swarthy

/ˈswɔːrði//ˈswɔːði/

معنی: سبزه رو، سیاه چره، سبزه تند، تیره روی
معانی دیگر: سیه چرده، سبزه ی تند، پشام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: swarthier, swarthiest
مشتقات: swarthily (adv.), swarthiness (n.)
• : تعریف: dark in color or complexion.
متضاد: pale
مشابه: brown, brunet, dark, dusky, olive, tan, tanned, tawny

- My skin is quite fair, but my husband's is swarthy.
[ترجمه mary] پوست من نسبتا روشن است، اما پوست همسرم گندمگون است.
|
[ترجمه گوگل] پوست من کاملاً روشن است، اما پوست شوهرم تیره است
[ترجمه ترگمان] پوست من کاملا منصفانه است، اما شوهرم سبزه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The sun beating down on the ship had made the sailors swarthy.
[ترجمه گوگل] غروب خورشید در کشتی، ملوانان را بداخلاق کرده بود
[ترجمه ترگمان] خورشید در کشتی که به دریا می زد، ملوان ها را گندم گون کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He had a broad swarthy face.
[ترجمه Edris nozari] او صورت پهن سبزه ای داشت.
|
[ترجمه گوگل]او چهره ای گشاد داشت
[ترجمه ترگمان]صورت پهن پهنی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It becomes permissible to import toilers with swarthy skins who speak unintelligible languages.
[ترجمه گوگل]وارد کردن زحمتکشانی با پوست های تیره که به زبان های نامفهوم صحبت می کنند جایز می شود
[ترجمه ترگمان]وارد کردن toilers با پوست گندم گون که به زبان های نامفهوم سخن می گویند، مجاز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Even freshly shaved, he had a coarse, swarthy look that embarrassed the Monsignor.
[ترجمه گوگل]او حتی تازه تراشیده شده بود، قیافه ای درشت و خشن داشت که باعث شرمساری موسینور شد
[ترجمه ترگمان]حتی ریش تراشیده و گندم گون و گندم گون را داشت که the را ناراحت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A swarthy fellow with ringlets was taking a slash at her with a heavy cutlass.
[ترجمه گوگل]یک هموطنان تندرو با حلقه‌های حلقه‌ای با یک برش سنگین به او ضربه می‌زد
[ترجمه ترگمان]یک مرد سبزه با موهای مجعد با دشنه سنگین به او ضربه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Small, swarthy men, no higher than his chest-bone, dressed in leather jerkins and leggings.
[ترجمه گوگل]مردان كوچك و كوچك، كه از استخوان سينه‌اش بالاتر نيستند، با شلوارهاي چرمي و ساق
[ترجمه ترگمان]مردان کوچک، گندم گون، نه بالاتر از سینه - استخوان، با لباس چرمی و leggings چرمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His face is swarthy and lined.
[ترجمه گوگل]صورتش تیره و خط دار است
[ترجمه ترگمان]صورتش تیره و چروک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their narrow eyes and high cheekbones, their swarthy skins seem even more foreign in the firelight.
[ترجمه گوگل]چشم‌های باریک و گونه‌های بلندشان، پوست‌های تیره‌شان در زیر نور آتش حتی غریب‌تر به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]چشمان narrow و گونه های برجسته آن ها حتی در نور آتش بیشتر بیگانه به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Four other men played poker at another table, swarthy, fierce-looking gypsies.
[ترجمه گوگل]چهار مرد دیگر روی میز دیگری پوکر بازی می‌کردند، کولی‌هایی با ظاهری خشن
[ترجمه ترگمان]چهار مرد دیگر مثل کولی ها پوکر بازی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fen was much taller and broader and his swarthy colouring was not something that had appealed to her hitherto.
[ترجمه گوگل]فن بسیار بلندتر و پهن‌تر بود و رنگ‌های تیره‌اش تا به حال برای او جذاب نبود
[ترجمه ترگمان]Fen از آن بلندتر و پهن تر بود که تا آن زمان هرگز چیزی به او الهام نشده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A lean, swarthy fellow was peering through the window, grinning impudently.
[ترجمه گوگل]مردی لاغر و تنبل از پنجره نگاه می کرد و با گستاخی پوزخند می زد
[ترجمه ترگمان]مرد لاغراندام و سیه چرده زیر پنجره از پنجره به بیرون نگاه می کرد و با گستاخی لبخند می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The sailor was swarthy from the sun of the tropics.
[ترجمه گوگل]ملوان از آفتاب مناطق استوایی دور افتاده بود
[ترجمه ترگمان]ملوان از آفتاب مناطق استوایی تیره بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There were women of the cattle camps, and swarthy cigarette - smoking women of Old Mexico.
[ترجمه گوگل]زنان اردوگاه‌های گاوداری و زنان سیگاری تیره‌کش مکزیک قدیمی بودند
[ترجمه ترگمان]در آنجا زنان کمپ های گاو، و زنان swarthy و سیگاری مکزیک قدیم وجود داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The face was saturnine and swarthy, and the sensual lips seemed to be twisted with disdain.
[ترجمه Edris nozari] صورتش سبزه و عبوس بود و لبهای حسیش به نظر از تحقیر درهم شده بود.
|
[ترجمه گوگل]صورت کیوانی و چروک بود و لب های حسی از تحقیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]چهره اش تیره و تیره بود و لبان شهوانی به نظر می رسید که از تحقیر درهم رفته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A swarthy pock - marked man jumped out from behind the policemen and howled for them to attack.
[ترجمه گوگل]مردی با علامت‌گذاری از پشت پلیس‌ها بیرون پرید و زوزه کشید تا آنها حمله کنند
[ترجمه ترگمان]مرد pock swarthy از پشت ماموران پلیس بیرون پرید و برای حمله به آن ها فریاد کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سبزه رو (صفت)
tawny, swarthy

سیاه چره (صفت)
swarthy

سبزه تند (صفت)
swarthy

تیره روی (صفت)
swarthy

انگلیسی به انگلیسی

• having a dark complexion, dark-skinned
a swarthy person has a dark complexion.

پیشنهاد کاربران

سیاه چره، سبزه تند، تیره روی
dark - skinned, black, brown, dark, dark - complexioned, dusky
[رنگ پوست] سبزه

بپرس