worm

/ˈwɜːrm//wɜːm/

معنی: کرم، مار، مارپیچ کردن، خزیدن، لولیدن
معانی دیگر: کوخ، شکند، کرمک، آدم قابل تحقیر، پست، دون، (مجازی) اسباب درد و شکنجه، عذاب، مثل کرم حرکت کردن، مارپیچ رفتن، (با حیله و زرنگی) وارد شدن، رسوخ کردن، خارج شدن، رفتن، کرم شکار کردن، کرم گرفتن، (پیچ و غیره را) رزوه کردن، دنده دار کردن، کرم گرفته شدن یا کردن، کرم زده شدن یا کردن، کرمو شدن یا کردن، کرم خورده کردن یا شدن، (با مکر و حیل) بدست آوردن، گرفتن، درکشیدن، (با دارو و غیره کرم شکم را) انداختن، کرم زدایی کردن، (پیچ و مهره) رزوه، رجوع شود به: archimedes' screw، (مهجور) مار، افعی، هر بخش یااندام کرم مانند بدن، کرم ریخت، (پزشکی) کرم زدگی، کرم گرفتگی، کرمویی، (جانورشناسی) رجوع شود به: lytta، سوسمار، خزنده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of numerous related invertebrates with long, thin, flexible, round or flat bodies and no limbs.

(2) تعریف: something that resembles or suggests these animals in appearance, method of movement, or the like.

(3) تعریف: something that consumes or torments from within.

- a worm of doubt
[ترجمه گوگل] کرم شک
[ترجمه ترگمان] یک کرم شک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: (informal) a contemptible person.

(5) تعریف: (pl.; used with a singular verb) any disease or disorder resulting from an infestation of internal tissues or organs by worms or other parasites.

(6) تعریف: see computer worm.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: worms, worming, wormed
(1) تعریف: to make one's way slowly or by a winding route.

(2) تعریف: to achieve a position or status by artful or insidious means (usu. fol. by out or into).

- He tried to worm out of his predicament.
[ترجمه گوگل] او سعی کرد از مخمصه خود خلاص شود
[ترجمه ترگمان] سعی کرد که از این مخمصه خلاص شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
مشتقات: wormlike (adj.), wormer (n.)
(1) تعریف: to cause or make by moving in a winding, indirect route.

- The automobile wormed its way through heavy traffic.
[ترجمه گوگل] خودرو راه خود را در ترافیک سنگین پیچید
[ترجمه ترگمان] اتومبیل ها از طریق ترافیک سنگین به راه خود باز گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to elicit (information) by persistent or devious means (usu. fol. by out or from).

- She couldn't worm the secret plans out of him.
[ترجمه گوگل] او نمی‌توانست نقشه‌های مخفیانه را از او دور کند
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست نقشه های پنهانی را از او بیرون بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to treat for or cure of intestinal parasites.

- The vet worms cats and dogs.
[ترجمه گوگل] دامپزشک گربه ها و سگ ها را کرم می کند
[ترجمه ترگمان] کرم های دامپزشک و سگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a worm was wiggling in the mud
کرم در گل ها می لولید.

2. the worm of conscience
عذاب وجدان

3. the worm visualized through a bronchoscope
کرمی که توسط نایژه بین نمایان شد.

4. the worm was trodden underfoot
کرم زیر پا له شد.

5. the early bird catches the worm
کرم نصیب مرغی می شود که سحرخیز است،سحرخیز باش تا کامروا شوی

6. the early bird catches the worm
سحرخیز باش تا کامروا شوی

7. he decided not to let them worm the secret out of him
او تصمیم گرفت نگذارد آنها آن راز را از او بیرون بکشند.

