spice

/ˈspaɪs//spaɪs/

معنی: غارتگر، ادویه، چاشنی غذا، ادویه زدن، ادویه زدن به
معانی دیگر: (مجازی) هر چیز که گیرایی یا زیبایی را بیشتر کند، بوزار زدن، گیراتر کردن، خوشمزه تر کردن، دارای رنگ و بو کردن، دیگ افزار، بوی ادویه، دارچین بوی، طعم افزا، مزه بخش، چاشنی، (قدیمی) مقدار کم، ذره، خرده

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: any of various edible vegetable substances with a distinctive aroma or taste, such as pepper or ginger, that are used to flavor or preserve food and drink.

(2) تعریف: that which contributes zest, interest, sharpness, or the like.
مشابه: relish, tang, zest

- Danger added spice to the adventure.
[ترجمه گوگل] خطر به ماجراجویی اضافه کرد
[ترجمه ترگمان] خطر چاشنی را به ماجراجویی اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a pungent or aromatic odor; fragrance.
مشابه: tang
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: spices, spicing, spiced
(1) تعریف: to use spice in or on (food).
مشابه: flavor, relish

(2) تعریف: to enhance the flavor, zest, or interest of, as by adding some element.
مشابه: accent, flavor, season, zip

- She spiced up her dull wardrobe with a colorful hat.
[ترجمه گوگل] او کمد لباس کسل کننده اش را با یک کلاه رنگارنگ تزیین کرد
[ترجمه ترگمان] با کلاهی رنگارنگ، لباس های dull را پر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. don't spice the food too much!
زیادی به غذا ادویه نزن !

2. variety is the spice of life
تنوع چاشنی زندگی است.

3. variety is the spice of life
تنوع ادویه ی زندگانی است.

4. a story that lacks spice
داستانی که گیرایی ندارد

5. Variety is the spice of life.
[ترجمه گوگل]گوناگونی نمک زندگی است
[ترجمه ترگمان]تنوع رنگ زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The romance added spice to the holiday.
[ترجمه گوگل]عاشقانه به تعطیلات ادویه اضافه کرد
[ترجمه ترگمان]این داستان عاشقانه رنگ و لعاب را به تعطیلات اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He wanted a little more pepper to spice up his rump steak.
[ترجمه گوگل]او کمی فلفل بیشتر می‌خواست تا استیک تهویه‌اش را چاشنی کند
[ترجمه ترگمان]او کمی فلفل به همراه داشت تا به استیک rump چاشنی بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Travel adds spice to your life.
[ترجمه گوگل]سفر به زندگی شما طعم می بخشد
[ترجمه ترگمان]سفر، رنگ و لعاب را به زندگی شما اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. variety is the spice of life.
[ترجمه گوگل]گوناگونی نمک زندگی است
[ترجمه ترگمان]تنوع رنگ زندگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her publisher wants her to spice up her stories with sex.
[ترجمه گوگل]ناشر او از او می‌خواهد که داستان‌هایش را با رابطه جنسی تند کند
[ترجمه ترگمان]ناشر اون از اون می خواد داستان های اون رو با سکس پر کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A scandal or two adds a little spice to office life.
[ترجمه گوگل]یک یا دو رسوایی کمی به زندگی اداری می افزاید
[ترجمه ترگمان]یک رسوایی یا دو رسوایی به زندگی اداری اضافه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She could be all sugar and spice when she wanted to be.
[ترجمه گوگل]وقتی می خواست تمام شکر و ادویه باشد
[ترجمه ترگمان]هر وقت دلش می خواست می توانست شکر و شکر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. To add spice to the debate, they disagreed about method and ideology.
[ترجمه گوگل]برای افزودن چاشنی به بحث، آنها در مورد روش و ایدئولوژی اختلاف نظر داشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای اضافه کردن چاشنی به این بحث، در مورد روش و ایدئولوژی اتفاق نظر نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Spice Islands were within the Spanish domains.
[ترجمه گوگل]جزایر ادویه در قلمرو اسپانیا بود
[ترجمه ترگمان]جزایر ادویه در محدوده اسپانیا قرار داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He exaggerated the details to spice up the story.
[ترجمه گوگل]او جزئیات را اغراق کرد تا ماجرا را چاشنی‌تر کند
[ترجمه ترگمان]او جزئیات مربوط به چاشنی زدن به داستان را اغراق کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Millions have bought the book to spice up their sex lives.
[ترجمه گوگل]میلیون‌ها نفر این کتاب را خریده‌اند تا زندگی جنسی خود را چاشنی‌تر کنند
[ترجمه ترگمان]میلیون ها نفر این کتاب را برای ادویه زدن زندگی جنسی خود خریداری کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The spice war between Burns Philp and McCormick created a costly bidding war for shelf space that hurt both companies.
[ترجمه گوگل]جنگ ادویه بین برنز فیلپ و مک کورمیک یک جنگ مناقصه پرهزینه برای فضای قفسه ایجاد کرد که به هر دو شرکت آسیب رساند
[ترجمه ترگمان]جنگ ادویه بین ویلیام برنز و McCormick، یک جنگ قیمتی گزاف برای فضایی بود که هر دو شرکت را آزار می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غارتگر (اسم)
robber, burglar, badman, mugger, plunderer, looter, marauder, freebooter, pirate, spice, cosh boy, depredator, harrier, sandbagger, holdup man, pillager, sacker, snatcher, road agent, spoliator

