without direction, without purpose; (nautical) drifting, not anchored (of a ship)
aimless, without direction, without purpose; (nautical) drifting, not anchored (of a ship); astray
if a boat goes adrift, it floats on the water without being controlled.
in sport, if you are a particular number of points adrift, you are behind your opponent by that number of points.

پیشنهاد کاربران

1. شناور، دستخوشِ امواج ( دریانوردی )
2. دستخوشِ حوادث، آواره، سرگردان ( مجازی )
3. شُل، لَق ( بریتانیا، محاوره )
turn somebody adrift
به امانِ خدا رها کردن
go adrift
خراب کار کردن، درست کار نکردن
دستخوش طوفان، غوطه ور ( روی اب ) ، ( مج ) . اواره، بدون هدف، سرگردان، شناور، ورزش: شناور مهارشده، علوم دریایی: سرگردان
The club have said they are looking into the incident, at a defeat that left United seventh in the Premier League and with a stronger prospect of missing out on qualification for next season’s Champions League, as they are six points adrift of fourth - placed Tottenham Hotspur.
...
[مشاهده متن کامل]

در ورزش یعنی از نظر امتیاز عقب بودن از حریف. تو این مثال یعنی منچستر یونایتد 6 امتیاز تو جدول لیگ برتر انگلیس از تاتنهام عقب است.
متن برای مجله گاردین میباشد

adrift ( حمل‏ونقل دریایی )
واژه مصوب: سرگردان
تعریف: ویژگی شناوری که دست خوش موج و جریان آب و باد است و جهت حرکت مشخصی ندارد
A person who doesnt have any purpose
Cast sb adrift
متوقف کردن حمایت از کسی یا ترک کردن کسی بدون هر گونه حمایت و هدفی
شل

بپرس