8. The early bird catches the worm.
[ترجمه sosi] سحر خیر باش تا کام روا باشی.
|
[ترجمه گوگل]پرنده اولیه کرم را می گیرد
[ترجمه ترگمان]پرنده زود کرم را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. ’Tis the early bird that catches the worm.
[ترجمه گوگل]این پرنده اولیه ای است که کرم را می گیرد
[ترجمه ترگمان]\" این همان پرنده ای است که کرم را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cut worm forgives the plow.
[ترجمه گوگل]کرم بریده گاوآهن را می بخشد
[ترجمه ترگمان]کرم بریده شده، خیش را می بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A worm will turn.
[ترجمه گوگل]یک کرم خواهد چرخید
[ترجمه ترگمان] یه کرم تبدیل میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To wriggle is to wrest about like a worm.
[ترجمه گوگل]چروکیدن مانند یک کرم در هم پیچیدن است
[ترجمه ترگمان] به خاطر این که مثل یه کرم ازت دور بشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I worm all my birds in early spring.
[ترجمه گوگل]من در اوایل بهار همه پرنده هایم را کرم می کنم
[ترجمه ترگمان]بهار زود همه پرندگان خود را کرم می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sparrow has a worm in its beak.
[ترجمه گوگل]گنجشک در منقار خود کرم دارد
[ترجمه ترگمان]گنجشک یک کرم به منقار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. the early bird catches the worm.
[ترجمه گوگل]پرنده اولیه کرم را می گیرد
[ترجمه ترگمان]پرنده زود کرم را می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The crushed worm will turn.
[ترجمه گوگل]کرم له شده خواهد چرخید
[ترجمه ترگمان] کرم له شده تبدیل میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. A large worm wriggled in the freshly dug earth.
[ترجمه گوگل]یک کرم بزرگ در زمین تازه کنده شده چرخید
[ترجمه ترگمان]یک کرم بزرگ در خاک تازه شخم خورده فرورفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کرم (اسم)
cream, phylloxera, magnificence, benefaction, worm, worms, helminth, munificence, larva

مار (اسم)
worm, serpent, snake

مارپیچ کردن (فعل)
worm

خزیدن (فعل)
shrink, ramp, couch, grovel, worm, snail, slither, crawl, creep, lie up, slime, snake

لولیدن (فعل)
wiggle, worm, squirm, wriggle, hotch, sniggle, squiggle

تخصصی

[عمران و معماری] کرم
[کامپیوتر] یکبار بنویس چند بار بخوان، یکبار بنویس چند بار بازیاب .
[برق و الکترونیک] کرم
[زمین شناسی] حلزونی، چند بار بازیاب، یکبار نوشتن چندین بار خواندن ،چند بار بخوان - نوعی دستگاه ذخیره انبوه که براساس فنآوری دیسک نوری که دادههای آن در ذخیره دایمند
[ریاضیات] لوله ی مارپیچی حلزونی، پیچ حلزون
[کامپیوتر] نوعی دیسک نوری که یک کامپیوتر می تواند اطلاعات را یک بار در آن ذخیره کرده و سپس آن را بخواند، اما نمی تواند آن را تغییر دهد. در مقابل با CD_ROM کامپیوتر می تواند فقط دیسک ر ابخواند و نمی تواند هیچ نوع اطلاعات جدیدی را روی آن بنویسد . نگاه کنید به CD-ROM .

انگلیسی به انگلیسی

• (computers) any type of storage medium that can only be written to once but can be read an unlimited number of times (such as a cd-rom)
type of legless invertebrate; servile person, "weasel"; screwing; computer virus which usually copies itself through a network and wastes resources or causes damage (computers)
creep, crawl (like a worm); squeeze cunningly; sneak (in or out); kill intestinal parasites
a worm is a small thin animal without bones or legs.
if animals or people have worms, worms are living as parasites in their intestines.
if you worm your way somewhere, you move there slowly and with difficulty.
if you worm information out of someone, you gradually persuade them to give you it.