ادویه (اسم)
condiment, spice

چاشنی غذا (اسم)
ketchup, spice

ادویه زدن (فعل)
season, spice

ادویه زدن به (فعل)
spice

تخصصی

[برق و الکترونیک] Simulation Program with Integrated Circuit Emphasis-اسپانس [ برنامه شبیه سازی با تأکید بر مدارهای مجتمع ] برنامه شبیه سازی برای مدل کردن الکتریکی ترانزیستورها که در دانشگاه کالیفرنیا ( برکلی) تهیه شده است و فروشندگان دیگری نیز نسخه های تصحیح شده آن را برای کاربردهای خاص ارائه می دهند.
[صنایع غذایی] ادویه : از انواع مواد غذایی با رطوبت کم و مواد معطر و فرار زیاد که خواص دارویی زیادی دارند. - ادویه : موادی چون فلفل و دارچین که از قسمتهای مختلف گیاهان پس از خشک کردن بدست می آید

انگلیسی به انگلیسی

• aromatic vegetable substance used to season food, flavoring; aromatic odor, fragrance; something which adds zest or interest
flavor with a spice, add a spice to; add zest to, make interesting
spice is a powder used to flavour food, for example pepper or ginger. it is made from seeds, bark, or roots.
when you spice food, you add spice to it.
if you spice something that you do or say, you add excitement or liveliness to it.
you can refer to something which makes an event or situation more lively or interesting as spice.
if you spice up something that you do or say, you add excitement or liveliness to it.

پیشنهاد کاربران

spice ( n ) ( spaɪs ) =one of the various types of powders or seeds that come from plants and are used in cooking. Spices have a strong taste and smell
spice
Knowledge is power
توانا بود هر که دانا بود
ز دانش دل پیر برنا بود
Variety is the spice of life
تنوع چاشنی زندگی است
spice
همریشه با :
آلمانی : Speise ( شپَیزِ ) = خوراک ، غذا
پارسی : سَبزی ، سَبزه
در مینه ی انگلیسی : اَدویه یا چاشنی از گیاه که گونه ای سَبزی یا سبزه است به دست می آید.
در مینه ی آلمانی : سبزی یا سبزه گونه ای خوراکی است.
• عنصری که باعث ایجاد علاقه و هیجان می شود.
• جالب تر یا هیجان انگیزتر کردن
• با ادویه طعم دار کردن
• شیرینی پزی
• نوعی حشیش مصنوعی
spice ( علوم و فنّاوری غذا )
واژه مصوب: ادویه
تعریف: قسمت هایی از گیاهان معطر که برای عطر و طعم دادن به غذا از آنها استفاده می شود
ادویه
نوعی رنگ قهوه ای مایل به رنگ خاک رس

بپرس