پیشنهاد کاربران

کرم
خزنده، خزیدن، لولیدن، مارپیچ کردن، علوم مهندسی: حلزونی، کامپیوتر: چند بار بازیاب، آدم پست و فرومایه
در زبانهای ایرانی ( پارسی، لری، . . ) واژه کهن وآریایی�کرمkerm جانور و کرم روده وشکم� واردزبانهای اروپایی ( انگلیسی، . . . ) شده وبه صورت �ورمworm� در زبان انگلیسی به کارمیرود. در اینجا تبدیل رایج کاف
...
[مشاهده متن کامل]
به واو را داریم که تبدیلی رایج است یعنی�کرمkerm�>�ورمworm�. مثالی دیگر از این تبدیل:واژه پارسی و کهن�کارkar� که در شکار وپیکار نیز به کار رفته تبدیل به �وارwar� میشود که به معنی جنگ ونبردو پیکاراست.

wretch, blighter, lowlife, mucker, no - good, wormling
insinuate, edge in, foist, infiltrate, work in, wriggle, squiggle, squirm, wiggle, writhe
کرم
خزنده، خزیدن، لولیدن، مارپیچ کردن، علوم مهندسی: حلزونی، کامپیوتر: چند بار بازیاب
tooth worms: کِرم های دندان در کتابهای قدیم ذکر شدند وبا گیاه کوهستانی نادر معالجه میشن.
یک بار این گیاه تبخیر بشه واستنشاق میشه، از دهان خارج میشن ودندان تا اخر عمر سالم بماند.
ارزش این گیاه میلیون دلار هر گرم و مِهنه دندانپزشکی تخته میکنه.
دنبالش نگرد؛ کارشناس پیر میخود.
worm
نام برخی از حشرات به انگلیسی:
ant = مورچه 🐜
bee = زنبور 🐝
wasp = زنبور 🐝
butterfly = پروانه 🦋
cockroach = سوسک 🪳
beetle = سوسک
cricket = جیرجیرک
...
[مشاهده متن کامل]

dragonfly = سنجاقک
fly = مگس
grasshopper / locust = ملخ 🦗
mantis = آخوندک
ladybug ( American ) / ladybird 🦓 ( British ) = کفشدوزک 🐞
millipede / millepede = هزارپا
mosquito = پشه 🦟
moth = شب پره، شاپرک
snail = حلزون 🐌
spider = عنکبوت 🕷
termite = موریانه
tick = کنه
worm = کرم 🪱
caterpillar = کرم ابریشم
flea = کک
louse = شپش
❗️جمع: lice
aphid = شته
bedbug = ساس
leech = زالو

WORM ( مهندسی مخابرات )
واژه مصوب: تک ـ بس
تعریف: ← تکنویس ـ بس‏خوان
کرم های رایانه ای
کِرمیدَن.
لولیدن.
کرم، مار، تمساح، خزیدن، کرمک، لولیدن
در مکانیک ( چرخ حلزون ) به معنی ماردون می شود
کرم یا مار
کرم
کرم.
برای یادسپاری بهتر می توان از کلمات مشابه برای جمله سازی ( چه بهترمسخره ) و تصویر سازی بهره برد.
بعضی آدمها worm ( کرم ) دارند لذا باعث war ( جنگ ) و یا warm ( گرم کردن ) آن می شوند.
کرم بودن worm را از حرف o درون worm هم می توان تشخیص داد سطح مقطع کرم دایره ای است کرم لوله ای است.
کرم، پسد، تحقیر کردن

کرم، خزیدن، پست، تحقیر کردن
کرم، کوخ، شکند، کرمک، آدم قابل تحقیر، پست، دون، ( مجازی ) اسباب درد و شکنجه، عذاب، مثل کرم حرکت کردن، لولیدن، مارپیچ رفتن، ( با حیله و زرنگی ) وارد شدن، رسوخ کردن، خارج شدن، رفتن، کرم شکار کردن، کرم گرفت . . .
کرم، خزیدن، آدم پست
خزیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)

بپرس